![یک زن رئیس دیپلماسی اروپا می شود](https://app.akharinkhabar.ir/images/2024/06/27/Tumb_70ba1241-fcea-4358-a193-c36e7bb38d47.jpeg)
چرا آسیا آرام است؟
خبرآنلاين
بروزرسانی
![چرا آسیا آرام است؟](https://app.akharinkhabar.ir/images/2017/01/06/5539ce36-b672-4f2a-9d8e-8414103f14c7.jpeg)
خبرآنلاين/ متن پيش رو در خبرآنلاين منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
تا بهحال فرصت کردهايد فکر کنيد چرا کشورهاي شرق آسيا در آرامش، کار و زندگي ميکنند؟ هم در داخل به تفاهم رسيدهاند و هم با محيط خارجي. آنها کدام راه را انتخاب کردهاند؟ با توجه به تاريخ و حساسيتهاي ملي و هويتي، عموم اين کشورها در يک مسير مطمئن، هم در حال پيشرفت هستند و هم منطقهاي بهم تنيده و صلحآميز ايجاد کردهاند. در عين حال، تنشها و اختلافات خود را دوجانبه و چندجانبه و بدور از هياهو، مديريت ميکنند.
طبق آمار شش ماه گذشته، ۳۹ بانک چيني، ژاپني و کره جنوبي، رويهم ۳۷ تريليون دلار سرمايه دارند. بزرگترين بانک جهان، بانک صنعتي و تجاري چين با ۳٫۶ تريليون دلار سرمايه است. کره جنوبي با ۷ بانک و دو تريليون دلار سرمايه در ميان ۱۵ کشور برتر دنياست. در مقابل، ۳۷ بانک آمريکا، انگلستان، فرانسه و آلمان، ۳۳ تريليون دلار سرمايه در اختيار دارند. بزرگترين بانک در ميان کشورهاي خاورميانه، بانک ملي قطر با ۱۹۰ ميليارد دلار سرمايه است.
پاسخ به سئوالهاي فوق اين متن ميتواند از زواياي مختلف ارائه شود. اما آنچه مطالعات علمي به ما ميگويد از اين قراراست: عموم کشورهاي آسيايي، به نوعي تفاهم داخلي رسيدهاند. از شينتوها در ژاپن، هندوها در هند، کمونيستها در ويتنام و مسلمانان در مالزي و اندونزي به انديشههاي مشترکي دست يافتهاند. اين انديشههاي مشترک را به صورت تسلسلي در زير ميآوريم:
۱- مبناي تمدن جديد بشري در توليد کالا و ارائه خدمات است؛
۲- توليد کالا و ارائه خدمات به نظم اجتماعي، نظم قانوني و نظم سياست گذاري وابسته است؛
۳- مهمترين وظيفه حکومت و دولت ايجاد و حفظ اين نظم است؛
۴- توليد کالا، براي يک ملت، ثروت و امکانات را به ارمغان ميآورد؛
۵- در نظم داخلي، سياستهاي اقتصادي، تجاري و بانکي بايد براي داخل و خارج کاملا شفاف باشند؛
۶- در نظم داخلي، رقابت براي عموم آزاد و دستگاه قضايي حامي بازار و رقابت باشد؛
۷- در مراحل اوليه، اين نظم و حفظ آن الزاماً محتاج دموکراسي نيست؛
۸- اين نظم اجتماعي و اقتصادي، به تدريج جامعه مدني را تقويت ميکند؛
۹- اين نظم، آرامش، امنيت و در نهايت مشروعيت ميآورد؛
۱۰- اين نظم در شبکه مالي، تجاري، فنآوري، اقتصادي و يادگيري بينالمللي بارور شده و تکامل پيدا ميکند.
نمونههاي اين نظم: چين، ويتنام، اندونزي، مالزي، سنگاپور، کرهجنوبي، و با مقياسهاي مختلف بقيه آسياييها.
کشورهاي آسيايي، مرزها و بازارها و تجارت و يادگيري را به روي هم باز کردهاند و در نتيجه خطرهاي کمتري متوجه آنهاست. اين نکته را مقايسه کنيد با آمار خريد اسلحه در کشورهاي عربي حوزه خليج فارس: طي ۱۱ سال گذشته، ۷۲۸ ميليارد دلار. اين يعني ۷۲۸۰۰۰ شغل دائم در اروپاي غربي و آمريکاي شمالي.
در حالي که آسياييها به عدالت، امنيت، استقلال ملي و مشروعيت، اقتصادي و اجتماعي نگاه کردهاند، در خاورميانه صرفاً به فکر و عمل سياسيتوجه شده است.
روش فکرکردن و واقعي تحليلکردن خود نعمتي است. فهميدن دقيق و با حداقل پيشفرضِ وقايع پيراموني، نعمتي بزرگتر. چه ارتباط جالب علمي: ميان خودنمايي، نمايش، خود بزرگ بيني و اغراق از يک طرف و سياسي بودن، همه چيز را سياسي ديدن، راه حلها را سياسي دانستن و سياست زده بودن از طرف ديگر. هر دو نياز به اغراق، خود بزرگ بيني، نمايش و تئاتر دارند. شرط دوم دقيق تحليل کردن و روشن بيني، دوري جستن از عصبانيت در تحليل است. تبريزيها اصطلاح خوبي دارند: ميگويند بگذاريد مدتي بگذرد، موضوع را خوب بفهميم و درک کنيم و بعد قضاوت کنيم. تابحال ديدهايد که خانم مرکل، با عصبانيت سخنراني کند؟ خشم معرف فقدان اعتماد بهنفس، استيصال، به ستوه آمدگي و ناراحتيهاي انباشته شده است. سخنرانان خاورميانهاي چه در مجامع بينالمللي و چه در کشور خودشان عموماً با عصبانيت، سخنراني ميکنند، ضمن اينکه ۷۴ درصد خشونت در جهان در اين منطقه است. خُروشچُف تا آنجا پيش رفت که در حين سخنراني، کفش خود را بر تريبون مجمع عمومي سازمان ملل ميکوبيد. در مقايسه، امروز آرامش وزرا و مقامات چيني، سنگاپوري، ويتنامي و اندونزيايي را تماشا کنيد. اين کشورها چون توانا هستند، آرامش دارند و نيازي نيست عصباني شوند. براي اين نويسنده طي سالها چهار بار اتفاق افتاده که با فردي گفتوگويي داشتم و بعدها متوجه شدم آن فرد در شيمي، فيزيک يا اقتصاد جايزه نوبل برده است. اين در حالي بود که طي چندين ساعت گفتوگو، اين افراد هيچ اشارهاي يا اَدايي که مخاطب را متوجه نوبل کند از خود بروز ندادند. توانايي، آرامش و اعتماد بهنفس ميآورد. فرد يا کشوري که توانايي دارد نه عصباني ميشود و نه خيلي تبليغ ميکند مثل اتوموبيل مرسدس بنز است. نمايش و اغراق ناشي از ضعف است.
آسياييها و حتي ويتناميها سريع متوجه شدند بايد توانمنديهاي اقتصادي، توليدي، تجاري و مدني خود را غني کنند تا ديگران فرصت تعدّي به سرزمين آنها را نداشته باشند. افقهاي خود را واقعي تعريف کردند، مزيت نسبي خود را دقيق مشخص کردند و از همه مهم تر و تعيين کننده تر: بين خود به تفاهم رسيدند. تفاهم در داخل به مراتب کليديتر و شايد مقدمهاي بر تفاهم با بيرون است. چينيها رفتند از اقصي نقاط جهان، هنرمندان، دانشمندان و کارآفرينان چيني را به چين آوردند تا براي قدرت ملي از آنها بهرهمند شوند. اگر چينيها، مبنا را تقسيم بنديهاي سياسي ميگذاشتند، نميتوانستند چنين اقدامي کنند. اگر شاقول تفاهم را سياست، مواضع سياسي و مرزبنديهاي سياسي قرار ميدادند، نميتوانستند اقتصاد دوم جهان شوند و با ثروتي که توليد کردهاند، ۱۲ ناو هواپيمابر در دست ساخت داشته باشند.
تاريخ نشان ميدهد تفاهم داخلي پيرامون ايسمهاي سياسي جواب نميدهد. اگر نروژيها مبناي تفاهم دروني خود را سياست مقرر ميکردند نميتوانستند با ۵ ميليون جمعيت به توليد ناخالص داخلي ۳۴۵ ميليارد دلاري برسند. چون کشور نروژ ثروتمند است و سياستهاي توزيعي دقيقي دارد و اقتصاد شفافي را ايجاد کرده، شهروندان آن به زندگي اميدوار، راستگو، فعال و با آرامش هستند و در عين حال از تفاهم اجتماعي، جامعه مدني، گردش قدرت و امنيت ملي برخوردارند. صحيح است که توليد ثروت هدف انسانيت نيست، اما بدون امکانات و درآمد و ثروت و توزيع آن، جامعه سعادتمند، اخلاقي و قانونمند نميتوان ايجاد کرد. نه دولت نروژ و نه مردم نروژ در پي تغييرات ژئوپوليتيک در اروپا يا تغيير نظام بينالملل نيستند. در حدّ خود، افق گذاري کردهاند و در تمامي ابعاد کمي و کيفي توسعه يافتگي، جزء پنج کشور اول جهان هستند.
بايد فکر کرد که مبناي تفاهم داخلي چيست؟ تصور کنيد اگر شخصي بشنود ۲۰ نوع بيماري دارد، واکنش طبيعي او اين خواهد بود: احتمالاً ۱۹ مورد علائم بيماري هستند و يک مورد بيماري کليدي وجود دارد. نميشود در هرم علت و معلولي مسايل يک جامعه به ۲۵۰ علت اشاره کرد. عوامل را بايد به صورت درختي بررسي کرد. ريشه در کجاست؟ وقت و انرژي تلف ميشود اگر سطح تحليل و علت يابي را در شاخههاي بالا و مياني درخت قرار دهيم.
حکمراني کارآمد بر سيستمسازي و ساختارسازي بنا شده است. سيستم سازي محتاج تفاهم داخلي و يا قرارداد اجتماعي است. بنيان اين تفاهم ميتواند سازوکارهاي توليد ثروت ملي باشد تا در نهايت اخلاق، قانون، سعادتمندي عمومي نيز به تعادل مي رسند. اما اگر مبناي ارتباط در داخل و خارج سياست باشد، اختلاف، نزاع، درگيري، جنگ و تقابل ايجاد ميکند. حتي ريشه اصلي پوپوليسم، بي توجهي به اقتصاد و توزيع ناعادلانه امکانات در يک کشور است. اين در حالي است که پوپوليسم در آسيا رو به کاهش و در خاورميانه رو به افزايش است. آشفتگي در تحليل، آشفتگي در سياستگذاريها و مديريت سعي و خطايي بهدنبال ميآورد. آسياييها با تفاهم و آرامش و درک حدّ و منزلت خود به گونهاي عمل کردهاند که شهروندانشان از حالت غنچه به گل ميرسند و شکوفا ميشوند. در خاورميانه، شهروندان فرصت گُل شدن را پيدا نميکنند و عموماً در حالت غنچه، پژمرده ميشوند. بدون سيستم نميتوان شکفت و گُل شد.
*محمود سريع القلم
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد