غلامرضا تاجگردون در گفتوگو با «اعتماد»: مجلس دهم معتدلتر و کارآمدتر است
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
هفتم خرداد که بيايد او ديگر عضو اقليت محض مجلس نيست. تازه حتي او و همفکرانش اميد دارند تا بعد از دور دوم انتخابات تبديل به اکثريت «اصلاحات» در دوره دهم هم بشوند. اما تا اينجاي بازي هم امثال غلامرضا تاجگردون خود را برنده هفتم اسفند ميدانند؛ برنده بازياي که ميگويد شرايط آن خيلي برابر نبوده است. با تعداد کم وارد ميدان شدند و تا همين جاي کار به همراه موتلفان خود از مستقلين و اعتداليون، نيمي از جايگاههاي برنده انتخابات را به نام «حاميان دولت» سند زدهاند. حامياني که البته ميگويند به گفته رقيب «وکيل الدوله» نخواهند بود. آنها منتظرند تا بعد از هفتم اسفند اين را نشان دهند. در روند نظارتي که تاجگردون ميگويد مثل مجلس نهم ديگر سياستبازي در آن جايي ندارد. مجلس دهم از ديدگاه نمايندهاي که در ميان اقليت محض مجلس نهم به کرسي رياست يکي از مهمترين کميسيونهاي تخصصي رسيد، مجلسي معتدل و مطلوبتر از مجلس فعلي خواهد بود. مجلسي که دعواي سياسي و نظارت بر دولت را با هم قاطي نميکند. اما اين مجلس چه شکلي خواهد بود؟ غلامرضا تاجگردون، نماينده اصلاحطلب فعلي و منتخب مجلس بعدي شکلي نزديک به تصويري اصلاحطلبانه از مجلس دهم ترسيم ميکند. هر چند که اصلاحطلبان نتوانند بيش از نيمي از اين مجلس را در اختيار بگيرند. او معتقد است که فضاي رواني انتخابات تهران، اعتداليون، مستقلين و حتي شايد برخي اصولگرايان را به سمت جرياني سوق دهد که ١٢ سال تمام، غايب اصلي بهارستان بود. صحت گفتههاي او نياز به کندوکاو زيادي در فضاي سياسي ندارد. او براي اثبات حرفش نگاه را به سمت تغيير رفتار و گفتمان برخي اصولگرايان سوق ميدهد. به سمت مقايسه علي لاريجاني سال ٨٤ با سال ٩٤. همانطور که معتقد است در اين يک دهه اصلاحطلبان هم در گفتمان و رفتار خود تغييراتي داشتهاند. همين تغييرات هم اين دو گروه را در روزهاي پاياني سال ٩٤ به همديگر نزديک کرد تا بهارستاني متفاوت براي سال ٩٥ به بعد شکل بگيرد. مجلسي که تاجگردون معتقد است بيش از هر چيز تفاهم بين محمدرضا عارف و علي لاريجاني در آن مهم خواهد بود. تفاهمي بين دو چهره مهم سياسي که نمادي از تفاهمي گستردهتر بين دو گروه تاثيرگذار در آرايش مجلس دهم است؛ دو گروهي که کنار آمدن آنها با هم اکثريتي سنگين وزن براي دوره دهم مجلس خواهد ساخت و فاصله گرفتن آنها از هم توازن را به سمتي ديگر ميبرد. به سمتي که شايد دلخواه منتقدان دولت يازدهم باشد. از همين رو است که رييس کميسيون برنامه و بودجه فعلا در اين شرايط متوجه اين موضوع است تا تقسيم جايگاههاي بهارستان دهم.
مجلس آينده چه شکلي خواهد بود؟ غلامرضا تاجگردون، نماينده اصلاحطلب فعلي و منتخب مجلس بعدي شکلي نزديک به تصويري اصلاحطلبانه از مجلس دهم ترسيم ميکند. هرچند که اصلاحطلبان شايد نتوانند بيش از نيمي از اين مجلس را در اختيار بگيرند. او معتقد است که فضاي رواني انتخابات تهران، اعتداليون، مستقلين و حتي شايد برخي اصولگرايان را به سمت جرياني سوق دهد که ١٢ سال تمام، غايب اصلي بهارستان بود. رييس کميسيون برنامه و بودجه مجلس البته در گفتوگو با «اعتماد» نسبت به يک موضوع تاکيد ويژه دارد؛ تفاهم لاريجاني و عارف. چيزي که تاجگردون معتقد است در مجلس بعدي هم تعيينکننده بسياري از تحولات است و هم مهمتر از موضوع رياست يکي از اين دو بر دوره دهم.
چينش سياسي منتخبين مجلس دهم تا اينجاي کار سبب ايجاد چه نوع توازني در دوره بعدي مجلس شده است؟ به عبارتي فکر ميکنيد دست بالا با کدام طيف باشد؟
از يک منظر ميتوان گفت اصلاحات برنده اين انتخابات بود. به هر حال از يکسو اصلاحطلبان در بسياري از حوزهها اصلا نتوانستند نامزد داشته باشند و از يک طرف هم در آن جايي که امکان رقابت پيدا کردند، نامزدهاي اصلي و چهرههاي شناخته شده و مطرح آنها از مدار رقابت خارج شده بودند. يعني به هر حال همين نتيجه تا اينجا در شرايط کاملا نامتعادلي به دست آمده است. از اين زاويه حتي اگر بپذيريم که وزنکشيها تا اينجا برنده قطعي هم نداشتهاند اما نبايد باعث سرافرازي و افتخار اصولگرايان باشد. نماد بارز اين وضعيت در تهران بود که سرشناسترين چهرههاي اصولگرا در برابر ليستي که اصلا نميتوانست به لحاظ شهرت هم وزن آنها باشد، بازنده محض بودند. مجلس آينده هر نوع صفکشي که داشته باشد قطعا ديگر مجلس اصولگرايان نيست و اين را خود آنها هم ميدانند.
اين تعبير شما درست است. اما ميخواهم بدانم در عرصه عملي فکر ميکنيد وزنکشيها چطور باشد؟ يعني مجموعه نمايندگان منتخب چه سمت و سويي را پيش ميگيرند؟
من با شناختي که از نيروهاي بيرون آمده از انتخابات خصوصا در شهرستانها دارم مطمئن هستم که بسياري از چهرههاي مستقل و اعتدالي به سمت اصلاحطلبان در اين مجلس، سوق پيدا ميکنند. دو عامل در اينجا موثر است. يکي بحث جنس دولت يازدهم است. عموما جنس دولتها و گفتمان آنها ميتواند سمت و سوي قسمت عمدهاي از آرا و نظرات چهرههاي خاکستري را به خود جلب کند. مضافا بر اين اتفاقي که در تهران افتاد، فارغ از هر نوع واکنشي که اصولگرايان به آن دارند و هر نوع تعبيري که به کار ميبرند، نيروهاي خاکستري و مستقل را به هر حال به اين نتيجه رسانده که دوران قاطبه داشتن گفتمان اصولگرايي در فضاي سياسي ايران فعلا به سر رسيده است. اين وضعيت فضاي رواني را براي گرايش اين نيروها به سمت اصلاحطلبان و ايجاد يک همافزايي بيشتر مهيا ميکند. همين الان هم اين موضوع نشانههاي خود را بروز داده است.
چه نشانههايي؟
به هر حال در همين مدت کوتاه مراجعاتي از اين طيف به اصلاحطلبان براي ايجاد يک همگرايي و ائتلاف در مجلس آينده وجود داشته است. من خودم به عنوان يک اصلاحطلب شناخته ميشوم و سابقه سياسيام در جريان اصلاحات است. در همين مدت چند روز به هر حال هم از طرف برخي همکاران ما در مجلس که براي دوره بعدي ابقا شدهاند و هم از سوي برخي منتخبين جديد مراجعاتي بود که بياييد با هم بنشينيم و براي مجلس بعد به نتيجه مشترک برسيم و با هم همکاري داشته باشيم. در ميان اين چهرهها به هر حال کساني هستند که هم سابقه اصولگرايي دارند و هم حتي در اين انتخابات با عنوان اصولگرا حاضر بودهاند. بنابراين گمان ميکنم اقبالي که وجود دارد در نهايت وزن اصلاحات را در يک موقعيت فرادستي نسبي قرار دهد.
اين موقعيت فرادستي را ميتوانيد شرح دهيد؟ چون به هر حال اگر ائتلافي از مجموع يک سري نيروهاي اصلاحطلب، معتدل، مستقل و حتي به قول شما اصولگراي اعتدالي تشکيل شود و دست بالا را در مجلس آينده بگيرد، شايد نتوان با قطعيت آن را فرادستي جريان اصلاحات ناميد. چون به هر حال مجموعهاي از نيروها خواهد بود.
به لحاظ جنس مهره بازي در چنين شرايطي حق با شماست. به هر حال چنين طيفي يک مجموعه رنگينکماني خواهد بود. اما مساله مهم بحث گفتماني و راهبردي اين مجموعه است. چنين مجموعهاي اگر شکل بگيرد که بسيار محتمل و قريب به اتفاق است، راهبرد خود را عمدتا از جريان اصلاحات خواهد گرفت و با راهبري اين جريان جلو خواهد رفت. نمونه اين را ميتوان در موقعيت دولت آقاي روحاني هم ديد. به هر حال آن مجموعه هم يک مجموعه چند طيفي است اما به شکل واضح راهبرد عمومي خود و قسمت عمدهاي از گفتمان و برنامههايش را با موارد مطلوب و مطرح در جريان اصلاحات تنظيم ميکند. چون به هر حال ميداند از کجا و چه کساني راي گرفته و مضاف بر اين متوجه است که همچنان به اين راي نياز دارد. به همين دليل هم در اکثريت مجلس دهم با هر ترکيبي از گرايشهاي سياسي، من فکر ميکنم گفتمان اصلاحات قطعا دست بالا را خواهد داشت.
يعني نيروهاي ديگر از قبيل مستقلين و معتدلين و حتي برخي اصولگرايان ميپذيرند تابع چنين شرايطي باشند؟
بحث تبعيت نيست، بحث ضرورت است. يعني خود اين نيروها هم تا درصد زياد و قابل ملاحظهاي ضرورت برخي مسائل را فارغ از هر پايگاه سياسي که دارند، پذيرفتهاند. نمونه مهم آن شخص آقاي لاريجاني به عنوان يکي از ليدرهاي جريان اصولگرا است. آيا آقاي لاريجاني سال ٩٤ همان لاريجاني سال ٨٤ و پيش از آن است؟ حرفهايي که ميزند همان حرفهاست و برداشتي که از رقابت سياسي و منازعات موجود دارد همان برداشت يک دهه قبل است؟ خب در اين مدت کسي که آقاي لاريجاني را با زور و اجبار به اين سمت نبرده است. خود آقاي لاريجاني با مقاطعي مواجه شده است، در اين مقاطع تجربياتي کسب کرده و به درک متفاوتي رسيده و ضرورتهاي جديدي را حس کرده است که مثلا در سال ٨٤ يا قبل از آن حس نميکرده و شايد برايش چندان اهميت نداشته است. براي خيلي از نيروهاي غير اصلاحطلب هم موضوع به همين شکل است. اتفاقا در جريان اصلاحات هم اين ضرورتهاي جديد حس شده است و نيروها به آن رسيدهاند. آيا راهبرد و گفتمان اصلاحطلبان همان راهبرد و گفتمان ١٠ سال پيش يا حتي قبل از انتخابات ٩٢ است؟ قطعا تفاوت کرده است. پس من فکر ميکنم بستر چنين ائتلافي همين ضرورتهايي است که ايجاد شده و ميتواند کار را مستحکم کند. هر چند در جريان اصلاحات هم تعديلهايي به لحاظ گفتماني و راهبردي اتفاق افتاده است اما چون تغيير جريان اصولگرا و مستقل بسيار چشمگيرتر بوده و حرکت آنها به سمت اصلاحات زيادتر است، من پيشبيني ميکنم که گروه اکثريت مجلس دهم بسيار به گفتمان و برنامههاي اصلاحات نزديک شوند. بنابراين من اگر بخواهم مجلس آينده را در يک ترکيب دوطيفي ببينم به يقين ميگويم طيف مقابل اصولگرايان به شکل بسيار جالب خواهد بود. منظورم از اصولگرايان همان نيروهايي است که جز خود اصولگرايان همکاري سياسي با هيچ گروهي را قبول نميکنند. در واقع همان منتقدان دولت فعلي را ميگويم.
اين وضعيت به نظر شما در عملکرد مجلس بعدي چه تاثيري خواهد گذاشت؟ يعني مجلس کاراتر ميشود يا نه؟ و نکته مهمتر اينکه آيا امکان تقابلهاي شديد ميان دو طيف سياسي، مثل آن چيزي که در مجلس نهم ديديم هنوز وجود دارد؟ چون به هر حال اين موضوع هم در کارآمدي مجلس تاثير ميگذارد.
من فکر ميکنم مجلس دهم از مجلس نهم بسيار کارآمدتر خواهد بود. چون به هر حال صداي معتدلتري دارد. سابقه مجلس نهم هم به هر حال بسياري از نمايندگان جديد را ترسانده و آنها سعي ميکنند رفتار منطقيتري داشته باشند. يک موضوع مهم ديگر هم اين است که جريان تندروي اصولگرا در اين مجلس چهرههاي مديريتکننده و برنامهريز خود را از دست داده است. يعني به نظر من آنقدر تمرکز جدي براي وارد کردن تنش به فضاي سياسي را نخواهد داشت. ضمن اينکه توان آن را هم ندارد. چون به هر حال چهرههاي مشروع آن جريان عموما از مجلس خارج ميشوند و چهرههاي جديد براي پيدا کردن جايگاه و پذيرش عمومي در پايگاه مخالفان دولت نياز به زمان دارند.
همين که يک نيروي مديريتکننده در طرف مقابل نيست آيا نميتواند زمينه يک سري مشکلات جديدرا ايجاد کند؟ به هر حال اين نيروهاي مديريتکننده خيلي مواقع تعديلکننده و توازنبخش هم هستند؟
شايد اينطور باشد. يعني ما شاهد برخي حرکتهاي تند و البته پراکنده و کور در مجلس باشيم. اما از يک طرف هم نبايد فراموش کنيم که خيلي از تقابلها و مشکلاتي که در دوره نهم پديدار شد حاصل يک مديريت و سازماندهي کلانتر بود.
يعني الان چنين ساماندهي نميتواند انجام شود؟
امکانش قطعا هست و نيروهايي که بيرون ميروند بيکار نخواهند بود. به هر حال به شکل طبيعي آنها از طريق همان چهرههايي که به مجلس فرستادهاند برخي اقدامات را جلو ميبرند که يک مديريت و اداره غيرمستقيم خواهد بود. ولي خب چالش اصلي سياسي مجلس دهم بيشتر از آنکه داخل آن باشد، بيرون آن خواهد بود. من پيشبيني ميکنم که طيف منتقدان و مخالفان دولت کنوني، بعد از شکلگيري مجلس دهم سراغ بهارستان بيايند و خيلي بيشتر از دولت، موج حملات خود را متوجه نهاد قانونگذاري کنند. من فکر ميکنم نيروهاي معتدل و اصلاحطلب اين مجلس بايد خودشان را آماده کنند که به طور ناخواسته سپر بسياري از حملات مخالفان به برنامههاي دولت باشند. البته منظورم اين نيست که آنها سپر بلاي دولت ميشوند بلکه در يک رابطه خطي بطور طبيعي بين مخالفان و دولت قرار خواهند گرفت و فشار زيادي را متحمل خواهند شد. اين هم يک وضعيت ناخواسته است که نشانههاي آن از همين الان بروز کرده است. شما ببينيد چه تعابيري در همين چند روز از راي مردم انجام شده است. اين را شما با وضعيت بعد از راي آوردن آقاي روحاني مقايسه کنيد. آن روزها اصولگرايان تندرو خودشان را متهم ميکردند اما امروز يکي ميگويد مردم چون فلان طور هستند به ما راي ندادند و ديگري يک تعبير بد ديگر به کار ميبرد. مخالفان دولت تقريبا با اين انتخابات به اين نتيجه رسيدهاند که براي گرفتن دولت دوازدهم شانس چنداني ندارند. ولي تمام تلاش خود را خواهند کرد تا سهمشان را از مجلس بعدي پس بگيرند و اين وضعيت يعني شروع حملات به مجلس دهم از همان روز اول.
فارغ از اين فکر ميکنيد رابطه دولت و مجلس بعد از خردادماه چطور باشد؟
قطعا تنشها تعديل خواهد شد. يعني دولت راحتتر ميتواند کارش را انجام دهد.
خب همين حرفي که شما ميزنيد در جريان مخالف دولت به وکيلالدوله بودن مجلس بعدي تعبير شده است.
ما قطعا ميخواهيم با دولت همراهي داشته باشيم و مسير کلي دولت را هم مثبت ميدانيم. تعبيري هم که وجود دارد به نظر من يک بهانهگيري بيشتر نيست و فقط با هدف همان پيروزي در جدالهاي لفظي انجام ميشود. ما اصلا پنهان نميکنيم که با راهبرد عمومي دولت همراه و موافق هستيم. اما اين به معناي آن نيست که چشم و گوش بسته در اختيار دولت باشيم. به هر حال همين الان هم انتقاداتي از دولت و مسائل اجرايي در بين هواداران و حاميان دولت وجود دارد که قطعا در مجلس دهم شاهد طرح آنها خواهيم بود. مساله اين است که مجلس دهم به دليل ترکيبي که دارد ديگر مسائل اجرايي را گروگان اختلافات سياسي نميکند. يعني سعي خواهيم کرد مسائل سياسي را در جاي خودش ببينيم و موضوعات اجرايي و نظارت خودمان را هم در جاي خودش. قطعا آمدن مجلس دهم با ترکيبي که وزن هواداران دولت در آن زيادتر است، باعث نخواهد شد تا خيال دولت از نظارت و انتقاد راحت شود.
در چنين وضعيتي، بحث مطالبات حوزههاي انتخابيه فکر ميکنيد چه تغييري ميکند؟
من واقعا فکر ميکنم اين موضوع کمابيش وجود داشته باشد، حتي در ميان هواداران سرسخت دولت. اين مسالهاي است که با ساخت سياسي ايران عجين شده و در کوتاهمدت از آن گريزي نخواهد بود. به هر حال هنوز مثل همه ادوار مجالس گذشته، نمايندگان مستقيمترين پل ارتباطي بين هيات حاکمه و مردم هستند و چارهاي ندارند جز اينکه برخي موارد محلي را هم به سطح مجلس و رابطه با دولت بياورند. حالا شايد در اين دوره کمتر شاهد سوءاستفاده در مسير امتيازگيري از دولت از طريق اين مسائل باشيم اما اصل موضوع همچنان پابرجا خواهد ماند. اگر دولت به دنبال اهداف بلندمدت است بايد از اين شرايط بگذرد و در قبال آن اغماض کند.
براي رياست مجلس بعدي چه پيشبينياي داريد؟
من الان در اين باره نميتوانم پيشبيني خاصي داشته باشم. اما يک چيز مشخص است و آن اينکه اگر بيرون مجلس قرار گرفتن چهرههايي مثل آيتالله هاشمي و ناطق نوري و خاتمي و سيد حسن خميني در کنار هم تا اينجا سازنده و کارگشا بوده است، در داخل مجلس دهم هم همراهي و پيوستگي آقاي عارف و لاريجاني در هر موقعيتي که قرار بگيرند، بسيار تعيينکننده خواهد بود و متضمن ادامه مسيري است که از ٢٤ خرداد شروع شد. خطر اصلي مجلس آينده اتفاقا جدايي مسير اين دو نفر است که رهبري سياسي دو جريان را بر عهده دارند که فعلا در مسير همکاري با هم هستند. مهمترين چيز اين است که فعلا نيروهاي سياسي صحنهساز در مجلس دهم، زمينه تفاهم پايدار بين آقاي عارف و لاريجاني را فراهم کنند. خلاصه حرف از نظر من اين است که بيش از آنکه رياست آقاي عارف يا لاريجاني براي مجلس بعدي تعيينکننده باشد، تفاهم و همکاري بين اين دو تعيينکننده خواهد بود. اينکه در مقاطعي مناسبات بين اين دو نفر شبيه مناسبات آقاي باهنر و لاريجاني در نيمه دوم عمر مجلس نهم شود، ميتواند تاثير فوقالعاده بدي داشته باشد. بنابراين من خود شخصا معتقدم قبل از تلاش براي رياست يکي از اين دو نفر، بايد براي حفظ و تقويت تفاهم بين آن دو تلاش کنيم.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد