برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
  1. برگزیده
تحلیل ها

گفت وگو با کاپیتان بهزاد صداقت نیا: در‌ پرواز‌ تهران - صنعا چه گذشت؟

منبع
آرمان امروز
بروزرسانی
گفت وگو با کاپیتان بهزاد صداقت نیا: در‌ پرواز‌ تهران - صنعا چه گذشت؟
آرمان/ متن پيش رو در آرمان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست هشت ارديبهشت‌ماه بود که خبر مقاومت خلبان ايراني براي رساندن محموله دارو به فرودگاه صنعا تيتر رسانه‌هاي جهان شد؛ با وجود تهديد و فشارهاي وارده از سوي جنگنده‌هاي عربستان همچنان تلاش و مديريت خاصي در بحران توسط کاپيتان ايراني صورت گرفت در شرايطي که هنگام فرود هواپيماي اجاره‌اي هلال‌احمر باند فرودگاه توسط جنگنده F15 به طور کامل نابود شد اما خلبان ايراني همچنان در مقابل تهديد عربستان که مي‌خواست هواپيما را به فرودگاه نظامي در مرز يمن و عربستان برود، کوتاه نيامد و بر اساس مجوزهاي پروازي خود براي براي رساندن محموله به مردم جنگ‌زده يمن تلاش کرد؛ اين تلاش اعتقاد او براي به پايان رساندن کاري بود که از او خواسته بودند؛ راهي که او از آموزه‌هاي ديني آموخته است. اما جزئيات اين پرواز را از زبان خود کاپيتان جويا شديم که بازگويي تمام مسير و شرايط دشواري است که براي او و سرنشينان هواپيماي تهران به صنعا رخ داده است؛ گفت‌وگويي که شايد در آينده‌اي نه‌چندان دور بخشي از تاريخ شفاهي حماسه‌هاي انقلابي در خاورميانه محسوب شود. از پرواز به يمن بگوييد. اگر امکان دارد تمام جزئيات را تعريف کنيد اينکه قبل از فرودگاه صنعا چه ماجراهايي رخ داد؟ اتفاقات از تهران تا صنعا را بازگو کنيد. سابقه قبلي در پرواز کمک‌رسان داشتم در حوادث و پرواز به مناطق زلزله‌زده، سيل‌زده و نظاير آن که من چندين پرواز به پاکستان و سوريه بعد از زلزله داشتم و پروازهايي به اين شکل پروازي فوق‌العاده چارتري است که به خلبانان خاصي داده مي‌شود که مسير را قبلاً تجربه کرده باشند و بتوانند در شرايط بحراني پرواز را هدايت کنند و اين پرواز روزي من شد. تأکيد بسياري هم بر اهميت پرواز شد با توجه به اينکه دو پرواز قبلي موفق به ورود به مرز يمن نشده، بر ورود به فرودگاه صنعا تأکيد بسياري بود. قبل از پرواز با علم به شرايط خاص چه برنامه‌اي داشتيد و چطور آماده اين سفر شديد؟ مطابق معمول قبل از پرواز هم بار را کنترل کردم و هم مسافران را و ديدم که پرواز بسيار عادي است و مقداري از بار دارو را که حتي در داخل منطقه بار هواپيما جا نشد به‌صورت خردشده از کل بار دارو داخل هواپيما گذاشتيم که بيش از سه تن و در حدود چهار تن بود، از مجموع 10 تن بار دارو که البته کمتر از 10 تن بود و براي حمل تمام محموله دارو به اين صورت داروها را در هواپيما جاسازي کرديم. از آنجايي که ديدم در داخل محموله کپسول اکسيژن و برانکادر وجود دارد به چشم ديدم که تا چه اندازه با بحران دارو و وسايل پزشکي مواجه‌اند (مردم يمن) که ما براي آنها برانکادر و اکسيژن ارسال مي‌کنيم و از آنجايي که قبلاً مسير را رفته بودم، يکبار مسير رفت را کنترل کردم و ديدم مسير حدفاصل بندرعباس و چابهار است و پس از عبور از دريا از مرز عمان وارد خاک عمان و در طول مسير هم از خاک عمان عبور مي‌کنيم و وارد مرز يمن مي‌شويم و از آنجا هم مستقيم وارد صنعا مي‌شويم و از مرز عربستان عبور نمي‌کنيم چرا که يمن با مرزهاي عربستان چيزي در حدود 1800 کيلومتر فاصله دارد و ما مسيري از محدوده ساحلي جنوب يمن داشتيم. پرواز و سفر را آغاز کرديد و به منطقه مقصد نزديک شديد، از چه زماني دچار مشکل شديد و چطور پرواز با تنش مواجه شد؟ پرواز به همين صورت که مسير مشخص بود، انجام شد و وارد خاک يمن شديم شرايط بسيار عادي بود و تصور کرديم که همه چيز عادي طي مي‌شود چرا که پيش‌بيني مي‌شد عمان مانع اين پرواز شود اما چنين اتفاقي هم رخ نداد اما وارد خاک يمن که شديم حدود 15 دقيقه از پرواز ما بر فراز خاک يمن مي‌گذشت که پيغام‌هاي عربستان از طريق برج کنترل يمن به ما ابلاغ شد که ما مجوز فرود در صنعا را نداريم و من هم طبق مجوزها و مسئوليتي که داشتم، اعلام کردم که ما از عمان و از يمن مجوز داريم و طبق درخواست بين‌المللي يمن در حال رساندن دارو هستيم و هواپيما محموله دارو و مسافران پزشک دارد و مجوز ورود با اين شماره و مسير پروازي هم به اين شکل مشخص شده و تمام موارد را به برج کنترل اعلام کردم و علت ممانعت را جويا شدم که در پاسخ گفتند عربستان اعلام کرده که ما از آنها مجوز نداشتيم و در پاسخ اعلام کردم که در خاک شما (يمن) ما نيازي به مجوز عربستان نداريم. شما به پرواز ادامه داديد؟ چه مکالمه‌اي پس از اين اظهارات شما در پرواز بر خاک يمن رد و بدل شد؟ حدود 15 تا 20 دقيقه از اين ارتباط با برج کنترل يمن گذشت و مجدداً يمن اعلام کرد که عربستان مي‌گويد به فرودگاهي که در خاک عربستان است با درجه مسير و فاصله تا اين اندازه برويد و آنجا فرود بياييد و آن زمان در اطلاعات فرودگاهي که عربستان نشاني داده بود را دوستمان کنترل کرد و متوجه شديم که يک فرودگاه نظامي و متروکه است و البته باند خوبي دارد و در جوار مرز يمن و عربستان است، من در مقابل اعلام کردم اين فرودگاه مناسب براي پرواز ما نيست ضمن آنکه سوخت ما براي اين پرواز کافي نيست و مجبور به فرود در فرودگاه صنعا هستيم، هر کسي هم که ادعايي دارد بيايد فرودگاه صنعا ما حاضريم قبل از خروج و تخليه محموله اجازه بازرسي و کنترل بار و مسافر را به آنها بدهيم و بنده مسئوليت آنچه مي‌گويم را برعهده دارم، محموله ما بار دارو است و مسافران ما پزشک هستند. واکنش عربستان بعد از بي‌اعتنايي شما به درخواست آنها چه بود؟ باز هم براي شما پيغامي از برج کنترل ارسال شد؟ حدود 10 دقيقه بعد به ما پيغام دادند که براي پرواز ما هواپيماي فايتر به پرواز درمي‌آيد و من هم در پاسخ گفتم، خيلي خيلي خوب (very very good) و اين تنها پاسخي بود که دادم و پس از چند لحظه آنها اينترسپ کردند (اصطلاح پروازي به معني هواپيماي جنگي) و به‌صورت ايما و اشاره خلبان هواپيماي جنگي با من شروع به ارتباط کرد چرا که راديويي را که آنها با ما ارتباط داشتند را از کابين خاموش کردم و البته خودم صداي راديو را دريافت مي‌کردم براي اينکه روحيه کمک خلبان تضعيف نشود، راديو را قطع کردم به اين دليل که لحن تشرآميز داشتند و صرفاً از گوشي خودم پيام‌هاي آنها را مي‌شنيدم و وقتي که ديدند جواب آنها را نمي‌دهيم به هواپيماي ما نزديک شدند و ما هم به اعلام‌هاي آنها که مي‌خواستند ما را مجبور به تغيير مسير کنند، هيچ اعتنايي نکرديم و اين همراهي آنها با ما حدود 5 دقيقه زمان برد و ديدند هر کاري مي‌کنند من با آنها همراهي نمي‌کنم و در مقابل اشاره‌هاي آنها نهايتاً برايشان دست تکان مي‌دادم. آن زمان در اين شرايط چه احساسي داشتيد و چطور با اين جنگنده‌ها به مسير ادامه داديد؟ چه اتفاقي پس از هشدارها براي پرواز شما افتاد؟ هيچ حسي نداشتم، يک حس عادي داشتم و با توجه به نزديکي دو هواپيماي جنگي تمام سيستم‌هاي هشداري هواپيما به کار افتاده و هشدار مي‌داد: اين صداهاي مداوم و مستمر بر اعصاب اثر منفي داشت و به اين صداها هم اعتنا نکردم. جو داخل هواپيما بسيار عادي بود، من و دوستان خيلي خونسرد بوديم و اعتنايي نکرديم و باز مقابل ما مانور دادند و هواپيماي ما را به لرزش انداختند و بدون اينکه کمترين تغييري در سرعت خود دهيم و درجه پروازي را تغيير دهيم به راه خود ادامه داديم. به نظر مي‌رسيد آنها به دليل فاصله کمي که با ما داشتند، اميدوار باشند که نتوانم براي فرود خود را آماده کنم و از احتمال برخورد با هواپيماي آنها که در زير ما پرواز مي‌کرد از فرود منصرف شوم درحالي که اينطور نشد و ارتفاع را مطابق برنامه فرود کم کردم و پايين آمدم و با هم ارتفاع را کم کرديم و وقتي کاملاً مستاصل شدند و ما را از ارتفاع 36 هزار پا تا 24 هزار پا لحظه به لحظه همراهي کردند، وقتي که اعصاب آنها متشنج شد ديگر ما را رها کردند. من به کمک‌همکاران پروازي گفتم که بچه‌ها رفتند که ما را از پشت بزنند و تصور کرديم که الان يک موشک از انتهاي هواپيما اصابت مي‌کند تا کابين خلبان را منهدم ‌کند و بعد همه خنديديم و کمي گذشت، هيچ اتفاقي نيفتاد و خبري نشد و مسير هم براي ما عادي شد و با فرودگاه صنعا ارتباط برقرار کرديم، آنها گفتند که باند 18 آماده فرود شماست، ارتفاع خود را از 24 هزار پا به 18 هزار پا برسانيد و ما هم در اين ارتفاع پروازي ادامه مسير داديم و کمي که از اين ارتباط گذشت پيامي از برج کنترل نيامد، حدود 10 مرتبه برج را صدا زديم و پاسخي دريافت نکرديم، احتمال بر اين رفت که سيستم الکترونيکي ما و فرودگاه را مختل کرده باشند.با يک فرکانس ديگري ارتباط گرفتيم و متوجه شديم که فرودگاه در حال بمباران است. بعد از اطلاع از بمباران چه اقدامي انجام داديد؟ پيام از برج کنترل مي‌آمد که فرودگاه در حال بمباران است و اعلام و هشدار به بازگشت ما دادند و گفتند که اينجا فرود نياييد و برگرديد، ما هم با حفظ خونسردي اعلام کرديم که ما برنمي‌گرديم و حتي در آسمان نمي‌چرخيم، ما به سمت فرودگاه مي‌آييم و از برج کنترل خواستم که وضعيت فرودگاه را براي من تشريح کند؛ پرسيدم دقيق بگوييد که به کجاي باند موشک زدند؟ روي باند را زدند، داخل مسير باند يا اطراف باند؟ خواستم که وضعيت آسيب وارده به باند فرود ما را تشريح کند. اين زمان احساس کردم آنها که زير بمباران هستند با اين پرسش‌هاي من خيلي روحيه گرفتند و گفتند بررسي مي‌کنيم و به شما پاسخ مي‌دهيم. در محدوده زماني 5 تا 6 دقيقه گفتند: باند 18 را از ابتدا که محل نشستن هواپيماي شما بود، مورد اصابت قرار دادند. من هم اعلام کردم با رد کردن ابتداي باند در ادامه مي‌نشينم و هواپيما را فرود مي‌آورم و پس از اعلام اين تصميم هواپيما را به سمت فرودگاه چرخاندم و ديگر باند فرود مقابل را ديدم و آماده بودم آن لحظه که چرخ‌ها را هم آماده نشستن هواپيما کردم و باز شدند. جلوي ما فرودگاه (باند پرواز) را با بمباران پياپي شخم زدند و ديگر امکان نشستن نبود و باند به‌طور کامل از بين رفت و تخريب شد و من هم در شرايط پرواز اضطراري شکل گو آنون را گرفتم و اطراف باند حالت چرخش گرفتم و آنجا چرخيدم و تا حدودي ارتفاع گرفتم، از برج کنترل پرسيدم براي فرود تا چه زماني مي‌توانيد به من اطلاع دهيد؟ آنها گفتند که تا 30 دقيقه. من هم سوخت ناکافي را اعلام کردم و خواستم تا 10 دقيقه آينده وضعيت را اعلام کنند و از همان زمان براي خود کرنومتر را تا 10 دقيقه مشخص کردم و در اين فاصله وضعيت فرودگاه را جويا مي‌شدم که از نظر حملات هوايي در چه شرايطي هستند و بعد از گذشت حدود 10 دقيقه اعلام کردند يک فضاي کنار باندي وجود دارد که هواپيماها براي تيک‌آف از آن استفاده مي‌کند و پرسيدند که مي‌توانم در آنجا فرود بيايم ؟ من هم پاسخم مثبت بود و بلافاصله خواستم که آنجا را براي فرود من و دوستانم آماده کنند. گفتند که صلاح نيست فرود بياييم چرا که احتمال داشت آن مسير را هم مورد اصابت موشکي قرار دهند و من هم به انگليسي و عربي به برج کنترل گفتم که اگر اين خباث بشنوند که من قصد فرود دارم همين يک مسير پروازي فرودگاه شما را هم از بين مي‌برند و تصميم بر برگشت شد. در ادامه اين پرواز در مسير برگشت به کشور چه احساسي داشتيد؟ احساس اينکه نتوانستم کاري را که به من سپردند انجام دهم و خيلي ناراحت بودم و بايد کار را به اتمام مي‌رساندم؛ کسي که نمي‌تواند کاري را به انجام برساند بايد بميرد. از رهبرم و ملتم خجالت مي‌کشم؛ نه ترس و نه نگراني از کاري که انجام دادم دارم که کاري مخالف مقررات پروازي انجام ندادم و اين موارد من را نگران نمي‌کند و تنها تا آخر عمرم من را حسرت‌زده مي‌کند که نتوانستم کاري را که به من سپرده بودند، انجام دهم.