پس لرزه های روانی زلزله
فراديد/ متن پيش رو در فراديد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست آثار مخربي که زلزله در روان افراد ميگذارد شايد تا سالها قابل حل شدن نباشد. تمام آنچه را شما يک عمر با رنج و زحمت جمع کردهاي و حاصل سالها دسترنج ات است در چند ثانيه بر سرت آوار ميشود. حوادث و بلاياي طبيعي به دليل غير پيش بيني بودن آثار مخرب تري از ديگر اتفاقات در زندگي افراد ميگذارند. زماني که شما بي خبر از همه جا در خانه ات مشغول استراحت هستي و ناگهان با يک لرزه بزرگ تمام دار و ندارت آوار ميشود، يا سيل به در و ديوار خانه ات ميزند و زندگي ات از هم ميپاشد، اگر زنده مانده باشي با کوهي از ترس و ابهام و شوک رواني روبه رو خواهي بود. در آن لحظه حتي ممکن است کوچکترين چيزهاي هم بزرگ شود و سخت. به گزارش فرايد؛ در اين حوادث نه تنها خانه و تمام زندگي فرد از دستش ميرود بلکه معمولا چند نفر از عزيزانش را هم از دست ميدهد. آثار مخربي که زلزله در روان افراد ميگذارد شايد تا سالها قابل حل شدن نباشد. تمام آنچه را شما يک عمر با رنج و زحمت جمع کردهاي و حاصل سالها دسترنج ات است در چند ثانيه بر سرت آوار ميشود. اين حادثه علاوه بر بار مالي که ايجاد ميکند بار معنوي سنگيني هم دارد. در اين گزارش نگاهي ميکنيم به اثرات مخرب اينگونه حوادث و مشکلات رواني که بعد از ان ايجاد ميشود. بعد از زلزله استرس و شوک اولين عوارض بعد از زلزله است. اين مسئله در کنار به هم ريختگي ساختار اجتماعي و از دست دادن حمايتهاي اجتماعي، از بزرگترين مشکلات زلزله زدگان است. روانشناسان به اين شرايط اختلال استرس بعد از سانحه ميگويند که علائم آن کابوسهاي شبانه، تداعي مکرر صحنههاي حادثه در ذهن افراد، رفتار تهاجمي و پرخاشگرانه، بدبيني نسبت به ديگران، کاهش تمرکز، مشکلات در بروز احساسات و خواب نا منظم و غيرعادي است. البته اين حالات در افراد با شرايط روحي خاص متفاوت است. ولي در اين بين معمولا آسيب پذيرترين قشر کودکان هستند که تقريبا بيشترين ضربه را ميخورند. چون علاوه بر از دست دادن زندگي شان گاهي خانواده شان را هم از دست ميدهند و در عين حال نميدانند بايد چه کار کنند و به کجا پناه ببرند. در يک نگاه کلي و از ديد رفتارشناسان در خصوص وقايع بعد از زلزله چند مرحله مهم وجود دارد: چند دقيقه پس از حادثه افراد دچار وحشت و شوک شديد ميشوند مرحله تماس با ضربه: چند دقيقه پس از حادثه افراد دچار وحشت و شوک شديد ميشوند و قدرت انجام هيچ کاري را ندارند و به قول معروف خشکشان ميزند. اين مرحله معمولا کوتاه و گذراست. مرحله قهرمانگرايي: در ساعات اوليه وقوع حادثه بين افراد حاضر در صحنه همبستگي ايجاد ميشود و اشخاص سالم براي کمک به ديگران به شدت کمک ميکنند. در اين گونه موادر هرچه تعداد آسيب ديدهها بيشتر باشد تحمل رواني حادثه سادهتر است. مرحله فراموشي غم: يک هفته تا چند ماه پس از بروز حادثه همزمان با رسيدن نيروهاي کمکي، افراد اميدوار ميشوند و حالت آرامش و احتمالا کمي شادي پيدا ميکنند. مرحله رو به رو شدن با واقعيت: دو تا سه ماه بعد از زلزله افراد تازه متوجه عمق خسارات و فقدانهايشان ميشوند يعني مجددا روحيه خود را از دست ميدهند، به شدت افسرده و مضطرب ميشوند و احساس تنهايي ميکنند. مرحله تجديد سازمان: شش ماه تا يک سال بعد از وقوع حادثه بروز ميکند. در اين مدت فرد درک ميکند که بايد متکي به خود باشد. عدم رسيدن به تعادل در اين مقطع منجر به باقي ماندن علائم رواني مثل افسردگي در فرد ميشود. کودکان بعد از زلزله اثرات حوادث ناگوار طبيعي بر کودکان و نوجوانان بسيار شديدتر است. کودکان در سنين مختلف واکنشهاي متفاوتي از خود نشان ميدهند. کودکان (۵ - ۱ سال): ترس از جدايي و چسبيدن بيش از حد به پدر و مادر (اگر واليدن خود را در حادثه از دست نداده باشند)، ترس از بيگانهها و بياعتمادي به ديگران، ترس از تاريکي و ترس از اشياي خيالي، مشکل در به خواب رفتن و خودداري از تنها خوابيدن، ديدن روياهاي ترسناک، برگشت به رفتارهاي اوليه رشد مثل شب ادراري، فعاليت بيش از حد و پرخاشگري، اختلال در صحبت کردن يا سکوت و لکنت زبان. کودکان (۱۱ - ۶ سال) احساس غمگيني، مشکلات خواب (مثل بيخوابي، پرخوابي يا کابوس)، اضطراب نگراني و ترس از تکرار شدن اتفاقي که منجر به از دست دادن نزديکانش شود، مشکلات تحصيلي، برگشت به رفتارهاي اوليه کودکي مثل شب ادراري يا انگشت مکيدن، شکايتهاي بدني مثل درد شکم و سردرد و سرگيجه. نوجوانان (۱۸ - ۱۱ سال) نوجوانان ۱۱ سال به بالا تقريبا مثل بزرگسالها به زلزله واکنش نشان ميدهند. آنها ممکن است در تخيل خود از به وجود آمدن زلزله جلوگيري کنند يا از کسي که آن را به وجود آورده انتقام بگيرند و علايم بدني مثل دردهاي شکمي و سردرد و ناراحتي پوستي، مشکلات خواب و کابوس، نزاع با ديگران و تحريک پذيري، افت تحصيلي، طغيان و سرکشي در خانه و مدرسه، افسردگي يا غمگيني، از دست دادن علاقه به تفريح يا فعاليتهاي گروهي در آنها ظاهر شود. در اين شرايط بحراني هيچ کس مثل يک روانشناس حرفهاي نميتواند به آسيب ديدهها کمک کند، ولي اگر مردم عادي هم راههاي کمک رساني به بچه ها را بدانند ميتوانند پيش از رسيدن نيروهاي روانشناس به آنها کمک کنند. مثلا بايد يادتان باشد در اين موقعيت هرگز کودکان را از پدر و مادرشان جدا نکنيد، در صورتي که اشيا يا لباسي از پدر يا مادري که فوت کرده باقي مانده آن را در اختيار فرزندش قرار دهيد. از تغيير مکان مداوم کودکان خودداري کنيد، به نيازهاي تغذيهاي و بهداشتي کودکان در تمام سنين توجه کنيد، امکانات بازي و سرگرمي براي کودکان فراهم کنيد، نقاشي کردن کودکان علاوه بر تخليه هيجاني و تسکين رواني ميتواند نشان دهنده خيالات ذهني آنان باشد. پس شرايط نقاشي کردن را برايشان فراهم کنيد. اگر پدر و مادر کودک در قيد حيات باشند خودشان بهترين ياري رسان به بچهها هستند فقط بايد آموزشهاي لازم را ديده باشند. براي شناخت ترس کودکان اول از همه بهتر است با آنها ارتباط برقرار کرد و به آنها اجازه داد در مورد حادثه حرف بزنند. به سوالات کودک صادقانه پاسخ دهيد، کودکان احتياج به آرامش و اطمينان بخشي دارند با خونسردي آنها را در آغوش بگيريد، نگذاريد اضطراب و ترس خودتان به آنها منتقل شود. در کار روزانه و خواب و تغذيهشان هماهنگي ايجاد کنيد و در صورت امکان نظمي را که قبل از حادثه وجود داشت به خانواده برگردانيد. نيازهاي بهداشتي و تغذيهاي کودکان بايد خيلي زود مرتفع شود. رفتارهاي مثل شب ادراري کودکان را بپذيريد و بدون سخت گيري به او آرامش دهيد و هرگز تنبيه اش نکنيد. کودکان و نوجوانان را به فعاليتهاي نيکوکارانه، کمک به مردم در بازسازي شهر، کمک در امر کشاورزي و باغباني تشويق کنيد، اين کار از بار ترس آنها کم ميکند و ذهنشان به مسائل ديگر معطوف ميشود. انتظارات خود از کودکان در امر انجام تکاليف مدرسه را فراموش کنيد و به آنها سخت نگيريد، کودکان در شرايط بحران بيش از هر زمان ديگري نياز به بازي دارند زيرا بازي باعث منحرف کردن توجه آنان از استرس ميشود و به آنها آرامش ميدهد، مانع بازي و سرگرمي آنها نشويد. حمايتهاي اجتماعي يک روانشناس در خصوص حمايت هايي که ميتوان به اين افراد کرد چند مورد را ذکر کرده است. دکتر ابراهيمي مقدم ميگويد: در اين ۵ زمينه به خوبي ميتوان حمايتهاي اجتماعي را به کار برد: رابطه عاطفي: گوش دادن به مشکلات مردم، همدردي کردن، گريه کردن، درک کردن و اطمينان خاطر دادن بهآنها. کمک ابزاري: حمايت مالي. براي مثال دولت ميتواند پس از زلزله وامهاي بدون بهره به بازماندگان بدهد تا خانههاي خود را بازسازي کنند. سازمانهاي کمکرساني ميتوانند غذا، چادر، پوشاک، دارو و پناهگاه موقت براي مردم فراهم کنند. اطلاعات: راهنمايي و هدايت مردم به منظور افزايش توانايي آنها براي مقابله با بحران. ارزيابي: اين نوع حمايت به مردم کمک ميکند تا بتوانند رويدادهاي زندگي خود را تفسير يا درک کنند. تعامل اجتماعي: محاوره، تفريح، خريد کردن، بيرون رفتن با ديگران و به طور کلي اجتماعي شدن فوايد خاصي دارد حتي زماني که براي مشکلات راهحل نباشد. روشهاي درماني درمانهاي متعددي براي کنترل علايم بيماريهاي پس ار حادثه وجود دارد. از جمله آنها ميتوان به درمانهاي دارويي و مداخلات غير دارويي مثل روان درمانيهاي حمايتي فردي، گروهي و روشهايي شامل آرام بخشي عضلاني و حساسيت زدايي تدريجي و ساير انواع روان درمانيها اشاره کرد. گروه درماني و گروههاي حمايتي در درمان اختلال استرس پس از سانحه بهطور شايع به کار ميروند. بازگويي روانشناختي روش ديگري است که ۴۸ تا ۷۲ ساعت پس از وقوع حادثه براي پيشگيري از وقوع اختلال بکار ميرود و با استفاده از روشهايي، چون تعديل هيجانات، عادي سازي پاسخها و آموزش در خصوص واکنشهاي روانشناختي طبيعي به وقايع در زمينه يک گروه حمايتي و ... در يک جلسه منفرد درماني براي جلوگيري و کاهش نشانههاي اختلال بکار رفته است. زلزله کرمانشاه در زلزلهاي که يک هفته پيش در کرمانشاه به قدرت ۷ ريشتر آمد، خسارتهاي زيادي به مردم زده شد. تعداد زيادي زير آوار ماندند و عدهاي هم فوت يا مجروح شدند. در اين رابطه و با توجه به لزوم حضور نيروهاي روانشناس در مناطق زلزله زده بلافاصله تيمهاي از اين پزشکان به آنجا اعزام شدند. «سحر درويش اسکندي»، يکي از دو روانپزشکي است که در قالب تيم سلامت روان دانشکده علوم بهزيستي تهران، به منطقه زلزلهزده سر پل ذهاب اعزام شده است. او رزيدنت روانپزشکي است و مانند ساير اعضاي تيم به صورت داوطلبانه در بخشي از بيمارستان صحرايي سرپل ذهاب مستقر شده است. او در گفتگو با يک روزنامه گفت: «افراد آسيبديده در اين مرحله دچار چند نوع بيماري شديد و محدود ميشوند که اگر همان ابتدا، مديريت و کنترل نشود، ميتواند عوارض زيادي در آينده داشته باشد که در درازمدت، نياز به درمانهاي پرهزينه و پيچيدهتري دارد. اين مشکلات يکي پيتياسدي است که يکي از شايعترين اختلالات است. پيتياسدي، يعني فرد آنقدر دچار بحران روحي ميشود که تا مدتها اضطراب شديدي را تجربه ميکند. يادآوري دوباره خاطرهها، ترس از وقوع حادثه، مرور برخي افکار بيمارگونه و وسواسي، اختلالاتي است که افراد حادثهديده را درگير ميکند. يکي ديگر از بيماريها، اياسدي است که ناشي از حملات ترس و وحشت است و فرد استرس شديدي را تجربه ميکند و از آنجايي که نميتواند آن را مديريت کند، بدون کمک دارويي، کنترل نميشود. نمونه آن افسردگي و بيماريهاي اضطرابي است. مردم وقتي از اين فاز نيازهاي اوليه خلاص شوند، تازه وارد فاز افسردگي ميشوند. يعني به عمق فاجعه پي ميبرند و ميفهمند که چه چيزهايي را از دست دادهاند يا اصلا چطور ميتوان آنها را جبران کرد.» «مائده پرويزي»، روانپزشک داوطلب ديگري است که به منطقه اعزامشده است. او ميگويد: «اگر اختلالات روان اين افراد درمان نشود، خطرات زيادي براي آنها دارد. هر اختلال حاد، پس از حادثه رخ ميدهد. اگر به آن رسيدگي نشود، تبديل به اختلال مزمن ميشود، مثل انواع افسردگي و اختلالات اضطرابي. بيشتر کساني که خودکشي ميکنند، افرادي هستند که در کودکي دچار سانحهاي شدهاند. اين زلزلهزدهها هم اگر درمان نشوند، افسرده ميشوند و در آينده ممکن است خودکشي کنند. توصيه ميشود که اقدامات روانپزشکي از همان روز حادثه انجام شود و هر چقدر اقدامات درماني به زمان وقوع حادثه نزديکتر باشد، پيشگيري سريعتر انجام ميشود. ما افراد جنگزده و زلزلهزدهاي داريم که پس از گذشت دهها سال، به دليل درمان نشدن اختلالات روان، خوددرماني کرده و معتاد شدهاند. افرادي هستند که بشدت پرخاشگر شدهاند يا نميتوانند در يک شغل ثابت بمانند، يا زناني وجود دارند که تحتتأثير حادثه، در آينده، مادراني شدهاند که به بچههايشان آسيب ميزنند. هرگونه ناپايداري خلقي، بر همه بخشهاي زندگي تأثير ميگذارد.» با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد