برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

فریدون مجلسی: مردم به دیپلماسی عقلانی رأی می‌دهند نه توهم و ماجرا جویی

منبع
شرق
بروزرسانی
 فریدون مجلسی: مردم به دیپلماسی عقلانی رأی می‌دهند نه توهم و ماجرا جویی
شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست اقتصاد، مهم‌ترين عرصه تقابل انتخاباتي جريان راست و اصولگرايان با جريان اصلاحات و اعتدال است که نمايندگي آن فعلا برعهده حسن روحاني قرار گرفته است. نماينده‌اي که در سال ٩٢ هم نامزد ائتلافي سه‌ضلعي ميان اصلاح‌طلبان، اعتدال‌گرايان و اصولگرايان ميانه‌رو شد؛ ائتلافي که به نظر مي‌رسد تا اطلاع ثانوي، تنها راه براي مقابله با توزيع فقر، ماجراجويي، فساد و رانت‌خواري‌هاست. اما حوزه‌اي ديگر هم وجود دارد که از قضا، دوسال‌ونيم اين دولت به تمرکز جدي روي آن سپري شد. ديپلماسي که توافق‌نامه برجام و قطع‌نامه ٢٢٣١ شوراي امنيت و ارتباط پذيرفتني با غرب و آسياي جنوب شرقي و حتي روسيه و چين، ميوه آن است. سياست خارجي روحاني و نگاه کشورهاي ديگر به ايران و البته ميزان استفاده از آن در رقابت‌هاي انتخاباتي يک ماه آينده، موضوع گفت‌وگوي «شرق» با «فريدون مجلسي» است. اين روزنامه‌نگار و تحليلگر روابط بين‌الملل، پيش از انقلاب تا يکي، دو سال ابتداي انقلاب، فعاليت در وزارت خارجه را تجربه کرده و محققي پرتلاش و مطلع در زمينه مسائل بين‌الملل است. با توجه به درپيش‌بودن انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم، فضاي کلي دنيا نسبت به تداوم حضور ميانه‌رو‌ها در ايران در دستگاه اجرائي چگونه است؟ وقتي از فضاي جهاني صحبت مي‌کنيم، منظور فضايي است که شکل‌دهنده و تابع افکار عمومي از طريق انواع رسانه‌هاي جمعي است. منظور از افکار عمومي يعني اروپا و آمريکا و ژاپن و جنوب شرقي آسيا، که بيشتر ثروت و صنعت و منابع انساني و مالي و فرهنگي جهان را هم در اختيار دارند. اينان، يعني افکار عمومي جهان، از راديکاليسم و افراط‌گرايي، که به دليل عملکرد طولاني و ضدغربي طالباني و داعشي انگ اسلامي هم به آن زده‌اند، خسته‌اند. ايران‌هراسي برآمده از ستيز طولاني و متقابل تهران- تل‌آويو نيز کوشيده است آن احساس را شامل حال ايران نيز بکند. شگفت آنکه اخيرا تبليغاتي که حتي وزير خارجه عربستان بازيگر آن بوده، کوشيده است اتهام برپايي فاجعه ١١ سپتامبر و عملکردهاي ضدغربي داعش را هم که همگي به وسيله اتباع و با حمايت مالي و تسليحاتي عربستاني‌ها انجام شده، به گردن ايران بيندازد. براي اثبات اين اتهام کوشيده‌اند اولا خاطره پرونده مختومه گروگان‌گيري آمريکايي‌ها، ماجراهاي دستگيري برخي از افراد دومليتي، حمله ناشيانه و عجيب به سفارت عربستان در تهران، مواضع غيرديپلماتيک عليه رژيم اسرائيل که حتي بر تسليحات اصولا تدافعي ايران نقش بسته بود و... را زنده نگاه دارند. درحالي‌که دولت کنوني در اظهارات و کنش‌ها و واکنش‌هايش کوشيده است به معيارهاي ديپلماتيک و تبعيت از اصول حقوق بين‌الملل پايبند باشد در عين اينکه موضع عليه رژيم اسرائيل و حماقت‌هاي سعودي‌ها را نيز حفظ کند. اين مسئله باعث شده طرف‌هاي خارجي نسبت به اين رفتار سازنده دستگاه اجرائي ايران، واکنش‌هاي مثبتي نشان دهند هرچند از رفتارهاي برخي ديگر از بخش‌ها، حس خوبي ندارند. چقدر اروپا مي‌تواند اين موضع دولت ايران را تقويت کند؟ بارها انتقاد شده که چرا آنها جدي‌تر وارد دادوستد بازرگاني و ديپلماتيک با دولت روحاني نمي‌شوند؟ اروپا درحال‌حاضر براي فائق‌آمدن بر بحران‌هاي اقتصادي و افزودن بر توان مقابله با رقباي تازه در عرصه‌هاي صنعت و توليد نياز به صلح و آرامش و سازندگي دارد و از طولاني‌شدن جنگ‌هاي داخلي خاورميانه و امواج مهاجران جنگي متحمل زيان بسيار شده است، ضمن آنکه بسياري از احزاب سياسي آن به ‌نوعي بيگانه‌ستيزي روي آورده‌اند و بيش از هرچيز خواهان بازگشت اعتدال و صلح و توسعه روابط بازرگاني با همسايگان تاريخي خود در خاورميانه است. آنها از هرگونه بازگشت به افراط‌گرايي خصوصا در ايران که در دوران روحاني توانسته آرامش خود را حفظ کند، نگران هستند. آنها اميدوارند ميانه‌روي و اعتدال و دوري‌گزيني از شيوه‌هاي داعشي و حتي مبارزه با آن از سوي ايران، ادامه يابد. پس چرا در عمل، متناسب با اين نگراني عمل نمي‌کنند؟ مشکل، متحدان غربي در منطقه هستند که کشورهاي غربي منافعي در آنها دارند. عربستان و اسرائيل علنا خواهان براندازي نظام و کشور ايران هستند. اتفاقا اين کشورها نگران ادامه ميانه‌روي و اعتدال در ايران هستند و اميدوارند روي‌کارآمدن دولتي افراطي و راديکال بهانه لازم براي جنگ به‌عنوان «راه‌حل نهايي» را به دست غرب بدهد. در مورد عربستان شايد ريشه‌هاي نوعي احساس و تمايل سرکوفته تاريخي و سودجويي‌هاي کنوني نفتي دخيل باشد، اما درباره اسرائيل مي‌توان گفت که اين کشور از يک سو از راديکال‌ها حمايت مي‌کند اما خواهان جنگ هم نيست. زيرا تاکنون توانسته از شعارهاي افراطي که عليه اين رژيم سر داده شده، با مظلوم‌نمايي سود بسيار ببرد و دشمنان منطقه‌اي خود را به جان يکديگر بيندازد. آمريکا نيز، اکنون بيش از هميشه، تحت‌تأثير و پيرو اميال اسرائيل است. به اين دليل تمايل و تبليغات دوستان منطقه‌اي و تأثيرگذار غربي، ايجاد و تشديد برخي مسائل قومي و البته تبليغات ضددولت اعتدالي روحاني است. آنها به خوبي تحولات داخلي ايران را مي‌بينند که در اثر تبليغات و عملکردهاي افراطيون داخلي، روحاني نتوانسته از همه مفاد برجام به سود منافع ملي همه ايرانيان بهره ببرد. اين رژيم‌هاي منطقه‌اي خواهان دلسردي و عدم مشارکت مردم در انتخابات به بهانه‌هاي گوناگون هستند چراکه در غياب آراي مردمي، عملا عرصه در اختيار افراطيوني قرار مي‌گيرد که بيشتر به بهره‌مندي در پناه شعارهاي ستيزه‌جويانه مي‌انديشند و اين همان چيزي است که اين رژيم‌ها آرزوي آن را دارند. اينکه ايران به دوران احمدي‌نژاد باز گردد. در اين حوزه، جريان‌هاي ناراحت داخلي و اين رژيم‌ها، کاملا همسو هستند و صداي مشترک دارند. اينکه دولت روحاني، مشکلاتي در اجراي يک سياست خارجي منسجم دارد، امر مشخصي است. سؤال من اين است که غرب مي‌خواهد روي منافع با رژيم‌هاي مرتجع و ناقض حقوق‌بشري مانند سعودي و اسرائيل حساب باز کند و منتظر انفجارهاي هر روزه در پايتخت خود از سوي گروهک‌هاي اقماري اعراب باشد يا ايراني را که رفتاري سازنده دارد، ترجيح بدهد؟ جهان غرب، حتي آمريکا و در کنار آن آسياي شرقي، خواهان توسعه روابط بازرگاني و اقتصادي در پناه آرامش و اعتدال است. آنها طبيعتا از دولتي اعتدالي که به نوبه خود به منافع ملي، رفاه عمومي و توسعه اقتصادي و اجتماعي مي‌انديشد، استقبال مي‌کنند، آن را به سود خود مي‌دانند و آن را ترجيح مي‌دهند؛ اما فراموش نکنيم طبيعتا سياست اجرائي، استفاده از گزينه ديگر را هم در آستين دارد. معتقدم با بودن دولتي اعتدالي که عملکردش به سود مردم خود و به سود تعاملات بين‌المللي است، نيازي به فشار بيشتر نخواهد بود. برخي رفتارهاي غير‌سازنده داخلي هم بهانه‌هاي مداخلات منطقه‌اي را به دست آنها مي‌دهد و بازاريابي‌هاي تسليحاتي را جايگزين منافع تجاري و اقتصادي متعارف آنها با ايران مي‌کند. بارها محافل تندروي آمريکايي از قدرتمند‌ترشدن ايران در دوران روحاني و امتيازاتي که از دنيا گرفته، سخن گفته‌اند و از آن ابراز تأسف کرده‌اند. اين يعني آنها ترجيح مي‌دهند با مدلي مانند دولت احمدي‌نژاد يا بدل آن، طرف باشند تا افرادي که ادبيات ديپلماسي جهاني را مي‌شناسند و به زيروبم آن آشنا هستند؟ محافل تندروي آمريکايي حامي منافع و خواسته‌هاي رژيم اسرائيل هستند. آقاي هاگاي (حجي)، استاد منتقد اسرائيلي دانشگاه تل‌آويو، در کتاب «ايران‌هراسي» مي‌نويسد وقتي احمدي‌نژاد با آن شعارهاي افراطي به رياست‌جمهوري ايران انتخاب شد، اسرائيل شادماني کرد؛ زيرا بهانه لازم را براي آزادي عمل خود پيدا کرد. نگراني محافل تندروي آمريکايي از قوي‌شدن ايران، اين است که مبادا اهداف آرماني و نابود‌سازي اسرائيل در ايران تداوم يابد؛ در اين صورت، مقابله و ستيز با دولتي راديکال در ايران يا مشغول‌داشتن آن به جنگ‌هاي فرسايشي و به ضعف و فقر کشاندن آن براي محافل افراطي آمريکا مطلوب‌تر است؛ اما منافع تجاري و اقتصادي آمريکا آرزومند دولتي اعتدالي است تا بتوان با آن براي حل و رفع مسائل، مذاکره کرد. چقدر احتمال مي‌دهيد ايالات متحده دونالد ترامپ، در اين يک ماه دست به رفتارهايي بزند که مي‌تواند روي انتخابات در ايران تأثير بگذارد؟ تهديدها و رفتارهاي ضدايراني ترامپ در اين مدت کوتاه فقط توانسته بر احساس خشم مردم ايران بيفزايد و جز کساني که جنگ‌افروزي ميان آمريکا و ايران را مرهمي بر کينه‌توزي‌هاي خود مي‌دانند، بقيه ايرانيان از رفتارهاي نابخردانه ترامپ آزرده‌اند؛ اما اين احساسات موجب نمي‌شود در انتخابات ايران به جرياني که رفتار غيرسازنده در ارتباط با دنيا دارد، رأي بدهند. مردم اين دوره را تجربه کرده‌اند و نتيجه شعارهاي احمدي‌نژادي را در سفره‌هاي خود ديده‌اند و ديگر گول آن را نخواهند خورد. اين احساسات مشوق مردم به رأي‌دادن به کانديداي اعتدالي و پيرو عقلانيت خواهد بود که به ترجيح منافع ملي ايران و ايرانيان و دوري‌کردن از جنگ بينديشد. منظورم اين است ترامپ به طرق مختلف تلاش کند با افزايش فشار‌ها و...، ديپلماسي دولت روحاني را ناکارآمد جلوه دهد تا همان جرياني بر سر کار بيايد که مطلوب اسرائيل و عربستان است. اتفاقا مردم مي‌دانند هرگونه تأخير در تأثيرگذاري کامل برجام بر سفره و اقتصاد آنها، حاصل برخي عملکردها و شعارهاي نابهنگام و خنثي‌کننده افراطيون و برخي تندروهاي داخلي بوده است. در ضمن با توجه به بيمي که رفتارها و خيز دوباره برخي جريانات ماجراجوي داخلي در دل آنها انداخته‌اند، نگران هرگونه سرمايه‌گذاري و توسعه روابط بانکي و تجاري هستند. آنها رصد مي‌کنند اگر در انتخابات ايران، جريان مقابل اصلاح‌طلبان و اعتداليون پيروز شوند، آن‌قدر سرمايه‌گذاري نکرده باشند که براي بازگرداندن آنها و ايجاد محدوديت‌ها، نياز به اقدامات حاد تازه‌اي داشته باشند. البته معلوم نيست شعارهاي تندروهاي ايراني تا چه اندازه واقعيت داشته باشد؛ زيرا آنهايي که برجام را بد مي‌دانند، آگاه هستند که کليد ابطال برجام در دست ايران است. کافي‌ است سامانه پايش سايت‌هاي هسته‌اي را خاموش کنند؛ بلافاصله برجام خنثي مي‌شود و آن قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت (همان کاغذپاره‌هاي احمدي‌نژاد) به قوت اجرائي خود بازمي‌گردند. غربي‌ها و حتي آمريکايي‌ها هم عملا منتظر سرنوشت انتخابات ايران هستند. هرچه شعارهاي تند و جنگ‌طلبانه شديد‌تر شود، مردم بيمناک‌تر شده و به عقلانيت، صلح و ثبات رأي خواهند داد. به نظر شما چه نوع دولتي در ايران، براي اسرائيل خطرناک‌تر است؟ به‌عنوان يک کارشناس سياسي و بين‌المللي، خود را ملتزم به اصول روابط و حقوق بين‌الملل و ملزم به رعايت مصوبات سازمان ملل و خصوصا قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت، مانند قطع‌نامه ٢٤٢ درباره الزام به خروج اين رژيم از سرزمين‌هاي اشغالي بعد از جنگ ١٩٦٧ و همچنين قطع‌نامه اخير شوراي امنيت درباره غيرقانوني‌بودن خانه‌سازي در ساحل شرقي رود اردن و اصل الزام اسرائيل به پذيرش نظام دو‌دولتي و نيز پرداخت غرامات و خسارات به فلسطيني‌هايي که حقوق و منافع آنان بر اثر اشغالگري و تجاوزات اين رژيم آسيب ديده است، مي‌دانم. به همان روال که آنها از آلمان غراماتي ستاندند. جنگ و ستيز و زندگي موقت مادام‌العمر در اردوگاه‌ها، بايد پايان يابد و صلح نيز بهايي دارد. اسرائيل به دنبال بهانه‌هايي است که اين قطع‌نامه‌ها را نقض کند، به بهانه دفاع از موجوديت خود زير بار آن نمي‌رود و خود را مشمول مجازات‌هاي عدم اجراي قطع‌نامه‌هاي مزبور نمي‌داند. به‌همين‌دليل حضور دولتي احمدي‌نژادي را در ايران ترجيح مي‌دهد، زيرا دولت اعتدالي با حمايت از قطع‌نامه‌ها و همراهي و هم‌صدايي با جامعه کشورهاي غربي در تعامل حقوقي و قانوني، آنها را در موضع تدافعي و ملزم به اجراي قطع‌نامه‌ها و پذيرش غرامات و تحمل مجازات‌ها قرار مي‌دهد. در عوض دولتي ماجراجو در ايران، بهانه لازم را براي مظلوم‌نمايي و جلب حمايت افکار عمومي حاميان و وقت‌کشي و ادامه تجاوزکاري‌هايش در اختيار آن کشور قرار مي‌دهد. آيا اين فشار‌ها بر يک دولت خاص در ايران متمرکز است يا هدف آن مجموعه ساختار در ايران است؟ و اگر هدف همه مجموعه است، پس چرا برخي جريانات ماجراجو در شرايط فعلي که با رئيس‌جمهوري نامتوازن در آمريکا طرف هستيم، حاضر نيستند سنگر ديپلماسي دولت روحاني را تقويت کنند؟ تندروها فراموش کرده‌اند که اواخر دوران احمدي‌نژاد علاوه بر پاسخ‌ندادن رئيس دولت درباره ٧٠٠ ميليارد دلار درآمد نفتي، صادرات نفت ايران به يک‌سوم کاهش يافت و کشور رو به تحريم و قطع کامل صادرات نفت مي‌رفت. اکنون آن صادرات به لطف برجام و تلاش وزارت نفت روحاني، سه برابر شده است. صادرات و توليدات پتروشيمي و صنايع ديگر به آن افزوده شده است. اينها در شرايطي به دست آمد که ايران دو سال دوران روحاني تحريم بود و نفت هم ٣٠ دلار شده بود. حالا بهاي نفت هم به نسبت آن ٣٠ دلار، تقريبا دو برابر شده و فروش هم بيش از دو برابر. آنهايي که آن بلا را بر سر کشور آورده بودند، دوباره به هوس افتاده‌اند بر سر خوان نعمت بازگردند!! فراموش کرده‌اند «کين همه در سايه برجام بود». براي آنان نه منافع ملي مهم است و نه ديپلماسي و مبارزه با شخص يا مجموعه. آنها خواهان دستيابي به قدرت و دولت و منابع آن و حذف نهادهاي نظارتي مانند سازمان برنامه و آزادي عمل کامل هستند. پس چرا بايد به منافع ملي و تقويت دولت روحاني براي کارآمدي بيشتر ايران فکر کنند؟ براي آنها پول و منافع محافل خودشان مهم است و بس. پيش‌بيني مي‌کنيد چقدر سياست خارجي در جريان رقابت‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري، هدف هجمه‌هاي نامزدهاي رقيب روحاني واقع خواهد شد؟ سياست خارجي دولت روحاني به‌طوري‌که تاکنون نشان داده، مبتني بر تشنج‌زدايي و به‌اصطلاح «متانت» در عرصه بين‌المللي بوده است. توانستند ايران را از انزوا و روابط محدود خارج کنند. در دولت قبل ما با کشورهايي مانند نيکاراگوئه و ونزوئلا [بالقوه ثروتمند و به فقر کشيده شده در دوران جانشين چاوز] و کومور و بورکينافاسو و جيبوتي -آن هم به بهاي خريد دوستي به بهاي گزاف- در ارتباط بوديم و مديران کل وزارت خارجه کشورهاي ديگر هم حاضر نبودند به ايران بيايند. حالا به روابط با کشورهاي واقعي جهان بازگشته‌ايم که مي‌تواند براي ايران حضور و مشارکتي بين‌المللي در حدود شأن کشور به ارمغان آورد که متضمن منافع ملي است. مردم ايران اين را مشاهده مي‌کنند. طبيعتا رقباي روحاني با اين توانمندي مخالفت خواهند کرد و انواع ابزار «سيمايي» و «صدايي» لازم را هم در اختيار دارند، اما مردم قاعدتا منافع ملي و احترام در دنيا را به آن‌گونه بهانه‌هاي توهمي و شعاري و ادعاي «مديريت جهان» ترجيح مي‌دهند. يعني مردم ايران با وجود فراز و فرودهاي چهار سال اخير و تبليغاتي که درباره ناکارآمدي برجام شده است، سياست خارجي تنش‌زدايي را ترجيح مي‌دهند؟ مردم در مسائل مهم و بين‌المللي از عقلاي خودشان تبعيت مي‌کنند. ايران سه ‌هزار سال تاريخ سياسي و روابط بين‌المللي داشته، از جنگ‌ها آسيب ديده و هميشه در طول تاريخ از صلح و سازگاري منتفع بوده است. مردم قاعدتا طرفدار نگرش عقلاني يعني حضور محترمانه در عرصه جهاني و بهره‌مندي از صلح و تعامل و مذاکره و دفاع از منافع ملي در مقابل همه کشورها هستند که معناي استقلال واقعي است و از دوري‌گزيني و ستيزه‌جويي بيزارند. تن به تحريم و محدوديت‌دادن در واقع تضعيف استقلال کشور است. هنوز دستاوردهاي برجام جز در برخي حوزه‌ها روشن نشده و نياز به هماهنگي نهادهاي مختلف در درون کشور دارد تا بدون هرگونه قيدوبند و شرط غيرمتعارف بتوان با دنيا روابط پولي و مالي و فرهنگي و سياسي داشت. بايد دلايل محدوديت‌ها بررسي و بر سر آن مذاکره و تعامل شود. مردم واقعا اينها را مي‌فهمند. کشورهاي منطقه با توجه به وضعيت اخير در اجلاس شوراي همکاري خليج فارس و همراهي‌نکردن چند کشور با موضع عربستان در همه زمينه‌ها از جمله ايران، حضور دولت روحاني در پاستور را ترجيح مي‌دهند؟ کشور عربستان ثروتمند است و رو به قرن بيست‌ويکم و پشت به قرن يکم دارد! قرن بيست‌ويکم با حکومت آميخته با مالکيت خانوادگي سازگاري ندارد و حکومت قرن‌يکمي با اين ثروت و جمعيت ٣٠‌ميليوني و جاه‌طلبي‌هاي توسعه علمي و صنعتي و رسيدن به «مرزهاي تمدن بزرگ» با هدف اعلام‌شده ٢٠٣٠ ناسازگار است. اين يعني تزلزلي کارساز که ديگران يعني دوستان غربي‌شان هم مي‌دانند. بقيه کشورهاي منطقه هم از يک سو ملاحظه اين «برادر بزرگ» را مي‌کنند و از سوي ديگر هم نگران برتري‌طلبي اربابانه آن هستند. هرکدام از کشورها، از اين کشور و ادعاهايش سوابقي دارند. عربستان در آغاز جنگ يمن در ١٣ ماه قبل نمايشي از اتاق تبليغات جنگ مانند کاريکاتوري از اتاق‌هاي جنگ آمريکايي در عمليات کويت و عراق با همان يونيفرم‌هاي آلاپلنگي و نقشه‌ها و نوراندازي ليزري و شعارهاي شتاب‌زده به راه انداخت، با اين توهم که در چند روز کلک کار را مي‌کند. کشورهاي کاسبکار همسايه هم در رودربايستي، چندماهي تحمل و در زيان‌هاي اين جنگ بي‌سرانجام مشارکت کردند. اکنون ترجيح مي‌دهند دنبال کار خودشان بروند و رهين منت و پاسخ‌گوي خواسته‌هاي بعدي عربستان هم نباشند. کشورهاي پيراموني اتحاديه قبايلي عربستان، همگي آميختگي شديد و قديمي فرهنگي و مذهبي با ايران و ايرانيان دارند و مايل به برهم‌زدن تعادل هويتي خودشان نيز نيستند و به آينده و تحولات آن نيز مي‌انديشند. آيا حل مسئله حج، مي‌تواند دستاوردي براي ديپلماسي منطقه‌اي روحاني به حساب آيد؟ مسئله حج مي‌تواند متقاضيان مستطيع را راضي کند، اما تصور نمي‌رود رفتار نارواي سعودي‌ها بهتر از سال‌هاي «غيرخصمانه» باشد. مردم براي اصلاح دوجانبه رفتار سياسي و اجتماعي اولويت قائل‌اند. برقراري دوباره حج و قبول شرايط دشمن و تکرار اهانت‌ها مردم را خوشحال و راضي نمي‌کند و ربطي هم به ديپلماسي منطقه ندارد. روسيه چه موضعي در اين ميان خواهد داشت؟ روسيه بايد بسيار بکوشد تا در ميان ايرانيان اعتمادسازي کند و در اوکراين امتيازي به اروپا و غرب داد و مي‌خواهد امتياز کريمه و شرق اوکراين را تثبيت و تحريم‌ها عليه خودش را لغو کند. ايران و روسيه به‌عنوان دو همسايه بزرگ و ثروتمند حق دارند با يکديگر روابط گسترده اقتصادي، صنعتي و گردشگري داشته باشند. اما جز گردشگري ايرانيان، از روي ناچاري، بقيه حرف‌ها مربوط به آينده است. عجالتا روسيه در مقايسه با غرب و شرق (چين، ژاپن، کره‌جنوبي)، هنوز کالاي قابل عرضه‌اي براي ايران ندارد (جز کالاي نظامي که خارج از بحث است) و ايرانيان هم آشنايي با بازارهاي روسيه و امکانات بانکي و حمل‌ونقل شناخته‌شده‌اش ندارند. از لحاظ سياسي مي‌دانند که روسيه منافع روابط خود را با غرب به مضار و خطرات رابطه با ايران در شرايط غرب‌ستيزي، ترجيح مي‌دهد. روسيه بدش نمي‌آيد با بهره‌مندي ابزاري از ايران مراحلي را سپري کند. روسيه عملا و از لحاظ تاريخي و فرهنگي و مذهبي بخشي از اروپاست، گوشه‌چشمي هم به همسايگان دارد. ما نيز بايد گوشه‌چشمي به آن داشته باشيم. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد