نماد آخرین خبر

صادق زیبا کلام: شگفت زده شدم، مردم امانت سنگینی را به من سپردند

منبع
ايران
بروزرسانی
صادق زیبا کلام: شگفت زده شدم، مردم امانت سنگینی را به من سپردند
ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
صادق زيباکلام، از چهره‌هاي سياسي است که پس از وقوع زلزله کرمانشاه، شماره حساب خود را به مردم اعلام کرد و از آنان خواست کمک‌هاي خود را به حساب او واريز کنند. تا عصر ديروز، مردم يک ميليارد و 200 هزار تومان به حساب اين استاد علوم سياسي دانشگاه تهران واريز کردند. زيباکلام از اين اعتماد مردم به خود شگفت زده است. با زيباکلام درباره اينکه برنامه او براي نحوه هزينه کردن اين پول چيست، گفت‌وگو کرده‌ايم که مي‌خوانيد. مردم چه ميزان از کمک‌هاي خود به زلزله‌زدگان را به حساب شما واريز کردند؟ ظرف 48 ساعت، مردم يک ميليارد و 200 هزار تومان به حساب من واريز کردند. اين ميزان را پيش‌بيني مي‌کرديد؟ حتي در خواب هم نمي‌ديدم که اين اتفاق بيفتد. باورم نمي‌شد. شما در حوزه سياسي شناخته شده هستيد، اما در حوزه اجتماعي کمتر. دليل اين اتفاق را چه مي‌دانيد؟ فکر مي‌کردم که مردم به من اعتماد داشته باشند، اما نه در اين حد و اندازه. چه اتفاقي افتاد که در اين زمينه‌ها، نگاه مردم به چهره‌هايي چون شما معطوف شد؟ قبلاً هم چنين چيزي در ايران سابقه داشته است. در زلزله‌هاي طبس و بوئين زهرا هم مردم يا به صورت خودجوش يا از طريق چهره‌هاي شناخته شده آن زمان به کمک زلزله‌زدگان شتافتند. در زلزله بوئين زهرا تلفات زياد بود و مرحوم غلامرضا تختي با دو تن از بزرگان جبهه ملي اعانه‌هاي مردم را جمع‌آوري کردند. مردم هم کمک‌هاي زيادي را در اختيار مرحوم تختي گذاشتند. اين پديده تنها مربوط به جوامع در حال توسعه است؟ در جوامع توسعه يافته هم اين اتفاق مي‌افتد. مثلاً براي کمک به مسلمانان روهينگيا يا آوارگان سوري که مي‌خواستند به آلمان بروند، در مسير حرکت اين آوارگان، بسياري از مردم آلمان و فرانسه کمک کردند. بسياري از چهره‌هاي شناخته شده اين کشورها، مستقل از نهادهاي رسمي براي کمک به آوارگان سوري پول جمع مي‌کردند. برخي در اين ميان گفتند که اعتماد به برخي نهادهاي رسمي کمتر شده است در حالي که کمک‌ها به اين نهادها هم همچنان ادامه دارد. البته امثال من تاحدي پشت سر هلال احمر غيبت مي‌کنيم. به اين دليل که از پنجشنبه که در منطقه حضور دارم، مي‌بينيم که هلال احمر نه تنها کم کار نکرده، بلکه انصافاً خيلي کار و کمک کرده است. کمتر جايي بوده که رفته باشم و چادرهاي هلال احمر را نديده باشم. هزاران چادري که تاکنون در منطقه ديدم، همه مربوط به هلال احمر بوده است. بنابراين، واقعاً هلال احمر دارد تلاش مي‌کند. شايد از بدشانسي هلال احمر باشد که مقداري مورد بي مهري قرار گرفته است، اما اين نهاد بسيار کمک کرده است. در اين ترديدي نيست که هلال احمر، ارتش، سپاه و ساير نهادها با همه توان مشغول امدادرساني هستند. اما سؤال اين است که چرا برخي ترجيح مي‌دهند کمک‌هاي خود را به چهره‌هايي مانند شما يا آقاي علي دايي ارائه بدهند تا از طريق شماها به دست زلزله‌زدگان برسد؟ شايد مقداري ناشي از بدبيني فرهنگي و تاريخي باشد که در ايران نسبت به سازمان‌هاي رسمي و دولتي وجود دارد. ضمن اينکه نبايد از خاطر برد که در سال‌هاي اخير موج اخبار مفاسد اقتصادي کشور را در خود فرو برد. مفاسد اقتصادي در بلند مدت تأثير خود را گذاشته و باعث سلب اعتماد عمومي شده است، حداقل اينکه اگر اعتماد عمومي سلب نشده باشد، تاحد زيادي تضعيف شده است. نخستين کار اين است که واقعيت را بپذيرند و صورت مسأله را پاک نکنند. بايد بپرسند که چرا مردم به صادق زيباکلام يا رخشان بني اعتماد اعتماد مي‌کنند اما به فلان نهاد رسمي کمتر؟ اگر اين صورت مسأله را بپذيرند، شايد بتوان در بلندمدت کاري کرد. انگيزه شخص شما چه بود و چه عاملي شما را وادار کرد که رأساً در امدادرساني فعال شويد؟ بدون رودربايستي بگويم که بشدت از کاري که کردم، پشيمانم. اگر مي‌دانستم اين طوري مي‌شود، احتياط مي‌کردم و ورود نمي‌کردم. زيرا اکنون بيش از يک ميليارد تومان به حساب من واريز شده و اين حجم از اعتماد و امانت مردم وظيفه سنگيني را متوجه من مي‌کند. احساس مي‌کنم مردم به من اعتماد کردند، بنابراين، حالا ديگر نمي‌توانم بگويم پول را به خود مردم باز مي‌گردانم و بگويم هر کار که دوست داشتيد، با اين پول بکنيد. حالا وظيفه دارم همه تلاش خود را بکنم که اين پول درست و بجا هزينه شود و نيازهاي واقعي مردم زلزله‌زده تأمين شود. اين کار ساده نيست. چرا ساده نيست؟ زيرا نظرات مختلفي درباره نيازهاي مردم مطرح مي‌شود. اتفاقاً گستردگي نظرات باعث شد تصميم بگيرم رأساً وارد منطقه شوم و نيازهاي مردم را از نزديک بررسي کنم. براي همين اين دو روز کاملاً در منطقه بودم و ضمن صحبت با مردم، نيازهاي آنان را احصا مي‌کردم. شما در کدام منطقه حاضر شديد، ضمن اينکه با اين پول‌ها چه مي‌خواهيد بکنيد؟ از کرمانشاه به سمت جوانرود حرکت کرديم، به ازگله رفتيم و در آنجا از روستاهاي اهل حق بازديد کرديم. اين مناطق عمدتاً سني نشين هستند. به اين دليل به اين مناطق آمديم چون به مناطق نزديک به سرپل ذهاب کمک‌هاي زيادي شده است. مسئولان هم گفته‌اند سرپل ذهاب اکنون نياز چنداني به کمک ندارد. از سوي ديگر، اکنون احتياجات اوليه زلزله‌زدگان برآورده شده است، اما مسأله اصلي اين است که يک يا دو هفته ديگر زمستان شروع مي‌شود و منطقه هم کاملاً کوهستاني است. بنابراين، اين مناطق بسيار سرد مي‌شود و بايد ديد که در اين شرايط براي مردم چه کاري مي‌توان انجام داد. يک راه آن است که براي مردم کانکس تهيه شود. برآورد قيمت نشان مي‌دهد که قيمت هر کانکس 5 تا 8 ميليون تومان است، اما اين مناطق به هزاران کانکس نياز دارد. در برخي مناطق ساختمان ها 20 تا 30 درصد تخريب شده و با چند ميليون تومان مي‌شود اين ساختمان‌ها را بازسازي کرد. يک فکر ديگر هم اين است که با پول‌هايي که مردم جمع کردند، کارهاي اساسي‌تري انجام شود، مثلاً خانه بهداشت يا مدرسه ساخته شود يا آب لوله‌کشي تأمين شود. بنابراين، قبل از هر اقدامي بايد اين نيازها شناسايي شود که اکنون براي همين منظور به منطقه آمده‌ايم. شايد به يک روستا بايد کانکس داد، يا در روستاي ديگري بايد خانه‌ها را بازسازي کرد. اکنون اين گزينه‌ها وجود دارد، اما اينکه چه کار بايد بشود، مستلزم اين است که روستاها شناسايي و نيازها اولويت‌بندي شوند. مديريت امدادرساني به معني تقسيم کار سازمان‌هاي فعال را چطور ديديد؟ به طور کلي مديريت امدادرساني آشفته بوده است. دليلش هم اين است که بسياري از مردم خودشان به سمت مناطق زلزله‌زده راه افتادند. به عنوان مثال برخي با خودروهاي سواري حتي از قزوين و تهران، يا با وانت و خاورهاي پر از پتو، کنسرو و آب به مناطق زلزله‌زده رفتند. اگر اين امدادها هماهنگ مي‌شد، بسيار خوب مي‌بود. به عنوان مثال، بايد گفته مي‌شد که اکنون مردم فلان منطقه نيازمند پتو هستند و ديگر کسي آب نياورد، يا اينکه کنسرو نياز است. اما متأسفانه مديريت بحراني وجود ندارد. ستاد مديريت بحران در استانداري وجود داشته، اما آنچه در عمل ديده نمي‌شود، همين مديريت بحران است. دليل اين امر چه بوده؟ حضور گسترده مردم يا اساساً ضعف در مديريت؟ اگر مديريت بحران وجود مي‌داشت، دليلي نداشت که ما با خاور از تهران به کرمانشاه بياييم و اقلام مورد نياز را بياوريم. يکي از چيزهايي که اينجا ديده مي‌شود، اين است که اينقدر آب معدني به منطقه ارسال شده که مقادير زيادي آب در نقاط مختلف دپو شده است. درصورتي که اگر مديريت درستي مي‌بود، بعد از 24 ساعت بايد اعلام مي‌شد که آب به اندازه کافي وجود دارد و ديگر آب ارسال نشود. گفته مي‌شود که در برخي از مناطق مرزي استان کرمانشاه همچنان مين‌هاي باقي مانده از دوران جنگ وجود دارد؟ در مناطقي که ما هستيم، چنين چيزي نديديم و امنيت کامل وجود دارد. البته وقتي مي‌خواستيم از تهران حرکت کنيم، گفته مي‌شد که برخي مناطق ناامن است و بايد با ارتش و نيروي انتظامي به آنجاها رفت و آمد کرد. اما اين طور نيست و امنيت کاملاً بر قرار است، زيرا ما نزديک مرز رفتيم و هيچ مشکلي وجود نداشت. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره