نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

فارن پالیسی بررسی کرد: رئیس جمهور واقعی آمریکا چه کسی خواهد بود؟

منبع
فرارو
بروزرسانی
فارن پالیسی بررسی کرد: رئیس جمهور واقعی آمریکا چه کسی خواهد بود؟
فرارو/ متن پيش رو در فرارو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست با مشخص شدن اعضاي حاضر در چارت سازماني دولت ترامپ، اين سؤال بزرگ مطرح مي‌شود که قدرتمندترين مرد جهان که خواهد بود: مايک پنس، راينس پريس يا استيو بنن؟ به گزارش فارن پاليسي، اين دوره از انتقال قدرت در دولت آمريکا، مطمئناً عجيب‌ترين در طول تاريخ اين کشور محسوب مي‌شود. دونالد ترامپ از لحظه پيروزي سعي کرده تمام اختيارات رياست جمهوري و سياست خارجه آمريکا را دست بگيرد و منتظر لحظه سوگند رياست جمهوري نماند. اما هميشه جالب‌ترين ابعاد انتقال قدرت، در جزئيات چارت سازماني دولتي قرار دارد. در واشنگتن هميشه روال به اين صورت بوده است: مهره‌هاي کليدي دولت که در ظاهر بي‌ضرر و بي حاشيه هستند، در طول ماه‌هاي بين انتخابات در ماه نوامبر و آغاز دولت جديد در ماه ژانويه انتخاب مي‌شوند. اکنون ترامپ نيز دست‌به‌کار شده تا يکي از پيچيده‌ترين ساختارها را در کاخ سفيد ايجاد کند؛ ساختاري مغاير با آنچه درگذشته وجود داشته است. حال بايد از خود اين سؤال را بپرسيم: "چه کسي مسئول مديريت امور روزانه دولت آمريکا خواهد بود؟" اتفاقاً سال 2017، هفدهمين سالگرد مهم‌ترين سازمان‌دهي‌هاي دولت آمريکا است. در سال 1947، دولت هري ترومن تغييرات جديدي را ايجاد کرد که در اثرِ تلاش‌هاي عمديِ فرانکلين روزولت در مديريت کابينه‌اش بود. روزولت چنين رويکرد داشت: نگذارد جناح چپ و راست از فعاليت‌هاي هم مطلع شوند. مشاوران ارشد ترومن به اين نتيجه رسيدند که بدون ترتيب دادن هماهنگي‌ها بهتر، آمريکا قادر نيست با چالش‌هاي جنگ سرد روبرو شود. درنتيجه در سال 1947، قانون امنيت ملي تصويب شد که بر اساس آن نهادي مرکزي در کاخ سفيد براي هماهنگي امور مرتبط با رئيس‌جمهور ايجاد شد. اين نهاد "شوراي امنيت ملي" (NSC) نام گرفت. در کنار NSC، نهاد مرکزي ديگري ايجاد شد تا جريانات اطلاعاتي در داخل دولت آمريکا را مديريت کند. اين نهاد، "سازمان اطلاعات مرکزي" ناميده شد. قانون جديد، بخش نظامي جداگانه‌اي را با وزارت دفاع ترکيب کرد و نهاد جديدي به نام "وزارت نيروي هوايي" ايجاد شد. اين نهادها نقطه عطفي در جريان تکامل دولت مدرن آمريکا بود. اين ساختار از آن دوران تاکنون دست‌نخورده باقي‌مانده است. قدرت اين نهادها به دليل نحوه مديريت روساي جمهور فروکش کرده است. در طول اين دوران بررسي‌هاي چنداني صورت نگرفته و باعث شده ساختار و کارکنان کاخ سفيد روزبه‌روز پيچيده‌تر شوند. در سال 1962، رئيس‌جمهور جان اف کندي "دفتر نماينده تجاري ايالات‌متحده آمريکا" (USTR) را تأسيس کرد تا مسئول مذاکرات تجاري بين‌المللي باشد. در سال 1993، کلينتون در کنار شوراي امنيت ملي (NSC)، نهاد NEC را راه‌اندازي کرد. پس دولت ترامپ تاکنون چه کرده است؟ هفته گذشته، خبر از نهادي جديد به نام "شوراي ملي تجارت" (NTC) را در کاخ سفيد داد. اين سازمان براي نظارت بر همان مسئوليت‌هاي NEC و USTR بنا نهاده شده است. روز سه‌شنبه اعلام شد قصد دارند HSC را به‌عنوان سازماني جداگانه بازسازي کنند. همچنين، تيم انتقال از ايجاد گروهي به نام "نماينده ويژه مذاکرات بين‌المللي" خبر داد که توسط معاون اجرائي و وکيل سازمان ترامپ اداره مي‌شود و به‌نوعي در تمام مذاکرات ايالات‌متحده در سراسر جهان حضور خواهد داشت. بنابراين، اکنون در کاخ سفيد چهار شوراي ميان سازماني داريم: NSC ، NEC ، NTC و HSC. حداقل پنج نهاد قدرتمند داريم که مي‌توانند بر سياست‌هاي بين‌المللي تجاري احاطه پيدا کنند: NEC ، NTC ، نماينده جديد مذاکرات بين‌المللي، USTR و وزارت بازرگاني. اين پيچيدگي چندان شباهتي با ساختار بزرگ‌ترين و پيچيده‌ترين سازمان جهان ندارد و بيشتر شبيه به يک شرکت بي‌پايه و اساس است. شايد نبايد از اين موضوع چندان تعجب کرد. زيرا سازمان خود ترامپ نيز داراي صدها نهاد متفاوت و بسياري از واحدهاي عملياتي است که مستقل از هم عمل مي‌کنند. هرچند، نکته کليدي در تمام اين ساختارها، وجود مديريتي يکدست، هماهنگ و قدرتمند در رأس است. اما اين فرد چه کسي خواهد بود؟ گزارش‌ها از درون سازمان ترامپ حاکي از آن است که اين فرد خود او نيست. او بيشتر بر ساخت برند و بودن چهره و نماد سازمانش متمرکز بود. او در برخي معاملات کليدي يا پروژه‌هاي ساخت‌وساز وارد مي‌شد و تعدادي از تصميم‌گيري‌ها را انجام مي‌داد؛ اما ساير کارها به مديران خود مي‌سپرد. هيچ دليلي وجود ندارد که فرض کنيم در دولت آمريکا خود ترامپ اين نقش را بر عهده مي‌گيرد. او گفته معاونش مايک پنس در نظارت بر سياست‌هاي داخلي و بين‌المللي نقش بزرگي ايفا خواهد کرد. علاوه بر اين، ترامپ در کاخ سفيد اطراف خود را با تيمي پرکرده که بر پيام و سياست ( همان نام تجاري او به‌عنوان رئيس‌جمهور) تمرکز دارند، که متشکل از مشاوران ارشدي مانند استيو بنن، کليان کانوي و ديگر افرادي از اين قبيل است. درگذشته رئيس‌جمهورها اگر به دنبال محول کردن وظايف خود بر گردن ديگري بودند، اين وظيفه را معمولاً بر دوش رئيس ستاد مي انداختند. اما مشکل ترامپ اين است که رئيس ستادش در کاخ سفيد "رينس پريبوس" به‌هيچ‌وجه صلاحيت ايفاي اين نقش را ندارد. او هيچ تجربه مديريتي و اجرايي ندارد. در امور امنيت ملي تجربه ندارد. و درعين‌حال، در رقابت با نهادها و شوراهاي کاخ سفيد، شانس زيادي براي تبديل‌شدن به قدرتمندترين فرد کاخ سفيد ندارد. مسئله اين است: در يک شرکت، قدرت در دست فردي است که امور را هماهنگ کرده و رقابت‌هاي اجتناب‌ناپذير را حل‌وفصل کند. آيا اين فرد مايک پنس خواهد بود؟ آيا پريبوس خواهد بود که به بزرگ‌ترين کارآموز مشغول به کار در تاريخ تبديل خواهد شد؟ شايد فردي مانند استيو بنن باشد که به نجواگر رئيس‌جمهور تبديل مي‌شود. يا ممکن است کميته کوچکي از مشاوران شاملِ جرد کوشنر و ايوانکا ترامپ باشد؟ پاسخ مشخص نيست. اما هر چه دولت ترامپ پيچيده‌تر شود، واضح‌تر مي‌شود که مقدار بسيار زيادي از قدرت در دستان فرد ديگري خواهد بود که مردم آمريکا براي بالاترين نقش کشور انتخابش نکردند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد