نوروز عنصری برای دیپلماسی
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
گروهي از ايرانيان با امضاي نامه الکترونيکي از «بان کي مون» دبير کل سازمان ملل خواسته بودند تا «نوروز» را به عنوان يک روز آئيني در تقويم رسمي اين سازمان و نهادها و آژانس هاي وابسته به آن ثبت کند. اين نامه به ابتکار «مرکز فرهنگي ايرانيان» در کاليفرنيا منتشر شد و خطاب به دبير کل سازمان ملل مي گويد که هزاران سال است بسياري از ملت هاي جهان، نخستين روز از فصل بهار را به عنوان زمان آغاز سال نو جشن مي گيرند: «امروز هم نزديک به ۳۰۰ ميليون نفر در سراسر جهان جشن اولين روز از بهار را به عنوان آغاز سال نو که نوروز نام دارد، جشن مي گيرند». تا روز سه شنبه دوازدهم آذر 1387 برابر با دوم دسامبر 2008 ميلادي حدود ۱۳۰ هزار نفر اين طومار را امضا کردند. در سال هاي اخير، ايران با همکاري افغانستان، تاجيکستان، جمهوري آذربايجان، ازبکستان، پاکستان، ترکيه و قرقيزستان تلاش کرد تا نوروز را در فهرست ميراث معنوي يونسکو ثبت کند. سازمان ملل متحد روز اول بهار، هم زمان با آغاز جشن هاي نوروز را «روز طبيعت» نام گذاري کرده اما اين روز به نام نوروز ثبت نشده است. دومين اجلاس هماهنگي کشورهاي برگزار کننده جشن نوروز، اواسط تابستان سال 1387 در تهران برگزار شد. پرونده نوروز که قرار بود به صورت مشترک ميان کشورهاي حوزه نوروز ارائه شود، ابتدا قرار بود توسط ايران در يونسکو به ثبت برسد؛ اما يونسکو مي گويد با تعلل اين کشور در ارائه اسناد مربوط به آن، از ثبت آن خودداري شد.
قلمرويي که اکنون مردم آسياي مرکزي در آن به سر مي برند، در گذشته مکان اصلي سکونت آريايي ها بود و اين امر موجب گسترش چشمگير سنن و آئين هاي نوروزي در ميان مردم اين منطقه شده است. هم اکنون بزرگداشت نوروز در کشورهاي آسياي مرکزي و جمهوري آذربايجان و فرارسيدن آن با تعطيلي رسمي همراه است. پس از سال ها انتظار و ارائه درخواست ثبت جهاني نوروز به سازمان علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد (يونسکو) سرانجام هشتم مهر ماه 1388 مهم ترين جشن باستاني ايرانيان به ثبت جهاني رسيد. درخواست ثبت نوروز به عنوان ميراث غير ملموس جهاني تقاضاي مشترک کشورهاي ايران، هند، جمهوري آذربايجان، ازبکستان، قزاقستان، پاکستان و ترکيه بود.
ثبت جهاني نوروز با نمايندگي ۷ کشور از کشورهاي برگزار کننده اين مراسم و مديريت ايران، در ابوظبي پايتخت امارات متحده عربي انجام شد. اما در اين ميان، جاي دو کشور مهم برگزار کننده نوروز يعني افغانستان و تاجيکستان خالي بود. بر اساس گزارش ها، افغانستان به تازگي به کنوانسيون ميراث ناملموس جهاني ملحق شده و نتوانست خود را براي همکاري در اين پرونده آماده کند؛ اما به عنوان يکي از مهم ترين کشورهاي برگزار کننده نوروز سهم قابل ملاحظه اي در جهاني شدن اين جشن دارد.
نوروز همواره عيد سال نو در افغانستان بوده است؛ اما در دوره اشغال اين کشور توسط ارتش سرخ و سپس تسلط طالبان بر اين کشور، برگزاري آن با مشکلات و محدوديت هايي همراه بوده است. اما اهتمام جهاني به مسائل افغانستان و همچنين توجه به آئين و رسوم اين کشور پس از سقوط طالبان باعث شد برگزاري نوروز هم در اين کشور مورد توجه جهاني قرار گيرد و شناخت تازه اي از اين جشن باستاني به دست دهد. همچنين ديگر کشور فارسي زبان منطقه، يعني تاجيکستان هم به دليل اين که عضو کنوانسيون ميراث ناملموس جهاني يونسکو نيست، از حضور در اين پرونده بازمانده است. به دنبال فروپاشي اتحاد شوروي و کسب استقلال کشورهاي عضو آن، تجليل از جشن نوروز به جز تاجيکستان در کشورهاي ديگر آسياي ميانه، يعني ازبکستان، قرقيزستان، قزاقستان و ترکمنستان نيز جايگاه خاصي کسب کرده است. هرچند نوروز جشن ملي مردم آريايي محسوب مي شود، ولي در طول تاريخ، تجليل اين جشن در ميان مردم ترک زبان منطقه آسياي مرکزي، يعني ازبک ها، قرقيزها، قزاق ها و ترکمن ها نيز رايج بوده است. از جمله کشورهايي که در ثبت جهاني نوروز همکاري کرده اند، ازبکستان است که جمعيت زيادي از اين کشور از جمله در سمرقند و بخارا به زبان فارسي صحبت مي کنند و داراي پيوندهاي قوي و مشترک فرهنگي با کشورهاي منطقه از جمله ايران است.
در آن سوي آسياي مرکزي و قفقاز يعني در کشورهاي ترکيه و عراق هم کردهاي اين دو کشور نيز نوروز را جشن بزرگ خود مي دانند و آن را گرامي مي دارند. هم اکنون بزرگداشت نوروز در کشورهاي آسياي مرکزي و جمهوري آذربايجان در سطح دولتي صورت مي گيرد و فرارسيدن آن با تعطيلي عمومي همراه است. دست کم بيش از 3۰۰ ميليون نفر در جهان هر ساله در آغاز بهار نوروز را جشن مي گيرند و مراسم مربوط به آن را برگزار مي کنند.
سال هاي اخير، برگزاري نوروز جنبه جهاني تري گرفته و برخي شهرهاي اروپايي نيز آن را به رسميت شناختند؛ جالب ترين آنها، سفره هفت سين در کاخ سفيد و پيام نوروزي رئيس جمهوري امريکاست. چند سالي است نوروز را رسماً شادباش مي گويد و از برگزاري آن در امريکا مباهات مي کند؛ چون به تنوع فرهنگي اين کشور،کمک مي کند.
قابليت هاي نوروز در به کارگيري به عنوان عنصر ديپلماسي در گفت و گوي ميان فرهنگي
جشن ها و آئين هاي نوروزي در خود انديشه ها و آرمان هاي انساني و يزداني به همراه دارد که توانست پس از گسترش اسلام، از معدود آداب و رسومي باشد که پابرجا ماند. اين آئين هاي زيباي نوروزي که برخي در پيشواز از نوروز، برخي در ايام نوروز و برخي ديگر در بدرقه نوروز در گستره اي وسيع، بين مردمان گوناگون برگزار مي شود و دامنه آن نه تنها محدودتر، بلکه سال به سال گسترده تر شده و جمهوري هاي مستقل (بازمانده از شوروي) را فراگرفته و به عنوان جشني دولتي براي بازيابي هويت سياسي مردم و انديشه سياسي دولت ها شناخته شده است، زيبايي، شکوه، عظمت و قداست خاصي دارد. گويي اين آئين ها توانايي آنرا دارد که ملل و اقوام گوناگوني را که بدان باور داشته و همه ساله آن را پاس داشته و برپا مي دارند، به هم نزديک سازد. اگر اين فرض در نظر گرفته شود که اين وظيفه را، کدام کشور يا ملتي مي تواند به انجام رساند؟
جشن هاي سال نو مسيحي صبغه ديني و مذهبي دارد، ولي همه پيروان مسيحيت چه آنهايي که اعتقاد مذهبي و ديني ندارند و بدان پاي بند نيستند و چه مؤمنان و پيروان راستين حضرت عيسي مسيح(ع) آن را گرامي مي دارند و به عنصر وحدت بخش آنان تبديل شده است. آيا نوروز مي تواند چنين نقشي ايفا کند؟ آيا بايد آ ن را از ديدگاه مذهبي و ديني نگريست؟ اگر سال نو مسيحي که در نيمه زمستان نيمکره شمالي و در سرماي طاقت فرسا مي تواند ميليون ها انسان را به يک حس و باور مشترک رهنمون شود، آيا نوروزي که در آغاز بهار طبيعت همين نيم کره برگزار مي شود و خنده طبيعت دل هر موجود زنده اي را به طپش وا مي دارد، مي تواند ملل و اقوام مسلمان را از هر مذهب اسلامي از سني و شيعه، به هم نزديک سازد؟
با نگرش به بزرگي و اهميت نوروز و نقش فرهنگي گسترده آن، که بين ملل مختلف شرق گرامي داشته مي شود، آيا مي توان از آن به عنوان يک عامل فرهنگي- سياسي براي اعمال گفتمان بين فرهنگي و ديپلماسي فرهنگي در راستاي همگرايي هاي منطقه اي، بهره گرفت؟ در غرب، نمونه هاي زيادي از آئين ها، مثل کارناوال هاي مذهبي و فستيوال هايي که با اهداف نزديکي فرهنگ ها برپا مي شود، براي ديپلماسي فرهنگي به کار گرفته مي شود. براي نمونه، مي توان از جشن کريسمس و جشن ژانويه در سال نو مسيحي ياد کرد. در سراسر جهان مسيحيت، اين جشن ها و آئين ها گرامي داشته مي شود. با اينکه جهان مسيحيت شامل يک دين و مذاهب گوناگون است، ولي کشورها، ملل، تمدن ها و فرهنگ هاي گوناگوني را در سراسر گيتي در بر مي گيرد. آيا نوروز که يک آئين است و سابقه تمدني آن ديرپا تر از مسيحيت است، مي تواند چنين نقشي ايفا کند؟ نوروز در ايران و چند کشور منطقه که فرهنگ مشترک با ايران دارد، جشن گرفته مي شود؛ اما چند سال اخير، برخي ديگر از کشورها، آن را در قالب تعطيلات رسمي خود گنجانده اند و اين نماد در حال تبديل شدن به يک نماد جهاني است. جشن ها اصولاً هويت ملي و يا ديني هر ملتي را تشکيل مي دهد و هر مراسمي بيانگر علائق، سليقه ها و فرهنگ ملت و تعلقات قومي آن به شمار مي رود.
جشن ها امروزه بين تمامي اقوام مختلف برگزار مي شود و اين جشن ها در هر نقطه و منطقه اي از زمين با ديگر نقاط متفاوت است و در صورتي که مراسمي حرکت خود را از يک قالب ملي و منطقه اي آغاز و به يک نماد بين المللي تبديل شود، مي توان دليل آن را ارزش هاي مشترک انساني در آن دانست که منعکس کننده فطرت انسان ها و تمايل آنها در کنار هم زيستن و صلح است.
عيد نوروز و جشن هاي سال نو شمسي يکي از جشن هاي مهم در بين ايرانيان است. اين جشن ها که با آغاز فصل بهار و بيداري طبيعت آغاز مي شود، همان حرکتي است که از يک فرهنگ ملي سرچشمه گرفته و در حال تبديل شدن به يک «نماد جهاني» است. سازمان فرهنگي و هنري سازمان ملل متحد (يونسکو) در پاسخ به پيشنهاد کميسيون ملي يونسکو در ايران، سال 1383 (کنفرانس بين المللي کشورهاي حوزه نوروز در تهران که نگارنده نيز در آن عضويت داشت) براي ثبت جهاني اين ميراث مشترک جهاني به عنوان يک ميراث بشري آغازگر ثبت جهاني نوروز شد.
نوروز عامل ديپلماسي فرهنگي
اکنون که بيش از 25 سال از فروپاشي اتحاد شوروي مي گذرد، جمهوري اسلامي ايران در زمينه مسائل سياسي و اقتصادي در قفقاز و آسياي مرکزي که از گذشته هاي دور در حوزه تمدن ايراني قرار داشت، کنار رقباي قدرتمند منطقه اي و فرامنطقه اي نتوانست به دلخواه به برخي آرمان ها و اهداف اعلامي خود دست يابد. ايران با داشتن زمينه مشترکات عميق تاريخي و فرهنگي با اين حوزه، نتوانست در قبال زمان و هزينه هاي صرف شده، موفقيت چشمگيري به دست آورد. علت اين ناکاميابي هاي عرصه هاي مختلف فرهنگ، دانش، سياست و اقتصاد را مي توان در گام نخست، نشناختن اين حوزه هاي پيراموني تمدن ايراني دانست. نبود سياست خارجي تدوين شده (به دليل فروپاشي ناگهاني بلوک شرق) و نبود تحرک آن در دهه اول پس از فروپاشي شوروي در زمينه گوناگون و ظهور و حضور قدرت هاي فرامنطقه اي متخاصم با ايران و شرکت هاي چند مليتي در اين قلمرو، که با استفاده از مطالعات علمي ، فرهنگي ، تاريخي و سياسي عميق کارشناسان برجسته خارجي، قبل از فروپاشي تاکنون بوده است ، جاي اندکي براي بازيگري ايران به جا مانده بود. اما چون فرهنگ و تمدن ايراني در اين عرصه ها، استواري و پايداري دارد ، مي توان با تکيه بر عناصر فرهنگي، آئين ها و مراسمي که به شکلي بر شالوده فرهنگ ايراني استوار است ، درمورد تقويت حضور اقتصادي و فرهنگي ايران در اين گستره اقدام کرد(همان گونه که در سال هاي اخير، در ديپلماسي ايران پديدار شده است). براي نمونه مي توان از شاهنامه حکيم ابوالقاسم فردوسي نام برد که در تمام قفقاز، آسياي مرکزي و افغانستان با آن آشنايند و آن را مي خوانند؛ چه به فارسي و چه ترجمه هاي آن به زبان هاي گوناگون از گرجي، آذري، ارمني، روسي و . . . وجود دارد. شاهنامه فردوسي، قرن دوازدهم ميلادي در گرجستان، به زبان گرجي در دربار ملکه تامار امپراتوريس گرجستان ترجمه شده است. شاهنامه در قفقاز، ارزش معنوي و تقدس دارد. مردم جمهوري آذربايجان و ارمنستان از آن الهام گرفته اند و نام هاي شاهنامه اي بين مردم به گستردگي رواج دارد. در سراسر آسياي مرکزي، شاهنامه را مي شناسند؛ چون بسياري از رويدادهاي داستان هاي شاهنامه در آسياي مرکزي اتفاق افتاده است. در سالن ورودي فرودگاه جديد بيشکک، پايتخت قرقيزستان، تابلوي بزرگي از سيمرغ و زال با موزائيک کار شده است. تا چند سال پيش شاهنامه از ملزومات خوانچه جهاز عروس در قزاقستان و ازبکستان بود. مراسم عيد نوروز از غرب چين تا شرق بالکان از پيرامون درياي خزر و ورارود (ماوراء النهر اسلامي و آسياي مرکزي کنوني) تا شرق شبه قاره و جمهوري هاي مسلمان قفقاز و آسياي مرکزي و خلاصه در بسياري از نقاط برپا مي شود.
کارکرد نمادهاي ايراني براي بازتعريف هويت و انديشه سياسي دولت هاي نوظهور
کشورهاي تازه به استقلال رسيده آسياي مرکزي و قفقاز براي دولت سازي و ملت سازي نياز به تدوين تاريخي مستقل دارند. اما آنها به نيکي مي دانند تاريخ آنان بخشي از تاريخ ايران است. براي توليد انديشه سياسي دولت در روند دولت سازي، ناگزير به جعل تاريخ و تدوين تاريخي ساختگي مي شوند. از جمله از نوروز بهره مي گيرند و آن را سنتي ترکي و وابسته به خود معرفي مي کنند؛ بخشي از جشن هاي نوروز را دولتي کرده و به جشني فراگير تبديل کرده اند؛ و روز 21 مارس (برابر با اول فروردين در تقويم ايراني) سراسر کشورهاي ياد شده تعطيل رسمي شده است. ترک ها در ترکيه، فستيوال نوروز برگزار مي کنند و آن را سنتي ترکي معرفي مي کنند.
اکنون که ازبک ها، سمرقند، بخارا و مشاهير ايراني را مصادره کرده، منکر ايراني بودن آنها مي شوند، کتابخانه بخارا را از کتاب هاي ايراني و فارسي پاکسازي مي کنند، جلوي گسترش زبان فارسي دري ، زبان مادري مردم محلي را مي گيرند، رودکي و ناصر خسرو را تاجيک ها در تاجيکستان مصادره و از آن خود مي دانند و منکر ايراني بودن آنها مي شوند، خوارزمي آن نابغه رياضي دان را ازبک ها از آن خود مي دانند و فارابي را قزاق ها مصادره مي کنند، چرا ما آرام نشسته ايم ؟ مولوي را ترک هاي آناتولي و گاه بلخي هاي افغانستان از آن خود مي دانند، نظامي، خاقاني، خواجه نصيرالدين طوسي، فضل الله همداني، بهمن يار و صائب را سياستمداران، نخبگان علمي، فرهنگي و مورخان جمهوري آذربايجان مصادره مي کنند، آنها را ترک مي دانند، سلسله صفوي را سلسله پادشاهي آذربايجان قلمداد مي کنند، براي قلمروهاي کنوني خود تاريخ مجعول مي سازند و منکر ايراني بودن اين سرزمين ها مي شوند و کار را تا آنجا مي برند که سلسله صفويه را سلسله اي آذربايجاني و قلمرو آن دولت را قلمرو آذربايجان مي دانند و منکر وجود قلمروي به نام ايران تا زمان سلطنت رضا شاه مي شوند. غربي ها استخري و خردادبه را عرب مي دانند؛ ابوعلي سينا را شيوخ امارات خليج فارس عرب قلمداد مي کنند. در اين زمينه چه انديشيده ايم ؟ آيا نه اينکه اينها همه در گستره جغرافيايي در سرزميني به نام «ايران زمين » زيسته اند؟ زبان آنها فارسي بوده است و آثار خويش را به زبان پارسي سروده اند؟ جغرافياي مکاني و زماني که آنها در آن زيسته اند، ايران زمين بوده است. اگر مولوي در قونيه زيسته و آثار جاويدان خود «ديوان شمس تبريزي» و «مثنوي معنوي» را به زبان فارسي سروده، به يقين در همان قلمرو پيروان او به زبان فارسي آشنايي داشته و آن را مردم منطقه مي دانستند و از آثار آنان سود مي جسته اند. چرا در آثار مولوي، نظامي گنجوي، خاقاني شيرواني، بيلقاني و مهستي گنجوي، هيچ يک بيت يا واژه اي غير فارسي سروده نشده است؟ به تازگي ترک ها ادعا مي کنند ايراني ها مثنوي مولوي را به زبان فارسي ترجمه کرده اند! ارامنه به سوي جنوب، به ايران و به آن سوي آرارات به قلمرو ترک ها چشم دارند و نمادهاي ملي خود را در آنجا جست وجو مي کنند. کليساي سنت طاطاوس (قره کليسا) و سنت استپانوس (کليسا خرابه ) در ايران (به ترتيب در جلفا، در استان آذربايجان شرقي و ماکو در استان آذربايجان غربي ) را قلمرو ارامنه مي دانند.[1] مورخين مغرض ارمني «ارمنستان بزرگ » راه مي اندازند و شمال غربي ايران را از استان هاي آذربايجان شرقي و غربي جزو ارمنستان ترسيم مي کنند و روي جلد کتاب هاي تاريخ دبيرستان (چاپ سال 2001م.) به صورت رنگي چاپ و منتشر مي کنند؛ ديگران در باکو استان هاي آذربايجان شرقي ، اردبيل ، آذربايجان غربي ، زنجان و قزوين را جزو «آذربايجان بزرگ » مي دانند و روي کتاب تاريخ آذربايجان براي کلاس هاي پنجم (چاپ چهارم ، 2002م.) دبستان چاپ و منتشر کرده اند. از اين سري کتاب ها براي سال هاي دبيرستان نيز براي تمام سال ها به شيوه ها و مطالب نادرست ديگر نيز چاپ کرده اند. در سراسر اين کتاب هاي تاريخ در دبيرستان ها، ايرانيان مهاجم قلمداد شده و به بسياري از شخصيت هاي ايراني اهانت شده است . در اين کتاب ها گفته شده است که ايران و روسيه آذربايجان را دو قسمت کرده و هر کدام پاره اي از آن را بين خود تقسيم کرده اند. در جمهوري آذربايجان، کودکان را از کلاس پنجم با تحريف تاريخ شست وشوي مغزي داده و تربيت مي کنند و تا هنگام ترک دبيرستان ذهن آنها را به اين سمت و سو انباشته مي سازند که آذري هاي جنوبي (منظور ايران ) زير سلطه فارس ها حقوقشان پايمال مي شود. وحدت دو آذربايجان در اين کتاب ها به شدت تقويت و تشويق مي شود.
کُردها آذربايجان غربي ، کرمانشاه و کردستان و ايلام را جزو «کردستان بزرگ » مي شمارند؛ افغان ها نيز هرات، مزار شريف، بلخ و خراسان ايران را «خراسان» مي نامند، ما چه کرده ايم ؟ حمله عراق به ايران، براي تشکيل حکومتي عرب در خوزستان نبايد فراموش شود. ذره ذره اين سرزمين بايستي چون مردمک چشم نگهداري و پاسداري شود و تمام اين توطئه ها با ابزارها و شيوه هاي مناسب پاسخ داده شود تا از تنبلي شير بيشه ، روبهان بر در خانه مان پارس نکنند. چرا ما حتي از چاپ يک نقشه تاريخي ايران بزرگ به زبان هاي مختلف پرهيز کرده ايم ؟ چيزي که مي توانست پاسخگوي بسياري از اين کج فهمي ها و بي خردي ها باشد.
با اين فعاليت هاي مخربي که صورت مي گيرد، کودکان و جواناني در کشورهاي پيرامون ما بزرگ مي شوند و نشو نما مي کنند که آينده کشورشان را رقم خواهند زد. اگر با اين ذهنيت خطا پرورش يابند، در آينده همسايگاني پر تنش خواهيم داشت که به ايران ادعاي ارضي خواهند داشت . براي تدوين استراتژي ملي خود، لازم است قبل از انسجام يافتن اين کج فهمي ها و به دنبال آن بروز تنش ها و اختلافات و به خطر افتادن وحدت ملي و تماميت ارضي ، مي توانيم براي اين موضوع برنامه ريزي کنيم . جمهوري اسلامي ايران اکنون ابزارهايي دارد که در اين زمينه به کار مي گيرد. شايد در آينده نتوانيم از اين ابزارها بهره گيريم . بهتر است از هم اکنون در اين زمينه بينديشيم .
با توجه به سال ها سيطره طالبان بر افغانستان و ممنوعيت اجراي مراسم نوروز در اين کشور مصيبت زده ، چطور شد و چه فرهنگي بود که پس از سقوط طالبان دوباره آداب، آئين ها و جشن هاي نوروزي را از نو زنده کرد و اکنون با شکوهي بيشتر از پيش برگزار مي شود؟ اين معجزه نوروز و عرفاني است که در ذات آن نهفته است. بايد اين جوهره را کشف و از آن بهره جست. نوروز گوهرهاي نهفته بسيار دارد که بايد آن را شناخت و از آن در ديپلماسي فرهنگي بهره گرفت.
قابليت هاي نوروز
نوروز آئيني است کهن و ماندگار با تاريخي شکوهمند که در گستره جغرافيايي جهان ايراني از غرب چين تا آناتولي ، از شبه قاره هند و افغانستان در شرق تا بين النهرين در غرب و از سين کيانگ و آسياي مرکزي در شمال شرق تا دامنه هاي شمالي قفقاز بزرگ در شمال و آسياي صغير در شمال غربي را شامل مي شود که دور تا دور ايران زمين را به عنوان خاستگاه تمدن ايراني در بر مي گيرد. اين آئين کهن و ارزشمند با جشن ها و مراسم ارزشمند، افزون بر ايران زمين در همه جمهوري هاي آسياي مرکزي و استان سين کيانگ در غرب چين با شکوه تمام برگزار مي شود. اويغورها، ترکمن ها، ازبک ها، قره قالپاق ها، قزاق ها و قرقيزها، آذري ها، ترک هاي شمال قفقاز از جمله ترک هاي دربند در داغستان ، افغان ها، تاجيک ها و کردهاي ترکيه ، عراق، سوريه، تات ها، تالش ها و بلوچ هاي آسياي مرکزي و قفقاز و ترک هاي آناتولي همه در باور به اين آئين شکوهمند در برگزاري آن با هم سهيم هستند و از مراسم «مير نوروزي » در قزاقستان تا کردستان عراق ، تا سبز کردن گندم در تمامي اين گستره عظيم تا پختن سمنو در جاي جاي اين قلمرو در پيشباز به نوروز باستاني، عيد نوزايي طبيعت، دگرگوني جان و تن، نبات و جماد به هم مي پيوندند و تازه مي گردند. اين ويژگي هاي رحماني، الهي، فرهنگي و خدايي ، راز ماندگاري اين سنت از پيش از اسلام تا همين امروز، سال ها، دهه ها و سده هاي آينده است که آئين ها، سنت ها، باورها و جشن هاي آن سرشار از معنويت، نوع دوستي، شکران نعمات الهي، دوستي، مهرباني و احترام به هم نوع و زدودن کدورت ها، پاک و تازه گردانيدن دل ها و الهي شدن قلب هاست . بي جهت نيست که سازمان ملل متحد با پيشنهاد ايران در پي کوشش براي جهاني کردن اين ميراث مشترک بشري است .
بنا به نوشته فاضلي نوروز در سال هاي اخير، توجه بسياري از محققان در سراسر حوزه فرهنگ ايران را به خود معطوف کرده است. اين توجه از يک سو از نقشي که نوروز در سياست ناسيوناليستي و استقلال يافتن کشورهاي تاجيکستان، آذربايجان و کشورهاي آسياي ميانه و تعارضات قومي در افغانستان دارد نشأت مي گيرد؛ و از سوي ديگر، ناشي از جهاني شدن و اهميت آئين هاي قومي در فرايندهاي جهاني از جمله مهاجرت اقوام ايراني به غرب است. اما برخلاف گستردگي نسبي اين مطالعات، اغلب آنها يا از منظر ادبي است و به ستايش نوروز و بهار اختصاص دارد، يا از منظر تاريخي است و به ريشه هاي تاريخي و اسطوره اي آن مي پردازد. برخي نيز مطالب سرگرمي، تجاري و تبليغي است که اغلب در مطبوعات و رسانه ها منتشر مي شود. تاکنون کمتر براي تبيين نوروز در بافت و ساختار جهان مدرن نظريه اي ارائه شده است؛ زيرا گفتمان نوروز پژوهي اساساً مبتني بر نگرشي تاريخي- ادبي و فولکلوريک است، نه انسان شناختي. از اين رو حتي مطالعات انسان شناختي اين حوزه نيز يا به همان بررسي هاي تاريخي محدود مي شود يا آنکه به گزارش هاي فولکلورشناختي در زمينه گردآوري آداب و رسوم نوروزي در مناطق مختلف، يا در لابه لاي متون ادبي و تاريخي اختصاص دارد.
نوروز يکي از عناصر فرهنگ ايراني است که در چند دهه اخير، بيش از هر زماني، در تاريخ گذشته، به خارج از مرزهاي سرزمين ايران بزرگ يا سرزمين هاي حوزه فرهنگ ايراني - يعني آسياي مرکزي، هند و کشورهاي شبه قاره - گسترش يافت. اين فرايند را مي توان فرايند جهاني شدن مجدد نوروز ناميد؛ زيرا پيش از اين نيز در دوره اي از تاريخ، نوروز گستره جهاني داشت. گرچه نوروز از جهاتي، جشني منطقه اي و سرزميني شناخته مي شود و بيش از هر چيز با نام سرزمين ايران پيوند خورده است، اما در واقعيت همواره گستره اي بيش از ايران داشت. از اين منظر مي توان دو مرحله اساسي در تاريخ نوروز را از هم تفکيک کرد. نخست، دوره باستاني که تقريباً در تمام جهان متداول بوده است. با رواج مسيحيت، ظهور اسلام و افول دين هاي ايراني ميترائيسم و زرتشت، گستره نوروز محدود مي شود. دوم، دوره اخير که همگام با فرايندهاي جهاني شدن و مهاجرت اقوام ايراني از ايران، افعانستان، تاجيکستان و آسياي مرکزي به کشورهاي غربي و سراسر جهان، مجدد آئين هاي نوروز نيز در سراسر جهان توسط اين مهاجران برپا مي شود.[2]
نوروز اهميتي جهاني دارد. افزون بر دائره المعارف هاي فارسي، در بيشتر دائره المعارف هاي جهان مدخلي درباره نوروز وجود دارد. در دائره المعارف اسلام به زبان ترکي استانبولي مدخل بزرگي درباره نوروز به قلم آر لوي درج شده است(چاپ1964م.) در جلد 25 دائره المعارف ترک (چاپ 1977م.) افزون بر مدخل عيد نوروز، درباره ترکيبات نوروز، همچون: بيات نوروز، نوروز بوسه ليک، نوروز بزرگ، نوروز حجاز، نوروز حسيني، نوروز عراق، نوروز اصفهان، نوروز کوچک، نوروز نوا، نوروز پرده سي، نوروز رهاوي، نوروز صبا، نوروز عشاق، نوروز زنگوله، نوروز عجم، نوروز عرب، نوروز هارا، نوروز رومي (در فارسي نوروز آناتولي)، نوروز سلطاني و نوروز راست که همگي اصطلاحاتي در موسيقي ترک است، توضيحاتي ارائه داده است. همچنين از نوروز راست در موسيقي عرب نام برده شده است. افزون بر آن، از اصطلاح نوروزيه که در زمينه هديه هاي نوروزي به بزرگان از سوي پادشاهان داده مي شد و نيز قصايدي که شعرا در ايام بهار به نام نوروزيه مي سرودند، نام برده شده است.
در سايت گوگل 1020000 مدخل درباره «Nevruz»، 500 هزار مدخل درباره «Nowruz» ، 443 هزار مدخل درباره «Norooz» به زبان انگليسي، 6590000 مورد درباره «نوروز» و 1880000 مورد درباره عيد نوروز به زبان فارسي منتشر شده است.
جمع بندي و ارائه توصيه هاي سياستي
از اهميت نوروز، افزون بر عامل همگرايي بين ملت ها و فرهنگ ها، مي توان آن را عاملي براي وحدت منطقه اي و افزايش ارتباطات فرهنگي و همچنين جلوگيري کننده از دشمني ها دانست. سرانجام نوروز به عنوان جشني جهاني در مهر سال 1388 از سوي سازمان ملل به رسميت شناخته، در تقويم جهان ثبت شد و به عنوان جشني بين المللي در سازمان ملل به ثبت جهاني رسيد.
با توجه بر آنچه گذشت، آئين هاي نوروزي در قلمرو وسيعي که معرفي شد، پا برجاست و گرامي داشته مي شود. اين قلمرو فرهنگي، بر چند منطقه همکاري هاي اقتصادي نيز انطباق دارد که از آن جمله مي توان به سازمان همکاري هاي اسلامي (OIC)، سازمان همکاري شانگهاي، بخش وسيعي از اوراسيا و سازمان هاي مرتبط با آن، سازمان همکاري هاي اقتصادي (اکو) و مهم تر از همه، قلمرو سه کشور هم زبان ايران، افغانستان و تاجيکستان اشاره داشت. توانمندي هاي نهفته در جوهره نوروز، براي جلب همکاري در چارچوب ديپلماسي فرهنگي براي ايران به عنوان خاستگاه نوروز بيش از همه و بيشتر از گذشته فراهم است. برگزاري نشست ها و همايش هاي مربوط به فرهنگ نوروز، نظير آنچه در کميته ملي يونسکو در تهران، سال 1383 برگزار شد، در بهره گيري از نوروز براي نزديک تر کردن ملل منطقه و همگرايي ملل و اقوام حوزه نوروز ياري رسان است. برگزاري جشنواره هاي نوروزي و اشاعه فرهنگ نوروز از طريق تهيه فيلم هاي مستند تلويزيوني و نمايش آن از شبکه هاي ماهواره اي، به ويژه آداب و رسوم و آئين هاي زيباي آن بين نواحي مختلف ايران و در ميان اقوام ايراني از جمله: فارس زبانان، بلوچ ها، کردها، لرها، گيلک ها، مازني ها و طبري ها، خوزي ها و ديگر اقوام ايراني، از جمله: آذري ها (که ايراني ترين اقوام ايراني و از بازماندگان آتروپاتن کهن هستند) و ترکمن ها، جاذبه هاي بسياري براي نشان دادن همبستگي بين اقوام ايراني و الگوي قابل تعميم و توسعه آن به ملل منطقه دارد. اکنون که سازمان هاي فرهنگي و رسانه اي دولتي و خصوصي ايران توانايي پرداختن دارد، مي توان با مديريت و سازماندهي با همکاري سازمان هاي مردم نهاد ايراني و ديگر کشورهاي منطقه نوروز و نهادهاي بين المللي از جمله يونسکو از آن بهره گرفت و آن را به کار بست. سازمان هاي مرتبط با مسائل فرهنگي کشور، بايد در راستاي ديپلماسي فرهنگي، گفتمان بين اقوامي و بين فرهنگي و با توجه به استعدادهاي ملل و اقوام حوزه نوروز گام بردارند و از اين عنصر فرهنگي، آئيني، مذهبي و ديني، براي گسترش نفوذ ايران و نشان دادن دوستي ملت ايران با ملل منطقه در همگرايي بهره گيرند. ملل منطقه، اکنون بيش از هر زمان ديگري به وحدت و همگرايي فرهنگي نياز دارند و براي دوري از دايره جنگ سردي ديگر، مي خواهند با يکديگر در ارتباط باشند و از فرصت هاي همگرايي بهره مند شوند.
وقتي ملل منطقه متوجه شوند دولت و ملت ايران در راستاي همگرايي با آنان مي خواهد سياست فرهنگي پيش گيرد و در راستاي هم افزايي فرهنگي و گفتمان بين فرهنگي گام بردارد، به طور يقين نظر آنان درباره کج فهمي ايجاد شده از سوي رسانه هاي مغرض درباره ايران، کاملاً تغيير خواهد کرد. نگارنده در ديدار با گردشگران خارجي در سراسر ايران هميشه سعي کرده است با گفت وگو با گردشگران خارجي، تفاوت ديدگاه و نظر آنان را پيش و پس از آمدن به ايران جويا شود. اغلب آنان اظهار داشتند هرگز فکر نمي کردند مردم ايران اين گونه خوب و مهمان نواز باشند. آنان مي گويند ايران برايشان بسيار جالب و صميمي بود و آرزو مي کنند بار ديگر به ايران بيايند. اين موضوع مي رساند که براي جلب و جذب ملت هاي همسايه و اقوام حوزه نوروز براي رسيدن به همگرايي منطقه اي، نوروز قابليت هاي زيادي دارد. هرگاه در زمان برگزاري آئين هاي نوروزي بتوانيم گردشگراني را براي ديدار از کشور جلب کنيم، در اين زمينه موفقيت هاي بي شماري به دست خواهيم آورد. در اين صورت نفوذ فرهنگي ايران در منطقه و در جهان افزايش مي يابد. اين ديپلماسي فرهنگي سبب خواهد شد کشورهاي حوزه نوروز به نوعي همگرايي فرهنگي دست يابند.
در اين زمينه انجام کارهاي زير پيشنهاد مي شود:
- تأسيس سازماني مردم نهاد به نام«سازمان فرهنگي نوروز» مرکب از فعالان فرهنگي کشورهاي نوروز و ثبت بين المللي آن؛
- ترغيب کشورهاي حوزه براي توليد فيلم هاي تلويزيوني درباره نوروز و مبادله اين فيلم ها براي نمايش در تلويزيون هاي کشورهاي عضو؛
- برقراري تورهاي گردشگري ارزان قيمت؛
- تسهيل در صدور رواديد؛
- سياست گزاري براي برگزاري جشن هاي مشترک و دوره اي در کشورهاي حوزه؛
- انتشار تمبرهاي مشترک يادبود نوروز؛
- برگزاري همايش هاي مشترک فرهنگي در اين زمينه؛
- گنجاندن مفاهيم و آداب نوروز در کشورهاي نوروز در کتاب هاي درسي کشورهاي حوزه؛
- تأسيس پايگاه اطلاع رساني نوروز به زبان هاي فارسي، انگليسي از سوي مردم و سازمان هاي مردم نهاد و تشويق ملت ها به مبادله اطلاعات نوروزي؛
- گنجاندن مطالبي درباره نوروز در کتاب هاي درسي؛
- معرفي نوروز به عنوان ميراث فرهنگي مشترک در پشت اسکناس هاي کشورهاي حوزه نوروز.
[1] - ارامنه ايران. هويان، آندرانيک، با همکاري مرکز بين المللي گفت وگوي تمدن ها؛ تاريخ ارمنستان، پاسدرماچيان ، هراند، ترجمه محمد قاضي؛ دانشنامه ايرانيان ارمني ، 1382
[2] - فاضلي، نوروز و جهاني شدن
*بهرام اميراحمديان
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد