کسانی که از کیسه ایران خرج می کنند
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
احتمالا اگر به منظر ايران در لوله شکل نماي جهان بنگريم، مي بينيم که نماي ايران بستگي به رابطه هر کشوري با امريکا دارد؛ بدين معني که کشورها منافع خود را در رابطه بهتر و نزديکتر با امريکا مي بينند و اين رابطه را براي مسرت ايران مخدوش نمي کنند.
در دنياي قديم مردم، کم و بيش، مي توانستند بين وابستگي، همبستگي و استقلال خطوط پررنگي ببينند که براي آنها سلامت خيال همراه داشت. مي دانستند که خوب و بد چيست و مرز بين آنها و ديگران کجاست. در دنياي امروز اين خط ها نه تنها کم رنگ شده اند، رهبران دنيا، حد اقل رهبران پولي و مالي و بازرگاني دنيا، در تقلاي پاک کردن آنها و ايجاد دنيائي در هم تنيده هستند. در نتيجه هر روز فرق بين خوب و بد و مرز بين آنها و ديگران نا پديد تر و کم اهميت تر مي شود. مردم کوچه و بازار دنيا بيش از پيش سردرگمند و براي آسودگي خاطر و سعادت خود به دنبال مفري از اين ستون به آن ستون پناه مي آورند. زماني به دنبال يک پارچگي و زدودن مرزها و فرهنگ هاي متفاوت مي دوند و زماني به جستجوي دنياي بهتر به عقب مي رانند. زماني ميراث هاي فرهنگي خود را "داعش مانند" منکر مي شوند و زماني دنياي گذشته را "وهابي وار" طليعه خوشبختي مي انگارند. چراهاي اين رفتارهاي ظاهرا متناقض کدامند؟ آيا واقعا مفري وجود دارد يا نه؟ آيا جاي نگراني است که خوب فداي بهترين مي شود؟ استقلال چه معنائي دارد. آيا استقلال در اين زمانه امکان پذير است؟ آيا اگر بتوان مستقل بود سودي عايد مردم کوچه و بازار مي شود؟
استقلال سر چشمه قدرت و شجاعت افراد و ملت است تا ارزش هاي نوين خلق کند و به کمک ساير انسان ها راه خويش را از خلال اين وضعيت متناقض رو به رشد بيابد. ولي استقلال افراطي فردي يا در حد وسيعتر استقلال افراطي سياسي مي تواند مضر يا حتي به وابستگي مفرط که در حقيقت به خلاف خواسته اوليه شخص يا ملتي است منتهي شود. اگر شخصي تمام هم و غم خود را بر اين بگذارد که کاري نکند که در مسير خواسته شخص يا ملتي ديگر باشد، در حقيقت در اسارت خواسته هاي طرف مقابل خواهد شد و کارهائي را انتخاب خواهد کرد که طرف مقابل مي خواهد او انجام دهد که کاملا خلاف استقلال شخص است. در اين صورت او به طور دربست خود را فداي جريان مي کند و خود را در اختيار طرف مقابل مي گذارد. به طور مثال رفتار جوانان کم سن را در قبال والدين خود را در نظر بگيريم. جوانان کم سن وسال مصرند که مستقل بشوند و براي خود تصميم بگيرند که کاري است بسيار خوب و شايان توجه؛ زيرا همين استقلال فکري و عملي است که آنها را براي يافتن راه ها و چيزهاي بهتر در زندگي خودشان کمک مي کند. ولي اگر اين اصرار به استقلال تبديل به نفي کلي پدران و مادران بشود، آنها خود را بدون توجه در اختيار پدران و مادران خود قرار مي دهند. والدين مي توانند که آگاهانه تصميمات خود را خلاف انجه بايد باشد، ابراز کنند و فرزندان جوان طبعا خلاف آن رفتار مي کند و در نتيجه آنچه که بايد بشود، مي شود.
در سطح وسيعتر کشورها نيز همين طرز فکر و رفتار را مي توانند در مورد همديگر اعمال کنند و منافع خود را فداي مفهوم واهي استقلال کنند. بنابراين چگونگي استقلال يعني استقلالي که منشاء آن فکر مستقل است و نه عکس العمل منفي در قبال ديگران، بسيار مهم است. بنابراين نه حرکت مستقل، بلکه چگونگي استفاده از حرکات مستقل افراد يا ملت ها اهميت پيدا مي کند. استقلالي که منتج به به حرکات "خود ذليل" شود آخر و عاقبت چنداني براي رفاه و سعادت افراد يا مملکت نمي شود.
به ياد دارم که چهل سال پيش ما در خيابان هاي وشنگتن دي سي در مقابل کاخ سفيد، براي استقلال ايران شعار مي داديم يدون اين که تعريفي از آن داشته باشيم. براي ما در آن زمان استقلال به خودي خود زيبا و مقدس بود و چگونگي استفاده از آن همانند خيلي از مسائل ديگر در برزخ معلق بود و به مرور زمان اين استقلال به معني عکس العمل منفي در قبال امريکا تعريف و ماندگار شد. امروزه مي بينيم که تمام کردارهاي امريکا بد قلمداد مي شوند و از نظر امريکا، ايران محور شرارت است. حال بايد ديد که گذشته از ظاهر اين برچسب ها عوارض جانبي اين تخاصم براي ايران - امريکا، و سايرين چه بوده اند؟ آيا ادامه اين کردار در جهت منافع ايران و به ضرر امريکا است؟
احتمالا اگر به منظر ايران در لوله شکل نماي جهان بنگريم، مي بينيم که نماي ايران بستگي به رابطه هر کشوري با امريکا دارد؛ بدين معني که کشورها منافع خود را در رابطه بهتر و نزديکتر با امريکا مي بينند و اين رابطه را براي مسرت ايران مخدوش نمي کنند و اين طرز فکر کلي است و به کشورهاي منطقه محدود نمي شود. براي مثال مي توان رفتار هند، روسيه، چين، و اروپا را در قبال ايران در جريان مذاکرات برجام به ياد آوريم. همه دنيا بدون استثنا پرچم امريکا را دنبال کردند و خوشبختانه به نتيجه مثبتي منتهي شد هر چند که متاسفانه مسائل مهمي مانند اجازه استفاده از بانک هاي امريکا و تبادل دلار به ريال ناديده گرفته شد که جاي بحث آنها در اين مقوله نيست.
امريکا توانسته است با استفاده از مترسک ايران، صدها ميليارد دلار اسلحه به اعراب بفروشد و زرادخانه خود را حفظ، کارآ، و پويا نگهدارد. اعراب به دست راست اسرائيل تبديل شده اند و فلسطيني ها در هر فرصتي بيعت با عربستان را تکرار و مستحکمتر مي کنند. روسيه احتمالا به رويه خود ادامه خواهد داد و در جهت تامين منافع خود هم به نعل خواهد زد و هم به ميخ. اروپائي ها نيز سياستي شبيه روسيه را دنبال خواهند کرد. مهم اين است که همه و همه اينها از کيسه ايران خرج مي کنند. سئوال مهم اين است که چرا ايرانيان فرق بين فکر و حرکت مستقل و عکس العمل منفي را ناديده مي گيرند و در نتيجه استقلال خود را از دست داده و تابع سياست هاي امريکا شده اند؟ آيا موقع آن نشده که جلوي ضرر را بگيرند و از موقعييت جديدي که با انتخاب آقاي ترامپ به وجود آمده است استفاده و خود را از اين مخمصه خارج کنند يا اين نيز فرصتي است که به منوال گذشته به فراموشي سپرده خواهد شد؟
اميدوارم که نظام متوجه اين موقعيت خاص باشد که آقاي ترامپ سخت احتياج به يک موفقيت چشمگير براي پيش برد ساير اهداف خود در امريکا بوده و ممکن است در موقعيتي باشد که بخواهد امتيازاتي درخشان به ايران بدهد و معامله اي کند که به زودي روي ميز نباشد.
*حميد زنگنه
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد