گاردین: تاثیر بحران سیاسی آلمان در بریتانیا
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست نه فرانسه و نه آلمان هيچکدام علاقه سياسي درازمدتي براي کمک به بريتانيا براي مصادره به مطلوب برگزيت ندارند چرا که اين کار تبديل به سابقهاي براي سريعتر شدن روند انشعاب بيشتر در اتحاديه اروپا خواهد شد. سياستمداران بريتانيايي به مانند رسانه هاي اين کشور وسواسي جاهلانه به ايالات متحده دارند و ديگر کشورهاي خارجي را رها کرده اند. در نتيجه هر دو توجهي مداومي به سياست هاي آلمان و يا در واقع سياست داخلي کشورهاي اروپايي ندارند. بنابراين اين خبر که آنگلا مرکل ممکن است پس از مدت ها دفتر صداعظمي آلمان را رها کند براي بسياري از آنها شوکه کننده بود. بريتانيايي ها همواره فرض مي کردند که مرکل به نوعي براي نجات بريتانيا از برگزيت اقدام خواهد کرد درست مانند پروس ها در نبرد واترلو. ديويد کامرون گمان مي کرد اين اتفاق در مذاکرات پيش از رفراندوم در سال 2015-2016 اتفاق خواهد افتاد. حالا ترزا مي و يقيتا ديويد ديويس به نظر اميدي مشابه در دوران پس از برگزيت داريد. اين خطايي احقانه است. درست به مانند اکثر سياستمداران آلماني، مرکل به هيچ وجه به طور فعال ضدبريتانيايي نيست. او قطعا خوشحال خواهد شد که بريتانيا در قبال اروپا متعهد باشد. اما اين پيشنهادي به اروپا نيست بلکه بيشتر يک ترحم است. حقيقت اين است که مرکل اولويت اول به فشارهايي داده که در خانه با آنها روبروست نه به برگزيت و بيشتر به دنبال متحدان اروپايي قابل اعتمادتر از بريتانياست. حالا که مذاکرات ائتلاف بين حزب CDU مرکل و CSU دموکرات مسيحي ها، ليبرال هاي بازار آزاد FDP و سبزها شکست خورده اين چشم انداز به حقيقت نزديک مي شود که مرکل ممکن است حتي در زمان اوج مذاکرات برگزيت در مقام خود حضور نداشته باشد. مرکل، زماني که ترزا مي در تاريخ 14 دسامبر در اجلاس سران اتحاديه اروپا شرکت خواهد کرد همچنان صدراعظم باقي خواهد ماند. قرار است در اين اجلاس تصميم گرفته شود که آيا «پيشرفت کافي» در مذاکرات برگزيت صورت پذيرفته است يا نه. اما اين ايده را که مرکل با ايده اي جاديويي و تنها 11 ساعته جريان را به نفع بريتانيايي ها خواهد کرد به سادگي احمقانه مي تواند توصيف کرد. اين درکي نادرست است که بيشتر حزب محافظه کار سرنخ آن را ديويس گرفته اند در حالي که ماهيت اين پروسه طوري است که به اين سرعت به سرانجام نخواهد رسيد. در اين دور از مذاکرات برگزيت، آلمان جايگاه مهم ترين کشور اروپا را داشته و در اين جايگاه قانوني اساسي به دنبال منافع اروپا خواهد بود. بريتانيا هرگز اين حقيقت را درک نکرده است آنها طرف در مظان اتهام در مذاکرات برگزيت هستند. اين بريتانياست که خواستار ترک اروپاست و بايد براي به نتيجه رسيدن معامله حرکتي براي سازش بزرگ انجام دهد. اما اشتباه پشت اشتباه انجام مي شود: باور اينکه آلمان براي برگزيت به کمک بريتانيا خواهد آمد. بزرگ ترين نگراني آلمان اين است که اروپا بايد نجات پيدا کند به ثبات و قدرت در مواجهه با رويدادها برسد. بزرگ ترين تاثير شکست مذاکرات ائتلاف در سطح اروپا اين است که پشتيباني لازم از اميد امانوئل ماکرون براي حمايت آلمان از اصلاحات ساختاري و اولويت هاي منطقه يورو فراهم نمي شود. نه فرانسه و نه آلمان هيچ کدام علاقه سياسي درازمدتي براي کمک به بريتانيا براي مصادره به مطلوب برگزيت ندارند چرا که اين کار تبديل به سابقه اي براي سريع تر شدن روند انشعاب بيشتر در اتحاديه اروپا خواهد شد. همانطور که رهبران تجاري آلمان هفته گذشته در برلين به ديويس گفتند آنها مي خواهند بريتانيا دست به کارهاي معناداري به نفع اتحاديه بزند نه اينکه به توافقي دست پيدا کند که به سود اروپاگريزها باشد. در هرصورت برگزيت تاحد زيادي نسبت به مذاکرات همکاري در برلين بي ربط است. يک مقام رسمي ارشد آلماني اخيرا به من گفت که برگزيت در رده هشتم يا نهم ليست کارهايي است که مرکل مي خواهد در سياست خارجي انجام دهد و هرگز نبايد از ياد ببريد که سياست داخلي براي هر رهبري اولويتي اجتناب ناپذير است. براي مثال به مسائلي نگاه کنيد که باعث شکست مذاکرات ائتلاف شد: اول، سياست مهاجرت. دوم، آينده زغال سنگ. سوم، انتقال منابع مالي از نواحي آلمان غربي سابق به نواحي آلمن شرقي سابق. آلمان کشوري پايدار با قانون اساسي محکمي است که کشور را از هرج و مرج و مشکلات گذشته دور نگه مي دارد. در بريتانيا شکست در مذاکرات به ايجاد بحران داخلي منجر مي شود که بايد هرچه سريع تر آن را ظرف يک هفته جمع کرد. در آلمان اما ممکن است هفته ها و ماه ها اين روند ادامه پيدا کند تا سرانجام دولت شکل بگيرد. در طول اين دوران مرکل همچنان در قدرت باقي خواهد ماند. اما آلمان در دوران سياسي قرار گرفته که نقشه اي از آن نيست. تا پيش از اين سابقه تشکيل دولت اقليت وجود نداشت. حالا شش حزب در مجلس فدرال آلمان (بوندستاگ) حضور دارند که نسبت به گذشته دشواري هاي بيشتري ايجاد مي کنند که دوري از آنها اجتناب ناپذير است. بزرگ ترين اتفاق ناشناخته اين است که آيا آلماني ها در پرتگاه شش حزبي بوندستاگ تصميم مي گيرند که فرصتي به دست راستي هاي افراطي بدهند يا اينکه دوباره براي بهترين تضمين ثبات به مرکل رو مي آوردند. اثر فوري شکست مذاکرات ائتلاف اين است که FDP سرزنش مي شود اما در دراز مدت مرکل مي تواند دموکرات مسيحي ها را در قلب سياست آلمان بازسازي کند. در مقايسه با اين، برگزيت اولويتي کاملا مجزا و دسته دومي است. *گاردين ترجمه روزبه آرش با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد