سرمقاله شرق/ سقوط آزاد نفت نزدیک است
شرق/ « سقوط آزاد نفت نزديک است » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سيدکامران باقري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: سال ١٨٩٨ نخستين کنفرانس بينالمللي برنامهريزي شهري در نيويورک با محوريت بزرگترين بحران زيستمحيطي کلانشهرها برگزار شد. کسي در آن کنفرانس، اميدي به بهبود شرايط زيستمحيطي شهرهاي بزرگ نداشت. راهکار قابل پذيرشي هم براي خروج از بحران متصور نبود. اگر کسي گمان ميکند در آن کنفرانس، پژوهشگران و مديران در پي راهکاري براي رهايي از آلودگي هوا ميگشتند، سخت در اشتباه است. ذهن انسان تمايل دارد شرايط و دانستههاي موجود خود را به گذشته و بهويژه آينده تعميم دهد و بر همان اساس تصميم بگيرد. ابتداي قرن بيستم، مهمترين چالش زيستمحيطي شهرهاي بزرگ، نه ترافيک خودروها و مصرف بيرويه سوختهاي فسيلي که پِهِن اسب بود. تنها در لندن براي جابهجايي افراد از حدود ٣٠٠ هزار اسب در قالب سواري مستقيم يا کشيدن کالسکه و درشکه استفاده ميشد. هر اسب، روزانه بين هفت تا ١٧ کيلوگرم پِهِن توليد ميکرد. اين حجم فضولات، نهتنها کل خيابانها را پر کرده بود بلکه انبوهي از پشهها و حشرات را به خود جذب ميکرد و انواع بيماريها را گسترش ميداد. اين مشکل فقط مختص به لندن هم نبود. در همان سال در نيويورک با حدود صد هزار اسب، وضعيتي مشابه داشتند. پيشبيني يک روزنامه در سال ١٨٩٤ اين بود که ٥٠ سال بعد، تمام خيابانهاي لندن زير بيش از دو متر پِهِن اسب مدفون خواهد شد. در همان سالها سروکله خودرو و موتور احتراق داخلي (درونسوز) پيدا شد. هنري فورد، نخستين خودرو مدل تي را در سال ١٩٠٨ ساخت که ارزان، سريع و تميز بود. فقط در چهار سال، تعداد خودروها در خيابانهاي نيويورک از تعداد اسبها پيشي گرفت. در سال ١٩١٧ آخرين ارابه خياباني که با اسب کشيده ميشد، بازنشسته شد. اين آغاز دوره نفت بود. چنين تغيير شگرفي در چنان بازه زماني کوتاهي حتي به ذهن دانشمندان و نخبگان آن دوره هم خطور نميکرد. تصور کنيد تمام کساني که در آن دوره ميزيستند، از زماني که چشم باز کرده بودند تنها راهحلشان براي جابهجايي، اسب بود اما توجه نداشتند استفاده از اسب از يک تابع اقتصادي تبعيت ميکند و هر زمان که آن فرضيات اقتصادي تغيير کند، ممکن است از زندگي شهري به کلي حذف شود. نگهداري از اسب در محيط شهري هزينههاي فراواني داشت و هزينههاي زيستمحيطي آن هم روز به روز افزايش مييافت. بنابراين اگر گزينه ديگري ميتوانست نياز به جابهجايي انسان و بار را با هزينه و دردسر کمتري برآورده کند، حتما اسبها به تاخت از خيابانها دور ميشدند. اما نسل خوگرفته به اين چهارپاي نجيب، نميتوانست اين فرضيه را هضم کند. در همان دوران، درآمد بخش مهمي از مردمان شهرهاي بزرگ به زندگي اسب و کسبوکارهاي مرتبط با آن وابسته بود. اين گذار ناگهاني به خودرو براي آنها آنقدر ناگوار بود که حتا تمايلي به تفکر درباره اين تغيير احتمالي و پيامدهايش نداشتند. ماشين فورد با هزينه پايينتر و دردسرهاي کمترِ نگهداري و تيمار، پيش از بهخودآمدن مخالفان، به حضور اسبها در کلانشهرهاي روزگار خود پايان داد. شرايط امروز، شباهت عجيبي به آن زمان دارد. خودرو فورد مدل تي آغازگر دوره نفت شد و حالا خودرو تسلا مدل سه، تير خلاص را بر پيشاني خودروهاي احتراق داخلي و البته دوره نفت زده است. چهبسا نامگذاري اين خودرو تمامبرقي هم قرار است همان شباهت را تداعي کند. تسلا مدل سه، اولين خودرو تمامبرقي است که معادلات اقتصادي خودروهاي بنزيني و گازوئيلي را به کلي دگرگون کرده است. خودرويي که از بسياري از خودروهاي بنزيني، پاکتر، ارزانتر، زيباتر، مدرنتر، پرشتابتر و ايمنتر است. هزينه و دردسر نگهداري کمتري هم دارد. وقتي سال گذشته ايلان ماسک، مديرعامل تسلا، از اين پديده نوظهور رونمايي و قيمت پايه فروش آن را فقط ٣٥ هزار دلار اعلام کرد، بسياري از کارشناسان در عمليبودن اين ادعا ترديد داشتند. اما پيشفروش گسترده ٥٠٠ هزار دستگاهي (معادل هفدهونيمميليارد دلار) اين خودرو نشان داد که بازار تشنه اين حضور بوده و هست. تسلا در ششم مردادماه ١٣٩٦ با تحويل نخستين سري اين محصول به مشتريان، نشان داد که نهتنها وعدهاش عملي بوده بلکه فصل جديدي را در زندگي بشر گشوده است. با ورود تسلاي مدل سه به بازار، چرخه عمر خودروي تمامبرقي، وارد مرحله رشد شد. در مرحله رشد چرخه عمر محصول، دغدغههاي عمليبودن ساخت و فروش محصول جديد تا اندازه زيادي کاهش مييابد و در مقابل، افزايش شديد تقاضا براي محصول جديد به چشم ميآيد. در اين مرحله، رقبا به سرعت وارد بازي ميشوند و ميدان رقابت براي کاهش هزينهها و افزايش کيفيت شلوغ ميشود. با اين پيشفرض، بازار بايد منتظر ورود پياپي خودروهاي برقي با قيمتهاي کمتر و امکانات بيشتر باشد. خودروسازهاي ديگر نجواي ورود تسلا مدل سه را با صداي بلند شنيدند. ولوو اعلام کرد از سال ٢٠١٩ (تنها دو سال ديگر) توليد خودرو بنزيني را به کلي متوقف خواهد کرد. چند روز پس از آن کنسرسيومي از ١٧ شرکت خودرويي آلمان از برنامه مشترک خود براي ساخت کارخانه بسيار بزرگ باتريهاي ليتيومي با کمک دولت آلمان پرده برداشتند تا به پشتوانه آن، ژرمنها هم بتوانند شانس بقاي خود را در هياهوي حضور تسلا حفظ کنند. هيونداي کرهاي هم در چرخشي راهبردي اعلام کرد براي عقبنماندن از تسلا بنا دارد تا سال ٢٠٢١ نسخه برقي جنسيس را وارد بازار کند. خودرويي که با هر نوبت شارژ ميخواهد بيش از ٥٠٠ کيلومتر راه برود. خلاصه اينکه از ششم مرداد ماه ١٣٩٦ اقتصاد خودروهاي بنزيني و گازوئيلي دچار تحولي بنيادين شد و جهان بسيار زودتر از آنچه انتظار ميرود به سلطه اين حکمرانهاي آلاينده خيابانها و جادهها پايان ميدهد. با حذف اين خودروها و در پي آن کاهش شديد تقاضاي بخش حملونقل براي نفت، اقتصاد نفت هم يکباره دچار تغييري چشمگير ميشود و قيمت آن سقوط آزاد را تجربه خواهد کرد. سقوطي ابدي که صعودي در پي نخواهد داشت. اين اتفاق قريبالوقوع، همان پايان دوره نفت است. نسل کنوني بشر از زماني که چشم باز کرده، خودرو بنزيني ديده و براي داشتن و راندنش جنگيده است. ميپذيرم که تصور حذف زودهنگام اين خودروها برايش دشوار است. حتي سياستمداران کشورهاي پيشرو با احتياط و ترديد درباره پايان دوره نفت سخن ميگويند. در کشورهاي وابسته به درآمد نفتي هم تصور سقوط آزاد قيمت نفت بهقدري دردناک است که همگان (از جمله نخبگان) ترجيح ميدهند به اين سناريو فکر نکنند. حتي مردم عادي هم اطرافشان پر از خودروهاي بنزيني و کسبوکارهاي مرتبط با آن است. الان بايد از خود صادقانه بپرسيم آيا براي سقوط آزاد قيمت نفت آمادگي داريم؟ تأثير اين سقوط بر شرکت، صنعت و کشور ما چيست؟ شرکتها در فرداي سقوط نفت به چه توانمنديها و تخصصهايي نياز دارند؟ در غياب خودروهاي بنزيني کدام کسبوکارها زمين ميخورند و کدام اوج ميگيرند؟ کدام مدير و سياستمداري بايد از اين آينده محتوم سخن بگويد و برايش فکر و برنامه داشته باشد؟ با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد