گاردین مطرح کرد: عاقبت جنگ با کره شمالی
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست ترامپ در طول زندگياش طرفدار همه جور بمب و بمباران بوده است. او در سال 1984 اعلام کرد که به تنهايي ميتواند روسيه را مجبور کند که به آتش بس تن بدهد. نوامبر 1950، زماني که نيروهاي کره شمالي در برابر نيروهاي آمريکايي قرار گرفتند، رئيس جمهور ترومن کنفرانس مطبوعاتي مشهوري را برگزار و در طي آن او تهديد جنگ هسته اي را مطرح کرد. پس از بيانيه اي خفيف و چند دقيقه اي درباره مسائل ديپلماتيک، يک روزنامه نگار پرسيد که آيا امکان دارد که ايالات متحده از سلاح هسته اي استفاده کند؟ ترومن نه تنها اظهار داشت که نيروهاي نظامي مربوط به اين زمينه فعال هستند بلکه فرماندهان نظامي مربوطه تصميم خواهند گرفت که آيا به سمت اهداف نظامي شليک خواهد شد يا غيرنظامي. همچنين او احتمال حمله به چين را رد نکرد. اما عواقب چنين حمله اي وخيم است. حمايت از مداخله نظامي در کره شمالي در حال فروکش است حتي در بين متحدان آمريکا از جمله سازمان ملل و در ميان راي دهندگان اين سازمان. اين رويه به دستور کار تن ندادن به سياست هسته اي تبديل شده است آن هم در دوراني که ترامپ با تهديد «آتش و خشم» خود را عليه پيونگ يانگ دنبال مي کند. حالا و پس از ششمين آزمايش هسته اي کيم جونگ اون به نظر مي رسد که ترامپ مصمم است تا خسارت ديگري ايجاد کند. ترامپ کره جنوبي را براي معامله تجاري با ايالات متحده تحت فشار قرار داده است. چين را به تحريم اقتصادي تهديد کرده و هشدار مي دهد که ممکن است از سلاح هاي هسته اي استفاده کند. همانطور که گفته ام اما همکاري بين المللي در مورد بحران کره شمالي کاهش پيدا کرده است. از نظر ايالات متحده اما جنگ هسته اي هميشه قابل فهم است. اين سنتي است که نمونه آن را در مورد ژاپن و در هيروشيما شاهد بوديم. نيتز يکي از کساني بود که در بيشتر مدت زمان کاري اش طرفدار ايده استراتژي هسته اي آمريکا بود. او بسيار تلاش کرد ايده جنگ هسته اي را براي آمريکايي ها قابل فهم کند اگرچه در اواخر عمرش طرفدار خلع سلاح هسته اي يکجانبه شد. او معتقد بود که مي توان جنگ هسته اي را با اين ايده که تنها راه زنده ماندن و برنده شدن در جنگ است توجيه کرد. اين دقيقا مساله اي است که ترامپ و استراتژيست هاي طرفدار جنگ هسته اي روي آن دست مي گذارند و آن را تاثيرگذار مي دانند. ترامپ در طول زندگي اش طرفدار همه جور بمب و بمباران بوده است. او در سال 1984 اعلام کرد که به تنهايي مي تواند روسيه را مجبور کند که به آتش بس تن بدهد. او به يک خبرنگار گفت: «تنها يک ساعت و نيم طول خواهد کشيد تا همه چيز را درباره موشک ها ياد بگيرد. من هميشه درباره مساله جنگ هسته اي جدي هستم. اين عنصر مهمي در فرآيند فکري من است. مفروضات سنتي پشت قضيه عدم استفاده از سلاح هسته اي در درازمدت از سوي ايالات متحده همگي مزخرف هستند.» اما در مورد پرونده هسته اي ايالات متحده در دوران پس از جنگ از ترومن تا بوش پسر، عدم استفاده از چنين سلاح هايي ديده مي شود. مثلا نيتز بارها تلاش کرد تا قراردادهاي استراتژيک کاهش ذخاير بمب هسته اي را حتي با استفاده از اهرم فشار نظامي و اقتصادي بر روي روسيه، طراحي کند. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1981 و ايجاد توهم قدرت يکپارچه و مطلق جهاني آمريکا، عطش داشتن نيروي هسته اي فروکش کرد و جاي خود را به خواسته هاي نابود کردن بمب هاي هسته اي داد. حالا اما در هر صورت ايالات متحده در حال ضعيف شدن است. تصميم ترامپ براي استفاده از اسباب بازي هاي هسته اي و تهديد کردن کشورها با آن نمايش کاملي از اين ضعف است. مون جه اين، رئيس جمهور جديد کره جنوبي پس از تظاهرات ميليوني عليه پارک گئون هاي در ماه مي بر مسند قدرت رسيده است. او وعده داده که قوانين امنيت ملي را که براي سرکوب جناح چپ از آن استفاده مي شده لغو کرده و سطح آشتي با کره شمالي را ارتقا دهد. اين سياستي برخلاف ميل واشنگتن است و حتي با طرح گسترس سيستم هاي دفاع موشکي ايالات متحده در تضاد است. استيو بنن معتقد بود که اگر مي خواهد به جنگ نيابتي با چين برويد بهتر است که مطمئن شويد يک سيستم تندرو و قوي اين کار را براي شما خواهد کرد. اين چيزي است که ايالات متحده در اختيار ندارد. ابتدا به علت دموکراسي لرزان کره شمالي که پس از فسادهاي مالي گسترده و جدي دوران پارک ايجاد شد. دوم به اين علت که مردم کره شمالي چين را بهتر از ايالات متحده درک مي کند و خواستار هژموني ايالات متحده در منطقه نيستند. در جهان کنوني چين و روسيه متحدان منطقه اي بسيار مناسبي براي يکديگر هستند و کره نمي تواند زوج مناسبي براي پيشبرد خواسته هاي ايالات متحده باشد. اين حقيقت جهاني است که ترامپ آن را ناديده گرفته است. بياييد فرض کنيم که کيم موشکي هسته اي به سمت گوام يا ژاپن پرتاب کند. سپس ايالات متحده دو يا سه نقطه نظامي را با بمب هسته اي در کره شمالي هدف خواهد گرفت و نيروي دريايي پيونگ يانگ را نابود خواهد کرد. پيامد کوتاه مدت آغاز جنگ نابود شدن سئول و کره شمالي خواهد بود. چين شوکه شده و اين مساله را مي پذيرد که به علت عواقب بد هر عملي پاسخ ندادن بهترين کار است. اين احتمالا حداقل نتيجه مخرب اولين حمله هسته اي پس از سال 1945 خواهد بود. اما اين پيش بيني ها چه درسي براي چين و روسيه خواهد داشت؟ عملا آنها خواهند فهميد که استفاده از سلاح هاي هسته اي مي تواند نتايج ژئوپليتيک موفقي براي آنها داشته باشد اما به لحاظ اخلاقي به آنها مي آموزد که نابودي هسته اي خوب است. در جهاني که قدرت ايالات متحده در آن رو به زوال است اين سياست هسته اي مي تواند نابودکننده باشد. خطري که هم اکنون با آن روبه رو هستيم شکسته شدن تابوي هسته اي است. تابويي که با دمدمي مزاج بودن کيم و ترامپ بيش از هر زمان ديگري در خطر قرار گرفته است و اين امکان وجود دارد که سيستم پيشرفته جهاني نابود شود. بنن که از کاخ سفيد توسط برخي ژنرال هاي سابق، که سعي دارند ترامپ را کنترل کنند، بيرون انداخته شده، مخالفان خود در اين رابطه را «مخالفان منطقي» مي ناميد. از نظر او در مواجهه با ظهور سريع چين در نظام قدرت جهاني، تطبيق منطقي است. تطبيق به اين معني نيست که شما انتقاد از اقدامات کشورهاي ديگر را متوقف کنيد يا از حمايت براي برقراري دموکراسي در کشورهايي مانند چين و کره شمالي دست برداريد. تطبيق به اين معني نيست که نيروهاي متعارف را با يک جانبه نگري بنگريد بلکه به معني گفت وگو است. *پل ماسون ترجمه روزبه آرش با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد