نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

دنیای اقتصاد: فیدل با کوبا چه کرد؟

منبع
دنياي اقتصاد
بروزرسانی
دنیای اقتصاد: فیدل با کوبا چه کرد؟
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست آناي‌ روزنامه‌نگار هم دو چهره دارد؛ درست مانند کشورش، درست مانند فرمانده کشورش. اين دوگانگي از همان نخستين دقايق ورود به سرزمين او، ديدني است، گويي «تمايز»، تمايز اين خاک و مردمان آن است. اينجا جزيره بي‌نهايت زيبايي است که رسانه‌ها بيشتر بر سيماي توسعه‌نيافتگي آن متمرکز بوده‌اند، متاثر از فرماندهي که در انديشه ارزاني براي مردمش بود اما مخالفانش او را ديکتاتوري سخت‌دل توصيف مي‌کردند و مي‌کنند. آنا نيز هم دلباخته ‌ايدئولوژي رهبر در دوران قدرت است و هم دلداده اصلاحات محافظه‌کارانه‌اش در دوران بازنشستگي. چهره آنا به طبيعت کوبا مي‌ماند، اما باورش به سرسختي فرمانده. وقتي از او دليل اين دوگانگي‌ها را مي‌پرسم، مي‌گويد: «اينجا کوباست؛ کشور تضادها! خوش آمديد!» سفر ما به کوبا چند هفته قبل از مرگ فرمانده فيدل انجام شد و ناخوشي کاسترو در عکس‌هاي تازه منتشرشده آشکار بود. آنا مي‌گفت: «من از ديدن اين عکس‌ها حقيقتا غمگينم، اما خوشحالم که اصلاحاتي که با چراغ سبز او انجام شدند، زندگي ما کوبايي‌ها را درگير تجربه‌هاي بهتري کرده است.» او اين روزها بايد از داغداران مرگ رهبر سوسياليسم کوبايي باشد، اما سرزمين تضادها در مرگ «فيدل» نيز دو چهره دارد. همان قدر که باورمندان به سياست‌هاي انقلاب تقريبا 60 ساله کوبا گريانند، کساني که خود را قربانيان سرکوب 5 دهه‌اي مي‌دانند، شادانند. در ميان اين اشک‌ها و لبخندها، دلبستگي‌ها و کينه‌ها، اساسي‌ترين پرسش سال اين است: نسبت کوبايي که کاسترو به ارث گذاشت با جزيره‌اي که به چنگ آورد چيست؟ و دومين سوال حياتي: ميراث فيدل اکنون چه راهي در پيش خواهد گرفت؟ جزيره سوسياليست زيبايي مسحورکننده اين جزيره انقلابي از همان نخستين لحظات خروج از فرودگاه کوچک «خوزه مارتي» چشم‌نوازي مي‌کند، زيبايي‌اي که ميوه غريب طبيعت و تاريخ و سياست است. ترکيب دشت‌هاي سبز، ساختمان‌هاي نوستالژيک و خودروهاي عتيقه، آميزه‌اي است که در هيچ جايي نخواهيد يافت. اينجا بزرگ‌ترين جزيره کارائيب است که با حدود 109 هزار کيلومتر مربع وسعت، دومين تراکم جمعيت را در جزيره‌هاي منطقه دارد. کوبا در ميعادگاه درياي کارائيب، خليج مکزيک و اقيانوس اطلس واقع شده تا به لحاظ جغرافيايي هم موقعيتي يگانه داشته باشد. اسپانيا که از اواخر قرن پانزدهم بر اين منطقه چيره شده بود، فرهنگ خود را بسط داده، اما سياست‌هايش در اواخر قرن نوزدهم از سوي ايالات متحده که مي‌رفت ابرقدرت تازه‌اي شود، به چالش کشيده شد. هنگامي که امپراطوري اسپانيا شروع به رنگ باختن کرد، اهميت کوبا که 4 قرن مستعمره اين کشور بود دوچندان شد. مفهوم اتحاد فرهنگي که آکادميسين‌هاي اسپانيايي براي مقابله با ديگر امپراتوري‌ها خلق کرده بودند، کوبا را بخشي از اسپانيا مي‌کرد. با تدوين «دکترين مونرو» در سال 1823 ميلادي، ايالات متحده اعلام کرد که تلاش بيشتر دولت‌هاي اروپايي براي گسترش متصرفات استعماري در قاره آمريکا يا دخالت در کشورهاي تازه استقلال يافته نيمکره غربي را نخواهد پذيرفت. اين معنايي روشن داشت و گرچه واشنگتن بناي احترام به وضعيت موجود مستعمره‌هاي حاضر را داشت، صنعت برده‌داري آمريکا، کوبا را قلمرويي جذاب ديد و پيشنهاد خريد و الحاق کوبا را داد. البته که اين پيشنهاد به جايي نرسيد و بعد جنگ داخلي آمريکا آغاز شد. نسبت آمريکايي وقتي در سال 1898، جنگ آمريکا-اسپانيا آغاز شد، چند سالي بود که کوبايي‌ها تلاش خود را براي استقلال آغاز کرده بودند. ورود آمريکا به اين جنگ به نوعي پشتيباني از استقلال‌طلبان بود. آمريکا به نام حمايت از منافع و شهروندانش ناوي به هاوانا اعزام کرد که به طرز عجيبي غرق شد تا دموکرات‌ها به دولت وقت جمهوري‌خواه براي مداخله فشار وارد کنند و دست آخر کوبا در سال 1902 از قلمروهاي تحت حفاظت آمريکا شود. از اين مقطع، جزيره براي نيرو بخشيدن دموکراسي تقلا کرد اما فولخنسيو باتيستا کشور را تماما در دست گرفت و نهايتا با حمايت مالي و نظامي ايالات‌متحده، ديکتاتوري عياني را در جزيره استوار کرد. نفرت از او، بيزاري از آمريکايي‌ها را در دل کوبايي‌ها کاشت، همان طور توجه به ‌ايده‌آل‌هاي تازه را که به انقلاب منجر شد. با پيروزي چگوارا در نبرد «سانتا کلارا» در شب سال نو 1959، «جنبش 26 جولاي» فيدل کاسترو در کوبا به قدرت رسيد. کوباي کاسترو دو وجه به زندگي کوبايي‌ها داد و اين هر دو، در گفت‌وگو با مردم و قدم زدن در خيابان‌هاي هاوانا ملموس است. در گفت‌وگوهاي رسمي، هراس و محافظه‌کاري واضح است، حتي حالا که چند سالي است از روي کار آمدن رائول کاسترو و اصلاحات گذشته است. پس گفت‌وگوهاي غيررسمي، داده‌هاي بيشتري دارند. آنا وقتي مي‌خواهد به سوال من درباره ناراحت‌کننده بودن رابطه با آمريکا پاسخ دهد، ابتدا به همکار ارشدش نگاهي مي‌اندازد و وقتي او به ابرام سري تکان مي‌دهد، مي‌گويد: «ناراحت نيستيم.» تقريبا همه کساني که با آنها صحبت مي‌کنم، از برقراري رابطه با همسايه پيش‌تر دشمن و باز شدن سفارتخانه‌ها راضي‌اند گرچه برخي يکدل‌شدنشان را به وفاداري به ارزش‌ها مشروط مي‌کنند. هستند کساني که هنوز از برقراري رابطه با کشوري که هميشه نقش خرابکاري داشته نگرانند و البته حق ندادن به آنها دشوار است. ايالات متحده گرچه به استقلال کوبا ياري رساند، پس از استقلال کوبا، از مسيري ديگر اعمال سلطه کرد و پس از انقلاب اين کشور هم هر آنچه در توان داشت، براي به زمين زدن کوبايي‌ها خرج کرد. شکوه توسعه در قانون اساسي کوبا که در سال 1975 پس از 16 سال گذار از انقلاب به همه‌پرسي گذاشته و تصويب شد، دولت علاوه بر کنترل بازار، موظف به فراهم آوردن آموزش و خدمات پزشکي رايگان براي همه شد و در همين دو حوزه است که عمده فخر کوباي انقلابي جا گرفته است. نرخ بي‌سوادي و مرگ و مير کودکان در کوبا به يکي از پايين‌ترين ميزان‌ها در نيمکره غربي رسيده و اين از دلايل آن است که در رتبه‌بندي شاخص توسعه انساني در سال 2015، کوبا جايگاه 67 دارد. اين رتبه در آمريکاي شمالي و کارائيب حتي به 8 مي‌رسد و در آمريکاي لاتين به 5. اهميت اين رتبه که از 193 کشور جهان، 185 مورد را واکاوي مي‌کند، در آن است که شاخص توسعه انساني، آماري ترکيبي از شاخص‌هاي اميد به زندگي، تحصيلات و درآمد سرانه است. اميد به زندگي در بدو تولد در کوبا 79 سال است که سي و سومين ميزان در جهان است. همچنين متوسط سال‌هاي تحصيل افراد 25 سال به بالا در کوبا 5/ 11 سال است که سي‌امين جايگاه را در جهان به کوبا مي‌دهد. ميزان اميد به تحصيلات يعني شمار سال‌هايي که انتظار مي‌رود يک فرد آموزش دريافت کند هم در کوبا 8/ 13 سال است که در جهان رتبه 73 را به کوبا مي‌دهد. «گرانما»، روزنامه کميته مرکزي حزب کمونيست کوبا که نام خود را از کشتي‌اي که فيدل کاسترو و 81 شورشي ديگر را در سال 1956 به کوبا رساند، مي‌گيرد، در ژانويه سال جاري ميلادي از قول مسوولان برنامه توسعه سازمان ملل متحد نوشت: «کوبا همچنان بهترين رشد شاخص‌ها را نشان مي‌دهد، امري که به دليل استانداردهاي بالاي سلامت و تحصيل در اين جزيره ممکن شده و مقياس سياست‌هاي عمومي اجرا شده در دوره انقلاب را نمايان مي‌کند.» آلفونسو، از کارگران هتل ناسيونال- محل اقامت ما که در دهه 1930 که کوبا از مقصدهاي اصلي گردشگري آمريکايي‌ها بود شروع به کار کرد- به اين خدمات دولت مي‌بالد: «من راضي‌ام و فرزندانم هم راضي خواهند بود.» البته او هم به دشواري زندگي در ساختماني چند ده‌ساله اشاره مي‌کند اما از تکان نخوردن قيمت‌ها خوشحال است و مانند بيشتر مردمان لاتين مدام لبخند مي‌زند. يکي از ساکنان ايراني هاوانا حتي از ارزان‌تر شدن قيمت محصولات مختلف در ماه‌هاي گذشته مي‌گويد: «اينجا کوبا است. قيمت‌ها هيچ وقت تغيير نمي‌کنند، فقط شايد ارزان‌تر شوند! تغيير مهم‌تر، متنوع شدن اجناس در يک سال گذشته است.» نگاه ديگران با اين حال، حداقل دستمزد در کوبا پايين است و بيشترين حقوق‌ها هم فاصله قابل توجهي از اين حداقل ندارد. حداقل حقوق در سال 2014 افزايش قابل ملاحظه‌اي پيدا کرد و در سال 2015 به 687 پزوي کوبايي رسيد، اما هنوز هم از پايين‌ترين‌ها در جهان است. در دولت مارکسيست-لنينيستي که پايه‌هاي آموزش و سلامت را براي مردم فراهم آورده چنين حداقل دستمزدي قابل توجيه است، اما در يک سال اخير که تنوع اقلام بيشتر شده، خواست مردم هم متفاوت شده است. کوبا هم اکنون سومين کشور جهان به لحاظ پايين بودن حداقل دستمزد است. کساني حتي به واقعيت شاخص‌هاي توسعه انساني نيز خرده مي‌گيرند. در فضاي باز هتل ناسيونال يک گردشگر آلماني را مي‌بينم که مي‌گويد: «من در دهه 1940 براي تجارت به اينجا رفت و آمد داشتم. تغيير زيادي نمي‌بينم. وقتي همه چيز دست دولت است، سامان دادن امور پزشکي کار دشواري نيست.» دستاوردهاي کوبا در توسعه انساني واقعي هستند، اما برخي مي‌گويند که روند توسعه پيش از انقلاب آغاز شده بود. علاوه بر اين، بسياري، کمک‌هاي هنگفت اتحاد جماهير شوروي را از عمده‌ترين دلايل چنين توسعه‌اي مي‌دانند در زماني که حرکت شاخص‌ها به سوي توسعه‌يافتگي، هدفي براي تبيين مزاياي سوسياليسم بود. گفته شده که دولت براي ارتقاي سطح سلامت و آموزش، از هزينه شدن منابع مصرفي خانوار جلوگيري کرده است. انتقادها در بعضي موارد به اينجا مي‌رسد که نظام پزشکي کوبا، افراد جامعه را مانند اهداف فيزيکي مي‌بيند که به هر طريقي بايد با استانداردهاي تعريف‌شده همسو شوند. وقتي در ساحل هاوانا که مملو از جمعيت نوازنده و رقصنده است با پرستاري برخورد و چنين موضوعي را مطرح مي‌کنم، تنها مي‌گويد: «خجالت بکش!» با اين همه گزارشگران مستقل تاييدکننده بخشي از نگاه مکانيکي به انسان‌هايي بوده‌اند که ابزار داده‌سازي‌اند. بيشتر توليد در کوبا در دست دولت است، همين‌طور بيشتر نيروي کار. البته اخيرا 22 درصد نيروي کار جذب بخش خصوصي ضعيف مي‌شود اما جالب اينجا است که حقوق اينها را هم دولت پرداخت مي‌کند. شرکت خصوصي دستمزدها را در اختيار دولت مي‌گذارد و دولت پس از کسر ماليات، حقوق کارمند بخش خصوصي را پرداخت مي‌کند. اين هم حقوقي است که در ماه معمولا از 20 دلار فراتر نمي‌رود. با اين همه، نبايد فراموش کرد که در سال‌ها و ماه‌هاي گذشته که تلاش براي رونق دادن به کسب و کارهاي خرد شدت گرفته، متوسط درآمد ماهانه بر اساس برخي برآوردها تا بالاي 35 دلار هم افزايش داشته است. کوبايي‌ها از دولت غذاي مجاني مي‌گيرند و علاوه بر آن قادرند غذاي ارزان بخرند. پولي که براي تلفن، برق و گاز پرداخت مي‌کنند تنها حدود 2 دلار در ماه است. هزينه تمام داروها را دولت پوشش مي‌دهد و به بنزين مصرفي آنها هم يارانه تعلق مي‌گيرد. تحصيل کاملا رايگان و ماليات خدمات و املاک صفر است. نرخ اجاره مسکن کنترل شده است و دولت براي بيشتر جمعيت، خانه فراهم کرده است. اما همين آسودگي با دشواري‌هاي محدوديت شديد انتخاب‌ها، زندگي در خانه‌هاي فرسوده و راندن خودروهاي چند نسل ديده روبه‌رو است. در يک سال گذشته که مناسبات با آمريکا از سر گرفته شده، تنوع خودروها در خيابان‌ها بسيار بسيار بيشتر شده، اما زندگي در دنياي قديم، تنها براي گردشگراني جذاب است که چند روزي به اين جزيره زيبا مي‌آيند. شگفتي ارزي؛ دو پول براي يک کشور يکي از داستان‌هاي شگفت‌انگيز براي گردشگراني که شمارشان اين روزها بسيار بيشتر از قبل شده و به گفته ساکنان هاوانا ديگر در همه جاي شهر ديده مي‌شوند، دوپولي بودن کوباست. در حالي که مردم کوبا براي خريد و فروش‌هاي روزمره بايد از پزوي کوبا استفاده کنند، خارجي‌ها بايد «پزوي تبديل‌پذير کوبا» (CUC) تهيه کنند. پزوي تبديل‌پذير در سال 1994 با نسبت يک به يک به دلار ايالات متحده ميخکوب شد اما پزوي ملي، آن پولي که مردم عادي با آن سروکار دارند، نرخ برابري‌اي حدود 03/ 0 دارد. دولت رائول بنا بود در جريان اصلاحات، «سي يو سي» را از معادلات حذف کند، اما اين پول گردشگري که انگار قرار است با نرخ برابري اش اقتدار کوبا را به ميهمانان گوشزد کند، هنوز پابرجاست. کوبايي‌هايي که درگير صادرات توتون، شکر، ماهي، دارو، قهوه و ميوه هستند ممکن است رنگ‌سي يو سي را ببينند، اما ديگران معمولا با همان پزوي ملي امور مي‌گذرانند و به اينکه چندي است خريد و فروش ملک و خودرو آزاد شده، قانعند. ولي اينجا هم تبصره‌اي وجود دارد؛ پولي که بناست کوبايي‌ها رنگ آن را نبينند، ميان کوبايي‌ها به‌عنوان نوعي پس‌انداز دست به دست و گاهي براي هم‌ميهنان و گاهي براي خارجي‌ها دلالي مي‌شود. تبادل دلار يا هر ارز خارجي ديگري محدوديت حقوقي دارد، اما دسته موسيقي‌اي که براي من- به پيشنهاد خودشان- يک آهنگ ملي‌گرايانه کوبايي نواخت، از من 10 دلاري گرفت و 5 دلاري پس داد. البته در مغازه‌ها احتياط بالاست. سيگار برگ، معروف‌ترين سوغاتي جزيره را به «سي يو سي» خريدم، در حالي که از تنوع آنها حيران بودم. سيگارهايي از 1 سي يو سي تا بيشتر از 100 سي يو سي موجود بود، ولي وقتي خواستم سيگار برگ مورد علاقه فيدل کاسترو را به من بدهند‌، گفتند: «برند آن موجود است اما آن نوع خاصش تمام شده.» قيمت‌هاي چنين مغازه‌هايي که گردشگران در آنها رفت و آمد دارند به طور کامل به سي يو سي است، اما مغازه‌هاي شهروندان، با پزويي قيمت مي‌زنند که قدرتش بسيار کمتر از پول دوم کوبا است. ناهنجاري کوبايي تمام انتقادها به کوباي کاسترو، اقتصادي و سياسي نيست. ناهنجاري‌هاي اجتماعي نيز از دستاويزهاي مخالفت است. درست است که نرخ مرگ و مير نوزادان پايين است، اما احتمال اينکه آن نوزاد پس از بلوغ گرفتار بحران‌هاي اجتماعي شود، کم نيست. زنان کوبايي، مطابق قانون اساسي حقوق برابر اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي با مردان دارند. بر اساس ماده 44 قانون اساسي کوبا، «دولت فرصت‌ها و امکاناتي يکسان با مردان را براي زنان تضمين مي‌کند تا مشارکت کامل زنان را در توسعه کشور ممکن کند.» زنان حتي حدود نيمي از کرسي‌هاي «مجمع ملي کوبا» را در اختيار دارند تا رتبه مشارکت زنان در سياست در اين کشور يکي از بهترين‌ها در جهان باشد. با وجود اين، آن قوانين و اين حضور رسمي، به پاکسازي فضاي جامعه از سواستفاده از زنان ترجمه نشده است. ماريا، روزنامه‌نگار ارشدي که همراه با آنا بود با تاسفي عميق مي‌گفت: «گردشگراني که به جزيره مي‌آيند، همان قدر که در طلب آفتاب ساحل و سيگار برگ و نوشيدني‌هاي محلي‌اند، در پي سوءاستفاده جنسي نيز هستند، قربانيان اقتصادي‌اي که براي خارجي‌ها ارزان تمام مي‌شوند!» فاجعه آن است که بر اساس گزارش‌هاي ميداني رسانه‌ها يا اظهارنظرهاي گردشگران در پايگاه‌هاي اينترنتي وابسته به سفر و سرگرمي، بخشي از زنان به‌واسطه پيچ و خم زندگي موقتا به چنين راه‌هايي منحرف مي‌شوند. اميد مدني اما کوبا زناني هم دارد که شجاعانه پيگير ايده‌آل‌هايشان بوده‌اند. «زنان سفيدپوش» کوبا نماد مبارزه مدني در اين جزيره کمونيستي هستند. آنها که همسران و اعضاي خانواده مخالفان زنداني هستند، هر يکشنبه، با لباس‌هاي سفيدرنگي که نماد صلح‌خواهي آنهاست، گرد هم مي‌آيند. آنها که در سال 2003 گروه‌شان را شکل دادند، در سال 2005 جايزه آزادي انديشه «ساخاروف» را بردند و از سال 2010 شاهد تشديد دستگيري‌ها شدند، اما به کنشگري‌هايشان ادامه دادند تا دوگانگي سياست‌هاي کوبايي باز هم به چشم بيايد. در حالي که از زمان روي کار آمدن رائول کاسترو، اصلاحاتي اقتصادي و نرمش‌هايي سياسي- بدون ترديد با تاييد «فيدل بزرگ»- اجرايي شد، حزب حاکم هنوز بر محدوديت‌هاي سياسي پافشاري دارد تا پيچيدگي روزهاي آينده واضح باشد. در آستانه سفر تاريخي باراک اوباما به کوبا در مارس 2016، زنان سفيدپوش با اين تصور که دستشان در زمان حضور خبرنگاران خارجي بازتر است، دست به راهپيمايي زدند، اما دولت 50 تن از آنها را بازداشت کرد تا به همه بفهماند حتي رابطه با بزرگ‌ترين دشمن سابق هم اوضاع را متفاوت نکرده است. با اين حال به نظر مي‌رسد رهبران کوبا در حال پيگيري آرام اصلاحات هستند، «اصلاحات» براي سالم ماندن انقلاب، «آرام» براي سالم ماندن انقلاب. اما چه کسي است که نداند، چند دهه آزار مخالفان، بخشي از جمعيت کوبا را از ادامه آرام اصلاحات ناخشنود کرده است؟ همان‌ها که با مرگ رهبر سابق شاد شدند؛ اگر در ميامي آمريکا بودند، جشن گرفتند و اگر در خاک کوبا، آرام. پسر فروشنده‌اي که به من زيرسيگاري‌اي با نوشته «کوبا» فروخت، در واکنش به اشاره من به تصوير بزرگ فيدل کاسترو و اين گفته که «بايد عاشق او باشي» فقط خنديد، لبخندي که آن هم بعد از نگاه به پيرامون بر چهره چندنژادي‌اش نقش بست. سازمان‌هايي چون «عفو بين‌الملل» و «ديده‌بان حقوق بشر» بارها دولت کوبا را به نقض سيستماتيک حقوق بشر و زنداني کردن‌هاي دلخواهانه يا دادگاه‌هاي ناعادلانه متهم کرده‌اند، اما سوسياليست‌هاي کوبا معتقد بوده و هستند که رسيدن به‌ ايده‌آل‌هاي سوسياليسم کامل با تکيه بر ارزش‌هاي ليبرالي ممکن نيست. ناگفته نبايد بماند که دسته‌هايي از کوبايي‌ها هم اين گونه مي‌انديشند. سهل‌گيري‌هايي در کوباي انقلابي مشاهده شده، مثلا کوبا که تا سال 1992 رسما «بي‌خدا» بود، از اين مقطع اجازه فعاليت‌هايي محدود را به برخي مذهبي‌ها داد، با وجود اين، سايه سنگين دولت بر نهادهاي مذهبي، گروه‌هاي وابسته و معتقدان ديني محفوظ مانده است. اصلاحات کوبايي اصلاحات سياسي پررنگ نبودند تا عمده توجه دولت به تغييرات اقتصادي باشد، اصلاحاتي که در فضاي کوبايي مهم و تاثيرگذار، اما در مقايسه با استانداردهاي جهان توسعه يافته، لاک‌پشتي بوده‌اند. وقتي رائول کاسترو در سال 2008 در تلاش براي بازسازي چهره انقلاب و رهبرانش رياست جمهوري را در دست گرفت، با اصلاحاتي مانند حذف محدوديت‌هاي خريد محصولاتي چون رايانه آغاز کرد و نظام پرداخت حقوق را به گونه‌اي تنظيم کرد که کارکنان سختکوش‌تر دريافتي بيشتري داشته باشند. در سال 2011، چندي پس از آغاز بهار عربي، تغييرات گسترده‌تري تحت 300 اصلاح اقتصادي مشابه مدل اقتصادي چين معرفي شد و براي مقامات ارشد محدوديت ‌سال‌هاي خدمت تعريف شد. از سال 2012،به‌ميزان181 شغل از جمله فروشندگي مغازه و رانندگي تاکسي از کنترل دولت خارج و کسب و کارهايي چون رستوران‌هاي فست فود تجربه شد. حتي در سال 2013 قانون ايجاد يک منطقه ويژه اقتصادي تصويب شد. با همه اين‌ها اقتصاد کوبا هنوز تقريبا به‌طور کامل دولتي است. البته که کوبايي‌ها از خريد و فروش اقلام پيش‌تر ممنوعه و آزادتر بودن در کسب و کارشان لذت مي‌برند، اما بدبيني‌ها به دولت گاهي غليظ مانده است. در گفت‌وگويي که هنگام سفر به ونزوئلا (گزارش اين سفر در «دنياي اقتصاد» منتشر شده است) با موئيسس نعيم، کارشناس برجسته آمريکاي لاتين در موسسه «کارنگي» داشتم، پرسشي نيز درباره کوبا مطرح کردم و چنين پاسخي گرفتم: «از زمان انقلاب کاسترو در سال 1959، کوبا هرگز اقتصادي خودکفا نداشته و هميشه به کمک‌هاي اقتصادي قدرت‌هاي خارجي وابسته بوده است. کوبا ابتدا از سوي اتحاد جماهير شوروي تامين مي‌شد و بعد که آن رژيم سقوط کرد، اين جزيره وارد دوره‌خاصي از دشواري نمايان اقتصادي، قحطي و کمبود شد. وقتي چاوز به قدرت رسيد و شروع به پشتيباني از کوبا کرد،‌ آن دوره تمام شد. کمک ونزوئلا به اين جزيره بيشتر از کمکي است که کوبا از شوروي دريافت مي‌کرد، اما با عيان شدن آشوب و ورشکستگي ونزوئلا، دولت کوبا تصميم به عادي‌سازي روابط با ايالات متحده گرفت.» سياست خارجي تازه به تنوع محصولات مصرفي انجاميده، اما تغيير واقعي زماني آغاز خواهد شد که سرمايه وارد کوبا شود. دولت با تغيير قوانين، تشکيل شرکت‌هاي «جوينت‌ونچر» را ممکن کرده، اما هنوز شرايط ورود سرمايه ‌ايده‌آل نيست. همين ابهام ها، ذهن کوبايي‌هاي داخل و خارج اين کشور را گرفتار کرده است. کوبايي‌ها مانند ديگر کشورهاي کارائيب و آمريکاي جنوبي، سبک زندگي‌اي بر پايه شادي دارند، اما غصه‌هاي ديرپايي نيز دارند که حل آنها به عوامل مختلفي وابسته است. بخشي از مشکلات را ادامه سياست خارجي کنوني دولت کوبا حل خواهد کرد و بخش ديگر به اتحاد ملي گره خواهد خورد. نشانه‌هاي حرکت به سوي اتحاد موجود است، گرچه آهنگش آهسته. از آن سو، نشانه‌هاي تلاش براي بازيابي ارتباط با جهان هم وجود دارد. کوبايي‌هاي طرف صحبت من نيز همگي خواهان ارتباط جهاني با هدف ارتقاي سطح زندگي بودند، موافقان حزب با تاکيد بر لزوم حفظ ارزش‌ها و مخالفان با اميد بهتر شدن اوضاع. حالا کوبايي‌ها تلاش مي‌کنند همه را نه دوست مردم، بلکه دست‌کم دوست منافع اقتصادي بپندارند. هتل ناسيونال موزه‌اي از «بحران موشکي کوبا» داشت، چراکه کاسترو و چه‌گوارا در جريان اين بحران، دفتر خود را به اينجا منتقل کردند. پيرمردي که روزهاي کاري موزه را با گشودن قفل در چوبي موزه-محل استقرار ديده بانان در جريان بحران موشکي- آغاز مي‌کرد از وطن من پرسيد و وقتي براي درک حس او عامدانه گفتم: «ايران، کشور دوست شما»، گفت: «هرکس به کوبا بيايد، دوست ماست.» *حميد رضا اريان پور؛ هاوانا با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد