قانون نوشت: ساختار شکن
قانون/ متن پيش رو در قانون منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست جريانهاي سياسي در ايران راهبردهايشان بيشتر معطوف به بازيهاي انتخاباتي است و زماني که جامعه از حالت رقابتي خارج ميشود و جرياني به منفعت خود ميرسد، التهاب و يقهچاکدادنها براي معضلات به پايان ميرسد. در اين بين هستند برخي افراد يا گروهها که نگاه راهبردي به مسائل مختلف دارند و سعي ندارند با فعاليتهاي جزئي بازي را واگذار کرده و از ميدان بيرون بروند. اين طيف در مسير نسلهاي پيشکسوت خود را نيز زير پا گذاشته و براي رسيدن به هدف ساختارشکني نيز ميکنند. شايد بتوان محمدباقر قاليباف را بعد از جريان پايداري در اين رديف دستهبندي کرد. فردي که بارها براي رسيدن به قدرت برتر تلاش کرد و در اين مسير از هر اقدامي نيز کوتاهي نداشت. او بارها نواصولگرايي را به ميان کشيده است و به نظر تصور دارد که ميتواند از اين مسير به اهداف خود دست پيدا کند. اگر مشکلات مديريتي قاليباف را کنار بگذاريم، جسارت وي براي بيان مسائلي مانند زير سوال بردن لايه قدرت محافظهکاران سنتي را ميتوان از نقاط مثبت وي ارزيابي کرد. هر چند که اين رويه در ميان اصولگرايان قديمي منتقداني نيز دارد. آغاز ساختارشکني قاليباف که در زمان انتخابات قرباني همين تصميمات يکجانبه سران محافظهکاران شده بود، بعد از آن کارزار سياسي يعني در تاريخ 31تير96 نامهاي را خطاب به جوانان زد و در آن از نواصولگرايي سخن گفت. وي در آغاز کار خطاب به جامعه هدف خود با ابراز اينکه به اين باور رسيدم که تغييرِ اساسي در نحوه کنشِ جريانِ اصولگرايي يکي از مطالباتِ اصليِ امروزِ شما جوانانِ مأمن و دلسوزِ انقلاب و کشور است، تاکيد کرد اصولگرايي بايد با حفظِ مباني و ارزشهايِ انقلابيِ جمهوريِ اسلامي، حرکت در راستايِ «نواصولگرايي» را هرچه زودتر آغاز کند. واکنش سريع دربرابر قاليباف بعد از اين ساختارشکني قاليباف، نصرا...پژمانفر همشهري شهردارسابق و عضو جبهه پايداري، نواصولگرايي را نوعي سياستبازي دانست و گفت: ديدگاههاي افراد آنقدر فاصله دارد که نميتوانند تحت عنوان حرکت دوم در جريان اصولگرايي تجميع شوند. پژمان فر با اشاره به اظهاراتي که مبني بر ضرورت ايجاد يک جريان نو در اصولگرايي تحت عنوان «نواصولگرايي» مطرح شده است، گفت: اصولگرايي يک مساله سياسي نبوده و يک باور است. نماينده مردم مشهد و کلات در مجلس شوراي اسلامي بر همين اساس تصريح کرد: کساني قصد دارند به صورت تاکتيکي رفتاري انجام دهند اما در نهايت اصولگرايي يک باور است. وي افزود: آنچه اقتضاي اصولگرايي است چه در موضوع ايجاد يک جريان نو و چه موضوعات متعدد ديگر اين است که بايد در جايگاه اصولگرايي پايبندي و پايمردي به مباني آن صورت گيرد، بنابراين هر تفکر جديد در اصولگرايي بايد پايبندي به اصول را در خود جاي دهد. عضو نمايندگان فراکسيون ولايي در ادامه درخصوص جايگاه جامعتين در نواصولگرايي اظهار داشت: بنده در اين جريان جديد حضور ندارم که تفکر آنها را بدانم اما مي دانم ديدگاههاي فکري آنقدر فاصله دارد که نميتوانند کنار هم جمع شوند تا حرکت دوم را شکل دهند. عضو جبهه پايداري در پايان نواصولگرايي را بازي با کلمات و سياست بازي دانست و خاطرنشان کرد: عقيده اصولگرايي نميتواند شکل ديگري را به نمايش بگذارد و اصولگرايان ميتوانند کنار يکديگر حرکت مشترکي داشته باشند. خيزش نرم عليه سردار در ادامه واکنشها، خبرگزاري فارس که نشان داده است براي رسيدن به هدف از هر ابزاري استفاده ميکند و هدف ابزارهاي قبلي را نيز کنار ميزند در گزارشي با عنوان«قاليباف با نواصولگرايي به دنبال تغيير در روش اصولگرايان» نوشت که محمدباقر قاليباف يکي از دو کانديداي نهايي جبهه اصولگرايان در انتخابات دوازدهمين دوره رياست جمهوري در نامه اي سرگشاده خطاب به «جوانان انقلابي و دلسوز ايران عزيز» به بيان برخي نقطه نظرات خود درخصوص عملکرد جبهه اصولگرايان و لزوم تغيير در روشهاي اين جبهه پرداخته است. اما اين نامه و پيشنهادات آن البته در عمل چندان مورد قبول قاطبه جريان اصولگرايي قرار نگرفت!فارس نوشت که محمدباقر قاليباف از فرماندهان سابق سپاه پاسداران، فرمانده اسبق نيروي انتظامي و پرسابقهترين شهردار تهران، سه مرتبه در جريان رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري در سال هاي 84، 92 و 96 شرکت داشت ولي در هيچکدام از آنها موفقيتي کسب نکرد. قاليباف در جريان انتخابات اخير به همراه ابراهيم رئيسي يکي از دو کانديداي نهايي اصولگرايان بود که تا آخرين روزهاي رقابتها نيز در صحنه ماند اما در نهايت بنا بر تصميم جبهه مردمي نيروهاي انقلاب (جمنا) به نفع رئيسي کنار رفت. اين کنارهگيري قاليباف به نفع رئيسي البته حواشي مختلفي هم داشت اما به هر ترتيب که بود، در ايام انتخابات از ظهور و بروز آنها جلوگيري شد. حالا با پايان رقابتهاي انتخاباتي که به شکست اصولگرايان و پيروزي مجدد حسن روحاني انجاميد، محمدباقر قاليباف با انتشار نامهاي سرگشاده به بيان برخي نقطه نظرات خود درباره ادامه مسير اصولگرايان و انتقاد به روش هاي گذشته پرداخته است. به کار بردن واژه «نو اصولگرايي» از سوي قاليباف مبين اين است که او روشهاي گذشته اين جريان (ازجمله تشکيلات جمنا) را هدف قرار داده و معتقد است براي به دست آوردن اقبال مردمي در انتخابات هاي آينده، بايد راهي نو در پيش گرفت. رسانه محافظهکاران مينويسد:« قاليباف حرف اصلي خود را آنجايي شروع ميکند که به بيان برخي انتقادات از دوستان خود در جريان اصولگرايي ميپردازد. او در اين بخش از مخاطبان اين نامه ميپرسد که وقتي ناکارآمدي دولت زمينه را براي تغيير در وضع موجود در افکار عمومي مهيا کرده بود، چه عواملي باعث شد که ما اين فرصت بزرگ را مانند گذشته از دست بدهيم و در عمل اجازه بدهيم با تثبيت مديريت خسته، بسته و زاويهدار با گفتمان انقلاب اسلامي و منافع ملي، چهار سال ديگر در بيم و نگراني سپري شود؟ به نظر ميرسد منظور قاليباف در اين بيان، تشکيلاتي است که در ايام انتخابات با حضور برخي بزرگان اصولگرايان با نام «جمنا» شکل گرفت. اين تشکيلات يکي از تجربه هاي تکراري جريان اصولگرايي بود که با تصميم برخي از بزرگان آنها شکل گرفت و در يک فرايند غير مردمي (تشکيلاتي) چند نامزد براي حضوردر انتخابات رياست جمهوري انتخاب و در نهايت دو نفر آنها در صحنه باقي ماندند.با تصميم همين جريان بود که محمدباقر قاليباف در روزهاي آخر به نفع ابراهيم رئيسي کنار کشيد. هرچند اين ائتلاف دقيقه نودي هم نتوانست براي اصولگرايان دستاوردي داشته باشد. البته در اينجا بايد گفت که به هرحال ميزان راي کانديداي اصولگرايان (حدود 16 ميليون راي) آن هم در رقابت با نامزد دولت مستقر ميتواند يکي از دستاوردهاي اين انتخابات براي جريان شکست خورده باشد چرا که تاکنون هيچ رقيبي در انتخابات رياست جمهوري نتوانسته به چنين ميزان رايي دست پيدا کند». فارس در بخشي ديگر از گزارش نوشته بود:«اما به هرحال شکست در انتخابات باوجود تلاش بزرگان جبهه اصولگرايي باعث شد تا در پايان رقابت ها انتقاداتي به اين سازوکار صورت بگيرد که نمونه بارز آن همين نامه قاليباف است. قاليباف در ادامه نامه خود با طرح يک سوال، به جان کلامش ميپردازد؛ آنجا که ميگويد که« براي اصلاح اين روندي که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوري اسلامي نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتي يک دولت کارآمد در حل نيازهاي مادي و معنوي مردم و نزديک به افق آرمانهاي انقلابِ اسلامي را تشکيل دهد، چه بايد کرد؟ قاليباف با طرح اين سوال درواقع تز جديد خود مبني بر تغيير در روش ها و کنش هاي جريان اصولگرايي را مطرح ميکند و کلام خود را از قول برخي جوانان و مخاطبان خود اين گونه بيان ميکند که در گفتوگو با شما جوانانِ مومن، دلسوزِ انقلاب و نظام و کشور، جوابهايِ متعددي در پاسخ به اين دغدغهها شنيدهام که نشان ميدهد بسياري از شما دليلِ شکستهاي اخيرِ جريانِ اصولگرايي، در جلبِ نظرِ مردم در انتخابات را، نتيجه اشکالاتِ ساختاري، رويکردي و عملکرديْ در سطوحِ کلان و خُرد ميدانيد». اين خبرگزاري ضربه آخر را پايان گزارش به قاليباف ميزند و با طعنه زدن به وي نوشت:«قاليباف نتيجه ميگيرد که تغيير اساسي در نحوه کُنش جريان اصولگرايي يکي از مطالبات اصلي امروز جوانان مومن و دلسوز انقلاب و کشور است. اميدوارانه، فعالانه و آتش به اختيار وارد صحنه شويد و منتظرِ اقداماتِ از بالا به پايين در جريانِ اصولگرايي نباشيد، زيرا تحليلِ رفتارهايِ پس از انتخاباتِ برخي دوستان نشان ميدهد تصميمگيري در اين مورد در رأسِ جريان همچنان دچارِ اختلال است». به نظر فارس در واقع اين بخش از نامه قاليباف ميتواند گلايهاي از تصميم جمنا در کنار گذاشتن او به نفع ابراهيم رئيسي هم باشد؛ براي همين مينويسد که شهردار تهران اگرچه سعي کرده با اين تز خود، تحولي در نگرش، شيوه سياست ورزي، گفتمان و چهرههاي جريان اصولگرايي به وجود آورد اما به نظر مي رسد به دنبال پررنگ کردن نقش خود در رأس اين جريان نيز بوده است هرچند قاطبه اصولگرايان ابراهيم رئيسي را بهجاي قاليباف مي پسندند! فارس در ادامه با استناد به برخي اظهار نظرهاي موجود در بين محافظهکاران سنتي مينويسد که نامه قاليباف البته اقدام مهمي بود اما مهمتر از آن واکنش هايي است که از سوي اصولگرايان به آن نشان داده خواهد شد. البته برخي از اين واکنشها حتي پيش از اين رخ داد. براي مثال حسين شريعتمداري در همان روزهاي ابتدايي پس از رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري در سرمقاله کيهان اينگونه نوشت که احتمال جدي وجود دارد که از سوي يک جريان خاص، تلاش پيگير وبي وقفهاي براي مقابله با اين جهش ( جريان اصولگرا) بهکار گرفته شود. جريان ياد شده در اولين گام سعي در القاي اين توهم دارد که اردوگاه انقلابيون بايد در آموزه هاي خود تجديدنظر کند! اين درحالي است که آراي 16 ميليوني آقاي رئيسي با توجه به شرايطي که به آن اشاره شد حاکي از پيروزي مثالزدني اين گفتمان است و نشان ميدهد گفتمان مزبور وارد ريل اصلي خود شده و ادامه درخشاني در پي دارد. اين اظهارات و نيز عدم استقبال گسترده اصولگرايان از تز قاليباف (باوجود پرداختن مبسوط به اخبار و نظرات ابراهيم رئيسي) گواه اين است که شايد اصولگرايان هنوز هم براي عبور از روش هاي گذشته خود چندان آماده نشدند و اين نامه قاليباف شايد تنها ضربه کوچکي براي شکستن اين سد محکم باشد. نگاهي متفاوت به يک ساختارشکني در ادامه صادق زيباکلام نيز در واکنش به نامه قاليباف به نامهنيوز گفت که قاليباف به در و ديوار مي زند تا جايگاه سياسي پيدا کند و اين يک حرکت نمايشي و تبليغاتي است. او ميخواهد به سرنوشت احمدي نژاد دچار نشود. زيباکلام در بخشي ديگر از اظهاراتش گفته بود که قاليباف نميتواند از نظر سياسي در حوزه تفکر، انديشه و جريان سازي تبديل به رييس يک جرياني به نام نواصولگرايي شود. در واقع هيچ شخصيت کت و شلواري نميتواند چنين جايگاهي را در جريان اصولگرا احراز کند چون همچنان شيخوخيت اصولگرايي روحانيت است. به عبارت ديگر جامعه روحانيت و جامعه مدرسان پدرخوانده جريان اصولگرايي محسوب مي شوند. در واقع جريان اصولگرا به آن درجه از تکامل اجتماعي نرسيده که يک چهره غيرروحاني بتواند براي جريان اصولگرا جريان سازي کند و يک تحولي را به وجود بياورد. شايد آقاي قاليباف ميخواهد که يک جايي براي خودش در سپهر سياسي ايران به وجود بياورد و ميخواهد در حقيقت به سرنوشت احمدي نژاد دچار نشود. چون به هر حال مي داند اگر بخواهد به جريان اصولگرايي بچسبد هيچ جايگاهي ندارد. يعني او نه در بين اصولگرايان جايگاهي دارد نه بيرون جريان اصولگرايي؛ بنابراين آقاي قاليباف اميدوار است با مانورهايي اينچنيني جايگاهي در سپهر سياسي ايران تحت عنوان نواصولگرايي يا اصولگرايي جديد براي خودش به وجود بياورد ولي همان طور که گفتم به لحاظ شأني که اصولگرايان سنتي برايش قائلند و همچنين از نظر فکري، معنوي و تحصيلات مرتبه اي ندارد که بتواند چنين جرياني را به وجود بياورد. اما در عين حال قاليباف درست ميگويد اصولگرايي به آخر خط رسيد. معتقدم اصولگرايي نه امروز که در دوم خرداد 76 به آخر خط رسيد. منتهاي مراتب آن هشتسالي که آقاي احمدي نژاد آمد نوعي اصولگرايان را گول زد. در واقع آن 17 ميليون راي آقاي احمدي نژاد در تير 84 اصولگرايان را به اين نتيجه رساند که حيات سياسي قابل توجهي در ايران دارند. آنچه اصولگرايان مدتهاست متوجه نشدند اين است که مردم در سال هاي 92، 94 و 96 به آنها نه گفتند. اگر اصولگرايان در انتخابات مجلس راي ميآورند به واسطه ردصلاحيتهايي است که شوراي نگهبان انجام مي دهد اما هر گاه در انتخابات مجلس کوچکترين جايي براي رقابت اصلاح طلبان بود اصولگرايان هيچ شانسي نداشتند. نظريهاي مبارک قاليباف از آن طيف افرادي محسوب ميشود که سنتگرايي در ميان اصولگرايان ضربه سنگيني به وي زده است و بيشک او نيز سعي دارد تا اين هزينهها را به نوعي جبران کند و براي همين با زير سوال بردن شاخصههاي اصولگرايان ميکوشد که بسيار نرم و بدون حاشيه به هدف خود، که شکستن ساختار لايههاي قدرت در اين جريان است، دست پيدا کند. بيشک مقاومتهاي فراواني در برابر او خواهد شد و جريانهايي که وجودشان از سنتگرايي ميان محافظهکاران جان ميگيرد نخواهند گذاشت که اين فرد به نتيجه دلخواهش برسد. البته گذشته از اينکه چه کسي اين نظريه را بيان کرده است بايد به محتواي آن اميدوار بود. همانگونه که گفته شد شايد رويکردهاي سياسي و مديريتي قاليباف قابل قبول نباشد ولي امروز که وي يک نظريه براي پايان خودکامگي در يک جريان سياسي دارد بايد اميدوار بود که بتواند به نتيجه برسد زيرا اين رويداد ميتواند سرنخي براي ادامه دومينوي ريزش محافظهکاري در ايران باشد. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar