عبدخدایی: احمدینژاد بنیصدری بود که نقاب رجایی را به چهره زده بود
تاريخ ايراني/ متن پيش رو در تاريخ ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست جواني ۱۰ ساله بود که در منزل پدرش با سيد مجتبي نواب صفوي آشنا شد، آن هم پس از ترور احمد کسروي. ۵ سال بعد به عنوان يکي از اعضاي فعال جمعيت فداييان اسلام اسلحه به دست گرفت و به سمت حسين فاطمي، وزير امور خارجه دولت دکتر مصدق شليک کرد؛ تروري که ناکام بود. حالا در سالروز تيرباران نواب صفوي و يارانش (۲۷ دي ۱۳۳۴) و پس از گذشت ۶۶ سال از پيوستن او به جمعيت فداييان اسلام، از محمدمهدي عبدخدايي درباره نواب صفوي پرسيدهايم؛ از برخورد مخالفان با فداييان تا رفتار دوگانه محمود احمدينژاد در دفاع از آنها تا دعوت از همسر دکتر فاطمي به ايران؛ پرسشي که پاسخ صريح عبدخدايي را در پي دارد: «احمدينژاد بنيصدري بود که نقاب رجايي را به چهره زده بود.» آيا تصويري که در سالهاي اخير از نواب صفوي در رسانههاي گروهي ترسيم شده، منطبق با چهره واقعي و افکار حقيقي اوست؟ در زمان شهيد نواب صفوي، مخالفان ايشان از مليگراها گرفته تا کمونيستهاي ايران و مقدسيني که حاضر نبودند در راه کشور از استراحت خود بگذرند، او را «قشري» خطاب کردند. بعدها وقتي جمهوري اسلامي تشکيل شد، به چهرههاي اصلي انقلاب گفتند «بنيادگرا». امروز هم ميبينيم که در رسانههاي خارجي به ويژه آمريکا و استکبار، وقتي عليه جمهوري اسلامي صحبت ميکنند، ميگويند اينها تندرو هستند، در حالي که مظهر تندروي خود آمريکاييها هستند و نماد بارز تندرويشان نيز پيدايش داعش است؛ گروهي که به نام اسلام تندروي ميکند. نواب صفوي معتقد بود «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ (ائمه کفر را از بين ببريد)». در طول زندگي ايشان سابقه ندارد که خداي ناکرده يک پاسبان يا يک فرد عادي مورد هتک حرمت و يا حمله قرار بگيرد. آنهايي که مورد حمله شهيد نواب صفوي قرار ميگرفتند، وزير دربار، نخستوزير و افرادي بودند که درون تشيع اختلافافکني ميکردند. بعد از جنگ دوم جهاني در تمام کشورهاي اسلامي يک حرکت خودجوش استقلالطلبانه به وجود آمد؛ حرکتي که به دليل مذهبي بودن، از نگاه کشورهاي استکباري بايد سرکوب ميشد، لذا در مقابل آن، ناسيوناليسم را به وجود آوردند. در مصر ناسيوناليسم عرب با عنوان پانعربيسم، در مقابل اخوانالمسلمين سر برآورد و در پي آن سيد قطب را که نويسنده و دانشمند بزرگي بود به همراه خواهرش اعدام کردند، استاد حسن الحزيبي نيز در زندان از دنيا رفت. در عراق، در زمان صدام، آيتالله سيد محمدباقر صدر را به قتل رساندند. در افغانستان پانپشتونيسم، در مصر پانعربيسم، در ترکيه پانترکيسم و در ايران پانايرانيسم سربرآورد. همه اينها براي اين بود که غرب از هماهنگي کشورهاي اسلامي جلوگيري کند و نگذارد وحدت عميقي بين تمام مسلمانها به وجود آيد. همچنان که امروز مسئله برادران اهل تسنن و تشيع را به وجود آوردهاند. اين جريان نشان ميدهد که چرا مخالفان، تهمتهاي عجيبي به نواب صفوي زدند. در زمان حياتشان تهمت انگليسي بودن به ايشان زدند. غربيها به دليل اينکه منافعشان در ايران با مبارزات فداييان اسلام و در مصر با مبارزات اخوانالمسلمين به خطر افتاده بود، اينها را تندرو، قشري و بنيادگرا ميخواندند. شيوه دشمن اين است که هميشه ميخواهد با تهمت و دروغگويي مبارزان و مجاهدان را از صحنه خارج کند، نواب صفوي هم از اين امر مستثني نبود. به قول مرحوم مهندس بازرگان «بعد از مشروطيت تنها شخصيتي که حکومت اسلامي ميخواست و معتقد بود حکومت اسلامي نافي استعمار، استبداد و استثمار ملتها است نواب صفوي بود.» مقام معظم رهبري نيز ميگويند: «وي اولين جرقههاي انگيزش انقلاب اسلامي را در من به وجود آورد و هيچ شکي ندارم که اولين آتش را در دل ما نواب روشن کرد.» در دنيايي که نظريههاي مارکس را فصلالخطاب نظريات انقلابي ميدانستند، جواني پيدا شد که ميگفت ما حاکميت اسلامي ميخواهيم و بايد استعمار غرب را از صحنه خارج کنيم. در اين مسير نه تنها مردم ايران، بلکه مردم تمام کشورهاي اسلامي که خواهان گسستن زنجيرهاي استبداد و استعمار بودند، با او هماهنگ بودند؛ بنابراين نخستين واکنش مخالفان اين بود که اين جريان را فاشيست، قشري، بنيادگرا و فالانژ ميخواندند. من از سال ۱۳۳۰ که به عضويت فداييان اسلام درآمدم تا به امروز که ۶۶ سال از آن ميگذرد، همه اين تهمتها را شنيدهام. اگر امام(ره) نبود بدتر از اينها عليه نواب و فداييان اسلام مطلب مينوشتند. به طور کلي غوغاسالاري که بعد از شهريور ۱۳۲۰ در قالب خداباورستيزي، دينباورستيزي و شيعهباورستيزي به وجود آمد، اين مرد را که کاريزما و شعور بالايي داشت و به طور احساسي به تمام مسائل رسيده بود، متهم ميکرد. من که امروز ۸۱ سال دارم و حدود ۶۶ سال از ارادتم به نواب صفوي گذشته است، هنوز مريدش هستم و معتقدم ايشان نه بنيادگرا بود و نه قشري، بلکه انساني آزاده بود که آزادي در محدوده قانون را براي همه ملت ايران ميخواست و سعادت ملت ايران را در مسلمان بودن و اجراي احکام اسلام ميدانست. در جايي نواب صفوي را يکي از نخستين تدوينکنندگان حکومت اسلامي خواندهايد. آيا حکومت اسلامي مد نظر ايشان همين نظام جمهوري بود؟ اگر مانيفستي را که اين سيد بزرگوار در سال ۱۳۲۹ يعني در سن ۲۶ سالگي به نام «برنامه حکومت اسلامي» نوشته است بخوانيد، متوجه ميشويد که او يک نابغه است. شعور اين جوان ۲۶ ساله روحاني آن زمان را با شعور عام جوانان ۲۶ ساله امروز مقايسه کنيد؛ قلمش، خواستهاش، تعيين تکليفي که براي وزارتخانهها ميکند! مرحوم آقاي رجايي در نخستين روزي که رئيسجمهور شد در يکي از سخنرانيهايش گفت: «شعارهايي که امروز در نظام فعلي سر داده ميشود آن روز نواب صفوي سر ميداد.» نواب صفوي محو در اسلام و قرآن بود و احساس ميکرد قرآن بهترين کتاب ايجادکننده وحدت است و معجزهاي است که عليالدوام هر روز اعجازش مشهودتر ميشود. امروز هم جمهوري اسلامي با وجود اينکه بمب اتم، فانتوم و... ندارد اما با تمام موجوديتش در مقابل وحشيترين و پرقدرتترين کشور تاريخ يعني آمريکا ايستاده است. وقتي رهبر انقلاب در جواب آقاي ترامپ ميگويد اگر او برجام را پاره کند ما آتشش ميزنيم، من با اين سن، احساس غرور ميکنم؛ چراکه در کشوري زندگي ميکنم که رهبرش عليه آمريکا، استکبار و قدرتهاي بزرگ مردانه صحبت ميکند، در حالي که روزي که رزمآرا نخستوزير شد، در پشت تريبون مجلس به صراحت گفت: «ملت ايران قدرت ساختن يک لولهنگ را هم ندارد، ميخواهد پالايشگاه آبادان را اداره کند!» امروز اين ملت، با قدرت در برابر قدرتمندترين و جهنميترين قدرت تاريخ مردانه ايستاده و توانسته است آن را از خاورميانه بيرون کند. ميپذيرم که ضعفهاي زيادي هم داريم، مگر نميشود ضعف داشت؟! ديکته نانوشته غلط ندارد. در زمان حضرت علي(ع) هم آرمانها اجرا نشد. به همين جهت ميبينيم که ايشان با چاه درد دل ميکند. «بدأ الاسلام غريبا وسيعود غريبا فطوبي للغرباء (اسلام با غربت ايجاد شد و زود است که به غربت برگردد، مبارک باشد اين غربت)» امروز هم اسلام غريب است. ما هنوز در ايجاد اسلامي که پيامبر آورده، موفقيت چنداني نداشتهايم اما تا همين جا هم جمهوري اسلامي توانسته با استکبار و قدرتهاي جهنمي دنيا مبارزه کند. چقدر نظام جمهوري اسلامي را منطبق با مانيفست نواب صفوي درباره حکومت اسلامي ميدانيد؟ نظام جمهوري اسلامي تا حدي در حال حرکت در آن مسير است؛ اما نسلها بايد بگذرند تا ملتي به خوبي تربيت شود. اختلاسهايي که امروز ميشود نتيجه نسلهايي است که قبلا در ايران به وجود آمده و همچنان تداوم پيدا کردهاند. منتها تفاوتش با گذشته اين است که در زمان طاغوت ديکتاتوري بود، وسايل ارتباطجمعي مانند تلفن همراه، تلگرام و... نبود. آن زمان آقاي مهدوي، وزير بازرگاني، شکر را ميفروخت، پولش را در جيبش ميگذاشت. سرتيپ کيا آنچنان از بيتالمال غارت کرده بود که خانهاي چند طبقه ساخت، به همين دليل هم قانون «از کجا آوردهاي» تصويب شد؛ اما امروز به محض وقوع چنين رفتارهايي، همه باخبر ميشوند و اين اتفاق حسن است. آن زمان که هيچ کس نميدانست چه ميگذرد، قبح بود. در ديکتاتوريها همه نميدانند؛ اما در آزادي همه ميدانند. آيا نسل جوان امروز ميتواند با تفکر و راهکارهاي نواب صفوي ارتباط برقرار کند؟ بله چرا نتواند؟! ما با نسل جوان ارتباط داريم. در دانشگاه درس ميدهيم، نسل جوان را ميبينيم، کلاسهايمان آزاد است، آمادگي داريم پاسخ هر جرياني را راجع به گذشته بدهيم. شايد در آينده نيز کنگره بزرگداشت نواب صفوي تشکيل بدهيم و از همه مخالفان دعوت کنيم که بيايند حرفهايشان را بزنند و تاريخ را آنگونه که بوده بيان کنند. تاريخ را بايد عريان گفت. ابن خلدون ميگويد وقايعنگار بايد شرايط اجتماعي، اقتصادي و سنتهاي فضايي را که در حال زندگي در آن است بداند، از علل پديدههايي که در جامعه به وجود ميآيد هم آگاه باشد آن وقت تاريخ را بنويسد. واقعهنگار بايد صادق باشد و واقعه را همانگونه که رخ داده بيان کند نه اينکه دروغ را به نام وقايع به خورد مردم بدهد و بعد به عنوان مورخ و وقايعنگار معروف شود. يک مثال کوچک آقاي احمد کسروي نويسنده تاريخ مشروطيت، تاريخ هجده ساله آذربايجان و... است. ايشان در کتابش از آقايي به نام زنجاني که معروف به طرفداري از استبداد است، نامهاي چاپ ميکند. در آن نامه به ميتينگ يا گردهمايي اشاره ميشود که در زمان مشروطه در توپخانه برگزار شد. زنجاني در اين نامه خطاب به دوستش مينويسد: «به جبر مرا به اين ميتينگ بردند.» کسروي واژه «جبر» را برداشته است، در حالي که همين يک واژه کل معنا را عوض ميکند؛ پس در واقعهنگاري امانت را نگه نميدارد و صداقت ندارد. کسي که وقايع را مينويسد بايد صداقت داشته باشد. چرا فعاليت فداييان اسلام در سالهاي اخير کمرنگ شده است؟ فعاليت در شرايط فعلي پول ميخواهد؛ يا بايد از رانت استفاده کنيم و يا پول داشته باشيم. وقتي فداييان اسلام نه از رانت استفاده ميکنند و نه پولي دارند خودبهخود فعاليتهايشان کمرنگ ميشود. اميدواريم که ما بتوانيم اين رسالت را انجام دهيم. من زياد مصاحبه ميکنم و با اين کار سعي ميکنم کمي اين کمبود را جبران کنم. پس با اين حساب براي جوانگرايي هم فعلا برنامهاي نداريد؟ اگر انشاءالله دوستان اقداماتي بکنند، من هم بتوانم براي جوانها صحبت کنم، مطلب و حرف زياد داريم. ايدئولوژي و نظريات اسلامي ما براي دنيا و جامعه حرف دارد. امروز پس از ۶۶ سال از تاريخي که به فداييان اسلام پيوستيد، اگر به پشت سرتان نگاه کنيد آيا نقدي را به عملکرد شهيد نواب صفوي وارد ميدانيد؟ الان من با ۸۱ سال سن هنوز به نواب صفوي ارادت دارم، هنوز در سوگش ميگريم و هنوز معتقدم که آن مرد با آرمانهاي بلندش چنان مردانه از شهادت استقبال کرد که من به حال او غبطه ميخورم. آقاي احمدينژاد توجه خاصي به فداييان اسلام داشت؛ اما همزمان با پريوش سطوتي، همسر دکتر فاطمي ديدار کرد! به نظر شما چگونه اين توجه به نواب با ميزباني از همسر حسين فاطمي قابل جمع است؟ متاسفانه آقاي احمدينژاد گاهي اوقات مسائل را قاطي ميکرد. من به آقاي احمدينژاد خوشبين نيستم. روزي که ايشان براي نخستين بار رئيسجمهور شد، من در مصاحبهاي گفتم «ايشان بنيصدري است که نقاب رجايي را به چهره زده است» که به او برخورد. امروز هم بر همان عقيده باقي هستم. وقتي ايشان همسر دکتر فاطمي را به ايران آورد، من با خانم سطوتي ملاقات کردم. در موزه وزارت خارجه کيف آقاي دکتر فاطمي هست که نشان ميدهد گلولهاي که شليک کردم از اين طرف رفته اما از آن طرف بيرون نيامده است. از همسر فاطمي پرسيدم «شما که آقاي دکتر فاطمي را در بيمارستان ديديد، آيا سرم به ايشان وصل بود؟» گفت: «نه پايش را سوزانده بودند.» تعجب کردم! وقتي من جريان را توضيح دادم، گفت: «حافظه شما خيلي خوب است، من حافظهام مثل شما نيست.» البته پير شده بود. آن موقع جوان بود و ميگفتند زيباترين زن وزراست و البته بدآرايشترين زن وزرا هم بود. ايشان دختر آقاي سرتيپ سطوتي بود (که در زمان سرپاس مختاري، مسئوليتي داشت) بعد هم منشي ژنرال شوارتسکف (نخستين مستشار ژاندارمري که از آمريکا آمده بود) شد. از او پرسيدم «چطور با دکتر فاطمي آشنا شدي؟» گفت: «پدرم اين آشنايي را به وجود آورد.» پرونده آقاي دکتر فاطمي چندان خوب نيست؛ اما چون حديثي داريم که «اذکر موتاکم بخير» من نميخواهم نسبت به ايشان چيزي بگويم. اميدوارم در آينده وزارت اطلاعات پرونده ايشان را منتشر کند. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar