ابتکار/ « فاجعه، بحران، اعتماد » عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته عليرضا صدقي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
يک هفته از فاجعه ساختمان پلاسکو در تهران ميگذرد. يک هفتهاي که همه در بيم و اميد گذراندند و دستيابي به خبري اميدوارکننده از آتشنشانان محبوس در آهن و آتش آرزويي بود که دمبهدم و روز به روز رنگ باخت.
شايد از نيمه دوم هفته همه ـ از مديران تا مردم ـ در انتظار اجساد و پيکرهاي آتشنشانها و مردم بودند و البته هنوز هم هستند.
در هنگامه اين مبارزه با انفجار و آتش و دود و آوار، هرم مديريتي شهر تهران نشان داد که توانايي چنداني در مواجهه با رسانهها و افکار عمومي به وقت بروز بحرانهايي از اين دست ندارد. از زمان وقوع حادثه پلاسکو، تعامل و ارتباط مديران ستاد بحران تهران با رسانههاي جمعي در ضعيفترين شکل ممکن قرار داشت. عدم شفافسازي خسارات جاني و مالي حادثه پلاسکو و جلوگيري از ورود خبرنگاران رسانههاي عمومي به صحنه حادثه، بدون هيچ توجيه منطقي و علمي در دستور کار اين مديران قرار گرفت. بيترديد تنها دليلي که ميتوان براي اين اقدام متصور شد عدم اعتماد لازم اين ستاد و در راس آن شهرداري تهران به رسانهها بود. رسانههايي که سعي کردند با اعزام خبرنگاران و عکاسان خود به محل حادثه نسبت به پوشش وسيع آن اقدام کنند. با اين وصف، فرماندهان ميدان از حضور آنها در محل حادثه ممانعت کرده و با انحصار رسانهاي سعي کردند تا خبرها با قطرهچکان رسانههاي دوست و در بستري مملو از تاييد و و تکذيبهاي گاه و بيگاه به مخاطبان چشمانتظار و نگران برسد. اين رودررويي با رسانهها و عدم اعتماد به آنها تالي فاسدهاي متعددي دارد. تبعاتي که نقطه عزيمت آن در عدم اعتماد عمومي شکل ميگيرد. نمونه بارزي که در همين مدت کوتاه به شدت رخ نشان داد و شبکههاي اجتماعي و افواه جمعي را مالامال از شايعههاي ريز و درشت کرد. فارغ از صحت و سقم اين شايعهها، بايد به چرايي شکلگيري آنها و تاثير ناگواري که بر شرايط زيستي ايرانيان ميگذارد، نگريست. شايعاتي از اين جنس و خبرهاي اندک و کماثري که رسانههاي جمعي از واقعه بازتاب ميدهند، حکايت از شکافي ژرف و عميق ميان آنچه در جامعه شنيده ميشود و آنچه رسانهها واگويه ميکنند، دارد. هر چه بر عمق و ژرفاي اين شکاف افزوده شود، ميزان اثربخشي و اثرگذاري رسانههاي رسمي کمتر شده و بازار شايعات داغتر ميشود. تبعات عدم اعتماد به رسانههاي عمومي و غيرخودي دانستن آنها در يک فاجعه اجتماعي به اين دست موضوعات محدود نميشود و بايد انتظار داشت که در هر رويداد ديگري از هر سنخ و جنس، منبع تامين اطلاعات جامعه از جايي غير از رسانههاي عمومي باشد. نقطه پايان اين عدم اعتماد دو سويه که از مديران ارشد آغاز شده و به جامعه ختم ميشود، از ميان رفتن باور عمومي نسبت به بازتاب خبري رخدادهاي جمعي و در نهايت مواضع حاکميت است. مديران ستاد بحران شهر تهران در ماجراي فاجعه ساختمان پلاسکو، خواسته يا ناخواسته جريان افکار عمومي را به سمت و سويي کشاندند که منبع تامين خبر جامعه محلي جز رسانههاي جمعي باشد و اين راهي دشوار را فراروي خود آنها و ديگر سطوح مديريتي کشور قرار ميدهد.
به نظر ميرسد امروز و با گذشت يک هفته از واقعه، مسئولان امر و فرماندهان در صحنه بايد چارهجويي کرده و در پي ترميم اين اعتماد از دست رفته باشند. اعتمادي که البته نميتوان به سادگي دوباره آن را به دست آورد و به دنبال ترميم سريع آن بود. شايد لازم باشد مديران بحران کشور تغييرات بنيادي در مشي و شيوه مديريت بحران را در دستور کار قرار دهند. نقطه آغاز اين تغيير بدون هيچ ترديدي آشتي با رسانهها و مطبوعات است. در شرايطي که ابزارکهاي موجود در جامعه هر شهروندي را به خبرنگاري بالقوه تبديل کرده است، نميتوان انتظار داشت تا با ايجاد ديوار آهنين در خبررساني، مقابل نشت خبر ايستادگي کرد. پس بهتر آن است که با تکيه بر ظرفيتهاي موجود در رسانههاي عمومي و داراي مجوزهاي رسمي به گردش آزاد اطلاعات و چرخه صحيح آن کمک کرده و زمينه ايجاد عدم اعتماد و اطمينان را از ميان برداشت.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد