برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

عارضه‌ای به نام «خودتخریبی»

منبع
khamenei.ir
بروزرسانی
عارضه‌ای به نام «خودتخریبی»
khamenei.ir/  در زندگي هر سياستمداري موقعيت‌هايي پيش مي‌آيد که طي آن‌ها احساس مي‌کند که بايد خطاهاي ادراکي ناشي از وفور ديدگاه منفي در کشور را اصلاح کند. وقتي ملتي از مواجهه مستقيم با دشمن بيروني فراغت مي‌يابد، يا احساس کاذبي از فراغت نزد برخي پديد مي‌آيد، منازعات و حرف و حديث‌ها به سمت و سوي درون معطوف مي‌شود. ما به قرينه رويداد تاريخي فروريزي امپراتوري روم پس از فراغت از مناقشات خارجي، به اين عارضه تخريب دروني، «سندرم زوال امپراتوري روم» اطلاق مي‌کنيم. آگاهي بموقع سياستمداران، از اين وضعيت «خودتخريبي» مي‌تواند نقش بسزايي در کنترل و محدودسازي پيامدهاي منفي ناشي از آن‌ها داشته باشد. سياستمدار مي‌تواند اين مشکلات و علائم را تشخيص دهد، نسبت به اين علائم هشدار دهد، و سمت‌وسوها را اصلاح کند. وقتي «خودتخريبي» به جاي مکانيسم‌هاي دفاعي درست قرار مي‌گيرد، نتايج کارها و عملکردها و نهادها و سازمان‌ها، در سطحي پايين‌تر از حد انتظار قرار مي‌گيرد. در هر شرايطي، نتايج عملکردهاي نهادي و سازمان‌هاي مستقر، به عنوان معيار اندازه‌گيري و چوب محک «اعتدال حکمراني» تلقي مي‌شود. هنگامي که به طور پيوسته عملکردهاي نهادهاي مختلف، ضعيف‌تر از حد انتظار است، بايد بدانيم که مشکل از يکي دو نهاد عملياتي کشور نيست، بلکه يک عمق اخلاقي دشواري‌آفرين در کار است. در واقع، اين سبک و طرز فکر و انديشه است که سياست را در سطح نهادي به لکنت مي‌کشاند. در اين حالت، بايد ريزبيني‌هاي فرهنگي را فعال و گسترده کنيم. اينجا چند نکته هست؛ يکي آن که بايد رسم زود قضاوت کردن را برانداخت. يکي از اشتباهات رايج بين اغلب نخبگان و تشکل‌هاي سياسي در شرايط «خودتخريبي»، سبک شمردن «قضاوت» است؛ و در وضعيت سبک شمردن «قضاوت»، ساده‌ترين کار، «منفي‌بافي» است. براي «منفي‌بافي»، تنها قدري حس و حال پرخاش لازم مي‌آيد، در حالي که «واقع‌نگري مثبت و رو به آينده»، مستلزم ارائه طراحي‌هايي براي آينده است، و اتخاذ اين ديدگاه همواره دشوار خواهد بود.  از ديدگاه ديگر، حالا که در شبکه‌هاي اجتماعي، هر يک از مردم به «روزنامه‌نگار» بدل شده‌اند، فرهنگ معيوب و وارداتي «روزنامه‌نگاري کثرت‌گرا» به يک اپيدمي بدل شده است. اين جامعه همين کژالگوي وارداتي را در دست دارد و با آن، مي‌تواند بدون اطلاعات وسيع، در مورد وجوه منفي همه امور سخن بگويد؛ در اين کژالگو، اصل اصيل و رکن رکين، «منفي‌بافي» است. «غنيمت شمردن» نقاط مثبت و قوت، اصلاً خبر و مطلب قابل توجه محسوب نمي‌شود. لحن‌هاي تند و فازهاي منفي سکه رايج شبکه‌هاي اجتماعي شده‌اند. با اين روحيه، مردم از همديگر فاصله مي‌گيرند، و به هم بدبين مي‌شوند. اگر مردم به هم بدگمان شوند، و اين بدگماني بسيار شود، اعتماد متقابل بين آن‌ها از بين مي‌رود. پس بايد در سبک‌هاي ارتباطي تجديد نظر کنيم؛ بايد با ايجاد جو صميميت و اعتماد بين يکديگر، به اجزاي تشکيل‌دهنده يک «من برتر» تبديل شويم.  نکته بعد اين است که همه بايد متقاعد شوند که از پنجه انداختن بيهوده به چهره يکديگر بپرهيزند، و لااقل از سرزنش کردن و مقصر دانستن عواملي که خارج از کنترل هستند دوري کنند. در شرايط «خودتخريبي»، نخبگان جناحي به وقت خطا، به شکلي ناشيانه و نادقيق، به رصد عيوب گروه‌هاي رقيب مشغول مي‌شوند. چنين پرخاش‌هايي نه تنها دردي از کشور دوا نمي‌کنند، بلکه موجب غفلت از ريشه اصلي مشکلات و نواقص مي‌شوند.  مطلب ديگر، روحيه مثمر ثمري است، اين روحيه که فعالان اجتماعي و مدني به خود هموار کنند که «من هم به سهم خود قدري مقصر مشکلات هستم». اين موجب مي‌شود، که همه به نحوي درگير فعاليت اجتماعي شوند. اين مشغوليت موجب مي‌شود که دشواري‌هاي عملياتي براي همه در سطوح متفاوتي معلوم و ملموس شود؛ «انصاف» جز با اين دغدغه هماهنگ براي يافتن راه حل دشواري‌ها به دست نمي‌آيد. البته پرخاش و منفي‌بافي راحت است و در هر شرايطي مي‌شود چيزي در مذمت ديگران گفت، ولي وقتي افراد مشغول حل و فصل مسائل شوند، ادراک متقابل که همان «انصاف» است، قوت مي‌گيرد.  چشم‌انداز ديگر به رواج «منفي‌بافي» اين است که اين شرايط پرخاشگر، وقتي واقع مي‌شود که جريان ايده‌هاي جديد کند شود يا اصلاً خشک گردد، و در نبود راه‌حل‌ها، فقط نارضايتي‌ها بماند. سياست امروزي بدون تزريق مستمر ايده‌هاي نو و خلاقانه، خيلي زود از نفس مي‌افتد و راه به جايي نخواهد برد. براي حل مسائل و چالش‌هاي انبوه دنياي جديد به ايده‌هاي تازه و نو به نو نياز هست؛ و اين تکليف فعالان سياسي و مصلحان اجتماعي است که براي ورود و رواج ايده‌هاي نو در درون کشور زمينه‌سازي کنند. وقتي خودزني رواج مي‌يابد، نشانه آن است که فعالان سياسي و اجتماعي، مسير آسان زندگي را انتخاب کرده‌اند و گاه‌گاه از منفي‌بافي بي‌انتها غرق لذت مي‌شوند. در چنين شرايطي بايد دنبال تحريک مجاهده عقيدتي و حس تکليف رفت و مهارت‌هاي مهمي را گسترش داد. يک سوي اين مهارت‌ها اين است که بايد جو هراس از منفي‌بافي عليه نوآوري و ايده‌پردازي را بشکنيم؛ اگر جو عمومي جامعه به گونه‌اي بود که موجب رنجش و حتي تنبيه افراد نوآور و مبتکر شود، بايد آشکار و واضح در قواعد صدرنشيني و قدربيني تجديد نظر کنيم، و آن را از غوغاي مطبوعات و رسانه‌ها بيرون بکشيم. براي اين منظور اصلاح گفتارهاي مطبوعاتي و رسانه‌اي که زير سايه دموکراسي کثرت‌گرا فقط رقابت‌هاي بي‌رحمانه را مي‌شناسند، لازم است؛ بايد «مهارت گوش دادن» را به جاي مهارت‌هاي منفي فرياد زدن بر سر همديگر ترويج کرد. يکي از دام‌هاي مهلکي که در يک جامعه با سطح بالاي «خودتخريبي» پديدار مي‌شود، اين احساس در افراد اين جامعه و خصوصاً نخبگان است که بيشتر و بهتر از سايرين مي‌فهمند و آن‌ها هستند که بايد سخن بگويند و ديگران بايد گوش کنند؛ اما، واقعيت آن است که در شرايط فعلي، همه بيش از هر چيزي به ايده‌ها و راه حل‌هاي نو نياز دارند، که اين ايده‌ها بايد از جانب مردمي ارائه شود که از نزديک دستي بر آتش دارند؛ پس، منطقي اين است که فضايي براي گفتار همه فراهم شود، و اين، مستلزم تبلور ظرفيت شنيدن نزد همه است، و نهايتاً، اين مهم محقق نمي‌گردد، مگر آن که مردم به فازهاي منفي عليه يکديگر يا اقشاري از جامعه، جداً ترتيب اثر ندهند و اين را گناه به حساب آورند. *حامد حاجي حيدري همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره