ورزش در سایه مبهم کمیته
صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست قاعده مديريت در ورزش ايران کاملاً تغيير کرده و مديران براي رسيدن به پستهاي مهم ورزش بيش از تخصص، تجربه و موارد مرتبط، نياز به لابيهاي پشت و حتي روي پرده دارند. هرچه لابي قويتر باشد، شخص به پستها و سمتهاي بالاتر ميرسد؛ از رياست هيأتهاي ورزشي شهري و استاني تا نشستن بر صندلي رياست فدراسيونهاي ورزشي يا عضويت در هيأت رييسه هيأتها يا فدراسيونها. در روزهاي پاياني ديماه حتي رسيدن به پستهاي مهم رياست، دبيرکلي و پستهاي ديگر کليدي کميته ملي المپيک هم با داشتن لابي، امکانپذير شد تا جايي که حتي در عمل ثابت شد که بدون داشتن تجربه و تخصص ورزشي، رقيب و انجام رأيگيري، تنها با قيام و قعود هم ميتوان روي صندلي مهم رياست اين کميته نشست. اين اتفاقي بود که بعد از اجراي موفق آن در فدراسيونهاي ورزشي، باعث شد فردي که نتوانست رأي اعتماد مجلس شوراي اسلامي را براي نشستن روي صندلي نخست وزارتخانه ورزشوجوانان جلب کند، نظر موافق اعضاي مجمع انتخاباتي را با آرامشي خاص بهدست آورده و روي صندلي رياست کميته ملي المپيک بنشيند. براي تحقق چنين اتفاق مهمي و رسيدن يک مدير غير ورزشي با راه نفوذي به نام «خبره ورزشي» به رياست کميته ملي المپيک، نياز به لابيهاي پشت و روي پرده در دولت بود، چنين موفقيتي براي وزير پيشين فرهنگ و ارشاد اسلامي فراهم شد تا يک پست جديد، به سمتهاي قبلي و فعلي خود اضافه کند؛ زيرا برخي مديران تشنگان خدمت هستند نه شيفتگان قدرت... پرسشهايي براي آينده نگري متأسفانه در دو ماه اخير، انتخابات چندين و چند فدراسيون با سرعت و قدرت هرچه تمامتر برگزار شد؛ آنهم درشرايطي که صداي منتقدان و معترضان شنيده نشد تا گامي بلند براي انتخابي با قيام و قعود برداشته شود. در بسياري از اين فدراسيونها، چهرههاي مطرح ورزشي و قهرمانان المپيک، جهاني و آسيايي به راحتي کنار گذاشته شدند تا مديري انتخاب شده که در انتخابات مجمع عمومي کميته ملي المپيک، ازديگر رؤساي هيأتها و فدراسيونهاي ورزشي براي بلند شدن از روي صندلي سبقت بگيرد. آيا با چنين مديراني ميتوان به آينده ورزش اميدوار بود، ورزشي که چهرههاي مطرح آن قرار است در رشتههاي تيمي و انفرادي، در مسابقات آسيايي، جهاني و المپيک مردمايران را شاد کرده و براي کشورمان افتخار آفريني کنند؟ آيا ميتوان از مديران چند شغله منتخب اخير که هر روز بهانه ميآورند فلان سمتشان به خاطر شرايط مختلف، شغل محسوب نميشود و نيازي ندارند براي رسيدن به جايگاه جديد، از پستهاي قبلي استعفا دهند. آيا اين نفرات منتخب (با لابي يا منطقي) ميتوانند براي برخي از رشتههاي پرمدال اما منزوي کنوني، برنامهريزي و سياستگذاري مناسبي داشته تا در پروسههاي يک يا چند ساله، در مسابقات آسيايي يا جهاني مدال آوري کنند يا در ادامه روند روبهرشد رشتههاي موفق، نقش آفرين باشند. آيا اين مديران ميتوانند روزهاي بهتري را براي ورزش ايران رقم بزنند يا باز هم بايد در مياديني که ميتوانيم به راحتي پيروز شده و مدالها و جامهاي ارزشمندي را کسب کنيم، بشنويم که «اين باختها چيزي از ارزشهاي تيم يا ورزشکارمان کم نميکند»... جالباست بدانيد مدير جديد کميته ملي المپيک، بعد از انتخاب شدن، يادداشتي را براي پاسخگويي به انتقادها نوشت و بيت معروف «خدايا چنان کن سرانجام کار - تو خشنود باشي و ما رستگار» را در انتهاي آن آورد اما آيا اين بيت ميتواند با انتخابش با «قيام و قعود» همخواني داشته باشد؟ پاسخ با شما... يادداشتي با يک دنيا ابهام در يکي از مهمترين «انتخاب»هاي ورزش ايران، مديري «انتخاب» شد که اگر قرار بر «انتخاب» شدن منطقي بود، احتمال اينکه به عنوان رييس کميته ملي المپيک «انتخاب» شود، بسيار اندک بود اما آقاي رضا صالحياميري در يادداشتي به انتقادها در مورد نحوه «انتخاب» شدنش پاسخ داد. اين مدير در نخستين بند يادداشتش، در مورد ايجاد فضاي نقد و نقادي در کشور سخن گفت اما پرسش اينجاست که آيا به انتقادها هم ترتيب اثر داده ميشود که اگر داده شود، انتقاد به انتخاب با قيام و قعود و نبودن فضاي مناسب براي رقابت، مهمترين پرسش چالشي است که شايد يا قطعاً، نميتواند پاسخ منطقي به آن دهد. در بند دوم اين يادداشت با صراحت عنوان شده: «رياست کميته ملي المپيک در ايران افتخاري بوده، شغل محسوب نميشود» يا در بند سوم آن آمده است: «تصدي اين پست هيچگونه منع قانوني و مغايرتي با مسووليت اجرايي ندارد و اينجانب بر اساس همين منطق و رويه کانديدا شدم» که اينها يعني راه فرار براي ماندن در پستهاي قبلي و فعلي. البته نبايد فراموش کرد که اين پست افتخاري، مسووليت بزرگي است زيرا آينده بسياري از استعدادها، جوانان و مربيان فعلي کشور، درگرو برنامهريزي و تصميمات رييس و ديگر اعضاي کميته ملي المپيک است. در اين بين اما اين مدير در توجيه مشاغل فراوانش، نام مديراني چون محلوجي، کلانتري و هاشميطبا را آورده که همزمان با رياست سازمان تربيت بدني، رياست کميته المپيک را بر عهده داشتهاند ولي انگار يادشان رفته که اول، هاشميطبا زماني رييس کميته شد که دوران رياستش بر سازمان تربيت بدني وقت به پايان رسيده بود و دوم، الان سال 1396 است و نزديک به دو دهه از آن زمان و اتفاقاتش سپري شده است. در آن مقطع کميته المپيک چند اتاق کوچک بود ولي امروز يک سازمان عريض و طويل، کاروان ايران با 100 ورزشکار به بازيهاي آسيايي سئول رفت و شانس حضور در 4 رشته را در المپيک سئول بهدست آورد اماتعداد نفرات اعزامي همين کاروان به بازيهاي آسيايي اينچئون 300 نفر بود و در المپيک ريو هم در 15 رشته نماينده داشتيم؛ واقعاً آيا اينها توجيهات خوبي است براي رييس منتخب؟ صالحي اميري اما در بند آخر يادداشت خود اعلام کرد: « هيچ اصراري بر ماندن در پست معاونت اجتماعي و فرهنگي ندارم و آمادگي دارم به احترام افکارعمومي داوطلبانه و صادقانه اين پست را به جوانان حوزه فرهنگ و هنر واگذار کنم». اي کاش ايشان همين اصرار نداشتن را براي سمتهاي ديگر خود نيز منظور ميکرد زيرا مسووليت بزرگي را در ورزش اخذ کرده و آينده بسياري از افراد در دست اوست... مديران «کيروش» ساز متأسفانه در کنار انتخابات کميته ملي المپيک و انتخاب روشهاي برخي فدراسيونها در ماههاي اخير که دموکراسي و شايستهسالاري در بسياري آنها موج ميزد، با تکيه بر اين انتخابهاي انتصاب گونه، مديراني در پستهاي کليدي ورزش انتخاب ميشوند که روزهاي تلخ و پرحاشيهاي را براي آن رشته رقم ميزنند يا حتي بعد از انتخاب شدن، با چالش مهم حکم جلب روبهرو ميشوند... اين مديران در نخستين فرصت نه تنها همپيمانان خود را کنار ميزنند بلکه بدليل نداشتن توان و تجربه مديريت در يک رشته ورزشي خاص، در کنار نابودي افتخارات، استعدادها، قهرمانان و مربيان آن رشته، علاقهمندان و پيشکسوتان آن ورزش را هم دلسرد ميکنند. مديران منتصب نه منتخب به دليل نداشتن تجربه، در کنار سوزاندن استعدادها، قهرمانان و مربيان، در تعاملات بينالمللي براي کسب کرسيهاي مهم آسيايي و جهاني و استخدام مربيان برجسته، ناکامي و مشکلات زيادي را بهوجود ميآورند. همين شرايط باعث ميشود يک مربي مانند «کارلوس کيروش» و حتي دستيارانش در تيم ملي فوتبال ايران، ديگر به عنوان سرمربي و مربي نقش آفريني نکنند بلکه قدرت اجرايي و تصميمگيري آنها در سطح رييس فدراسيون افزايش مييابد. البته کيروش ازنظر فني عملکرد خوبي داشته اما به جاي اينکه زير مجموعه مديران فدراسيون فوتبال باشد، آنها را زير مجموعه خودش کرده است. اقامت محدود در ايران با بهانه حضور در محل برگزاري مسابقات يا تمرينات بازيکنان لژيونر يا موارد ديگر، جوسازيهاي هرچند وقت يکبار براي گرفتن امتيازي جديد، استخدام مربيان عجيب و غريب يا اتخاذ تصميمات غيرمنطقي، مواردي که ماحصل ضعف مديران فدراسيون است. اين نمونه، مشتي است از خروار مشکلات مديران غيرمتخصص در فوتبال و ساير رشتههاي ورزشي که با لابي و استفاده از قدرت انتصابات به جاي انتخابات وارد چرخه مديريت در ورزش شدهاند؛ مديراني که احتمالاً ورودشان با سوختن استعدادها و قهرمانان و افت و ناکامي بسياري از قهرمانان و تيمهاي ورزشي ايران همراه خواهد بود. خدا کند چنين نشود! همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar