اخطار اندیشکدههای آمریکایی درباره به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل
مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. نتيجه اين اقدام بسيار ناپخته ترامپ، به ضرر منافع آمريکا و متحديناش در منطقه تمام خواهد شد و مشکلاتي جدي براي آنها به وجود خواهد آورد. دانلد ترامپ -رييس جمهور آمريکا- در روز ۶ دسامبر رسما اعلام کرد که آمريکا از اين پس «قدس» را به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي قبول دارد و سفارت آمريکا از تل آويو به اين شهر پر اهميت مذهبي و فرهنگي براي مسلمانان و مسيحيان جهان انتقال خواهد يافت. در پي اين اقدام ترامپ، سيل اعتراضات از سوي کشورهاي مختلف متوجه وي شد و انديشکدههاي مطرح جهان نسبت به اين اقدام که آن را بسيار خطرناک دانستهاند، به او اخطار دادهاند. گزارش حاضر، تحليل انديشکدههاي مطرح آمريکايي از اقدام اخير ترامپ را ارائه ميدهد. مرکز مطالعات استراتژيک و بين الملل (CSIS) «آنتوني اچ. کوردزمن» نوشت: به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل از سوي پرزيدنت ترامپ در روز ۶ دسامبر و تصميم به انتقال سفارت آمريکا از تلآويو به اين شهر، ميتواند شديدا به منافع استراتژيک آمريکا و اسراييل ضربه بزند. اين آسيب استراتژيک ميتواند با تحريک جهان عرب گسترده شود و به دشمنان و مخالفان آمريکا فرصت مانور بيشتري بدهد. در حال حاضر -با توجه به اين حرکت اشتباه- تنها کار ترامپ اين است که نگذارد تندروهاي اسراييلي با بيانات تندشان، شرايط را وخيمتر کنند. جهان عرب به شدت تحريک شده و با تشديد وخامت اوضاع، ميتوان انتظار تنشي در ابعاد بزرگ را داشت. از سال ۱۹۶۷، اسراييليها به تدريج، دايره وسعت اورشليم را از يک سو به سمت کرانه باختري و از سوي ديگر به سمت دره رود اردن بسط داد. اقدام ترامپ، نه تنها مورد رضايت اکثر کشورهاي جهان عرب نبود که حاميان صلح و راه حل دو دولتي را به اعتراض شديد وا داشت. اين اقدام اشتباه، تنها فرصت موجود براي بازگشت به مرزهاي آتشبس سال ۱۹۶۷ و هر گونه راه حل صلح را از بين برد. يکي از اصليترين دلايل وجود شکاف بين اعراب و منفعل شدن آنها در مقابل اسراييل را بايد در ايرانهراسي و وحشت عربستان از ايران دانست. استراتژي اتخاذي سعوديها در اين چند سال اخير در قبال ايران اشتباه بوده و از وجاهت و ريش سفيدي عربستان در نزد اعراب کاسته است. موضعگيري منفعلانه جهان عرب در مقابل اسراييل، موجب شده که امروزه بخش اعظم اورشليم در اختيار يهوديان باشد و آنقدر تعلل صورت گرفت که ترامپ به خود اجازه داد که دست به اين اقدام بزند. به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل از سوي ترامپ، ممکن است که اکنون در حد يک نام باشد اما با توجه به تسري نفوذ يهوديان در طي چند سال اخير به غالب بخشهاي اين شهر، ضربه آخر بر پيکره حضور مسلمانان فلسطين در اين شهر خواهد بود و اگر تدبيري انديشه نشود، کار اورشليم که به عنوان «قدس» براي مسلمانان بسيار حائز اهميت است، براي آنها تمام خواهد بود. اقدام ترامپ، اشتباهي بزرگ بود. چرا که بهانه را به دست ايران، روسيه، سوريه، و حزبالله لبنان داد. نتانياهو و همپالگيهاي تندرويش اکنون سرمست اين اتفاق هستند اما حقيقت اين است که آنها نه تنها به خود اسراييل ضربه ميزنند که به طور روز افزون تبديل به تهديدي بسيار بزرگ براي جهان عرب خواهند شد و با توجه به آن رويکرد منفعلانه اعراب، اسراييل آنها را خواهند بلعيد. از سوي ديگر، دشمنان اسراييل از پا نخواهند نشست. اين اقدام عجولانه و پر سر و صداي ترامپ، قطعا به اسراييل ضربه خواهد زد. نتيجه اين اقدام بسيار ناپخته ترامپ به ضرر متحدين ما در منطقه هم تمام خواهد شد و مشکلاتي جدي براي آنها به وجود خواهد آورد. تصوير آمريکا در منطقه و شمال آفريقا هم تضعيف و تخريب شد. اين حجم بزرگ از مخالفتها و از سوي حتي شرکاي ما در اروپا، ترديدهاي جدي جديدي را بر عليه رهبري آمريکا در بين آنها ايجاد کرده و اين نيز بر مشکلات آمريکا ميافزايد. شوراي روابط خارجي (CFR) «زاکاري لاب» نوشت: اقدام ترامپ مبني بر به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل، خدمتي بزرگ بود به اوانجليستهاي آمريکايي و گروههاي يهودي. اما درست خنجري بود بر پشت چيزي به نام صلح بين اسراييل و فلسطينيها که خود او پيشتر آن را يک «توافق تمامعيار» خوانده بود. اقدامي که ميتواند بسيار تنشزا و مشکلزا باشد و صلح محتمل بين طرفين را به شدت به خطر بياندازد. يقينا، از اين پس شاهد اعتراضات شديد بيشتر در داخل اراضي فلسطين و کشورهاي مسلمان هستيم و ديپلماسي آمريکا و اسراييل در اقصي نقاط جهان با مشکلات پيچيدهاي روبرو خواهد شد. شهر اورشليم به خاطر مشخصه بيهمتاي مذهبي و فرهنگياش، براي مسلمانان و مسيحيان از اهميت ويژهاي برخوردار است و اختصاص آن به يهوديان ميتواند براي آنها هزينهساز باشد. در سال ۱۹۴۷ در طي تقسيم اراضي تحت قيموميت بريتانيا، اورشليم به عنوان بخشي مجزا و تحت توليت سازمان ملل شناخته شد. اما سال بعد از آن، با اعلام استقلال و تشکيل دولت از سوي اسراييليها، سازمان ملل هم به آنها چراغ سبز داد و بتدريج تا به امروز دامنه نفوذ و حاکميت خود در شهر را افزايش دادند. اسراييل تا قبل از ۱۹۶۷، در نيمه غربي شهر نفوذ کرده بود اما پس از جنگ ۱۹۶۷، به نيمه شرقي هم چنگ انداخت. گرچه در سال ۱۹۸۰، «کنست» -مجلس نمايندگان اسراييل- طرح اعلام اورشليم به عنوان پايتخت را تصويب کرد اما طبق «توافقات اُسلو» در سال ۱۹۹۳ بين اسراييل و سازمان آزاديبخش فلسطين، هر گونه تغيير در وضع اين شهر، نيازمند توافق و رضايت دو طرف است. يعني، اکنون ترامپ و اسراييل صراحتا زير ميز توافقات اسلو زده و آن را نقض کردهاند. مخالفان طرح به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت، بر اين اعتقادند که تغيير پايتخت يک الزام امنيت ملي نبود و ميتواند با توجه به حساسيت موضوع و مواضع روشن فلسطينيان و بسياري از کشورهاي جهان اسلام، هزينه سنگيني را براي اسراييل و آمريکا در پي داشته باشد. «مارتين اينديک» و «دانيل شاپيرو» به عنوان دو سفير سابق آمريکا در اسراييل -با توجه به شناخت و تجربهاي که از شرايط موجود دارند- نسبت به خطر اقدام ترامپ اخطار جدي داده و آن را يک اشتباه بزرگ خواندهاند. بايد در اين رابطه به فلسطينيان و حاميان آنها حق داد. به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل يعني دست گذاشتن بر روي مکاني که ميتوانست نقطه ثقل مذاکرات صلح باشد و عملا تاييد ادعاهاي غيرمشروع اسراييل در غياب مذاکرات. اکنون، محمود عباس نيز مورد شماتت و نقد فلسطينيان قرار گرفته و لذا، در کنار حماس، خواستار تظاهرات ۳ روزه شد و در ضمن اعلام کرده که در صورت عقبنشيني آمريکا از موضعاش، از شروع انتفاضه سوم چشمپوشي خواهد کرد. اما عباس و ياراناش اگر ميخواهند خود را به فلسطينيان ثابت کنند، اکنون بايد لغو به رسميت شناختن اسراييل را به عنوان تهديد اعلام نمايند. همچنين، فلسطينيها، در غياب مذاکرات، ممکن است به سمت عضويت در نهادهاي مختلف سازمان ملل برود و عکسالعمل احتمالي آمريکا هم اين است که با رشوه و تباني و تهديد، سازمان ملل را مجبور به عدم پذيرش عضويت کامل فلسطين به عنوان يک کشور نمايد که البته در اين زمينه هم همچون سازمان تجارت جهاني و شوراي انرژي هستهاي، داراي يک صدا خواهد بود و همراهي چنداني با اين کشور نخواهد شد. در بعد خارجي، واکنش کشورهاي مختلف جهان هم حائز اهميت است. ترکيه اعلام کرده که به رابطهاش با اسراييل پايان خواهد داد؛ اردن که حامي «بنياد اسلامي وقف» در اورشليم است، اعلام کرده که اقدام ترامپ هر گونه طرح صلح در آينده را به مخاطره خواهد انداخت و غالب کشورهاي جهان عرب هم ميزان نگراني خود از اين اقدام را اعلام کردهاند. اکنون شرايط به شدت به ضرر عربستان که طي چند سال اخير بسيار به اسراييل نزديک شده بود شده و در نقطه مقابل، ايران از اين شرايط سود ميبرد اما ايران اعلام کرده که اين مشکل، يک مشکل مشترک براي همه مسلمانان است. قاطبه رهبران اروپايي نيز نسبت به اقدام رييس جمهور آمريکا اعتراض کرده و هشدار دادهاند. پيداست که آنها ميدانند که در صورت همراه شدن با ترامپ، بايد منتظر فرصتطلبي گروههاي تروريستي همچون القاعده و داعش باشند که به اسم مسلمانان، سفارتهاي آنان را هدف حملات قرار دهند. اورشليم، شهريست با يک ميليون نفر جمعيت. در نيمه غربي، ۳۳۰ هزار نفر زندگي ميکنند که اکثريت قريب به يقينشان، يهودي هستند و در نيمه شرقي ۳۲۰ هزار مسلمان و ۲۱۲ هزار يهودي شهرکنشين زندگي ميکنند. از آنجايي که اکثر فلسطينيان اورشليم، حضور اسراييليها در اين شهر را به رسميت نشناختهاند، از هيچ حقوق شهروندي برخوردار نيستند. آنها به شدت مورد تبعيض واقع ميشوند و از انواع امکانات و خدمات زيرساختي گرفته تا دسترسي به مکانهاي مقدس شهر محروماند. موسسه کارنگي «مارک لينچ» نوشت: اقدام راديکال ترامپ مبني بر به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل، اقدامي بود که شايد اسراييليها را خرسند ساخت اما جهان عرب و حتي اروپا را هم در مقابل ما قرار داد. او، به خوبي ميدانست که مسئله اورشليم چيزي است که با از طريق مذاکره حل شود اما دست به اين اشتباه بزرگ زد و صلح را به خطر انداخت. در اينجا، براي فهم بهتر قماري به نام اورشليم در سپهر سياست منطقهاي ترامپ، به سه مورد اشاره ميکنم: ۱. اصلا فرايند صلحي وجود ندارد که بخواهد خراب شود ترامپ اشتباه کرد. آمريکا ميتوانست با زيرکي، از کارت اورشليم براي امتياز دادن به فلسطينيان به اين صورت که اسراييل به شهرکسازيها پايان بدهد و اجازه بازگشت آوارگان فلسطيني را بدهد، براي پايان دادن به اين مناقشه و خصومت چندين دههاي استفاده کند که نکرد. او، مفت و مسلّم به اسراييل امتياز داد و عملا حق فلسطينيان را ناديده گرفت و اين يعني دست گذاشتن بر روي حساسيت آنها. اگر بخواهيم نگاهي منطقي داشته باشيم بايد بگوييم که از همان زمان «کمپ ديويد» و شکست دولت کلينتون در تحقق صلح، عملا هيچ فرايند صلحي وجود نداشته و پيوسته اسراييل به شهرکسازيهاي خود ادامه داده است. پس اينکه بگوييم صلح به خطر ميافتد بيجاست چرا که در واقع صلحي به نفع فلسطينيان وجود ندارد. ۲. به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل، براي استراتژي منطقهاي آمريکا بسيار اهميت دارد در مورد وجود فرايند صلح که در مورد اول گفته شد؛ پس، فرايندي با اين نام وجود ندارد اما آمريکا پيوسته با پوششي به اين نام، همواره شرکاي عرب خود را فريب داده و آنها را در قبال مسئله فلسطين آرام کرده است. اعراب، به راستي باور کردهاند که فرايندي به نام صلح فلسطين و اسراييل وجود دارد. پيوسته، تمامي دولتهاي آمريکا در ادوار مختلف همواره تلاش کردهاند که تحت نام فرايند صلح، اتحاد خود با اسراييل و متحدين عرب خود را حفظ کنند. به معماري منطقهاي آمريکا نگاه کنيد: پيمانهاي متعددي که با مصر و اردن و در راس همه با عربستان منعقد کرده است. بگذاريد شفاف گفته شود که دولت ترامپ ميخواهد که با اين قمار، در غياب فرايند صلح، اتحاد بين اعراب و اسراييل عليه ايران در شرايط اجبار محقق شود. ۳. سياستهاي منطقهاي مشخص خواهد کرد که آيا قمار ترامپ پيروز خواهد بود يا نه عربستان و متحدانش بارها به صراحت اعلام کردهاند که مهمترين سياستکنونيشان مقابله با ايران است و در عين حال، اکنون شاهد دودستگي و قطبيشدن در سياستهاي جهان عرب هستيم که از آن دست ميتوان به تحريم عربستان و امارات عليه قطر که الان ۶ ماه است که در جريان است اشاره کرد. سياستهاي دولتهاي عرب در طي چند سال اخير نشان ميدهد که از موضوع فلسطين دور شدهاند. آنها انرژي اصلي خود را بر سوريه و يمن گذاشته و در عين حال با مسائل داخلي خود که شامل اعتراضات هم ميشده، درگير بودهاند. ميل امروز کشورهاي عربي متحد آمريکا در محکوم کردن اقدام ترامپ که در رسانههايشان به چشم ميخورد، برخاسته از اين است که نميخواهند زمين بازي همانطور که به دست ايران افتاد، به دست قطر بيافتد. آنها نميخواهند عنان به دست جنبشهاي مردمي و شبکههايي چون الجزيره که اکنون نقش بسياري در اعتراضات فلسطين بازي ميکند بيافتد. عربستان و دوستاناش يک ترس ديگر هم دارند و آن اين است که اگر با ساير کشورهايي که اقدام آمريکا را محکوم کردند همراه نشوند، آن وقت شاهد اعتراضات در داخل و چه بسا تداوم اعتراضات مردمي در خاک خود باشند. به احتمال بسيار زياد، عربستان و کشورهاي همفکرش تا مدتي به شکل صوري از فلسطين دفاع خواهند کرد اما قطعا خود را براي فلسطين هزينه نکرده و بر سر راه بسيج کردن فلسطينيها مقابل اسراييليها موانعي ايجاد ميکنند. ظاهرا حق با دولت ترامپ است. او ميداند که آنها نهايتا به سمت همراهي با آمريکا و اسراييل بر عليه ايران که هدفي مهم است ميروند که چرا مسئله فلسطين براي آنها دغدغه و دردسر اضافي دارد و از هدفشان دور ميشوند. ويلسون سنتر اين انديشکده به نقل از «آرون ديويد ميلر» نوشت: بارها در تحليلها و مطالبام به وزراي خارجه مختلف آمريکا گوشزد کردم که در قبال موضوع مناقشه فلسطين و اسراييل، دست بر روي موضوعات حساس نگذارند. دولت ترامپ با اقدام اخير خود، دست بر روي يکي از حساسترين موضوعات سياسي روز گذاشت. به رسميت شناختن اورشليم به عنوان پايتخت اسراييل، يعني دامن زدن به مذاکرات صلح آتي. احتمال دارد که در روزهاي آتي، ترامپ با توجه به بازخورد شديد ديگر کشورها نسبت به اقداماش و خطراتي که براي منافعاش وجود دارد، اين اقدام را در حد يک بيانيه حفظ کند و به سمت تغيير مکان سفارت از تلآويو به اورشليم نرود. تجربيات سال ۱۹۹۰، ۱۹۹۶، ۲۰۰۰، و همين ۲۰۱۷ نشان داده که هر گونه تغييري در وضعيت دو دولتي، ميتواند موجب خشونت شود. من به عنوان يکي از افراد تيم مذاکرهکننده در نشست کمپ ديويد در سال ۱۹۹۶، به اين نتيجه رسيدهام که از آن سال به بعد، هيچکدام از دولتهاي آمريکا رويکرد درستي را در قبال موضوع اسراييل و فلسطين اتخاذ نکردهاند و پيوسته هزينهسازي کردهاند. اين قماري که رييس جمهور آمريکا کرد، هزينههاي بسياري را در بر خواهد داشت. کمااينکه دولت خودگران فلسطين اعلام کرده که از مذاکرات صلح بيرون ميآيد و پادشاه اردن به عنوان رييس اتحاديه عرب نيز نسبت به خطر بزرگي که در پي اين اقدام ميتواند متوجه منطقه شود به آمريکا اخطار داده است. به رفتار مرموز عربستان توجه کنيد: در اين روزها، اعتراض کمرنگي نسبت به اقدام ترامپ داشت. در ايام آينده خواهيد ديد که چگونه در خدمت اهداف اسراييل بر عليه ايران قرار ميگيرد و اين درست، همان خواسته دولت ترامپ است. گروه بحران (Crisis Group) «اوفن زالزبرگ» و «ناتان درال» نوشتند: ترامپ بر اساس قانون «انتقال سفارت به اورشليم» مصوبه ۲۳ اکتبر ۱۹۹۵، تصميم به اين اقدام گرفت اما هيچگاه مشخص نکرده که شرق اورشليم هم جزو پايتخت اسراييل محسوب ميگردد و اينکه آيا سفارت در کدامين نيمه شهر مستقر ميشود. همچنين، اعلام کرد که آمريکا در مورد مرزهاي مورد اختلاف شهر بين مسلمانان و يهوديان نظري ندارد و بدين شکل، فرار رو جلو کرد. وي، به اهميت قدس و بيتالمقدس براي مسلمانان واقف است و با اين رويکرد نشان داد که پي به تبعات شديدتر اقداماش در صورت پيشروي بيشتر برده است. قضيه اورشليم، از حساسيت بسيار زيادي برخوردار است و دولتهاي پيشين آمريکا پيوسته -با توجه به اين حساسيت- سعي کردهاند که از مرزهاي توافقي صلح ۱۹۴۹ فراتر نروند. ترامپ که امروز اين اقدام را صورت داد، آيا متوجه هست که فردا اگر به ديدار نخستوزير اسراييل در اورشليم برود، يا ويزاي شهروندان آمريکايي از شرق اورشليم صادر شود، يا هيئتهاي ديپلماتيک آمريکايي در ديدار با همتايان اسراييلي خود به غرب و شرق اورشليم بروند، و يا نيروهاي نظامي آمريکا در ديدار با همتايان نظامي خود به منطقه اشغالشده «نفيه يعقوب» در شرق اورشليم بروند، چه حجمي از اعتراضات و دردرسر را ايجاد خواهد کرد؟ آيا متوجه است که چه آتشي بر خرمن اختلاف بالقوه بين فلسطين و اسراييل انداخته؟ اقدام کنوني ترامپ و آمريکا، نقض مشخص قطعنامه ۲۳۳۴ سازمان ملل است و وي هيچ اجازهاي ندارد که خاک فلسطينيها را جزو «دولت اسراييل» بداند. نکته قابل توجه اين است که علاوه بر اروپا و جهان اسلام، حتي برخي سياستمداران اسراييلي هم اقدام ترامپ را به شدت اشتباه خواندهاند. رفتار به شدت تبعيضآميز ترامپ عملا پشت کردن به اصل ميانجيگري در حقوق بينالملل است و حقيقتا تمامي فرصتهاي صلح احتمالي بين دو طرف را از بين ميبرد. فراتر از آن، اينکه اکنون آمريکا يک منطقه اشغالي را رسما متعلق به طرف اشغالگر ميداند، اين برداشت را به فلسطينيان القا ميکند که امروز اگر شرق اورشليم را ميخواهند از آنها بگيرند، فردا به سراغ ضميمهکردن ديگر اراضي اشغالي به اسراييل خواهند رفت. امروز، نتانياهو و ياراناش، اقدام ترامپ را يک پيروزي ديپلماتيک براي خودشان ميدانند و سرمست آن هستند اما فردا اينگونه نخواهد بود. قطعا ترکشهاي اين اقدام عجولانه و اشتباه، شامل حالشان ميشود. از اين پس، اين احتمالات در صورت عدم عقبنشيني ترامپ از موضع خود بسيار قريب مينمايد: مذاکرات صلح که به کام بسياري از سياستمداران اسراييلي خوشايند بود و حداقل همين يک قلم دستاويز را هم براي خودشان داشتند، به زمين ميخورد؛ بسياري از کشورها به سمت به رسميت شناختن «دولت فلسطين» و اورشليم شرقي به عنوان پايتختاش خواهند رفت؛ تخطي اسراييل از قوانين بينالملل به شدت در نظر کشورها پررنگ شده و حتي حاميان اسراييل را ياراي دفاع بيشتر از آن نخواهد بود؛ بسياري از کشورها، به سمت تحريم شرکتهاي اسراييلي خواهند رفت؛ فلسطينيان حقانيت بيشتري در جامعه بينالملل پيدا ميکنند؛ و مشروعيت «محمود عباس» به عنوان بهترين ابزار اسراييل جهت ثبات خويش قويا زير سوال خواهد رفت. تنها شانسي که مشاوران ترامپ براي وي باقي گذاشتهاند، آن دوپهلويي بيانيه وي است. هنوز او مشخص نکرده که شرق اورشليم هم منظور نظرش هست يا نه. بدين ترتيب، فضا را براي عقبنشيني احتمالي باز گذاشته. وي، به بررسي بازخورد اقداماش نشسته و با توجه به واکنشهاي فعلي، اگر اتخاذ موضع جديدي نسبت به موضع اخيرش نکند، هم منافع آمريکا در منطقه را به خطر انداخته و هم با از بين بردن فرصت مذاکرات صلح، موجب بيثباتي منطقه ميشود. منابع: https://www.csis.org/analysis/strategic-impact-making-jerusalem-capital-israel/?block۱ https://www.cfr.org/backgrounder/whats-stake-us-recognition-jerusalem http://carnegieendowment.org/۲۰۱۷/۱۲/۰۷/three-things-to-know-about-trump-s-jerusalem-gambit-pub-۷۴۹۴۸ https://www.wilsoncenter.org/article/parsing-president-trumps-jerusalem-move (http://edition.cnn.com/۲۰۱۷/۱۲/۰۳/opinions/jerusalem-capital-trump-opinion-miller/index.html) https://www.crisisgroup.org/middle-east-north-africa/eastern-mediterranean/israelpalestine/counting-costs-us-recognition-jerusalem-israels-capital با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد