پیشنهادهای شورای آتلانتیک به ترامپ برای مقابله با ایران
مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست «شوراي آتلانتيک» پنج استراتژي مختلف را براي مقابله دولت ترامپ با ايران ترسيم و از ميان آنها «پسراندن» را به رئيسجمهور آمريکا پيشنهاد ميکند. دونالد ترامپ روز جمعه (۲۱ مهر ۹۶) بالأخره بعد از ماهها «بررسي سياستهايش مقابل ايران» استراتژي جديد دولت آمريکا در قبال تهران را با جهان در ميان گذاشت. البته اين بررسيها صرفاً منحصر به کاخ سفيد نبوده و نيست، بلکه انديشکدههاي آمريکايي نيز چه طي اين چند ماه بررسي تا پيش از اعلام رسمي استراتژي جديد ترامپ، و چه طي اين چند روزي که از سخنراني روز جمعه وي ميگذرد، به کمک واشينگتن شتافتهاند تا زمينههاي مختلفي را شناسايي و معرفي کنند که دولت جمهوريخواه آمريکا ميتواند در آنها با ايران مقابله کند. يکي از تأثيرگذارترين انديشکدههاي آمريکايي که طي چند ماه گذشته و به خصوص در ماه سپتامبر و در آستانه اعلام رسمي استراتژي ضدايراني ترامپ، روي اين موضوع تمرکز ويژهاي داشته، انديشکده «شوراي آتلانتيک» است. اين انديشکده در کنار برگزاري نشستي سطح بالا ميان سفراي سه کشور انگليس، فرانسه و آلمان و همينطور سفير اتحاديه اروپا در آمريکا براي بررسي موضع اروپاييها در قبال خروج احتمالي واشينگتن از توافق هستهاي با ايران، تا کنون گزارشهاي متعددي را با محوريت «مقابله با نفوذ منطقهاي و نقش بينالمللي ايران» نوشته و در آنها پيشنهاداتي را براي گنجاندن در استراتژي جديد آمريکا عليه تهران مطرح کرده است. يکي از آخرين گزارشهاي شوراي آتلانتيک در همين موضوع، روز چهارشنبه ۱۰ اکتبر و به فاصله تنها دو روز از سخنراني ضدايراني ترامپ منتشر شد و تحت عنوان «گزينههاي استراتژي آمريکا براي [مقابله با] چالش منطقهاي ايران[۱]» و در قالب پروژه «پسراندن: افشا و مقابله با [اقدامات و نفوذ] ايران» (Pushback: Exposing and Countering Iran) در اين انديشکده به قلم «کنث پولاک» کارشناس انديشکده «مؤسسه امريکناينترپرايز» و «بلال صعب» مدير برنامه دفاع و امنيت انديشکده «مؤسسه خاورميانه» به بررسي استراتژيهاي احتمالي آمريکا مقابل ايران پرداخت. آنچه در ادامه اين گزارش ميخوانيد گزيدهاي از مهمترين نکات گزارش شوراي آتلانتيک است. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصميمگيران عرصه سياسي کشور از رويکردها و ديدگاههاي انديشکدههاي غربي اين گزارش را منتشر ميکند و ديدگاهها، ادعاها و القائات اين گزارش لزوماً مورد تأييد مشرق نيست. استراتژيهاي پنجگانه براي مقابله دولت ترامپ با ايران شوراي آتلانتيک در گزارش خود ابتدا ادعاهاي رايج غربي عليه ايران را تکرار ميکند و مشکلات غرب آسيا (خاورميانه) را به گردن تهران مياندازد و سپس توضيح ميدهد که بدون شک ترامپ نسبت به اوباما سياست خصمانهتري در قبال ايران اتخاذ خواهد کرد. اين گزارش پس از اشاره به «تهديدات ايران» از نظر آمريکا و کشورهاي منطقه غرب آسيا (خاورميانه)، به موضوع اصلي يعني گزينههاي پيش روي آمريکا براي تدوين استراتژي جديد ضدايراني خود ميپردازد. نويسندگان گزارش شوراي آتلانتيک، پنج گزينه را همراه با ملزومات، نقاط قوت و نقاط ضعف آنها مقابل دولت ترامپ ترسيم ميکنند که به ترتيب ريسک و نتيجه، يا به عبارت ديگر، هزينه و فايده به شرح زير هستند: ۱- مهار حداقلي (Minimalist Containment): اين گزينه عملاً «وضعيت موجود»، يعني حداقليترين نوع سياست آمريکا مقابل ايران از انقلاب سال ۱۹۷۹ در اين کشور تا کنون و همان رويکرد دولت اوباما، به ويژه از زمان امضاي برجام در سال ۲۰۱۵ به اينطرف است. تعجبي ندارد که مهار حداقلي بدترين گزينه از نظر متحدان منطقهاي واشينگتن است، زيرا آنها معتقدند اين رويکرد مطلقاً در متقاعد کردن ايران به دست برداشتن از رفتارهاي تهاجمي در غرب آسيا (خاورميانه) شکستخورده است. به طور کلي، مهار حداقلي به معناي حفظ حجم کنوني حضور نظامي آمريکا در منطقه براي جلوگيري از نفوذ آشکار از سوي ايران، محدود کردن تحريمهاي ضدايراني به ميزان حداقلي براي جلوگيري از درگيري بر سر برجام، ارائه صرفاً پشتيباني نظامي لازم براي شکست دادن داعش در سوريه و عراق، و کمک حداقلي به عربستان مقابل يمن. اين گزينه به معناي فرو رفتن در موضعي انفعالي مقابل بسياري از اقدامات ايران در منطقه، از جمله تحرکات خطرناک نيروي دريايي اين کشور در خليج فارس است. رويکرد مهار حداقلي همچنين لزوماً به معناي تشويق شرکاي منطقهاي آمريکا به انجام اقدامات بيشتر براي حل و فصل مشکلات خودشان با ايران و تمايل به تحمل عواقب اقدامات آنهاست. در صورت اتخاذ اين رويکرد، توصيه مشهور اوباما به شرکاي عربي آمريکا در حوزه خليج [فارس] مبني بر اينکه راهحل مؤثر و بلندمدت براي مقابله با اقدامات بيثباتکننده ايران، انجام اصلاحات داخلي جدي [در کشورهاي عربي] است، همچنان پابرجا باقي خواهد ماند. به طور خلاصه، مهار حداقلي عملاً بيشترين بار يا مسئوليت وادار کردن ايران به توقف دخالتهايش در امور داخلي کشورهاي منطقه را بر دوش آن دسته از کشورهايي در منطقه ميگذارد که احساس ميکنند بيشترين تهديد از جانب ايران متوجه آنهاست. نقاط قوت: همخواني با هدف استراتژيک آمريکا مبني بر کاهش دخالت نظامي در غرب آسيا (خاورميانه)، به حداقل رساندن تخصيص منابع به سياست خاورميانهاي، و آزادسازي منابع براي رسيدگي به ساير مناطق جهان در صورتي که واشينگتن احساس کند اين مناطق بيشتر تحت تهديد هستند همخواني با تلاشهاي آمريکا در جهت تشويق بيشتر متحدان منطقهاي خود به پذيرش مسئوليتهاي امنيتي بيشتر و ايجاد ثبات در منطقه. تصريح شرايط افزايش دخالت نظامي و امنيتي آمريکا عليه ايران براي شرکاي منطقهاي. عدم ورود به درگيريهاي فرقهاي و کاهش ريسک گرفتار شدن آمريکا در يک جنگ داخلي ديگر در غرب آسيا (خاورميانه). نقاط ضعف: تشديد معضل موجود، يعني چالش روبهرشد منطقهاي و گسترش و تعميق نفوذ تهران در غرب آسيا (خاورميانه) در صورت دست روي دست گذاشتن آمريکا. ريسک بالاي بيتأثير بودن اقدامات متحدان منطقهاي آمريکا يا حتي تأثير منفي آنها بر ثبات منطقه در صورت دست برداشتن واشينگتن از مقابله با ايران و سپردن اين کار به شرکاي منطقهاي، مانند دخالت سعودي در يمن که نتيجه روي آوردن اوباما به استراتژي مهار حداقلي بود. تأثير منفي بر روند کاهش تنشهاي سياسي ميان آمريکا و شرکاي کليدياش و کاهش احتمال مقابله اين شرکا با القاعده و داعش و بلکه افزايش تمايل آنها به همکاري بيشتر با روسيه و چين در صورت ادامه انفعال آمريکا در مقابله با فعاليتهاي روبهرشد ايران. ۲- مهار تقويتشده (Enhanced Containment): چنانکه از نام اين استراتژي نيز برميآيد، اين گزينه به معناي اتخاذ رويکردي قويتر از مهار حداقلي است، اما همچنان بر جلوگيري از حمله متعارف نظامي توسط ايران عليه شرکاي منطقهاي آمريکا تمرکز دارد و مهار يا مقابله با نفوذ منطقهاي ايران را به عهده متحدان واشينگتن ميگذارد. با اين وجود، تفاوت اين استراتژي با گزينه قبلي در اين است که در قالب اين گزينه، آمريکا تلاش جديتري را براي کمک به شرکاي خود در مقابلهشان با ايران خواهد کرد، نه تنها با فروش بيشتر سلاح، بلکه همچنين با افزايش چشمگير روابط امنيتي و سازوکارهاي مشورتي در سطح تاکتيکي، عملياتي و، در حالت ايدهآل، استراتژيک. اين گزينه شامل اقدام آمريکا در زمينههاي زير ميشود: ○ برگزاري تمرينهاي دورهاي نظامي (هوايي، زميني و دريايي) با شرکاي منطقهاي که مستقيماً روي مقابله عملي و آموزش مقابله با جنگ ترکيبي ايران تمرکز دارند. ○ اشتراک سريعتر و مؤثرتر اطلاعات درباره ايران با شرکاي منطقهاي. ○ بهبود همکاريها در زمينه امنيت سايبري و کمک به شرکاي منطقهاي با هدف ايجاد صلاحيت و ظرفيت منطقهاي در حوزه سايبري. ○ مشاوره به شرکاي منطقهاي در زمينه چگونگي ايجاد درک مشترک و مؤثر درباره اهداف عملياتي. ○ اشتراک مؤثرترين روشها در زمينه برقراري روابط نظامي مدني-نظامي و برنامهريزي و سازماندهي دفاعي با شرکاي منطقهاي. ○ ارائه آموزش و برگزاري سمينار براي مقامات نظامي شرکاي منطقهاي با هدف کمک به ايجاد يک جامعه بزرگتر از متفکران استراتژيک با تخصص در زمينه عملياتهاي ويژه و اقدام ضدشورش، و تقويت فرهنگ مسئوليتپذيري و رويکرد «تيم قرمز[۲]» (يا نگاه به يک مشکل از ديدگاه دشمن). ○ پياده کردن بسياري از اين فعاليتها که طي نشستهاي قبلي ميان آمريکا و کشورهاي شوراي همکاري خليج [فارس] در کمپ ديويد و رياض مورد بحث و توافق قرار گرفتهاند. نقاط قوت: باز شدن فصلي جديد در روابط سياسي و امنيتي و کمک به ايجاد اشتياق بيشتر در برخي شرکاي منطقهاي براي انجام برخي اقدامات درخواستي واشينگتن از آنها که تا پيش از اين هميشه با مقاومت اين کشورها مواجه شده است، از جمله افزايش اصلاحات داخلي؛ همکاري بهتر عليه تروريسم؛ کمک به حلوفصل بحران پناهندگان سوري؛ و ايفاي نقشي فعالتر در مناقشه اسرائيل و فلسطين. ريسک پايين کشيده شدن آمريکا به درگيريهاي فرقهاي و درگيريهاي منطقهاي بر سر قدرت و زمينهسازي براي کمک واشينگتن به شرکايش با هدف رفع نگرانيهاي امنيتي به دست خودشان و تبديل شدن آنها به بازيگران مسئوليتپذير در منطقه. بهبود نسبي اعتبار و وجهه آمريکا در ميان ساير شرکاي جهاني به عنوان متحدي جدي و حساس نسبت به نگرانيهاي امنيتي دوستانش، حتي در صورت عدم موافقت صددرصدي با آنها. وادار شدن ايران به کاهش اقدامات بيثباتکنندهاش به دليل افزايش هزينه پيگيري اين اقدامات. نقاط ضعف: احتمال نگاه شرکاي منطقهاي آمريکا به استراتژي مهار تقويتشده به عنوان «هيچ + کمي» در سايه نگاه کنوني آنها به استراتژي مهار حداقلي به عنوان «هيچ»، و تکرار ريسک خطرناک توسل شرکاي منطقهاي واشينگتن به روش سنتي و بيش از حد خصمانه خود براي حلوفصل مشکل بر اساس اين تصور که خودشان بايد با تهديدات ايران مقابله کنند، و نهايتاً شکست اقدامات آنها به دليل عدم برخورداري از توانايي و ظرفيت کافي و تحميل عواقب ناگوار اين اقدامات به خودشان و آمريکا. احتمال ناکافي بودن کمکهاي محدود آمريکا براي ايجاد برتري شرکاي منطقهاي نسبت به ايران با توجه به برتري چشمگير کنوني ايران در حوزه جنگ نامتقارن، و حتي احتمال نتيجه عکس دادن اين اقدامات و تشويق شدن ايران به تشديد درگيريها و اقدامات خود با استفاده از (يا براي حفظ) همين برتري. احتمال اينکه ايران و روسيه، صرفنظر از اصرار واشينگتن بر ايفاي نقش صرفاً حمايتي، آمريکا را عامل اصلي تحولات جديد منطقهاي بدانند، در نتيجه اقدامات خود و متحدانشان عليه منافع منطقهاي آمريکا را تشديد کنند. فرصتسوزي به معناي تخصيص منابع و مديريت سياسي هنگفت براي بهبود روابط امنيتي با شرکاي منطقهاي به قيمت محروم شدن احتمالي اهداف ديگر و احتمالاً اضطراريتر يا مهمتر آمريکا از اين منابع. تقويت احتمالي تصور (نادرست) شرکاي منطقهاي آمريکا مبني بر خنثي شدن تهديد ايران تنها در صورت افزايش اقدامات کاخ سفيد و بنابراين افتادن دوباره مسئوليت مقابله با تهران به دوش واشينگتن. به اعتقاد شوراي آتلانتيک، تقويت همکاريها با دشمنان منطقهاي ايران، بايد يکي از عناصر مهم استراتژي ضدايراني ترامپ باشد ۳- هزينهسازي (Sandbagging): اين گزينه براي تقويت مقابله با ايران (هرچند در ابعاد کوچک) از طريق جلوگيري از دستيابي اين کشور به پيروزيهاي بزرگ و به دردسر انداختن تهران با نبردهاي فرسايشي در سراسر منطقه طراحي شده است و هدف از آن تضعيف تدريجي اراده، قدرت اقتصادي و کنترل سياسي ايران است. اين استراتژي ميتواند در قالب افزايش حمايت آمريکا از معارضان در سوريه و دولتهاي عراق، يمن، ترکيه و حتي بحرين ظهور پيدا کند. هزينهسازي احتمالاً مستلزم جنگ سايبري سطح پايين اما مداوم با ايران است و مطمئناً اِعمال تحريمهاي بيشتر عليه ايران با هدف کاهش درآمدهاي اين کشور را نيز شامل خواهد شد. هدف اصلي اين استراتژي، تحميل هزينه به ايران از تمام روشهاي ممکن با اين انگيزه است که نهايتاً تهران، مانند اتحاد جماهير شوروي، به علت عدم برخورداري از منابع کافي براي عمل به تعهدات خارجي خود، مجبور شود اين تعهدات را کاهش دهد يا حتي رها کند. بهترين راه براي تقويت اين استراتژي، اجراي يک کمپين بيامان و خلاقانه با هدف يافتن راههاي جديد براي تحميل هزينههاي سياسي، اقتصادي و نظامي بيشتر به تهران است. نقاط قوت: هزينه بسيار کمتر نسبت به استراتژيهاي «پسراندن» و «تغيير رژيم»، با وجود نياز بيشتر به تخصيص منابع نسبت به استراتژيهاي مهار حداقلي و مهار تقويتشده. احتمال موفقيت در بلندمدت به دليل تأثير پيشاپيش قيمت پايين نفت بر بودجه ايران و شانس منتهي شدن کمپينهاي طولانيمدت جنگهاي فرسايشي به نتايج واقعي، مانند کمک آمريکا به مجاهدين در افغانستان عليه شوروي در دهه ۱۹۸۰. نياز به افزايش تعهد آمريکا به مقابله با ايران (نسبت به دولت اوباما و يا حتي جورج بوش پسر) و در نتيجه جلبنظر شرکاي منطقهاي کاخ سفيد تا جايي که چهبسا براي متقاعد کردن آنها به خودداري از انجام اقدامات عجولانه و به جاي آن، دنبالهروي از واشينگتن کافي باشد. ظرفيت بالقوه بيشتر واشينگتن نسبت به تهران براي ادامه جنگ فرسايشي، به دليل ثروت به مراتب بيشتر آمريکا نسبت به تهران، البته در صورتي که آمريکا پيشاپيش، زمان و هزينهاي را بررسي کند که حاضر است در اين مسير بپردازد. نقاط ضعف: لزوم تخصيص منابع بيشتر به جنگي که احتمالاً طولانيمدت خواهد بود و چهبسا مردم آمريکا زودتر از مقامات ايران از آن خسته شوند. احتمال جبران هزينهها از سوي ايران به کمک ايدئولوژي و غيرت، و در نتيجه طولانيتر شدن مقاومت ايران از آنچه آمريکا انتظار دارد، که در بدترين سناريو ممکن است کفه ترازوي هزينه و فايده را به سود ايران سنگين کند. احتمال قريب به يقين واکنش غيرمتعارف ايران به استراتژي تقابلي هزينهسازي و باز بودن دست تهران براي ضربه زدن به منافع آمريکا در جاهايي که واشينگتن در آنها دچار ضعف است، که در اين صورت آمريکا براي ادامه اين استراتژي بايد صبر و تحملي به خرج دهد که معمولاً ندارد. احتمال افتادن آمريکا در سراشيبي سرعت و شرايطي که در آن، هم منتقدان داخلي و هم شرکاي منطقهاي از واشينگتن ميخواهند تا منابع بيشتري را براي تسريع اين استراتژيِ ماهيتاً کُند و محتاطانه تخصيص دهد، در حالي که تسريع در اين استراتژي، آن را بيشتر شبيه به استراتژي بعدي ميکند. کارشناسان شوراي آتلانتيک معتقدند ترامپ براي موفقيت در سياست ضدايرانياش بايد فراتر از اوباما گام بردارد ۴- پسراندن (Pushback): اين استراتژي، نسخهاي قويتر از استراتژي هزينهسازي، و به دنبال تضعيف چشمگير نفوذ منطقهاي ايران و در صورت امکان، حذف اين نفوذ در برخي کشورهاي منطقه است. اتخاذ استراتژي پسراندن به معناي عميقاً به چالش کشيدن ايران در حوزههايي است که تهران تلاش ميکند نفوذ خود را در آنها گسترش دهد يا تعميق نمايد و منافع آمريکا در آنها در معرض خطر است. به اين ترتيب پسراندن مستلزم دخالت مستقيمتر آمريکا عليه ايران خواهد بود. البته اتخاذ اين استراتژي به معناي آن نيست که آمريکا بايد به تنهايي عليه ايران اقدام کند يا با اعزام هزاران نيروي نظامي براي مقابله با نيروهاي سپاه پاسداران و شبهنظاميان شيعه که در سراسر منطقه حضور دارند، جنگي زميني در غرب آسيا (خاورميانه) به راه بيندازد. با اين وجود، واشينگتن در قالب اين استراتژي بايد سرمايهگذاريهاي جدي بيشتري را در زمينه ظرفيتهايي انجام دهد که به ارتش آمريکا اجازه ميدهند تا در مناطق خاکستري دست به عمليات بزند و با شيوه جنگي مورد علاقه ايران، مقابله کند؛ يا به طور مستقيم و يا از طريق نيروهاي نيابتي و متحدان منطقهاي خودش (در مقابل نيروهاي نيابتي و متحدان ايران). علاوه بر اين، آمريکا ميتواند «مقررات درگيري» خود در خليج فارس را آزادانهتر اجرا نمايد و شناورهاي نيروي دريايي خود را تشويق کند تا در مقابل تحريکات ايران عقبنشيني نکنند، بلکه با اجراي سختگيرانهتر «قوانين درياها» و مقررات «آزادي ناوبري»، زماني که کشتيهاي ايران اقدامات تحريکآميز و خطرناک انجام ميدهند، مقابل آنها کوتاه نيايند و مقاومت کنند. پسراندن ممکن است مستلزم انجام اقدامات تهاجميتر براي تضعيف متحدان ايران در سراسر منطقه، از جمله حکومت اسد، حزبالله و حماس باشد. همچنين احتمالاً نيازمند يافتن راههاي جديد و خلاقانه براي تحريم ايران يا تحميل هزينههاي مالي بيشتر به اين کشور (در صورت آسيب رساندن تحريمها به برجام) هم خواهد بود. به طور خاص، نقض بيپايان و غيرقابلدفاع حقوق بشر در ايران، هم از نظر اخلاقي الزامآور و هم فرصتي عالي براي اِعمال فشار مالي و سياسي بيشتر عليه تهران است. تلاش بيشتر براي بسيج جامعه بينالملل به منظور وادار کردن ايران به پذيرش مسئوليت اين اقدامات و تحميل هزينه به تهران، اين کشور را در لاک دفاعي فرو خواهد برد و مجبور خواهد کرد تا منابعش را در داخل خرج کند و احتمالاً آنها را از بازارهاي بينالمللي [و متحدانش] دريغ نمايد. استراتژي پسراندن قطعاً نيازمند تقويت آن دسته از شرکاي آمريکاست که تحت فشار ايران هستند، مانند بحرين و عربستان، هرچند که اين کمکها بايد بيش از هر چيز ديگري روي ايجاد اصلاحات داخلي در اين کشورها تمرکز کنند. اين استراتژي ضمناً به احتمال زياد مستلزم ايفاي نقشي فعالتر در جنگهاي داخلي عراق و سوريه خواهد بود تا اطمينان حاصل شود که متحدان ايران نميتوانند پاياني باثبات را براي اين جنگها رقم بزنند و سپس در دوران صلح، خود را بازسازي کنند. روي هم رفته، يک تفاوت کليدي ميان استراتژي پسراندن و هزينهسازي اين است که پسراندن نيازمند تلاش بيشتر آمريکا براي پايان دادن سريعتر به دستکم برخي از جنگهاي داخلي منطقهاي است تا به اين ترتيب، فرصتهايي که اين جنگها براي گسترش نفوذ و فعاليتهاي ايران در منطقه ايجاد ميکنند، از تهران گرفته شود. نقاط قوت: ايجاد بهترين فرصتها براي اِعمال محدوديتهاي قابلتوجه عليه قدرت تهران در منطقه، در کوتاهمدت تا ميانمدت. مخابره پيامي واضح و قوي به تهران مبني بر اينکه جنگطلبيهاي اين کشور ديگر بدون هزينه نخواهد بود، بلکه افزايش هزينههاي دستورکار منطقهاي تهران، اين کشور را وادار خواهد کرد تا آرمانهاي هژموني و رويکرد فرصتطلبانه خود را محدود کند. تقويت روابط آمريکا با آن دسته از شرکاي منطقهايش که بيشترين نگراني در مورد ايران را دارند، و تشويق آنها به ايجاد اصلاحات واقعي و پايدار. مخابره پيامي به مسکو و احتمالاً ساير دشمنان آمريکا مبني بر اينکه واشينگتن در مقابله با جنگهاي ترکيبي يا نامتقارن در سراسر جهان و نقاطي که منافعش در آنجا قرار دارد، جدي است. تقويت آمادگي ارتش آمريکا در مواجهه با چالشهاي نظامي امروز و فردا که به احتمال زياد شامل حجم سنگيني از جنگهاي ترکيبي پيچيده خواهد بود، و ارائه فرصت به طراحان استراتژيک و مقامات دفاعي در پنتاگون براي مقابله پوياتر، انعطافپذيرتر و قويتر با چالشهاي جنگهاي ترکيبي. نقاط ضعف: تحميل هزينههاي زياد، احتمالاً دهها ميليون دلار براي جنگ نامتقارن، اقدام مخفيانه، تحريمهاي شديدتر، افزايش کمکهاي نظامي به شرکا، ايجاد ثبات، و عملياتهاي حفظ صلح طي چهار تا هشت سال آينده، هرچند اين هزينهها نسبت به هزينه جنگهاي عراق و افغانستان (به دليل عدم نياز استراتژي پسراندن به اعزام شمار زيادي از نيروهاي نظامي) کمتر خواهد بود. تحميل بخشي از هزينهها به آمريکا به دليل اين واقعيت که ايران در هنر انجام عملياتهاي نامتقارن در منطقه استاد شده است و نسبت به آمريکا و شرکاي منطقهايش برتري قابلتوجهي دارد. خطراتي نظير تشديد سريع تنشها و تحريک تهران به افزايش اقدامات بيثباتکننده خود و حتي آسيب رساندن به منافع حياتي آمريکا، مثلاً در عراق و منطقه خليج [فارس]، که ممکن است روسيه را نيز وارد درگيري کند و روي کاغذ احتمال بروز جنگ را به وجود بياورد. نياز به هماهنگي بينسازماني، يعني حوزهاي که واشينگتن نشان داده با استفاده از نيروهاي بومي يا حتي تخصيص ظرفيتهاي نظامي بدون بهرهمندي از استراتژي مکمل ديپلماتيک، معمولاً (اگرچه نه هميشه) در آن موفق نبوده است. مخالفت شديد عموم مردم (و قطعاً خواص در) آمريکا با گسترش يا تقويت دخالت نظامي کشورشان در غرب آسيا (خاورميانه)، که اگرچه تضمينکننده شکست استراتژي پسراندن نيست، اما مطمئناً چالشي است که ميتواند دعواي سياسي داخلي در آمريکا را تعميق و احتمالاً يک بحران سياسي را در اين کشور ايجاد کند. ۵- تغيير رژيم (Regime Change): اين استراتژي، گزينهاي پرخطر و پرفايده براي آمريکاست، اما نميتوان آن را ناديده گرفت، چون مورد علاقه برخي در انتهاي طيف جناح راست [راستگرايان افراطي] در واشينگتن است. منطق پشت اين گزينه اين است که مقامات ايران هرگز رفتار مشکلآفرين خود در غرب آسيا (خاورميانه) را تغيير نخواهند داد، چراکه «هويتشان همين است»؛ حکومتي ايدئولوژيک که به طور جدي متعهد به صادر کردن آرمانهاي خود است و نميتواند مانند يک دولت غيرانقلابي عمل کند. با در نظر گرفتن اين عوامل و پذيرفتن اينکه نه مهار و نه بازدارندگي طي حدود چهار دهه گذشته، عليه جمهوري اسلامي کارساز نبوده است، واشينگتن ممکن است به اين نتيجه برسد که مطمئنترين و مؤثرترين روش براي پايان دادن به سياستهاي منطقهاي خطرناک ايران، سرنگوني حکومت اسلامي آن و کمک به تشکيل حکومتي جديد در اين کشور با ارائه انواع مختلف حمايت از نيروهاي طرفدار دموکراسي در داخل ايران، پر و بال دادن به اقليتهاي ناراضي در اين کشور و انجام عملياتهاي خرابکارانه/جنگ سايبري عليه زيرساختها و تأسيسات دولتي در ايران است. دولت ترامپ حتي اگر تصميم به اتخاذ کامل استراتژي تغيير حکومت نيز نگيرد، اما احتمالاً بخشهايي از اين گزينه را به عنوان مکمل يکي از گزينههاي قبلي عملي خواهد کرد. نقاط قوت: از ميان برداشتن يکي از قدرتمندترين منابع بيثباتي منطقهاي، يک بار براي هميشه. کمک حکومت جديد در تهران به آزاد شدن پتانسيل بشري و دموکراتيک مردم ايران و بنابراين ثبات بيشتر غرب آسيا (خاورميانه). کاهش شديد يا حتي خاموش شدن آتش درگيريهاي فرقهاي در سراسر غرب آسيا (خاورميانه) در نتيجه تغيير حکومت کنوني ايران. قطع احتمالي روابط ميان تهران و مسکو و اتحاد ايران با سوريه و حزبالله توسط حکومت جديد. هزينه بسيار کمتر همکاري آمريکا با مخالفان داخلي در ايران يا دستکم حمايت از آنها نسبت به جنگ يا تهاجم نظامي احتمالي. نقاط ضعف: بيشترين احتمال ايجاد جرقه جنگي گستردهتر ميان ايران و آمريکا با پيامدهاي زيانآور يا حتي ويرانگر براي ثبات غرب آسيا (خاورميانه) و احتمالاً نسلهاي بعدي ايرانيها. عدم وجود تضميني مبني بر همجهت بودن حکومت جديد در ايران با منافع آمريکا، به ويژه از آن جايي که اکثر ايرانيها مخالف سياستهاي آمريکا در منطقه هستند و تحت تأثير خاطراتشان از کودتاي سال ۱۹۵۳ (۲۸ مرداد ۱۳۳۲) به دست سي.آي.اي (CIA) و سرنگوني حکومت محمد مصدق، نخستوزير ايران، دل خوشي از دخالتهاي آمريکا در کشورشان ندارند. احتمال ناچيز زنده ماندن جنبشهاي معارض در ايران، چه برسد به توانايي آنها براي ايجاد تغييرات معنادار در اين کشور، به علت آنکه دولت ايران به خوبي از خود محافظت ميکند و تا کنون توانسته منابع احتمالي مخالفت با خود در اين کشور را شکست بدهد. عدم دسترسي آمريکا به اطلاعات موثق، که ممکن است نتيجهاي معکوس را براي اقدامات واشينگتن در جهت تغيير حکومت در ايران رقم بزند و موجب شود کاخ سفيد از گروههايي حمايت کند که درباره آنها اشتباه کرده باشد. ترس بسياري از ايرانيها از دريافت حمايت از آمريکا، چراکه اگر حکومت ايران متوجه اين حمايتها شود، به همين بهانه، تلاشهايش در مبارزه با شخصيتهاي مخالف خود را تشديد خواهد کرد. بهترين گزينه براي مقابله با ايران شوراي آتلانتيک در انتهاي گزارش خود و پس از تأکيد بر اينکه صرفنظر از هر استراتژياي که انتخاب ميشود، تحريمها عليه ايران بايد ادامه پيدا کند، و توضيح ميدهد که از ميان استراتژيهاي پنجگانه معرفيشده، استراتژي پسراندن «مؤثرترين روش براي تغيير رفتار ايران، با هزينهاي قابلپرداخت و بدون آغاز جنگ عليه جمهوري اسلامي» است. نويسندگان گزارش معتقدند که مهار حداقلي و مهار تقويتشده «با توجه به تنشهاي کنوني در غرب آسيا (خاورميانه) و موفقيتهاي چشمگيري که ايران پيشاپيش به دست آورده» کاري از پيش نخواهند برد و «بازي دفاع و مهار نيز ديگر فايدهاي ندارد.» پولاک و صعب توضيح ميدهند که البته تهديد ايران، انجام يک عمليات گسترده ديگر توسط آمريکا با هدف سرنگوني يک حکومت ديگر در غرب آسيا (خاورميانه) را نيز توجيه نميکند. کارشناسان انديشکده شوراي آتلانتيک دو گزينه هزينهسازي و پسراندن را به عنوان بهترين گزينههاي پيش روي آمريکا براي مقابله با ايران توصيف ميکنند و از ميان اين دو، پسراندن را ترجيح ميدهند «چراکه به نظر نميرسد [اتخاذ استراتژي هزينهسازي و] درگيري با ايران در قالب جنگي طولانيمدت در غرب آسيا (خاورميانه) گزينهاي منطقي باشد.» به عقيده نويسندگان گزارش، «اولاً، استراتژي هزينهسازي به سود ايران تمام خواهد شد، چون اين کشور هم در درگيريهاي سطح پايين، برتري نسبي دارد و هم ميتواند براي کاهش هزينههايش به «غيرت ايراني» متوسل شود. علاوه بر اين، ايران نسبت به آمريکا يک برتري مهم جغرافيايي دارد: اين کشور به طور فيزيکي و دائمي در غرب آسيا (خاورميانه) قرار دارد، در حالي که آمريکا به وضوح از چنين حضوري در اين منطقه برخوردار نيست. دوماً، استراتژي هزينهسازي ممکن است بيش از حد طول بکشد تا نتيجهبخش باشد؛ همچنين بيش از حد طول بکشد تا معادلات استراتژيک شرکاي منطقهاي آمريکا را تغيير دهد، و در نهايت بيش از حد طول بکشد تا اين استراتژي را از ديدگاه مردم آمريکا توجيه کند.» به پيشنهاد شوراي آتلانتيک، بهترين گزينه براي مقابله با ايران، استراتژي پسراندن و تکميل آن با همکاري با شرکاي منطقهاي است گزارش ادامه ميدهد: «نتيجهگيري ما اين است که پسراندن ميتواند موفقيتآميز باشد و اين موفقيت را با پذيرش سطح قابلقبولي از هزينه و ريسک به دست بيارد، اگرچه اذعان داريم که هزينه و ريسک لازم براي پسراندن، از هزينه و ريسک رويکرد کنوني آمريکا بيشتر است. با اين وجود و با توجه به ناکامي رويکرد فعلي واشينگتن، واضح است که آمريکا براي تضمين دستيابي به اهداف سياستي خود در مقابل ايران، مجبور است نسبت به وضعيت کنوني، هزينه و ريسک بيشتري بکند.» شوراي آتلانتيک در ادامه گزارش خود ادعا ميکند: «استراتژي پسراندن، لزوماً توافق هستهاي را تهديد نميکند. ايران نشان داده است که برجام را بيارتباط با فعاليتهاي منطقهاي خود ميداند و سياستهاي منطقهاي خود را بدون ترس از آنکه برجام را به خطر بيندازند، به شکلي تهاجمي پيگيري کرده است. هيچ دليلي وجود ندارد که آمريکا نيز همين کار را انجام ندهد.» کارشناسان شوراي آتلانتيک در انتهاي توصيههاي خود به دولت ترامپ نتيجه ميگيرند که «پسراندن احتمالاً در صورتي بهترين نتيجه را خواهد داشت که با عناصري از مهار تقويتشده، از جمله ارتقاي روابط امنيتي با شرکاي منطقهاي، ترکيب شود. همچنين آمريکا ممکن است مجبور شود بخشهايي از استراتژي هزينهسازي را نيز در حوزههاي کماهميتتري اتخاذ کند که حاضر نيست در آنها هزينههاي بيشتر و ريسک بالاترِ انجام اقدامات قاطع [در قالب استراتژي پسراندن] را بپذيرد.» پولاک و صعب بهرهمند شدن آمريکا از مزاياي کامل استراتژي پسراندن را نيازمند گذشت زمان زيادي ميدانند، اما معتقدند: «اگر آمريکا، بر خلاف سالهاي گذشته، متعهد شود که نقش يک بازيگر فعال و شريک واقعي را در غرب آسيا (خاورميانه) ايفا کند، آنگاه استراتژي پسراندن، شانس بيشتري را براي دستيابي به موفقيت در اختيار واشينگتن قرار خواهد داد.» [۱] US Strategy Options for Iran’s Regional Challenge [۲] Red team با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد