رازهای مردان صدام
تاريخ ايراني/ متن پيش رو در تاريخ ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست فهيمه نظري| از سقوط صدام حسين در سال ۲۰۰۳، پانزده سال ميگذرد؛ رخدادي که چهره خاورميانه را تغيير داد و بسياري از مناسبات منطقه را بر هم زد؛ اما پس از گذشت يک و نيم دهه از اين واقعه، هنوز پرسشهاي بسياري درباره ديکتاتور عراق و کنشهاي او در منطقه به ويژه در قبال ايران بر جاي مانده است؛ پرسشهايي از اين دست که چرا جنگ با ايران را آغاز کرد؟ چه شد که در اين جنگ يکي از شهرهاي خود – حلبچه - را به زير بمباران شيميايي گرفت؟ نقش ايران در سقوط صدام چه بود؟ و... غسان شربل، روزنامهنگار و نويسنده لبناني در کتابي با عنوان «عراق از جنگ تا جنگ؛ صدام از اينجا عبور کرد» که در ايران با نام «خانه ديکتاتور؛ کاخ يا گور» با ترجمه سيد علي موسوي خلخالي روانه بازار کتاب شده، کوشيده است از خلال مصاحبه با چهار مقام عاليرتبه عراقي، به اين پرسشها و بسياري ابهامات ديگر درباره حزب بعث و تاريخ معاصر عراق پاسخ گويد؛ پاسخهايي که شايد نظيرش را در هيچ يک از آثار مربوط به اين برهه از تاريخ عراق نتوان يافت. چرا صدام به ايران حمله کرد؟ نزار خزرجي، يکي از فرماندهان مهم ارتش عراق در جبهه شمالي – در جنگ ايران و عراق - که از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۰ رياست ستاد ارتش عراق را بر عهده گرفت يکي از طرفهاي مصاحبه غسان شربل در اين کتاب است؛ فردي که به واسطه جايگاه نظامياش از صفر تا صد اقدامات نظامي عراق عليه ايران و سپس کويت آگاهي دارد. نزار در اين گفتوگو يکي از دلايل مهم آغاز جنگ با ايران توسط صدام را جلوگيري از صدور انقلاب ميداند: «وقتي انقلاب اسلامي وقوع يافت و توسعه شيعي را با اعتقاد به صدور مفاهيم خود آغاز کرد روابط متشنج شد. هرچه باشد نسبت شيعيان در عراق بسيار بالا بود. صدام حسين به اين باور رسيد که ايران از لحاظ نظامي بعد از سقوط شاه ضعيف شده و بعد از اعدام فرماندهانش ارتش آن فروپاشيده است، براي همين تصميم گرفت با صدور انقلاب به عراق مقابله کند، خصوصا بعد از آنکه با شانس تاييد برخي طرفهاي شيعي عراقي روبهرو شد. سپس غرب و اتحاد جماهير شوروي نيز از تصميم ايران براي صدور انقلاب ترسيدند، براي اينکه قدرت اين انقلاب بسيار عظيم بود، طوري که حتي اتحاد جماهير شوروي نيز از تاثير آن بر جمهوريهاي آسيايي ترسيد. در مورد آمريکا، انقلاب از همان روزهاي اول آن را به چالش کشيد، قضيه گروگانها را به خوبي به ياد داريم. براي همين صدام به اين اعتقاد رسيد که اگر به انقلاب ايران حمله کند تاييد جهاني، به ويژه دنياي غرب را پشت سر خود خواهد داشت و به اين باور رسيد که فقط از عراق دفاع نميکند بلکه از کل منطقه عربي خليج [فارس] نيز دفاع ميکند که در آن موقع آن را ضعيف و سست تصور ميکند... عقده عبدالناصر بودن هم وجود داشت و ميخواست نقش جانشين او و حتي نقشي بزرگتر از آنچه عبدالناصر بازي کرد، ايفا کند.» نزار همچنين در مورد واکنش صدام به پيشروي ايرانيها در خاک عراق ميگويد: «صدام تصميم گرفت تا آخرين سرباز عراقي بجنگد... و گفت که حتي اگر ايرانيها به دروازههاي کاخ رياستجمهوري رسيدند خواهيم جنگيد.» جنگي که به عقيده او اصلا قرار نبود اين همه سال به طول بينجامد و حتي از همان روزهاي آغازين صدام به فکر آتشبس افتاد: «صدام چندين بار با توقف جنگ موافقت کرد، يک بار ۸ روز بعد از اينکه ارتش عراق وارد خاک ايران شد که سازمان کنفرانس اسلامي و کشورهاي ديگر ميانجي شده و خواستار توقف جنگ شدند. عراق هميشه چنين ميانجيگريهايي را ميپذيرفت اما آيتالله خميني با آمدن آنها موافقت نميکرد.» صدام گفت گردن ايرانيها را ميشکنم صلاح عمر العلي، سياستمدار کهنهکار ديگري است که شربل به سراغش ميرود؛ سياستمداري که در اواخر دهه ۱۹۸۰ نماينده دائم عراق در سازمان ملل متحد بود. اين بعثي کهنهکار که در سال ۱۹۸۲ در اعتراض به جنگ ايران و عراق با صدام دچار اختلاف شد و در نيويورک پناهندگي گرفت، از مخالفتش با جنگ عليه ايران و واکنش تند صدام سخن گفته است. صلاح ترجيح ميداد حکومت صدام به جاي جنگ، روابطش را با حکومت انقلابي ايران بهبود بخشد؛ اما وقتي خواست در باغ محل اقامت صدام در هاوانا - زماني که صدام به نشست عدم تعهد رفته بود – او را به بهبود روابط با ايران تشويق کند، با واکنش بسيار تند صدام مواجه شد: «بشنو صلاح! اين حرف را بار ديگر بر زبانت تکرار نکن. گردن ايرانيها را ميشکنم و وجب به وجب را بازميگردانم» و جنگ ايران و عراق درست يک سال پس از اين ماجرا آغاز شد. چرا صدام بيانيه الجزاير را امضا کرد؟ صلاح عمر العلي جنگ فرسايشي با کردها را مهمترين دليل امضاي بيانيه الجزاير – در زمان محمدرضا شاه - توسط صدام ميداند؛ بيانيهاي که در واقع عادلانه ندانستن آن بهانه اصلي صدام براي آغاز جنگ بود: «در آن موقع ارتش عراق درگير جنگ فرسايشي با کردها بود و مشکلات تسليحاتي و کمبود مهمات داشت. کردها مورد حمايت ايران بودند و قدرتهاي بسياري از آنها حمايت ميکردند، مناطقشان هم صعبالعبور بود و صاحب تجربه در مبارزه بودند. جنگ چريکي براي ارتش کلاسيک سخت است. وقتي فرصت الجزاير پيش آمد آن را بسيار گرانبها تصور کرد براي اينکه بتواند با شاه به حساب کردها معامله کند. محمدرضا پهلوي هم نياز به اين توافق داشت براي اينکه عراق از مخالفان ايراني حمايت ميکرد.» وقوع انقلاب ايران و آشفتگيهاي پس از آن اما به ديکتاتور عراق فرصت داد که به آرزوي ديرينهاش جامه عمل بپوشاند و از اين بيانيه عبور کند؛ اقدامي که البته نزار خزرجي آن را دوطرفه ميداند: «پاره کردن توافق [الجزاير] اقدامي دوطرفه بود. ايرانيها بخشي از شرايط صدام را رد کردند و اينگونه تعبير شد که توافق پايان يافته است که باعث شد او توافق را پاره و لغو کند.» چرا صدام حلبچه را بمباران کرد؟ منفورترين چهره صدام در جريان جنگ ايران و عراق، زماني رخ نمود که او حلبچه را که شهري متعلق به کشور خودش بود به بدترين شکل ممکن مورد هدف بمباران شيميايي قرار داد و تعجب جامعه جهاني را برانگيخت. نزار خزرجي ارائه اطلاعات اشتباه از وضعيت حلبچه به صدام را دليل اين حمله ميداند: «حلبچه به دستور فرماندهي کل قوا مورد هجوم قرار گرفت. واقعيت اين است که نتيجه اين حمله هم بسيار شگفتانگيز بود. علي حسن المجيد مسئول شمال بود و به او اختيارات استثنايي کاملي داده شده بود. در آنجا ايرانيها حملاتي را به منطقه انجام ميدادند. عناصر امنيتي و حزبي به علي حسن المجيد اطلاع دادند که حلبچه سقوط کرده است و او هم فورا صدام را در جريان گذاشت. در آن موقع صدام دستور حمله ويژه به حلبچه داد با اين تصور که ميتواند خسارتهاي سنگيني را بر ايرانيها تحميل کند. حمله هوايي صورت گرفت. عجيب اينکه حلبچه در لحظه حمله به دست ايرانيها نيفتاده بود و در آن همچنان شماري از سربازان عراقي حضور داشتند...» نکته عجيبتر در اين حمله بيخبري فرماندهان ارشد ارتش عراق از آن است: «فرمانده هنگي که مسئوليت امنيت را در آن منطقه بر عهده داشت از حمله خبر نداشت... نه فرمانده لشکر و نه من (رئيس ستاد ارتش) و نه وزير دفاع و معاون فرماندهي کل قوا، ارتشبد عدنان خيرالله، هيچ کدام از اين حمله خبر نداشتيم. بعد از اينکه حمله شد از آن مطلع شديم... در آنجا عناصري حزبي بودند که از لحاظ سياسي و نظامي و مدني دستوراتي داشتند و با علي حسن المجيد که مسئول حزب و مقرش در کرکوک بود، تماس مستقيم داشتند. آنها به او سقوط حلبچه را ابلاغ کردند و او هم با صدام تماس گرفت و پيشنهاد حمله ويژه داد و صدام هم به نيروي هوايي دستور داد که اين حمله را انجام دهند.» مسئله استفاده از سلاحهاي شيميايي در حکومت صدام به گفته خزرجي خارج از حيطه اختيارات و صلاحيتهاي ارتش بود: «صدام با هر فرمانده نظامي درباره نيروهاي تحت امر او صحبت ميکرد. با فرمانده يک نوع سلاح، درباره نوع سلاح تحت امر ديگري صحبت نميکرد... هيچ کس همه چيز را نميدانست جز فرمانده کل قوا.» وي به اين پرسش که چه کسي مسئول برنامه هستهاي بود اينگونه پاسخ ميدهد: «هياتي وجود داشت که با رئيسجمهور مرتبط بود... اما اين پرونده در اختيار صنايع نامي و حسين کامل نيز بود.» خزرجي همچنين مسئوليت حمله به حلبچه را متوجه سه نفر ميداند: «صدام حسين که دستور استفاده از سلاح شيميايي را داد، علي حسن المجيد که اطلاعات اشتباه را منتقل کرد و پيشنهاد حمله ويژه داد و همچنين حسين کامل که او نيز مسئول است براي اينکه بر اساس مسئوليتش اين سلاحها را ساخت.» با اعلام آتشبس، در عراق عروسي گرفتند خزرجي واکنش عراق به پذيرش آتشبس از سوي ايران را بسيار مثبت و همراه با شادي بيحدوحصر توصيف ميکند؛ چراکه به گفته وي «اراضي عراق به طور کامل آزاد شدند و ۲،۳ کيلومتر در مرزهاي ايران نفوذ کرديم که دليل آن فقدان نشانههاي قديمي مرزها بود که براي اينکه اشتباه نشود کار گذاشته شده بودند...» وي پايان جنگ ايران و عراق را به آن شکلي که اتفاق افتاد، براي صدام حسين غيرمنتظره قلمداد ميکند «براي همين در عراق عروسي گرفتند که براي مدتي ادامه داشت.» اين فرمانده بعثي، پايان جنگ به اين شکل را نقطه عطف خطرناکي در شخصيت صدام حسين ميداند: «احساس کرد که قهرمان امت و حامي آن است و ديگر فقط حامي عراق نيست. خودش را حامي خليج [فارس] تصور ميکرد.» و همين دليلي است که به عقيده خزرجي زمينه حمله صدام به کويت را فراهم کرد. عراق با احساسات جريحهدار از جنگ خارج شد با وجود جشني که با اعلام آتشبس از سوي ايران در عراق به پا شد و حتي به گفته نزار از همان ساعتهاي اوليه صدام به ميان شادي مردم آمد «در حالي که لباس عربي پوشيده بود و با عينک آفتابي زمين و آسمان را ميديد»؛ اما به اعتقاد وي جنگ با ايران در واقع صدام را نااميد کرد؛ چراکه عراق در حالي وارد جنگ شد که درآمدهايش به ۴۳ ميليارد دلار ميرسيد در حالي که وقتي از آن خارج شد ۷۰ ميليارد دلار بدهکار بود که نيمي از اين بدهي به کشورهاي غربي بود. «عراق از جنگ خارج شد اما با احساسات جريحهدارشده. در طول هشت سال همه پيشرفتها متوقف شدند و بسياري از بخشها به عقب برگشتند... صدام احساس نااميدي عميقي از اعراب و جهان ميکرد و اين نااميدي کام او را تلخ کرده بود... عراق در جنگ بيش از ۳۵۰ ميليارد دلار هزينه کرده بود که ۴۰ ميليارد دلار آن را کشورهاي عربي پرداخته بودند. صدام اينگونه برداشت ميکرد که عراق مسئوليت نمايندگي از ديگران را نيز تحمل کرده است و اينگونه ميديد که او سدي در برابر روياهاي ايران براي صدور انقلابش بوده و فروپاشي او حکومتها را در منطقه سرنگون خواهد کرد...» چه عنصري جنگ را متوقف کرد؟ نزار خزرجي در گفتههايش علت پذيرش آتشبس از سوي ايران را شکستهاي پياپي اين کشور پس از جنگ فاو و آزادسازي يکبهيک مناطق اشغالشده عراقي ميداند: «پس از جنگ فاو شش درگيري به وقوع پيوست، آزادي شلمچه در شرق بصره بعد از يک ماه، جزيره نفتخيز مجنون، منطقه الطيبالزبيدات در شرق عماره، سانويه گيلان غرب در شرق خانقين، سپس لشکرهاي شمالي در منطقه حاج عمران و ماو و مناطق مجاور آن به حرکت درآمدند، يعني توانستيم ايرانيها را شکست دهيم و آنها را تا خارج از مرزها و تا مسافتهاي دور عقب برانيم و اين مسئله سبب شد آيتالله خميني با آتشبس موافقت کند و به اين ترتيب جنگ متوقف شد.» ايران با سقوط صدام موافق بود يک از جذابترين مصاحبههاي غسان شربل در اين کتاب، گفتوگو با احمد چلبي سياستمدار شيعه عراقي است که سالها به عنوان اپوزيسيون فعال حزب بعث در آمريکا فعاليت ميکرد. چلبي رهبر کنگره ملي عراق و در واقع تحريککننده اصلي آمريکا بر ضد صدام بود. وي به همراه ديگر رهبران مخالف صدام، از ژانويه ۲۰۰۳ وارد کردستان عراق شده بودند؛ سفري در آستانه حمله آمريکا به عراق که البته به اذعان وي با آگاهي مقامات ايراني و از طريق ايران صورت گرفت: «مقامهاي ايراني براي ما مراسم توديع رسمي برگزار کردند. از ايران وارد شدم و در آنجا با رهبران مخالفان مستقر در آن کشور تشکيل جلسه داديم.» به گفته او برخي از رهبران مخالف شرکتکننده در اين مراسم عبارت بودند از: سيد محمدباقر حکيم، رهبران حزب الدعوه و سازمان عمل اسلامي. در اين جلسه سرنوشتساز جمعي از مقامهاي ايراني چون کمال خرازي، وزير خارجه وقت، سردار قاسم سليماني، مسئول قرارگاه سپاه قدس و سردار محمد جعفري که در آن زمان عضو شوراي امنيت ملي ايران بود، آقاي هاشمي رفسنجاني و سردار سيفالله مسئول قرارگاه نصر نيز حضور داشتند و فرماندهي قرارگاه نصر، روابط جمهوري اسلامي ايران با مخالفان عراق را مديريت ميکرد. به اعتقاد وي: «ايران عليرغم سياست متناقض با سياستهاي آمريکا، به مخالفان عراقي براي سرنگوني صدام کمک کرد. ديدگاهي در ايران بود که ميگفت نبايد کار آمريکاييها را براي سرنگوني صدام آسان کنيم، اما ايران عملا کار را آسان کرد.» هرچند پاسخ چلبي به اين پرسش که آيا ايران در تسهيل عبور القاعده به عراق سهيم بود، منفي است و حتي با اينکه اعتقاد دارد پس از سقوط صدام توسط آمريکاييها، متحدان ايران در عراق به قدرت رسيدند، اما رد پاي ايران را در پيشنهادش براي تشکيل فراکسيون بيت شيعي در شوراي حکومت عراق - که قرار بود در آن مقدمات حکومت انتقالي فراهم شود - تکذيب ميکند و حتي اذعان ميدارد که «بخش بزرگي از اعضاي بيت شيعي با ايران تفاهم نداشتند.» به گفته وي ايران قبل از آغاز جنگ آمريکا عليه عراق از آن خبر داشت و آن را دنبال ميکرد: «يکي از فرماندهان ايراني در دوکان حضور داشت و با رهبران مخالفان در کردستان در تماس دائم بود، يعني با استاد مسعود و استاد جلال و سيد عبدالعزيز حکيم و دکتر عادل عبدالمهدي و من هم حضور داشتم... يک هيات ايراني در آنجا بود، آمريکاييها هم از اين موضوع خبر داشتند...» و به اعتقاد اين سرسختترين مخالف صدام، موافقت ايران با سقوط ديکتاتور عراق موجب تسهيل اين عمليات شد: «اگر ايران با سقوط صدام مخالفت ميکرد، عمليات بسيار سخت ميشد» هرچند که موافقت ضمني ايرانيها بنا بر اين روايت کمک از طريق ارسال نيرو نبود: «[ايران] نيرو نفرستاد، اما عبور مخالفان را تسهيل کرد و مانعي در برابر همکاري مخالفان اسلامي موجود در اراضياش ايجاد نکرد.» *** خانه ديکتاتور کاخ يا گور غسان شربل ترجمه: علي موسوي خلخالي انتشارات دنياي اقتصاد چاپ اول، ۱۳۹۶ ۳۱۲ صفحه همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar