سرمقاله آفرینش/ پسلرزههای اجتماعی - اقتصادی زلزله
آفرينش/ « پسلرزههاي اجتماعي - اقتصادي زلزله » عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم آذر فخري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: مديرکل روابط عمومي و امور بينالملل سازمان بهزيستي کشورميگويد در زلزله کرمانشاه حدود 100 زن با فوت همسر، سرپرست خانوار شدند. يعني از اين پس اين زنان آسيب ديده و سوگوار، نه تنها بايد به تنهايي بار عاطفي خانواده را برتابند، که ميبايست براي تامين معاش فرزندان خود، وارد بازار کاري شوند که نيست! البته وارد بازار کار شدن اين زنان، نوعي نگرش سادهانديشانه و خوشبينانه است؛ چرا که اکثر آنان، بانوان خانه داري هستند که از کمترين مهارتهاي اجتماعي و اقتصادي ويژهاي که بازار کار امروز ميطلبد، آگاهي ندارند. اغلب آنان همواره تحت حمايت خانوادهي پدري يا همسر، صرفا به رتق و فتق امور خانواده پرداختهاند و اگر هم هنري داشته باشند، بيشتر در زمينهي هنرهاي خانگي و زنانه در حد بافندگي و خياطي و يا برخي امور کشاورزي است. يک وجه راهبردي اين است که براي زنان تنها مانده و آسيب ديده که دچار بحران روحي نيز هستند، مستمري در نظر گرفته شود. اما همهي ما ميدانيم که ميزان اين مستمريها هرگز کفاف ادارهي يک خانوادهي معمولي را نميدهد. چه رسد به خانوادهاي که تا مدتها دچار بحرانهاي رواني و آثار و عواقب فقدان و سوگ خواهند بود و لاجرم نياز به روان درماني و بازپروري روحي دارند که اين نيز خود بسيار هزينهبر است. وجه ديگر، آن است که مسئولان و متوليان دلسوز، با متعهد شدن و بر عهده گرفتن هزينهي درمان و مشاورههاي رواني، اين زنان را در مسير مهارت آموزي قرار دهند تا با آموختن مهارتي، بتوان آنان را به راستي و به شکلي واقعي، در مسير خوداشتغالي و استقلال مالي قرار داد. هر دوي اين راهبردها، مشکلات و موانع خاص خود را دارد؛ چرا که زنان در شهرها و روستاهاي محروم ، به نسبت، از سواد خواندن و نوشتن کمتري برخوردارند و نيز در استفاده از وسايل ارتباط جمعي و شبکههاي اجتماعي، ضعيفتر و حتي ناآشناتر و ناآگاهترند. صرف ادارهي يک خانوادهي چند نفري با مختصر مستمري در بادي امر، آسان به نظر ميرسد؛ اما بايد توجه داشت ناني که مردم معمولي بر سر سفره ميگذارند امروز از تورم گرانتر است! حال در اين وضعيت، زني را تصور کنيد که همسر، تعدادي از فرزندان و نيز چند خويشاوند خود را از دست داده و تا مدتها از داشتن خانه و سرپناه امن و بهسامان محروم خواهد بود در اين حال از او چگونه ميتوان انتظار داشت که با مختصري مستمري و يا با اندک درآمد حرفهاي که آموخته که اي بسا ناچار شود دسترنج و توليد خود را به شکل دستفروشي و خرده فروشي عرضه کند،( موجي که اکنون اکثر بيکاران جامعهي ما را فرا گرفته است) از پس ادارهي يک خانوادهي فروپاشيده بربيايد؟ در واقع پسلرزهي آسيبزاتر و دردناکتري که در پيش است؛ افزايش آمار زنان بيسرپرست و کممهارت، افراد معلولِ بازمانده از حادثه، هزينههاي درماني و بهسازي و بازسازي است که به نظر ميرسد گسترهي فاجعهآميزش از خود زلزله، فراگيرتر و ادامهدارتر باشد. گفتن ندارد که مسئولان و متوليان که همواره درد مردم را بر دوش کشيده و در بحرانيترين شرايط در کنار آنان بودهاند ميتوانند با توسل به امکانات درون سازماني و نهادي خود و نيز با استعانت و ياري گرفتن از نهادهاي مردمي، بر اين مشکلات نيز فائق آمده، با صبر و درايت و هوشمندي، از اين گذر صعبالعبور، با کمترين حادثه و به سلامت عبور کنند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد