فرهیختگان مطرح کرد: ترور شریعتی بهرسم تکنوکراتها
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست پس از وقفه اندک ماهنامه خبري-تحليلي مهرنامه به ايستگاه 52 خود رسيده است؛ اين نشريه با محوريت علوم انساني مناقشههاي فراواني را ميان انديشمندان و مراکز علمي ايجاد کرده است. مهرنامه با شعار «تفسير جهان بهجاي تغيير جهان» آغاز به کار کرده و معتقد است که «از هيچ ايدئولوژي سياسي و اجتماعي جانبداري نميکند و طرفدار هيچ جناح سياسي يا فکري نيست» و از سوي ديگر براي نقد، تفاوتي ميان ايدئولوژيها نميبيند و رسالت خود را «ارتقاي مباحث علوم انساني از جدالهاي روشنفکري به جدلهاي دانشورانه» بيان ميکند. از وراي گفتارهاي ادعايي، محمد قوچاني که روزگاري حزب گريز بود، حالا سردبير ارگان رسانه حزب کارگزاران سازندگي و از تکنوکراتهاي دل در گروي سيدجواد طباطبايي است. در چندين شماره مهرنامه با حمله به روشنفکري ديني برخلاف شعار ادعايي که از مارکس گلايه ميکنند کهچرا به دنبال تغيير است ولي خود تکاپوي تغيير بيشتر از مارکس درسر ميپرورانند؛ گويا دشمنها شبيه يکديگر ميشوند. ترور بعد از چهلمين سالگرد فوت پس از 40 سال از درگذشت علي شريعتي، محمد قوچاني، سردبير مجله مهرنامه در يادداشتي تحتعنوان «روشنفکر مسلح» به بررسي سويههاي انديشه وي پرداخته است. محمد قوچاني با پرسش ميان تفاوت شريعتي «واقعي» يا «مجازي» خواهان تغيير نگرش افکار عمومي است. او ميخواهد شريعتي حقيقي را به مردم اين ديار نشان بدهد و از «نخواندن شريعتي» و محبوبيت وي گلايه ميکند. او نگران تحريف شريعتي در طول تاريخ نيست؛ چون هرگز رسالت و مسئوليت تاريخي خود را صيانت از روشنفکري ديني نميداد. او هراسناک از جدال روشنفکري انقلابمحور شريعتي در برابر سکون ليبراليسم افسارگسيخته است؛ آن هنگاميکه نيروهاي چپ طلاق عاطفي از شريعتي گرفتهاند و اصولگرايان خواهان نگرشي نو به شريعتي هستند و پرچم احياي شريعتي به دستان اصولگرايان و نومارکسيستها براي طيف فکري او نداي خطرناکي است. محمد قوچاني که ذوب در تفکرات سيدجواد طباطبايي است با بيان اينکه شريعتي زباني پرخاشگر، پرکينه و گاهي عاري از ادب دارد با کنايه از گلايه حاميان شريعتي نسبت به عدمرعايت ادب منتقدان عبور ميکند. اين سخنان در حالي بيان ميشود که بسيار از انديشمندان علوم انساني از ادبيات بياني سيدجواد طباطبايي گلايه ميکنند. محمد قوچاني بر اين باور است که علي شريعتي نظريهپرداز حکومت ديني بوده و در انتقال اين تئوري به ايران جديد نقش اساسي داشته و مهمترين جاذبه شريعتي براي اصولگرايان غربستيزي اوست. مهمترين بخش يادداشت سردبير مهرنامه تصويرسازي از چهره ايدهآل شريعتي براي زيست در جهاني بيروح است. او بيان اقدامات قهرمان اسطورهاي شريعتي را «پايه اقدامات عملي و توجيهگر تروريسم و آنارشيسم» در دهه 40 و 60 ميداند و از اين طريق واژگان «روشنفکر مسلح» را به علي شريعتي منتسب ميکند و مينويسد: «باري اين ابوذر؛ اين روشنفکر مسلح قهرمان برساخته علي شريعتي است که اسلام او بر اسلام همه فقها و علماي مسلمان برتري دارد. بديهي است که ابوذر غفاري صحابي بزرگواري از صحابه رسولالله بوده است و هرگز نبايد به او جسارت شود. اما جسارت اصلي را علي شريعتي ميکند که از ابوذر آنارشيستي مسلمان ميسازد که بهجاي بحثوجدل علمي (آري، علمي!) با استخوان شتر بر سر کعبالاحبار ميزند و علي شريعتي او را نژادپرستانه «مرد که يهودي» و «يهوديزاده» ميخواند.» اين نوشته در شرايطي به نگارش درآمده که نويسنده آن هيچگاه به اين موضوع توجه نکرده است که برخي معتقدند از دل نهضت آزادي و تفکر مهندس بازرگان تروريستهاي دهه60 ظهور پيدا کردهاند. انتقام محمد قوچاني از معلم انقلاب به پايان نميرسد. او در بررسي تفکر اقتصادي علي شريعتي از رويکرد زهد انقلابي عليه بورژوازي پليد وي سخن ميگويد و او را يک مارکسيسم معرفي ميکند که «مارکسيسم شريعتي يک مارکسيسم معنوي است که با مارکسيسم مادي و الحادي کارل مارکس در انگيزههاي ديني تضاد دارد و اتفاقا به همين علت از مارکسيسم مارکس هم مارکسيستيتر و راديکالتر است! چراکه مارکس دين را به حوزه خصوصي ميراند و آن را از حيطه مداخله عمومي هم حفظ ميکند؛ اما شريعتي دين را در حوزه عمومي حفظ ميکند و سعي دارد آن را راديکاليزه کند. از سوي ديگر در انديشه اقتصادي مارکس درنهايت «اقتصاد» اصل است و انسان بايد در «رفاه» زندگي کند اما در انديشه اقتصادي شريعتي «اخلاق» اصل است و انسان بايد در «زهد» زندگي کند تا در آن نور معرفت ببيند. شريعتي با ادبياتي صوفيانه و زاهدانه از سوسياليسم سخن ميگويد و اين همان کاتوليکتر شدن از پاپ و مارکسيستتر شدن از مارکس است.» پس از ترور شخصيت شريعتي سردبير مجله مهرنامه در انتهاي يادداشت مفصل خود اعتراف ميکند که تفکر شريعتي هنوز زنده است ولي در نتيجهگيري مانند مقدمه به ايشان حمله ميکند و مينويسد: «شريعتي همان روشنفکر مسلح است که در درون همه ما رخنه کرده است. شريعتي که آمده بود انسان مسلمان را «ازخودبيگانگي» برهاند اکنون خود به نمادي از اليناسيون جامعه ايراني تبديل شده است. همه ما به زبان شريعتي سخن ميگوييم بدون آنکه بدانيم يا بخواهيم همچون مارکسيسم که افيون روشنفکران شد. شريعتي هم مارکس ماست؛ مارکسي که از او بسيار ميتوان آموخت و مهمترين آنها، اينکه هرگز مارکسيست نشد.» انتقام يا انتقاد مجله مهرنامه در پرونده تاريخ و خاطرات به بازخواني انديشه سياسي دکتر علي شريعتي ميپردازد. خروجي محتوايي آن رونويسي از برآيند تحليلي سرمقاله سردبير است. آيا چنين رويکردي تعبير انتقاد ميشود يا انتقام؟ بيژن موميوند، دبير پرونده تاريخ با بررسي انديشه سياسي دکتر شريعتي، آن را مختص دوران فعالسازي و اوجگيري مقطع زماني «نهضت» ميداند و معتقد است تاريخ انقضاي زيست فکري وي در حوزه عمومي ما به اتمام رسيده و شريعتي در معرض کالايي شدن است و در همين راستا نوشته است: «در دوره «نظام» اگر بر حضور او در حوزه عمومي اصرار شود چون شريعتي حرفي براي حوزه عمومي کنوني ندارد و از دوران «نهضت» سالهاي زيادي گذشته، راهي جز ابژه و کالايي شدن ندارد و درنهايت تبديل ميشود به سلبريتي در کنار فوتباليستها و بازيگراني چون سوشا مکاني و محمدرضا گلزار.» پس از اين يادداشت سعيد حجاريان در مصاحبه انديشه شريعتي را «معضلي» براي شرايط کنوني ما دانسته هرچند معتقد است که انديشه وي «کارايي گذشته» را ندارد و در همين راستا مينويسد: «بايد به کساني که ميگويند ميتوان با شريعتي راهي نو آغاز کرد و همچنين آنها که ميخواهند وي را بازخواني، واکاوي و بازسازي کنند، فرصت داد پروژه مدنظرشان را پيش ببرند. ما هم منتظر نتيجه ميمانيم اما من اعتقاد دارم با توجه به دنياي انديشهاي امروز بايد شريعتي را پروژه تاريخي دانست.» و سپس در دستوري راهبردي براي جريان فنسالار تمرکز بر تفکرات مهندس بازرگان را طرح ميکند. آخرين ضربه را ابراهيم فياض بر پيکر شريعتي ميزند و او را «مقلد» و نماينده «مارکسيسم اسلامي» معرفي ميکند. ابراهيم فياض شريعتي را مقلدسازتر ميداند و اظهار ميدارد: «الگوي شريعتي ژان پل سارتر است. اتفاقا کارهاي ژان پل سارتر را شريعتي کاملا تکرار ميکرد. شريعتي خيلي چيزهايش تقليدي بود؛ بهقدري تقليدي که آدم باورش نميشود. اينهايي که خيال ميکنند شريعتي خلاقيت داشته، هيچ ايده و کار خلاقانهاي نميتوانند از شريعتي نشان دهند و کارها و نظرات و تحليلهايش کاملا تقليدي است.» و در ادامه مدعي است که «منبع داعش در نقد تشيع و حمله به تشيع، شريعتي است.» و در همين راستا ميگويد: «مغزهاي متفکرشان کتابهاي شريعتي را ميخوانند. تئوريسينهاي داعش از مصر، ترکيه و حتي تونس هستند و در اين کشورها کتابهاي شريعتي بهشدت پرفروش است. اين مسير بعدا توسط سروش ادامه پيدا ميکند که همهاش نقد تشيع است.» سعيد حجاريان در بخشي از گفتوگوي خود پيرامون مناسبات فکري جريان تکنوکرات با شريعتي که ابزار رسانه گروه نشريات همميهن است، گفت: «عدهاي ديگر از منتقدان که نماد آنها نشريه مهر نامه است شريعتي را تئوريسين بنيادگرايي ديني ميدانند. اين گروه معتقدند سلفيگري دو جنبه شيعي و سني دارد و کار داعش و شريعتي فيالواقع همراستا است.» باستانگرايي کور؛ پروژه خاص مهر نامه سيدجواد ميري، دانشيار جامعهشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در يادداشتي انتقادي نسبت به «جا انداختن» ايده شريعتي بهمثابه بنيانگذار خشونت نوشته است: «طي اين دو سال اخير ميتوان خط سير مشخصي را توسط مهر نامه و انديشه پويا در قبال سنت روشنفکري ديني مشاهده کرد که دائما حول مفهوم «نفي» و «سياه نمايي» انقلاب ميچرخد ولي نفي انقلاب و تطهير نظام شاهنشاهي را با چينش مجموعهاي از استراتژيها انجام ميدهند.» او شريعتيستيزي و شريعتيزدايي و حمله به سنت روشنفکري ديني را بسترسازي براي رويش باستانگرايي کور ميداند و در راستاي تحليل پروژه فکري گردانندگان مهرنامه نوشت: «من فکر ميکنم بايد کمي تيزبين بود و نشانهها را نشانه رفت و يکي از آن نشانهها تغييراتي در ساخت برخي جوانب قدرت در ايران است که اراده ملي مبتنيبر خوانش ديني و مطالبهگري از حاکميت که منبعث از خوانش اسلاميستي شريعتي است را برنميتابد و از اين رو چرخشي در حال رخ دادن است که افکار عمومي مطالبهگري و عصيان بهمثابه حقوق شهروندي را فراموش کنند و به دنبال اسطورههايي در عصر باستان بروند يا به خوانشهايي از دين تمکين کنند که حاکمان را اولوالامر بنگرند و امرشان را مطاع بپندارند. به سخن ديگر، ستيز با شريعتي يا هجمه عليه روشنفکري ديني بخشي از پروژه عقيم کردن جنبش اجتماعي و عدالتخواهي ايرانيان است که به دنبال مشروط کردن قدرت بودهاند؛ ولي يکبار با نام فرهايزدي به استبداد سياسي کشيد و بار ديگر با نام اطاعت از اولوالامر.» اين استاد دانشگاه معتقد است که ترور شخصيت شريعتي براي تقابلسازي ناسيوناليسم افراطي با اسلامي سياسي است و نوشت: «روشنفکر مسلح خطاب کردن شريعتي بخشي از پروژه ظريفتري است که مهر نامه در چينش راست سياسي در حال اجراي آن است. البته نبايد از اين نکته غافل شد که ناکارآمدي سياسي و سرخوردگي اجتماعي اقبال بهنوعي از ناسيوناليسم افراطي را در بخشهايي از جامعه ايجاد کرده است که تقابل با اسلام سياسي و نمادهاي آن چون شريعتي ميتواند براي قشرهايي محبوبيت اجتماعي ايجاد کند تا آنها بتوانند بهرهبرداريهاي مطلوب خويش را بنمايند. به سخن ديگر، راندن شريعتي به حاشيه راندن يک فرد نيست بل مطرود کردن خوانشي از دين است که از قدرت، مطالبه پاسخگويي دارد و دين را در خدمت حاکميت برنميتابد بل دين را در خدمت رهايي انسان ميخواهد.» پايان جامعه کوتاهمدت در پرونده راهبرد مجله مهرنامه به بررسي جامعهشناختي انتخابات رياست جمهوري دوازدهم پرداخته شد. محمدجواد روح، دبير بخش راهبرد معتقد است که 20 سال پس از دوم خرداد، ايران براي تثبيت توسعه و اصلاحات نيازمند تصميمات سخت بود و نداي عبور از «جامعه کوتاهمدت» به تعبير همايون کاتوزيان رساتر از گذشته شنيده ميشد. او در همين راستا مينويسد: «جامعه بلندمدت و سياست بلندمدت نيازمند تصميمات سخت و فوري است؛ تصميماتي که حتما هزينههايي براي سياستمداران و شهروندان در پي خواهد داشت اما جز اين گريزي نيست.» محمد فاضلي از افراد نزديک به حسامالدين آشنا با کليدواژه «آينده» به تحليل رويکرد جامعه به دو جريان اصلي سياسي کشور پرداخته است. او معتقد است: «اصلاحطلبان فرصت بيشتري براي روياپردازي و انديشيدن به زندگي براي مردم ايجاد ميکنند؛ ايدههاي تعامل با جهان، آزادي، حقوق شهروندي، شفافيت، عدممداخله در زندگي خصوصي مردم و نظاير آن.» اما از آنسو «اهداف و روياهايي که اصولگرايان به ملت ايران ارائه ميکنند، با اهداف و روياهاي اکثريت ملت سازگار نيست.» بنابراين «کار اصولگرايان سختتر است؛ زيرا بايد ايدههاي جذاب توليد کنند، صبر کنند تا مردم به ايدههايشان اعتماد کنند و با توليد محصولاتي مبتني بر آن ايدهها از صندوق راي پيروز بيرون بيايند.» از سوي ديگر کارشناسان سياسي اين مجله، شعار انتخاباتي قاليباف را نماد جنگ طبقاتي دانستهاند که با عدماقبال مردم نسبت به وعدههاي پوپوليستي امکان بروز پيدا نکرد. اين در حالي است که اين نشريه هيچگاه به تحليل چرايي به وجود آمدن اين شکاف طبقاتي نميپردازد و سياستهايي که اين شکاف را به وجود آوردهاند به چالش نميکشد. *مسعود ندافان با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد