برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

آیا کشور ما مدرن می شود؟؛ یادداشتی از محمود سریع القلم

منبع
عصر ايران
بروزرسانی
آیا کشور ما مدرن می شود؟؛ یادداشتی از محمود سریع القلم
عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست ويکتور پِلِوين (Victor Pelevin) رمان نويس روس در رمان ۲۰۰۸ (۱) خود، مدرن بودن را چنين تعريف مي کند: – قطارهاي روسي سر موقع برسند و حرکت کنند؛ – کارکنان رشوه نگيرند؛ – قضات به تلفن‌هاي توصيه‌اي پاسخ ندهند؛ – تجار درآمد خود را به لندن نبرند؛ – پليس راهنمايي و رانندگي با حقوق خود راحت زندگي کنند؛ و – ساکنان Rublyovka (منطقه اعيان نشين بيرون مسکو) همه به Christopal Skeya(زنداني در مسکو) منتقل شوند. تاريخ سياسي روسيه همانند تاريخ ما به شدت تحت تأثير مسائل فقير و غني بوده است. ناتواني در پرکردن اين شکاف طبقاتي به پوپوليسم و اقتدارگرايي منجر شده است. پرکردن شکاف طبقاتي يا ايجاد عدالت، رفاه و حقوق مدني براي شهروندان بدون قاعده‌مندي و حکومت قانون امکان‌پذير نيست. حکومت قانون ضرورتاً حکومت دموکراتيک نيست. سنگاپور يک حکومت قانون، قاعده و شفافيت است اما حکومت دموکراتيک نيست. انگلستان سه قرن حکومت قانون بود در حالي که هنوز يک قرن نشده که دموکراتيک شده است. دموکراسي بدون نظام حزبي و تسلط بخش خصوصي بر اقتصاد تحقق پيدا نمي کند. با شرايط فعلي رسيدن به دموکراسي در خاورميانه اگر عزمي باشد نزديک به نيم قرن کار دارد. مدرن شدن يک طيف است. بعضي به اشتباه فکر مي کنند که مدرن بودن يعني مصرف کالاهاي لوکس، پوشيدن لباس‌هاي گران قيمت، سوار شدن اتوموبيل آلماني و زندگي در خانه‌هاي بزرگ. کاملاً بد فهميده اند. مبناي مدرن بودن در افکار و رفتار است و نه در نوع مصرف. ريشه فلسفي مدرن بودن در مدنيّت است. شخصِ مدرن به تکثّر برداشت و انديشه معتقد است و نظر خود را صرفاً يک نظر در ميان نظرات ديگر تلقي مي‌کند. شخصِ مدرن، متفاوت بودن فکري انسان‌ها را حق آن‌ها مي‌داند. شخصِ مدرن با دليل و factبا ديگران تعامل مي کند نه تخيلات، توهمات و شنيده‌ها. شخصِ مدرن به کسي که به او مي‌گويد: من شما را دوست ندارم، مي‌گويد حقِ شماست که مرا دوست نداشته باشيد؛ مگر قرار است همه مرا دوست داشته باشند. شخصِ مدرن در هيچ شرايطي دشنام نمي‌دهد، پرخاش نمي‌کند بلکه تلاش مي‌کند ريشه‌هاي جهل طرف مقابل را کشف کند. شخصِ مدرن نه اجازه مي‌دهد ديگري وارد حريم خصوصي او شود و نه در حريم خصوصي ديگران دخالت مي‌کند. اما يک ويژگي شخصِ مدرن بسيار تعيين کننده در جامعه مدني و حکومت قانون است: به محض اينکه پاي خود را از منزل بيرون گذاشت در سطح جامعه براي تمامي شهروندان، حقوق انساني قائل است. تابحال ديده ايد: سرنشينان يک اتوموبيل گران قيمت يک ميليارد توماني، چگونه پوست ميوه، دستمال کاغذي و خاکستر سيگار به بيرون پرتاب مي‌کنند؟ تابحال ديده ايد چهار نفر آهسته با هم در عرض يک پياده رو قدم مي زنند و گپ مي‌زنند و مانع عبور ديگر شهروندان مي‌شوند؟ تابحال ديده ايد پياده روهاي نزديک به رستوران‌هاي فست‌فود ساعت دوازده شب چگونه مملو از آشغال است؟ آيا تابحال ديده ايد راننده‌اي نه دوبله بلکه در رديف سوم پارک کرده و رفته است و ترافيک خيابان را مختل نموده است؟ صدها رفتار مانند اينها ضدّ مدرن بودن است.فکر کردن، استدلال آوردن، مؤدب بودن، احترام گذاشتن، نظيف بودن، رعايت حقوق ديگران را کردن، قانون را رعايت کردن، منظم بودن، صد متر دورتر رفتن ولي درست پارک کردن، وظيفه شناس بودن، ماليات دادن، درآمد بدون زحمت را قبول نکردن، دقيق بودن، حرف بيهوده نزدن، تخريب نکردن، غيبت نکردن، قانع بودن، دورغ نگفتن، انتهاي صف ايستادن، تهمت نزدن، وجدان کاري داشتن و صدها انديشه و رفتار ديگر از مشتقات مدرن بودن است. درست مي‌فرماييد اگر همه اين گونه رفتار کنند کشور بهشت مي‌شود؛ حتي اگر هفتاد درصد اين گونه عمل کنند ايده آل است. ملت‌ها و سرنوشت آن‌ها با خصلت‌هاي اکثريت تعيين مي‌شود. اگر اقليتي درست رفتار کند فايده‌اي ندارد. ژاپن، ژاپن شده است چون ۹۵ درصد مدرن رفتار مي‌کنند. رمان نويس روس نمي‌گويد دموکراتيک شويم بلکه مدرن شويم: قانون را رعايت کنيم، رشوه نگيريم، به حقوقي که مي‌گيريم قانع باشيم و با رانت صاحب خانه نشويم. بي دليل نيست وقتي گفته مي‌شود بعضي کشورها در خاورميانه هنوز وارد عصر مدرنيته نشده‌اند چه برسد به دموکراسي که تحمل انديشه‌هاي متفاوت، رقابت حزبي و دولت حداقلي در آن متصور .... با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد