از آرمان تا استراتژی؛ ارزیابی عملکرد دولت یازدهم در حوزه سیاست خارجی
مثلث/ متن پيش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست دولت يازدهم چه مسيري را طي کرده و در آينده چه مسيري را در حوزه ديپلماسي و سياست خارجي طي خواهد کرد. دغدغه هايي که بايد از سوي دولت نسبت به آنها پاسخ داده شود با گذشت حدود چهار سال از آغاز به کار فعاليت رسمي دولت يازدهم و پايان اين دولت، شاهد وجود نقاط قوت و ضعفي در حوزه سياست خارجي کشور هستيم. به طور کلي «سياست خارجي» حوزهاي کليدي در نقد و بررسي عملکرد دولت يازدهم محسوب ميشود زيرا در جريان رقابتهاي انتخابات رياست جمهوري سال 1392، آقاي دکتر روحاني ضمن اتخاذ رويکردي نقادانه و سلبي نسبت به سياست خارجي دولت دهم، وعده اصلاح اين روش و ايجاد تحولاتي تازه در سياست خارجي کشورمان را داد. همين موضوع در جلب آراي بخشي از اقشار جامعه راي بسزايي داشت. فراتر از اين موضوع، محوريت يافتن مذاکرات هستهاي ايران و اعضاي 1+5 نزد افکار عمومي و تبديل شدن آن به شاخصه ارزيابي موفقيت يا ضعف سياستخارجي دولت موضوعي است که بايد در محاسبه رويکرد، رفتار و گفتار مسئولين رسمي حوزه سياست خارجي کشورمان مدنظر قرار گيرد. در اين گزارش، به بررسي و نقد عملکرد سياست خارجي دولت در دوره نخست رياست جمهوري آقاي دکتر روحاني ميپردازيم. مذاکرات هستهاي؛ اصليترين دغدغه دولت يازدهم در حوزه سياست خارجي مذاکرات هستهاي ايران و اعضاي 1+5 طي سالهاي گذشته به اصليترين دغدغه سياست خارجي دولت يازدهم تبديل شد. بخشي از اين روند معلول پيچيدگيهاي ذاتي مذاکرات هستهاي و بخشي ديگر از آن مرهون نگاه خاص و مبالغهآميز دولت نسبت به اين پرونده بود. تبديلشدن پرونده هستهاي ايران از يک پرونده حقوقي-راهبردي به يک موضوع حيثيتي و تبديلشدن آن به تنها دغدغه اصلي سياست خارجي کشور يکي از مواردي است که بايد در بررسي عملکرد سياست خارجي دولت يازدهم به صورتي جدي مورد بررسي قرار گيرد. در قبال اين موضوع، دو رويکرد کلي وجود داشت: «نخست اينکه آقاي رئيسجمهور و اعضاي دولت معتقد بودند حل و فصل پرونده هستهاي ايران نقطه ثقل تازهاي در حوزه راهبردپردازي کلان کشور محسوب ميشود. به عبارت بهتر، پرونده هستهاي نه تنها در حوزه سياست خارجي، بلکه در حوزه سياست داخلي و اقتصاد نيز حکم يک «متغير مستقل» را پيدا کرد که عيار و ارزش ديگر دغدغههاي جاري در کشور به نسبت آن سنجيده ميشد. حل و فصل پرونده هستهاي ايران در دولت يازدهم طي دوره چهار ساله نخست دولت آقاي روحاني، حکم يک «نقطه گذار» را در حوزه سياست خارجي، سياست داخلي و اقتصاد پيدا کرد. مطابق پيشبينيهاي اوليه صورت گرفته (در تابستان 1392 و پس از نخستين سفر آقاي روحاني به مقر سازمان ملل در نيويورک) تصور ميشد پرونده هستهاي ايران در عرض شش ماه به طور کامل حل و فصل شود تا از ديد مقامات دولتي بتواند به سنگ بنايي براي تحولات تازه در سياست خارجي کشورمان تبديل شود. تعيين فرصتي شش ماهه براي تبديل شدن توافق موقت آذرماه سال 1392 در ژنو به توافق جامع و نهايي نشاندهنده همين موضوع بود. با اين حال کمتر کسي تصور ميکرد مذاکرات هستهاي و ارائه جمعبندي نهايي آن تا تيرماه سال 1394 به طول بينجامد. ضمن آنکه پس از اجراي برجام نيز عملا شاهد عهدشکنيهاي آشکار از سوي دو دولت اوباما (دولت قبلي آمريکا) و دولت دونالد ترامپ هستيم. جلوگيري از مراودات بانکهاي آمريکايي و اروپايي با ايران تنها يک نمونه از اين عهدشکنيهاست. به موازات نگاه دولت يازدهم نسبت به موضوع و پرونده هستهاي، نگاهي ديگر نيز به موازات و البته در تقابل با اين نگاه شکل گرفته بود. بر اساس اين نگاه، حل و فصل پرونده هستهاي ايران صرفا حکم يک «دغدغه» را در سياست خارجي کشور داشت نه يک «مبنا» و «متغير مستقل». منتقدان نگاه دولت در قبال پرونده هستهاي معتقد بودند نگاه مبالغهآميز نسبت به وزن توافق نهايي احتمالي منجر به اعمال محاسبات نادرست در ديگر حوزههاي کلان سياست خارجي کشور از جمله سياستهاي منطقهاي نظام خواهد شد. مرزبندي «تاکتيک»، استراتژي و آرمان در دولت يازدهم تاکتيک، استراتژي و آرمان سهگانهاي هستند که حرکت هر کشور ايدئولوژيک و داراي نظام مبنايي ديني و فکري بايد در دل آن صورت گيرد. تمامي پديدههاي فکري و عيني جاري در سياست خارجي هر کشور در ذيل هر يک از اين رئوس و مفاهيم قابليت تعريف دارد.بديهي است که در يک سياست خارجي موفق، آرمان مولد استراتژي و استراتژي مولد تاکتيک است. به عبارت بهتر، در يک سياست خارجي موفق، تاکتيکها در خدمت استراتژيها و استراتژيها در خدمت آرمانها و ايدهآلهايي هستند که يک نظام اعتقادي – سياسي مانند جمهوري اسلامي ايران بر مبناي آن ايجاد شده است. بديهي است که در يک نظام اعتقادي و سياسي، تغيير آرمانها ناممکن، تغيير استراتژيها بسيار سخت و تغيير تاکتيکها ممکن خواهد بود. در اينجا تغيير تاکتيکها بايد بر اساس تاکيد بر ثابت ماندن آرمانها و استراتژيها صورت گيرد. به عبارت بهتر، تاکتيک بايد در خدمت آرمان و استراتژي باشد نه ناقض اين دو! واقعيت امر اين است که در سياست خارجي دولت يازدهم مرز ميان تاکتيک، استراتژي و آرمان چندان پررنگ و تفکيک شده نيست. به عنوان مثال در قبال مذاکرات هستهاي ايران و اعضاي 1+5، دولت يازدهم انعطاف تاکتيکي در پاي ميز مذاکرات را ميبايست در ذيل استراتژي مديريت رفتار دشمن تعريف ميکرد نه تبديل دشمن به دوست. نقطه قوت دولت يازدهم در حوزه ديپلماسي نرمافزاري بدونشک اصليترين نقطه قوت دولت يازدهم در حوزه سياست خارجي، حضور ديپلماتها و افرادي است که در ميدان مذاکره و در رعايت فن ديپلماسي و آداب کنسولي از تجربه و مهارت بالايي برخوردار هستند. اين مهارت بالا بين اعضاي تيم مذاکرهکننده هستهاي کشورمان در جريان مذاکرات هستهاي کاملا قابل مشاهده بود. توانمندي بالا در چانهزني و مذاکره با طرف مقابل و همچنين تسلط کامل آنها بر زبان انگليسي و احاطه آنها بر فضاي مذاکرات و عدم تاثيرپذيري منفي آنها از شانتاژهاي رسانهاي و رواني طرف مقابل مواردي بود که جملگي قابل تحسين است. اتفاقا هر زماني که اين توان و مهارت نرمافزاري در ذيل حوزه سختافزاري سياست خارجي کشور که همان استراتژيهاي ما هستند تعريف شد، طرف مقابل ناچار شد در مذاکرات هستهاي به ما امتيازاتي بدهد. تعيين اين خطوط قرمز و چارچوبها از سوي مقام معظم رهبري از يک سو و چانهزني تيم مذاکرهکننده هستهاي کشورمان در ذيل اين خطوط و چارچوب منجر به موفقيت نسبي تيم مذاکرهکننده در مذاکرات شد. از اين رو در حوزه نرمافزاري، مهارتهاي بالايي در ميان کارشناسان و ديپلماتهاي وابسته به تيم فعلي دولت وجود دارد که بايد در حوزه سياست خارجي کشور و البته در ذيل استراتژيها و خطوط کلان کشور مورد استفاده قرار گيرد. با اين حال در صورتي که اين توان نرمافزاري در ذيل يک ساختار سختافزاري و کلان نادرست به گردش در آيد، آثار معکوس خواهد داشت. حرکت به سوي غرب، ابهام در قبال شرق يکي از دغدغههايي که دولت يازدهم طي چهار سال نخست با آن مواجه بود، نحوه تنظيم مناسبات خود با بازيگران تعريف شده در دو حوزه شرق و غرب محسوب ميشود. سيگنالهاي مثبت ابتدايي ارائهشده از سوي شخص رئيس جمهور و دولت يازدهم به ايالات متحده آمريکا و تروئيکاي اروپايي به طور طبيعي منجر به احساس خطر و گارد بستهتر روسيه و چين در مقابل ايران شد. حتي اين مساله خود را در مذاکرات هستهاي ميان ايران و اعضاي 1+5 نيز نشان داد. شايد يکي از اصليترين دليل بروز اين بحران، خروج سياست خارجي دولت فعلي از مدار نه شرقي –نه غربي و تبديل آن به الگوي بيشتر غرب، کمتر شرق ميباشد. اين در حاليست که دولت يازدهم ميتوانست در سايه حرکت در همان مدار نه شرقي نهغربي، تعامل لازم با اين دو را با تکيه بر بازي تاکتيکي و اقتضايي خود در پي بگيرد. در اينجا نيازي به بر هم زدن فرمول اصلي و رويکرد کلان حاکم بر نحوه تنظيم مناسبات ما با کشورهاي غربي و شرقي نبود. هماکنون دو کشور چين و روسيه نسبت به نحوه تعامل يا تقابل دولت يازدهم با خود در دوران پس از توافق سوالاتي جدي دارند. از سوي ديگر، آمريکا و کشورهاي اروپايي نيز انتظار دارند به واسطه رفع تحريمها و اينکه آنها طرفهاي اصلي و تضمينکنندگان اصلي حفظ توافق با ايران هستند، امتيازات بيشتري را نسبت به پکن و مسکو از تهران دريافت کنند. همين موضوع منجر به ايجاد نوعي سردرگمي مزمن ميان دولتمردان ما شده است. تنها راهحل سردرگمي مزمن، ايجاد توازن تاکتيکي در نوع برخورد، مواجهه و تعامل با ساير بازيگران دخيل در پرونده هستهاي ايران خواهد بود. در اين ميان، ما بايد ضمن بازگشت به استراتژي کلان عدم سلطهپذيري خود، با يک بازي تاکتيکي و فرصتمحور اين معادله را تنظيم کنيم. فرصتهايي که نبايد از دست برود طي 4 سال اخير تمرکز خاص دولت يازدهم بر روي برجام، منجر به از دست رفتن برخي فرصتهاي مهم منطقهاي و فرامنطقهاي پيرامون ما و نظام بينالملل شده است. واقعيت امر اين است که طي سالهاي اخير و خصوصا پس از گذار بشريت به هزاره سوم ساختار نظام بينالملل تاحدود زيادي دستخوش تغييرات عمده شده است. بر اين اساس، ظهور فرصتها يا بروز تهديدات حکم کنشهايي را دارند که واکنشهايي سريع و موثر را ميطلبد. بديهي است که اگر در قبال اين کنشها (فرصتها و تهديدات) واکنشي فوري صورت نگيرد، يا فرصت از دست ميرود يا تهديد سختتر ميشود. اين قاعده در خصوص منطقه خاورميانه نيز صادق است. منطقه طي سالهاي اخير دوران پرالتهابي را سپري کرده است. بروز بيداري اسلامي از سال 2011 ميلادي تاکنون منجر به ظهور فرصتهاي سرمايهگذاري ديپلماتيک جديدي براي کشورمان شده است. آنچه امروز در يمن ميگذرد يا ناتواني واشنگتن و متحدان آن در خصوص سرنگوني نظام سوريه مويد فرصتهايي است که براي ما در حوزه سياست خارجي و عرصه ديپلماسي ايجاد شده است. در اينجا دولت بايد در سه حوزه ديپلماسي رسمي، ديپلماسي عمومي و ديپلماسي پنهان تکليف خود را با وقايعي که به نوعي براي ما پيامآور فرصت يا تهديد هستند مشخص کند. از سوي ديگر، در آن سوي مرزهاي منطقه نيز فرصتهايي براي ما وجود دارد که لازم است از آنها به بهترين نحو ممکن بهرهمند شويم. به عنوان مثال سرمايهگذاريهاي ديپلماتيک صورت گرفته در آمريکاي لاتين و حمايت از دولتهاي سوسياليستي که در اين منطقه ايجاد شده است نبايد به هيچ عنوان در سايه توجه به مذاکرات هستهاي و ايجاد ارتباطات جديد با برخي کشورهاي غربي به فراموشي سپرده شود. اين فراموشي به معناي از دست رفتن فرصتهايي است که طي ساليان اخير و در منطقه آمريکاي لاتين (حياطخلوت آمريکا) براي ما ايجاد شده است. با اين حال به نظر ميرسد اساسا دولت يازدهم در نگاه کلان خود اعتقادي به سرمايهگذاري ديپلماتيک موثر در آمريکاي لاتين ندارد. در قبال آفريقا، خاوردور و حتي اتحاديه اروپا نيز اين قاعده صادق است. يارگيري موثر در نظام بينالملل به معناي افزايش قدرت مانور تاکتيکي ما در مقابل خطرات احتمالي پيش رو خواهد بود. به عنوان مثال بايد از فرصت ظهور دولتهاي ضد يورو در اروپاي واحد (مانند دولت يونان) به بهترين نحو ممکن استفاده کرد و آنها را در قاموس سياست خارجي کشورمان بي اهميت نشمريم. همچنين در قبال بحرانهاي تعيينکننده نظام بينالملل مانند بحران اوکراين نيز بايد بازي ما به گونهاي شکل گيرد که براي ما در نهايت آورده تاکتيکي داشته باشد. نتيجهگيري به ثمر رسيدن نسبي برجام اصليترين دستاورد دولت در حوزه سياست خارجي کشور در دوره چهار ساله نخست آقاي روحاني ميباشد. با اين حال شواهد و مستندات موجود نشان ميدهد لازم است در حوزه يارگيري بينالمللي و تاکتيکي و به فعليت رساندن ظرفيتهاي مورد غفلت قرار گرفته در نظام بينالملل شتاب بيشتري صورت گيرد. نکته مهمتر اينکه لازم است اعضاي محترم دولت در دوره چهار سال جديدي که پيش رو دارند، بار ديگر مرز ميان تاکتيکها،استراتژيها و آرمانها را در سياست خارجي کشور مرور کرده و قدرت نرم و تاکتيکي خود را در خدمت استراتژيهاي کلان جمهوري اسلامي ايران از جمله حمايت از محور مقاومت در منطقه و ايستادگي در برابر جريان سلطه و بياعتمادي مطلق به غرب و در راس آن آمريکا تعريف نمايد. در اين خصوص لازم است دولت يازدهم در فضاي ايجاد شده پسا برجام، بازي کنترلشدهاي را در قبال اعضاي 1+5 و ديگر بازيگران جهاني در دستور کار خود قرار دهد. اين بازي کنترل شده و فرصتمحور تنها در سايه اتکا به آرمانهاي انقلاب اسلامي و استراتژيهاي پيشبرنده کشور ميسر خواهد بود. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد