عبدالله ناصری: تخریب اصلاحات مد شده است
ابتکار/ متن پيش رو در ابتکار منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. اواخر هفته گذشته يکي از خبرگزاريهاي اصولگرا اقدام به انتشار مصاحبهاي از سيد حسن فيروزآبادي رئيس سابق ستاد کل نيروهاي مسلح و از اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام کرد که در آن، به بررسي رويدادهاي دهه هفتاد و هشتاد پرداخته بود و ادعاهاي جديدي درباره اصلاحطلبان و ماجراي انتخابات دوم خرداد 76 و در همين خصوص گفتوگويي با عبدالله ناصري عضور شوراي مشورتي سيد محمدخاتمي انجام داديم. وي که معتقد است اظهارات فيروزآبادي کذب محض است در گفتوگو با «ابتکار» به ادعاهاي وي پاسخ داده است که در ادامه ميخوانيد: هفته گذشته مصاحبهاي منتشر شد که سرلشگر فيروزآبادي در رابطه با دوم خرداد مسائلي را مطرح کردند. برخي از موارد که کمي شبه برانگيز بود. يکي از اين موارد مربوط به جلسهاي بود که در مرکز تحقيقات استراتژيک(در دوران رياست آيت الله موسوي خوئينيها) برگزار شده و در آن 20 ميليون تومان به آقايان نبوي و حجاريان پول دادند تا پروژه دوم خرداد را اجرايي کنند. حال سوال اينجا است که چنين ادعايي صحت دارد؟ مرکز تحقيقات در آن زمان چند پروژه داشت ، يکي از اين پروژهها هم انقلاب اسلامي بود و بهزاد نبوي به عنوان يکي از کارکنان وزارت کشور بود که از امور کنار گذاشته شده بود و اين مسئله مربوط به قبل از دوم خرداد بود. در دوره آقاي خوئينيها، اعضاي مرکز تحقيقات استراتژيک چند پروژه را تعريف کرده بودند که پروژه انقلاب اسلامي هم در اين گروه قرار داشت و مدت اين پروژه هم کوتاه بود و به سامان نرسيد و آقاي نبوي هم وجهي دريافت نکردند و مدتها بعد مسائل دوم خرداد و انتخابات پيش آمد. البته مي توان دقيقتر آن را از آقاي نبوي بپرسيد که کار کامل شد يا خير. اما آنچه که آقاي فيروزآبادي به آن اشاره داشتند، جز پروژههاي مصوب اين مرکز بود که تعدادي از دوستان روي آن کار ميکردند و هيچ ارتباطي ميان پروژه انقلاب اسلامي با ماجراي دوم خرداد و اصلاحطلبان وجود نداشت. آقاي نبوي همواره عادت به اين داشت که اگر وقت آزاد داشتند و کاري از سوي نهاد رياست جمهوري به وي محول ميشد، پيگيري ميکردند و به نوعي خودشان مقيد به اين بودند که در قبال حقوقي که ميگرفت، براي دولت کار کند. به همين دليل بعيد ميدانم که قراردادي باشد که نشان دهد که آقاي نبوي حقوقي گرفته است و در حقيقت آقاي نبوي به ازاي اينکه کارمند رياست جمهوري بود پذيرفت که کاري انجام دهد.در آن زمان هم ما در وزرت ارشاد بوديم و وقتي آقاي نبوي روي اين پروژه کار ميکرد و اصلا بحث دوم خرداد و آقاي خاتمي مطرح نبود. در بخش ديگري از مصاحبه به ماجراي 18 تير ميپردازند و طراحي اتفاقات کوي دانشگاه از ايجاد تا برخورد دوم خرداديها را مقصر ميدانند. ميگويند؛ زماني که سپاه ميخواست به اين قضيه ورود پيدا کند اين سيد محمد خاتمي بود که پيشنهاد داد تا اين افراد با لباس شخصي وارد شوند. نظر شما در خصوص اين ادعا چيست؟ اين ادعا يکي از بي ارزش ترين ادعاهاي تاريخ جمهوري اسلامي ايران است و واقعا از اين فرد که رئيس نيروهاي مسلح بوده است و همه چيز را ميداند و در تمام جلسات شوراي عالي امنيت پس از واقعه 18تير حضور داشتند و از تمام ماجرا اطلاع دارند، بعيد است که اين حرف را گفته باشد. واقعيت اين است که هيچ نسبتي بين برنامهريزي غربيها و دوم خرداد و اصلاحطلبان با 18 تير وجود ندارد. آن اتفاق يک حرکت دانشجويي بود که در اعتراض به بسته شدن روزنامه سلام اتفاق افتاد. آن روزنامه هم که يک افشاگري بزرگ و تاريخي در خصوص وزارت اطلاعات وقت که مسئول قتلهاي زنجيرهاي بود، منتشر کرده بود و همانطور که در جريان هستيد به دوران قبل از آقاي خاتمي بازميگشت و پيش از آن طراحي شده بود. اما در زمان خاتمي تبلور پيدا کرد و همين موجب شد ننوع برخورد با مطبوعات و ماجراي قتلهاي زنجيرهاي به شکل خاص و بيسابقهاي انجام شود و دولت تاجايي که ميتوانست سعي داشت مانع از اين برخوردها و توقيفهايرسانهها شود. بنابراين، هيچ رابطهاي بين اين قضيه که يکي از نقاط عطف تاريخ اصلاحات و تاريخ 40 ساله جمهوري اسلامي است با دوم خرداديها وجود ندارد. حال اينکه درون شوراي عالي امنيت ملي جلسات چه گذشته و چه صحبتهايي شده که از سپاه خواستهاند وارد شود و يا وارد نشود، به نظر من بهتر است که کسي که ناظر بود اظهار نظر کند، مثلا آقاي موسوي لاري گزينه مناسبي است. اينکه با لباس شخصي وارد شوند و يا خير؟ يا آقاي خاتمي چه گفته است؟ بهترين فرد آقاي موسوي لاري وزير کشور و معاون سياسي وزير کشور آقاي تاجزاده است. مسئله ديگري هم مطرح شد که تحت عنوان فتنه شهريور آن را مطرح کردند و ميگفتند که دولتيها قصد داشتند، از طريق شوراي عالي به تصويب برسانند. در حقيقت معتقد بودند که دانشجويان برنامه دارند تا مهرماه وارد دانشگاهها نشوند و مصوبهاي را تصويب کنيد و اعلام کنيد که دانشجويان اگر مهر ماه وارد دانشگاه نشدند، اخراج ميشوند و محکوميتي هم در انتظار آنها خواهد بود. اين مسئله تا چه حد صحت دارد؟ اصلا چنين چيزي صحت ندارد. به نظر من اگر کسي به جايي رسيد که ديگر نميتوانست خاطرات را به خوبي به ياد بياورد، بهتر است که ديگر مصاحبه نکند و من هم اگر به چنين مرحله اي رسيدم سعي خواهم کرد که ديگر در مصاحبهها صحبتي از گذشتهها نکنم. آقاي فيروزآبادي هم گويا در شرايطي و وضعيتي قرار داردند که گذشته را فراموش کردند و صحبتهاي بياساسي را در ارتباط با دهه هفتاد مطرح ميکنند که هيچ کدام صحت ندارد. آقاي فيروزآبادي در ادامه هم اين مسئله را مطرح کردند که در هر برههاي که مسئله عبور از امام يا کنار گذاشته شدن ديدگاههاي امام مطرح شده است، پاي خط اماميها وسط بوده است و هميشه اين گروه کساني بودند که سعي ميکردند از ديدگاههاي امام و روشهايش فاصله بگيرند و مخالفت با امام را اين گروه کليد زده است. نظر شما در رابطه با اين ادعا چيست؟ اين قضيه کذب محض است. جريان خط امام و نهادهاي منتسب به خط امام و موسسهها و نشرياتي که در اين گروه قرار دارند، ميتوانند به دليل نشر اکاذيب اعلام جرم کنند. البته با توجه به اظهارات آقاي فيروزآبادي در اين مصاحبه ميتوان متوجه شد که ايشان حافظه خوبي ندارند اما امثال آقاي شريعتمداري که هنوز در صحت و سلامت هستند اگر در اين رابطه چيزي داشت تا به حال چندين بار مطلب نوشته بود. اين قضيه کاملا بر عکس است و ما نمونه آن را در جريان منتسب به جريان راست آن موقع داريم که در را بطه با جريان نخست وزيري آقاي موسوي و انتصاب وي بود و جمله معروف مرحوم آقاي زوارهاي در مجلس که خطاب به امام گفت که «دستور بدهند تا درواقع دهان ما را ببندند» که همه از سر عصبانيت نسبت به آقاي مهندس موسوي بود. ضمن اينکه من همان موقع هم معتقد بودم که نمايندگان مجلس بايد آزاد باشند و بتواند نظر خود را بيان کنند. ولي آن موقع جنگ بود و شرايط خاصي داشت و تصميماتي را به دليل اقتضائات امام اتخاذ ميکردند اما اين اتفاق نمونهاي بود که جريان راست در آن زمان با عبور ازامام و عدم توجه به نظر امام اين رويه را پيش گرفتند. تاکيد ميکنم که پس از جنگ امام هم گفتند که تا به حال جنگ بود که من تصميماتي را مي گرفتم و در ادامه اعلام کردند که از اين به بعد تمام کارها بايد در مسير قانوني خود باشد و مجلس و نهادهايي که متولي هر کاري هستند، آن را بر عهده بگيرند. ادعاهاي اين مصاحبه هنوز به پايان نرسيده است. سرلشکر فيروز آبادي در ادامه ادعاهاي خود در رابطه با دوم خرداد عنوان کردند که بهزاد نبوي، سعيد حجاريان موسوي خوئينيها تئوريسين و آقاي هاشمي مجري بودند تا آقاي خاتمي را به رياست جمهوري برسانند. آيا اين ترکيب درست است؟ آيا اين تيم پشت پيروزي دوم خرداد بود؟ اصلا بهزاد(نبوي) و آقاي حجاريان و خوئينيها و آقاي کروبي که خداحفظشان کند و احزابي مانند کارگزاران و سازمان مجاهدين انقلاب و خط امام که در آن زمان شوراي هماهنگي خط امام ميگفتند در اين روند تلاش کردند و فعاليت داشتند. شکي در اين نيست و اما آن چه را که آقاي خاتمي را وامدار خودش کرد، گفتمان توسعه سياسي و اجتماعي گم شده مردم بود که باعث شد نسل جديد و راي اوليها به صحبت آمدند و آن گفتمان بود که آقاي خاتمي را پيروز کرد و خود ايشان هم درماههاي اول و اعلام کانديداتوري شايد تا ارديبهشت ماه تصويري از پيروزي نداشت و هيچ دليلي براي پيروزي خود نميديدند و در يک ماه آخر موج جديد ملي صورت گرفت و حرکتهاي غلط صداوسيما که به اصطلاح حامي رقيب آقاي خاتمي که آقاي ناطقنوري بود، فعاليت کرد و موجي از سوي نسل جديد شکل گرفت. البته سهم آقاي هاشمي را هم نميشود انکار کرد و آقاي هاشمي در اين مورد به رهبري توصيه کرده بودند که تمام ارکان حکومت به طرفداري از يک نامزد خاص آمده اند و حتي اکثر اعضاي کابينه آقاي هاشمي بيانيه رسمي دادند که حامي ناطقنوري هستند،اين به صلاح کشور نيست. لذا آقاي هاشمي در هفته آخر توصيهاي کردند که توصيه نجات بخشي براي ملت کردند و اين بود که رهبري صريحا از نامزدي اسم نبرد و هرکسي که پيروز شود، در حقيقت پيروز اصلي رهبري است و اين اتفاق موج مشارکت 30 ميليوني را رقم زد که با توجه به جمعيت آن زمان اتفاق بزرگي بود. سرلشگر فيروزآبادي با توجه به سمتي که دارند معتقدند تمام اطلاعات به دستشان ميرسيد اما در خصوص دو موضوع اعلام مي کنند که در جريان نيستند. يک مورد مربوط به اين است که معلوم نشد که چه کسي در ماجراي کوي دانشگاه دانشجويان را کتک زد و ديگر اينکه مسئله قتلهاي زنجيرهاي بود که ادعا کردند اطلاعاتي در اين خصوص به دست ما نرسيده است. چنين چيزي امکان پذير است؟ من به عنوان فردي که به دليل مسئوليتي که در خبرگزاري آن زمان داشت تمام اخبار به دستم ميرسيد و در متن جريانها بودم حتي يک بار آقاي يونسي وزير اطلاعات با من در جلسه مسئولان در سعدآباد در اين خصوص شوخي کرد. اين راصرفا از اين جهت مطرح ميکنم که آقاي فيروزآبادي بداند که کساني بودند که از وي مطلعتر بودند. آقاي يونسي به من گفت که وزير اطلاعات واقعي تو هستي، نه من! و اين به اعتبار سهمي بود که خبرگزاري ما در دوران اصلاحات در زمينه روشنگري داشت. من اساسا صحبتهاي آقاي فيروزآبادي را رد ميکنم، اين را هم بايد در نظر داشت که شايد تلاش داشتهاند با تحريف اصلاحات که مدتي است مد شده است نقشي در اين خصوص داشته باشند. بنابراين مشخص بود که چه کساني در اين ماجرا نقش داشتند؟ بله کاملا معلوم بود و گزارشهاي وزارت کشور و اطلاعات در شوراي عالي امنيت ملي موجود است و شايد يکي از بهترين کساني که بتواند درباره اين قضيه صحبت کند، آقاي ربيعي به عنوان مسئول دبيرخانه يا آقاي دکتر روحاني به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي باشند. مشخص شد که چه کساني وارد کوي شدند و چه برنامهريزيهايي صورت گرفت و کم و کيف آن مشخص است که چگونه يک حرکت مدني دانشجويي به چه مسيري کشيده شد و کجا رفت و چه زواياي پنهان و آشکاري به جا گذاشت که بعدها روشن شد. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar