بدون موضوع خراسان/ مدرسه عشق است رمضان
خراسان/ رمضان را، روزه را من تکليف عاشقي مي دانم شيرين و شيرين و فرحناک. اصلا نمي فهمم چرا برخي ها تلخ کام از اين حلاوت در افزايش، سخن مي کنند و تکليف را با تکلف و مشقت اشتباه مي گيرند. بااين حرف هاي شبه روشنفکري که برخي ها مي زنند و پاي جغرافيا را به ميان مي کشند و حساب و کتاب هايي که مي کنند هم اصلا ارتباط برقرار نمي کنم. من معتقدم عشق را با« رياضيات» نمي شود« حساب» کرد چنان که جناب مولوي مي فرمايد؛ مذهب عشق از همه دين ها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست.... روزه را، رمضان را، بايد در تراز عشق سنجيد و بس والا ديگر تراز ها ، همخوان نمي شود . عشق با اين که داروي هر دردي است اما گاه زبان در تبيين اعجاز عشق در ميماند اما ايمان مي آورد به آن چون مي داند که از طرف معشوق است. معشوقي که جز زيبايي براي عاشق نمي پسندد و تقدير نمي فرمايد که هرچه را « جميل محب جمال» فرمايد عين زيبايي است. من به اين کلام امام محمد غزالي بيش از همه استدلال هاي طبي و جسمي و حتي اجتماعي، ايمان دارم که مي گويد چون مولا فرموده است، چشم مي گويم و به اتيان برمي خيزم. هيچ دليل و برهاني به اندازه اين چشم در رابطه بين عبد و مولا، راه گشا نيست. زيبا هم نيست چه ميان عاشق و معشوق، رمزي است.چه داند آن که اشتر ( حساب و کتاب) در وادي عشق مي چراند. معتقدم و در کلام بزرگان خوانده ام که وقتي عشق آيد، دشواري ها به فرصتي پر حلاوت تبديل مي شود که نه تنها زخم و سرزنش ندارد که شهد و شکر هم فراوان و در افزايش دارد. رمضان را هم از اين دريچه بايد ديد. در شمار تکليف عشق. در فهرست روشن «بايد هاي بندگي» در کنار ديگر عبادت هايي که ما را بر مدار « عبوديت» تعالي مي بخشد. اين نگاه که بيايد، ديده به اين نگاه که بينا شود، شکوه عبوديت هم مي آيد و آدمي را در کارواني مي نشاند که ابتدايش را انبيا و اوليا و اصفيا ايستاده اند و اين « جوار» و هم کارواني، انسان را هم عطر بهشتي ميدهد حتي اگر خاک باشد. ماجرا همان مي شود که از شعر به ضرب المثل تبديل شده است که؛ گلي خوشبوي در حمام روزي رسيد از دست محبوبي به دستم بدو گفتم که مشکي يا عبيري که از بوي دل انگيز تو مستم بگفتا من گلي ناچيز بودم وليکن مدتي با گل نشستم کمال همنشين در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم باري، رمضان را، روزه را بايد از نگاه عشق ديد و تکليفي که حضرت معشوق براي عاشق مقرر فرموده است و با قبول آن او را به عبوديت مي گيرد چنان که هيچ شيطان و موجود و بتي نتواند او را به بردگي ببرد چه در اين عالم، يا بايد عبد بود و به آزادي رسيد يا به بردگي هواها و هوس ها و شيطان ها رفت و آرزوي آزادي را به گور برد و راه سومي وجود ندارد. رمضان هم راهي است که ما را از خطر بردگي دور مي کند و در عبوديت، ارتقا مي دهد. حال انصاف بايد داد که هيچ عاقلي، فرصتي چنين بزرگ را از دست مي دهد؟ فرصتي که او را از بردگي به عبوديت مي رساند و او را در ساحت امن و امان مولايي مي نشاند که همه چيز او را در دو دنيا کفايت مي کند؟ کاش رمضان را دوباره رمز گشايي کنيم، آن وقت راز عشق انبيا و اوليا و صلحا را به اين فرصت الهي، تا حدودي در خواهيم يافت. ان شاء ا... اين رمضان فرصتي باشد براي ما تا با معرفت، راه هاي آسمان را هموار کنيم؛ چنين قفس نه سزاي چو من خوش الحاني است روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم... همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar