عزت الله ضرغامی: عدهای با ماسک انقلابی اهداف دشمن را به پیش میبرند
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. رو به عکاس ميکند و به شوخي ميگويد: «عکسها را شبيه نامزدهاي رياستجمهوري بگير!» کجا؟ درست در چند قدمي پاستور، زير سايه درختان حياطي که هنوز آلزايمر نگرفته و خاطرش هست روزگاري، مهدي کروبي مرد ِ اول اينجا بود و اينجا، مقصد اولِ «روحانيون مبارز.» از روزي که از رسانه ملي رفت، «صدا و سيمايش» در اينجا يافت ميشود، اما عزتالله ضرغامي کمتر حاضر است از صدا و سيما بگويد، از مناظرهها، اعترافات و روزهاي پرتلاطم ٨٨: «بارها گفتهام». ميگويد همه تصميمهايش براي رسانه ملي در آن حوادث درستترين بود و نياز به عذرخواهي ندارد. مردي که نزديک به اصولگرايان ميدانندش، اصرار دارد که بگويد به راه «راست» نميرود و براي اثباتش، جمنا را در تيررس ميگذارد: « جمنا در طول ماههاي بعد از انتخابات نتوانست سياست ورزي کند و براي جريان انقلابي خوراک فراهم آورد، بنابراين به جمنا انتقادهاي زيادي وارد است؛ نه فقط از جانب من که دوستان عضو اين تشکيلات هم انتقاد دارند.» بعد از پايان دوره ١٠ ساله رياستش بر صدا و سيما جز عضويت در شوراي عالي فضاي مجازي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي به کرسي ديگري درون حاکميت نرسيد و در مقايسه با «سلف» و «خلف»اش وضعيتي ميانه را براي خود ثبت کرد. اولي (علي لاريجاني) به بالاترين لايههاي نظام جذب شد و به دبيري شوراي عالي امنيت ملي و سپس رياست پارلمان رسيد و دومي (محمد سرافراز) طرد شد و مسووليتها از او سلب. ضرغامي اين روزها هرازگاهي به واسطه ضيافتهاي صبحانهاش خبرساز ميشود و از پشت ميز ميزبانياش راه «گفتوگو» با سياسيون و غيرسياسيون را در پيش ميگيرد. در همان ايوان معروف که تصوير و روايت از آن زياد بيرون ميآيد. ايواني که فرداي شب خروج ترامپ از برجام، پاي ما هم به آن باز ميشود و درست در صبحي که آفتاب و ابرها در جدال هستند براي پهن شدن روي آسمان، رييس سابق صدا و سيما توييت کنايهآميزش عليه دولت را ارسال ميکند، «خب حالا برويم سراغ مصاحبه شما!» بارها گفته شد نبايد خروج امريکا از برجام به ابزاري براي حمله به دولت تبديل شود ولي شما با توييت خود جملات پرکنايهاي نسبت به سياستهاي دولت و رييسجمهور مطرح کرديد؟ ترامپ ماههاست عمليات رواني را عليه جمهوري اسلامي آغاز کرده است و از قضا «رو» بازي ميکند، به قول جوانها خيلي تابلو بازي ميکند؛ يعني ميتوان رفتارهايش را حدس زد و جوابهاي دقيق براي او آماده کرد. به اعتقاد من، مواضع قلدرمآبانه ترامپ ميتوانست پاسخهاي روشنتر و کوتاهتري داشته باشد. اگر شما رييسجمهور بوديد، چه موضعي ميگرفتيد؟ دستور ازسرگيري غنيسازي ٢٠ درصد را ميدادم. برجام يعني امريکا وگرنه از قبل با ديگران هم گفتوگو ميشد. وقتي امريکا به اين توافق پشت پا ميکند، عملا برجام معنايي ندارد. بالاخره مواضعي که رييسجمهور مطرح کرد، مواضع نظام بود. حتي شخص رهبري هم آنچه مدنظر شماست را عنوان نکردند. بر فرض که نظام بخواهد با اروپا کمي جلوتر برود. اشکال ندارد ولي ما هم بايد ضربالاجل بگذاريم تا تکليف همهچيز روشن شود. از طرفي من الان روي مواضع نظام بحث ندارم بلکه به عنوان يک فرد رسانهاي درباره نحوه بيان اين مواضع صحبت دارم. من اگر جاي آقاي روحاني بودم، اصلا به ترامپ توجه نميکردم و حرفهاي او را با يک شوخي پاسخ ميدادم. به مردم کشورم اعلام ميکردم مردم ايران! از اينکه نسبت به امريکا چهرهاي ديگر را براي شما ترسيم کرده بودم، عذرخواهي ميکنم. اين ميتوانست شبيه يک موشک سهمگين عليه امريکا عمل کند. گفتوگو با امريکا در مقطعي بنابر تصميم و خواست نظام صورت گرفت و همانطور که آقاي صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي کشور گفته بود آغازش به اواخر دولت احمدينژاد بازميگشت که رهبري نيز در جريان آن قرار داشتند. حتي احمدينژاد اخيرا اعلام کرده باوجود مخالفت او به عنوان رييسجمهور وقت براي مذاکره با امريکاييها، اين مذاکرات صورت گرفت. حالا شما تصور کنيد اگر آقاي روحاني زبان به عذرخواهي ميگشود، موشکها به جاي آنکه به سمت امريکا پرتاب شود، از جانب شما، همفکرانتان و جريان اصولگرايي به سمت رييسجمهور شليک ميشد. احسنت! راست ميگوييد. اينجا نکتهاي وجود دارد. وقتي ميگوييم سياست ما عين ديانت ما است، اگر صادق باشيم مردم ما را بهتر ميپذيرند. ديگر به تيتر چهارتا روزنامه توجهي نميکنيم. اصلا آنها نبايد به ما خط بدهند. اگر آقاي روحاني از مردم عذرخواهي ميکرد اين يک تودهني براي امريکا بود، اما اينکه بگويد «يک مزاحم کم»، خب چطور امريکا تا ديروز کدخدا بود حالا مزاحم شد؟! در واقع بعد از پنج سال فقط شعارمان عوض شد و مرگ بر امريکا به مرگ بر مزاحم تبديل شد. اگر روحاني عذرخواهي ميکرد ممکن بود اين جريانات براي مقطعي نهضت «ديدي گفتيم» را عليه او به راه بيندازند ولي خيلي مهم نبود. از طرفي ديگر درمقابل بدعهدي تاريخي امريکا رييسجمهور بايد يک دستور عملي و صريح ميداد. اگر الان رسانههاي جهان را رصد کنيد دقيقا اين مساله مخابره ميشود که امريکا بدعهدي کرد، شيره ايران را کشيد، تاسيسات هستهاي ايران را تعطيل کرد و با صداي بلند با اين اقدام خود عکس ميگيرد و ميگويد ما ايران را سرجايش نشانديم، کرهشمالي را هم سرجايش مينشانيم. چرا اصرار داريد که بگوييد هستهاي تعطيل شده است در صورتي که اينگونه نبوده؟ منظور همان محدوديتهايي است که ايران در چارچوب برجام پذيرفته است. ميخواهم بگويم در مقابل چنين موضع تندي از جانب ترامپ، دنيا منتظر ديدن و شنيدن موضع جمهوري اسلامي است ولي ترجمان موضعي که رييسجمهور اعلام کرد اين است که گرچه امريکا از توافق رفت ولي ما به اروپا و سخنان خانم موگريني دل بستيم. به لحاظ جنگ رواني، اين دقيقا همان چيزي است که آنها ميخواهند. آنها اعتقاد دارند وقتي خشم مردم ايران فروکش کرد، مواضع اروپا هم تغيير ميکند. ولي مذاکره با اروپاييها بيشتر از آنکه دل بستن باشد، همانطور که از سوي مسوولان مختلف کشور اعلام شد براي گرفتن تضمينهاي قطعي است. اگر ايران هم واکنش مدنظر شما را ابراز ميکرد احتمالا تفاوت چنداني با رفتار ترامپ نداشتيم. بهتر بود اقدامي عملي صورت ميگرفت، حتي به شکل مرحلهاي. در بيان بايد پاسخ آن رفتار خشن ترامپ با يک اقدام عملي يا دستور روشن داده ميشد. اينکه ايشان[روحاني] اقدام عملي را به اين سمت سوق دادند که به وزير خارجه دستور داده شده است با اروپا مذاکره کند، اقدام عملي نيست، بلکه شبيه به شوخي است. اين ماموريت حتي از زبان رهبري هم به دستگاه ديپلماسي کشور ابلاغ شد، پس نميتوان گفت شوخي در کار است. از سوي ديگر، رييسجمهور درباره اقدامهاي عملي حاکميت در پروندههاي مهم همچون برجام به تنهايي تصميمگيرنده نيست. اتفاقا در اين حوزه، منظور ما شخص آقاي روحاني است. من معتقدم نظام در طول اين پنج سال، با مواضع آقاي روحاني همراهي کرده است. به نظرم اگر آقاي روحاني موضع جديتري در اين زمينه داشت بعيد ميدانم کسي با ايشان مخالفت ميکرد. درحالي که عکس اين مساله هميشه رخ داده است؛ يعني مواضع جدي نظام با مواضع آقاي روحاني و شعارهاي انتخاباتي ايشان تعديل شده است. اين را همه ميدانند. بازهم ميگويم، اگر ايشان از مردم عذرخواهي ميکردند و هجمهها را به جان ميخريدند، بهتر بود. خاطرم هست در سال اول رياستجمهوري آقاي روحاني، ماجراي توزيع سبد کالا موجب هجوم سرسامآور مردم به فروشگاهها شد. اينقدر تصاوير اين صحنهها تاسفبار بود که ما آن زمان در صدا و سيما به خاطر مصالح ملي و به نفع دولت اجازه پخشش را نداديم. اين تصاوير را در دولت بردم و به آقايان وزرا نشان دادم. دولت هم از بابت اين اتفاقات از مردم عذرخواهي کرد و کار خيلي خوبي بود. در مديريت، اصلي وجود دارد که ميگويد رهبر يک سازمان بايد انتظارات پيروان خود را تاجايي که ميتواند برآورده کند، در غير اين صورت، مديريتش به تدريج تضعيف ميشود. در چنين شرايطي انتظار مردم ايران از آقاي روحاني بيشتر بود. ولي بسياري معتقدند همين اصل مديريت، در دوران رياست شما بر رسانه ملي مغفول ماند و چندان که بايد، انتظارات مردم برآورده نشد و حتي در موقعيتهاي مشابه هم، کسي عذرخواهي از زبان رييس صدا و سيما نميشنيد. کسي نميگويد آقاي روحاني هرروز بيايد عذرخواهي کند، بلکه منظور مواقعي است که طرف احساس کند دقيقا مسير را غلط رفته است. شخصا معتقد هستم در ده سالي که در راس رسانه ملي بودم، هيچ مسير راهبردي را اشتباه نرفتم. شايد بزرگترين انتقادهايي که رسانههاي مشابه روزنامه شما دارند، حوادث ٨٨ است. در اين مورد هم هرچقدر فکر ميکنم به اين نتيجه ميرسم که در آن مقطع، رفتار صدا و سيما منطقيترين و دقيقترين رفتار در آن حوادث بوده است. الان از آقاي يامين پورِ اصولگرا گرفته تا روزنامههاي اصلاحطلب به من انتقاد ميکنند که چرا پس از انتخابات ٨٨، آنتن زنده و فردي در اختيار آقاي موسوي قرار ندادم، در صورتي که فکر ميکنم من به عنوان رييس وقت صدا و سيما بهترين و دقيقترين تصميم را گرفتم و آن را مستقيما با آقاي موسوي هم درميان گذاشتم. اين نگاه شخصي شماست، ولي نقدها به رفتارهاي صدا و سيما در سال ٨٨ فراوان است. بله، ممکن است شما بگوييد اين نگاه اشتباه است ولي من معتقدم رفتار رسانه ملي در آن ماجرا ١٠٠ درصد درست بوده است. شما بگوييد دقيقا کدام موضوع در ذهنتان است که يک مسير راهبردي توسط صدا و سيما دقيقا اشتباه طي شده بود و ما بايد براي آن عذرخواهي ميکرديم؟ براي مثال در سال ٨٨، بسياري از کارشناسان معتقد بودند پخش زنده سخنراني احمدينژاد بعد از اعلام نتايج انتخابات، نقش عمدهاي در شکلگيري تجمعات روزهاي بعدي در تهران داشت، چراکه پيشبيني ميشد او صحبتهاي تحريککنندهاي عليه طرفداران نامزدهاي رقيب به زبان بياورد. حتي چند سال بعد هم در مستندي که صدا و سيماي پساضرغامي پخش کرد، اعلام شد که پخش مستقيم آن سخنراني نادرست بوده است. اما شما اين اشتباه را نه هرگز پذيرفتيد و نه عذرخواهي کرديد. اينکه گوينده نسبت به کلماتش بيدقتي داشته باشد و چيزي بگويد که بستر تعميم داشته باشد در اختيار ما نيست، بلکه در اختيار اوست. اخيرا هم عين اين مطلب را در مورد آقاي صديقي پيرامون اظهارات ايشان در نماز جمعه مطرح کردم. گفتم من يقين داشتم منظور احمدينژاد از آن عبارت خس و خاشاک، جمعيتي که ٢٥ خرداد به خيابانها آمدند نبود، بلکه مقصود او آن عده معدودي بودند که آشوب کردند. اما دشمن از اين عبارت احمدينژاد استفاده کرد و آن را تعميم داد. به آقاي صديقي ميگويم من منظور شما از بيان آن کلمه را ميدانم اما ظرفيت تعميم دارد، چون رسانهها فوقالعاده متکثر شدهاند. بنابراين معتقد هستم اگر احمدينژاد خس و خاشاک را نميگفت حتما بهتر بود. حتي درباره آن بيست دقيقه اضافهاي که به آقاي احمدينژاد داده شد باوجود اينکه قانوني بود و تصويب شوراي پنج نفره نظارت بر تبليغات انتخابات رياستجمهوري که صدا و سيما يک عضو آن بود را به همراه داشت، شخصا از ايشان خواستم از اين بيست دقيقه قانونياش استفاده نکند ولي ايشان به آن عمل نکرد. يا براي مثال، در سخنراني ميدان وليعصر، چون تريبون باز بود عدهاي شعارهايي عليه آقاي هاشمي مطرح کردند که ما در ابتداي خبر ٢١، از مردم عذرخواهي کرديم. اما پخش شعارها عليه مرحوم هاشمي در دوران فعاليت شما ادامه پيدا کرد و حتي اهانت بعضي نمايندگان جبهه پايداري در مجلس به ايشان، اغلب بخش جدايي ناپذير برخي گزارشهاي رسانه ملي بود. بالاخره پخش مستقيم است! همه آنها به پخشهاي مستقيم ختم نميشد، بلکه گاهي چاشني گزارشهاي جانبدارانه تلويزيون هم ميشد. اين ديگر جزييات است و جزييات در خاطرم نيست. يعني همچنان معتقديد پخش مستقيم سخنراني احمدينژاد اشتباه نبود؟ قضاوت پسيني، قضاوت جامع و درستي نيست. بايد آن تصميم را در همان حوزه و مقطع زماني بررسي کرد. براي مثال در ماجراي لانه جاسوسي، دوستان اصلاحطلبي که خودشان در آن جريان محور بودند، سالها بعد حرفهايي زدند که نشانه پشيماني آنها از تسخير لانه جاسوسي بود. به نظرم، اين دوستان در فضاي خاصي قرار گرفتند و جوگير شدند اما مدتي که گذشت مواضع آنها دوباره متعادل شد و گفتند در آن شرايط و مقطع، کارشان بسيار درست بوده و بايد مردم را نسبت به عمق جنايات امريکا آگاه ميکردند. به همين دليل وقتي در مقطعي ديگر اتفاق مشابهي ميافتد و به سفارت انگليس حمله ميشود، همه از جمله رهبري آن را محکوم ميکنند. احمدينژاد از فروردين ٨٨ سفرهاي استانياش را که بيشتر هم جنبه تبليغاتي داشت از سر گرفت. در صورتي که هنوز مهلت تبليغات رياستجمهوري آغاز نشده بود اما صدا و سيما با شدت و قوت اين سفرها را پوشش ميداد و به نوعي براي او راي جمع ميکرد. بعد از انتخابات، در ديدار دانشجويان با رهبر انقلاب، وقتي يکي از دانشجويان از اين رفتار رسانه ملي انتقاد کرد، رهبري گفتند اتفاقا بنده هم به اين مساله نقد داشتم. ولي بعد از مطرح شدن نقد ايشان هم رويه صدا و سيما تغيير نکرد. رييسجمهور در دور دوم انتخابات اصولا ممنوعالتصوير نميشود و برنامههايش پوشش داده ميشود. زماني که آقاي هاشمي ميخواست براي بار دوم در رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري شرکت کند، مخالفان ايشان هم همين انتقادها را به صدا و سيما مطرح ميکردند. پاسخ سازمان اين بود که بالاخره آقاي هاشمي رييسجمهور است و بايد برنامههاي ايشان پوشش داده شود. حتي خود آقاي هاشمي هم يکبار به اين انتقادها پاسخي به اين مضمون دادند که بالاخره ما مسوول و مشغول کار هستيم، بنابراين نميتوانند ما را حذف کنند. اما شخصا درباره آقاي احمدينژاد موضوع را بهشدت مديريت کردم. چندبار به وزراي ايشان گفتم اگر پروژه بزرگي براي افتتاح داريد، من آنطور که بايد، حق اين پروژه را ادا نخواهم کرد و به يک خبر کوتاه بسنده ميکنم چراکه انتخابات در پيش است. سختگيريام به حدي بود که بعضي از آقايان وزرا اگر پروژه مهمي داشتند براي مشورت پيش من ميآمدند و ميگفتند قصد داريم فلان پروژه را افتتاح کنيم، آيا اين مشمول سختگيريهاي شما ميشود يا نه. به آنها پيشنهاد ميکردم که افتتاحشان را به بعد از انتخابات موکول کنند. اصلا هم ربطي به آقاي احمدينژاد نداشت، بلکه به نفع شخص وزير بود. همه ميدانستند سفرهاي استاني نقش موثري در جذب آرا دارد اما چرا اين سختگيريها شامل حال سفرهاي استاني احمدينژاد نشد؟ بالاخره اخبار رييسجمهور بايد پخش شود. اين قانوني است که براي همه روسايجمهور اعمال ميشد و در هر سه دوره سازمان يعني دوران آقاي لاريجاني و بنده و آقاي عسگري، رفتار سازمان در زمان انتخابات، رفتاري قانوني و مبتني بر مصوبات شوراي پنج نفره نظارت بر تبليغات انتخابات بوده است. کليدخوردن پروژه حذف آقاي هاشمي از رسانه ملي در دوران رياست شما بر سازمان هم مصوبهاي داشت؟ در دوره من برنامههاي فراواني از مرحوم آقاي هاشمي پخش شده است. در اين باره قبلا صحبتهايي داشتهام. ولي هيچوقت موضوع را دقيق توضيح ندادهايد؟ گفتهام و ديگر تکرار نميکنم، چون بعدا همين حرفهاي تکراري تيتر ميشود. شبيه اين ميماند که خيليها درباره مساله حصر از من سوال ميکنند. براي مثال، چندي پيش از يکي از دانشگاهها با من تماس گرفتند و گفتند ميخواهيم بين شما و يکي از چهرههاي سرشناس اصلاحطلب مناظرهاي درباره حصر برگزار کنيم. گفتم چرا مرا دعوت ميکنيد؟ گفتند چون شما درباره حصر صاحبنظر هستيد! گفتم من درباره حصر کارشناس نيستم و تنها يک حرف دارم و ميگويم اين موضوع بحث امنيتي بود. اين مشکل امنيتي در شوراي عالي امنيت ملي که من هم عضو آن بودم و البته حق راي نداشتم، راي آورد و بعد از ٢٠ ماه از حوادث ٨٨، اجرايي شد. هروقت هم شوراي امنيت عالي ملي تشخيص داد اين موضوع بايد منتفي شود، در اين باره تصميم ميگيرد. کارشناسان حصر، کارشناسان امنيتي از دولت و وزارت اطلاعات و دستگاههاي ديگر هستند و من حرف تازه و کارشناسي ندارم. به همين دليل درباره بحث آقاي هاشمي هم چون حرف تازهاي ندارم، چيزي نميگويم. با اين حال اما شما درباره حصر زياد اظهارنظر ميکنيد. براي مثال، اخيرا گفته بوديد موضوع حصر را به رهبري منتسب نکنيد. دليلش اين است که افرادي مثل حضرتعالي اصرار بر طرح محور موضوع تکراري دارند! اين موضوع مصوبه شوراي عالي امنيت ملي است. همانطور که تلگرام براي مقطعي با تصميم شوراي عالي امنيت ملي فيلتر شد و بعد هم رييسجمهور اعلام کرد که تلگرام رفع فيلتر شد. هم فيلتر شدن در آن مقطع و هم رفع آن با نظر شوراي عالي امنيت ملي بود. درباره حصر هم وضعيت به همين شکل است. علي مطهري آبان ٩٥ در حاشيه نمايشگاه مطبوعات گفته بود: «چون نظر برخي از بزرگان بر ادامه حصر است ساير مقامات به اين موضوع وارد نميشوند.» بالاخره ايشان از اعضاي کميته رفع است و در جريان جزييات قرار دارد. وقتي خودتان معتقد هستيد کارشناس حصر نيستيد، پس احتمالا نبايد موضوعات مربوط به اين ماجرا را رد يا تاييد کنيد. من از اين موضوع مطلع نيستم و هرکس هر ادعايي کرده است، حتما توضيحي براي آن دارد. ولي يک نکته را ميدانم و آن اينکه وقتي دستگاههاي مختلف نظام در مسير قانوني، وظايفشان را انجام ميدهند رهبري معمولا با آنها مخالفت نميکنند، حتي اگر شخصا مخالف باشند. در همين قصه برجام، ممکن است نگاه رهبري به اين فرآيند کاملا مخالف آن نگاهي باشد که آقاي روحاني داشته است. در واقع، رهبري به دولت و راي مردم احترام ميگذارند و تا جايي که امکان داشته باشد حمايت هم ميکنند. شما ببينيد حمايتها و جملات رهبري درباره آقاي ظريف و مذاکرهکنندگان کشورمان چقدر سرشار از تعريف و تمجيد بود و به رسالت و تدين و سلامت آنها تاکيد شد. اين در شرايطي بود که خيليها، حرفهاي ديگري درباره آنها ميزدند. تاجايي که من اطلاع دارم و ذهنم ياري ميکند، تاييدي که رهبري نسبت به آقاي ظريف و تيم مذاکرهکننده انجام دادهاند، اگر بگويم درباره هيچ شخصي نگفتهاند، حداقل ميتوانم بگويم کمنظير است. چرا؟ چون رهبري پشيباني ميکنند تا دستگاهها بتوانند کارشان را انجام دهند. براي مثال برخي عملکردهاي صدا و سيما از نظر رهبري داراي اشکال بود و ايشان در سخنرانيها بعضي انتقادهايشان را به ما ميگفتند و بعضي را هم در جلسات خصوصي با بنده مطرح ميکردند. ميگفتند بدانيد فلان اشکال جدي را داريد، من اينها را جايي مطرح نميکنم ولي برويد و برطرف کنيد. بنده از اين نمونهها در دوران رياست بر سازمان زياد دارم [خنده]. بنابراين رهبري از دستگاهها حمايت ميکنند. در ماجراي فيلترينگ هم، شوراي عالي امنيت ملي تلگرام را فيلتر ميکند و دو هفته بعد تصميم به رفع آن ميگيرند و آقاي روحاني همان شب شبيه يک فتح بزرگ از آن با عنوان «دستور رييسجمهور براي رفع فيلتر تلگرام» ياد ميکند. چطور در آن موضوع شوراي امنيت، شوراي امنيت است اما در ماجراي حصر که با حضور شخص آقاي روحاني، حصر تصويب ميشود، براي رفع آن آدرس جاي ديگري را ميدهيم؟! پروندههاي مختلف فرآيندهاي مختلفي دارند. اهميت حصر يا برجام با تلگرام قابل مقايسه نيست. پس ميتوان گفت به دليل اهميت آن دو پرونده، قطعا نظر بزرگان نظام هم در آنها دخيل است. من حرف شما را قبول دارم اما اتفاقا چون بعضي از مسائل خيلي مهم هستند براي ثبت در تاريخ، حضرت آقا تاکيد دارند که روال قانوني اين موضوعات طي شود. در ماجراي مسدودسازي پيامرسانها، فکر ميکنيد مردم از فيلترينگ تلگرام بيشتر خوشحال ميشوند يا فيلترينگ تلويزيون؟ از زماني که از مسووليت رياست سازمان کنار رفتم، سعي ميکنم حتيالمقدور در اين باره صحبت نکنم. مگر اينکه يک مورد خاص را کسي سوال و اصرار کند قدري توضيح ميدهم. اما راجع به تلويزيون قضاوتي نميکنم چون مديران بعدي، مديران زحمتکشي هستند و تضاد صحبتهاي من بهخصوص وقتي تيتر رسانهها ميشود، حالت بدبيني براي مديريت بعدي را ايجاد ميکند. همه اين سوالها به ١٠ سال رياست خودتان در سازمان برميگردد. درباره دوران خودم هم اگر بخواهم توضيح بدهم، در بعضي موارد با دوران فعلي مقايسه ميشود به همين دليل ترجيح ميدهم به خاطر رسانه ملي به اين موضوعات ورود نکنم که جنبه مقايسهاي پيدا نکند. بحث من درباره فيلترينگ هم اصلا مربوط به تلگرام نيست. آنچه اهميت دارد اين است که با مصوبات شوراي عالي فضاي مجازي که رييسجمهور، رييس آن است در ٥جلسه اين شورا آييننامه خوبي درباره پيامرسانهاي داخلي تصويب و مقرر شد دولت، حاکميت و دستگاههاي مختلف کشور براي رشد پيامرسانهاي داخلي به حمايت همهجانبه از آنها بپردازند. در اين قضيه من فقط يک حرف دارم: ماهيت تعاملي پيامرسان ايجاب ميکند که دولت براي تحقق اين حمايت موثر از پيام رسانهاي داخلي، حمايتهاي ايجابي و سلبي (در صورت لزوم) ولو موقت انجام دهد. جمله رييسجمهور مبني براينکه انحصار نبايد وجود داشته باشد کاملا درست است و کسي هم مخالف پيامرسانهاي خارجي نيست، اما سوال اينجاست که اگر رييسجمهور با صداي بلند علاقهمند است اعلام کند دولت مزاحم پيامرسان خارجي نيست، اشکال ندارد، ولي اگر يک پيامرسان خاص اقداماتي در برابر دولت انجام داد، دولت با او جلسه گذاشت، توافقاتي کرد و او خلاف کرد، اين ديگر برجام نيست که زورمان نرسد! بايد با او برخورد کنيم. به همين دليل اعلام کردم که دولت متن مذاکرات محرمانهاش با اين جوان روسي (مدير تلگرام) را علني کند تا مشخص شود چه چيزي از او خواسته شد و انجام نداد. مشاور رييسجمهور هم اعلام کرد که او به تعهداتش عمل نکرده است. اولين برخورد اين است که CDNها و آن پهناي وسيع را که دراختيارش قرار دادند و برايش دوپينگ فني و سياسي کردند از او بگيرند. اصلا فيلترينگ تلگرام آدرس غلطي است که بعضي ميدهند تا دوقطبيسازي کنند. شخصا يکي از وظايفي که براي خودم تعيين کردهام اين است که اين دوقطبيها را از بين ببرم. خيلي از موضوعات کشور اصلا دو قطبي نيست. ممکن است در ايام انتخابات اين فضا ايجاد شود ولي در ساير اوقات دوقطبي نيست. بنابراين، دولت بايد حداقل، ظرفيتهاي موجود را در اختيار نيروهايي که پيامرسانهاي داخلي را راهاندازي و مديريت ميکنند، قرار دهد. اگر اين حرکت ملي و تاريخي موفق شود، افتخارش براي دولت است. رييس سياستگذاري فضاي مجازي، رييس مرکز ملي فضاي مجازي است که منصوب رييسجمهور است. رييس بخش اجرا نيز آقاي جهرمي، وزير ارتباطات است که او هم منصوب رييسجمهور است. آقاي روحاني وقتي به رياستجمهوري رسيد، آقاي اخوان که در دوران احمدينژاد، دبير شوراي عالي و رييس مرکز ملي فضاي مجازي بود را برکنار کرد. بعد از آن، دولت آقاي انتظاري را براي اين سمت انتخاب کرد اما بعد از مدتي، آقاي روحاني با کسي که خودش منصوب کرده بود نتوانست کار کند و آقاي فيروزآبادي بر سرکار آمد. بنابراين آقاي فيروزآبادي مورد اعتماد همه است. شما ميگوييد همهچيز در يد قدرت دولت و رييسجمهور است ولي دادستان کل کشور اعلام کرده که مسووليت فيلترينگ تلگرام با قوه قضاييه است. قوه قضاييه بر اساس وظيفه ذاتي خود مسووليتهايي دارد، در صورت لزوم و با ادله کافي بايد به آن عمل کند. جزييات اين مسائل را بايد مسوولان قضايي توضيح دهند. در زمانه انفجار اطلاعات که مردم با فيلترشدن يک پيام رسان به سمت پيامرسانهاي بيشمار مشابه مهاجرت ميکنند و به هرشکل ممکن راه ارتباط و اطلاعرساني را پيدا ميکنند، اقداماتي مثل ممنوعالتصويري ديگر جواب ميدهد؟ در زمان انفجار اطلاعات، کشورهاي توسعه يافته و صاحبان اين فناوري قواعد سفت و سختي دارند که بر اساس آن فضاي مجازي را مديريت ميکنند. هيچ کجا مثل ايران، در اين عرصه بيقانون نيست. برخورد محاکمهگونه سناي امريکا با مدير فيس بوک يکي از اين شاهد مثالهاست. شما تاکيد داريد که بايد از دوقطبي شدن فضا پرهيز کرد، روشن است که ممنوعالتصويريها هم قطعا به دو دستگي دامن ميزند. بحث من درباره دوقطبي شدن فضا بيشتر به رفتارهاي آقاي روحاني برميگردد چرا که فکر ميکنم برخي مواضع نادرست رييسجمهور براي جريانهاي سياسي مخالف و رقيب ايشان تحريککننده است. اين مواضع، بعضا حرفهاي خوب آقاي روحاني را هم از بين ميبرد. کشور اکنون در فضايي قرار دارد که بايد شرايطي فراهم کنيم تا از طريق گفتوگو، قرائتهاي مختلف از پديدههاي يکسان مطرح و سپس مشخص شود چه کسي حرف درست ميزند و چه کسي نادرست. متاسفانه در کشور فضايي ايجاد کردهايم که هر حرف حقي که زده ميشود به نوعي مصادره ميشود و بعد هم وجاهت و اعتبار آن مخدوش ميشود. البته هم اصلاحطلبان و هم اصولگرايان در شکلگيري چنين فضايي مقصر هستند و بايد درصدد اصلاح آن برآييم. خاطرم هست در دوران معاونت سينمايي، آقاي الياس حضرتي به من گفتند آقاي ميري، بازيگر کمدين دوران شاه آدمي سياسي نيست و بعد از انقلاب ممنوع شده است، حالا اجازه دهيد کار کند. در سالهاي ابتدايي بعد از انقلاب، در دوران آقاي خاتمي سينماي کشور در اختيار جريان آقاي انوار و بهشتي بود که از ويژگيهاي آنها اقتدار جدي در سينما بود. در دوران آنها تعيين شد چه کساني بايد حذف شوند و چه کساني حذف نشوند. به همين خاطر من درباره آقاي ملک مطيعي بدون اينکه اسمي از ايشان ببرم گفتم معلوم نشد ضوابط آن دوران چه ضوابطي بوده است که مبناي مشخصي ندارد. چرا وقتي خودتان بر سر کار آمديد اين اصول را مشخص و اصلاح نکرديد؟ در واقع مديران بعدي حتي بنده هم مقهور آن شديم و همين سياست را ادامه داديم. اگر اعتقاد به مشکلدار بودن سيستم داشتيد، طبيعتا بايد درصدد اصلاحش برميآمديد! اينکه صرفا از آن انتقاد کنيد قابل توجيه است؟! سازمان آنقدر گرفتاري داشت که امکانش نبود. بعضيها به من انتقاد ميکنند که چرا بعضي از مواضعي که الان داري، آن زمان نداشتي؟ در واقع من آن زمان هم همين مواضع را داشتم ولي لزومي به اعلام آن نيست چرا که وقتي شما رييس يک سازمان بزرگ هستيد، نميتوانيد مواضع شخصيتان را دايما مطرح کنيد. اگر در دوران رياست بر سازمان صدا و سيما به اين موضوع ورود ميکردم و به دنبال اصلاح بعضي از اين امور بودم، قطعا سازمان وارد برخي حواشي غيرضرور ميشد. متاسفانه گاهي ميخواهيم از اينگونه موضوعات بهرهبرداري سياسي و جناحي کنيم. شبيه انتخاباتها که بلاي جان کشور ميشود درصورتي که اگر واقعيت آن را بنگريم، انتخابات شادي و نشاط ملت است اما با رفتارهاي برخي جريانها تبديل به عزا ميشود. در همين انتخابات ٩٦، آنقدر که عليه نظام افشاگري شد، امام(ره) درباره شاه افشاگري نکرده بود. افشاگريهاي ٨٨ بين موسوي و احمدينژاد هرگز بهشدت افشاگريهاي نامزدهاي انتخابات ٩٦ نبود، چرا؟ چون انتخابات را به دعوا بدل کرديم. برخي رسانهها از همين اظهارنظر من سوء برداشت کردند و مرا مخالف انتخابات معرفي کردند در حالي که ما داريم انتخابات را آسيبشناسي ميکنيم و بايد امانتدار ادبيات آن باشيم. درباره آقاي ميري حرفتان نيمهتمام ماند. درباره ايشان ميگويم اگر لازم شد همين آقاي حضرتي بيايد بدون نگاه سياسي و تبليغاتي برود با همان مديران سينمايي ١٠ ساله مديريت آقاي خاتمي در ارشاد صحبت و سوال کند سياست آنها درباره فعاليت يا ممنوعالکاري بازيگران چه بود؟ اگر سياستي درکار نبوده است، رافت اسلامي ميتواند شامل حال خيليها شود. براي مثال، خانم رابعه اسکويي پشيمان شدهاند و اين پشيمانيشان را هم با صداي بلند اعلام کردهاند اما تا امروز که با شما صحبت ميکنم، هرروز با دستگاههاي مختلف اطلاعاتي صحبت ميکنم تا به ايشان اجازه فعاليت بدهند و هنوز هم نتيجه نگرفتهام. چرا همه شعار ميدهيم؟ چرا از کسي که اعلام پشيماني ميکند، حمايت نميکنيم؟ اين مسائل درد مشترک همه ما است ولي همهچيز را خطي و جناحي کردهايم لذا بنده که از ابتدا عضو هيچ گروه سياسي نبودم و نگاه انقلابي داشتهام، هميشه گفتهام هرکسي ميخواهد از رهبري دفاع کند، ميگويند اين حرف اصولگرايان است! اصلا اين خبرها نيست. رابطه خيلي از اصولگريان با چارچوبهاي ارزشي رهبري فاصله دارد. اگر صدف طاهريان برميگشت و ميگفت اشتباه کردم، از او هم به همين شدت دفاع ميکرديد و پيگير روبه راه شدن کارهايش بوديد؟ [خنده] اتفاقا يک نفر برايم دقيقا همين را کامنت کرده بود. نوشته بود: «اگر مردي، طاهريان را برگردان!» انتقادهاي مداوم شما از عملکرد آقاي روحاني در حوزههاي مختلف با مطرح شدن زمزمههايي مبني بر اينکه آقاي ضرغامي سوداي رفتن به پاستور دارد قدري قابل توجيه است، اما چرا براي انتقاد سراغ ديگر نهادها نميرويد؟ تا دلتان بخواهد همه نهادها را نقد کردهام. نهادهاي دولتي و حاکميتي. ولي تاکيد عجيبي بر انتقاد از دولت و رييسجمهور داريد. نقدي که امروز بنده به دستگاه قضايي دارم، کمتر کسي چنين نقدي دارد. بعضي از اين نقدها که صريح و سياسي است منعکس ميشود مثل نقدي که به صحبتهاي دادستان درباره احمدينژاد و چهگوارا مطرح کردم و گفتم يک موي چهگوارا را به هزارتا نمازشبخوان ترجيح ميدهم. اخيرا هم باز به ايشان نقد کردم و گفتم آنهايي که شما ميگوييد روحاني نما، روحاني نما نيستند، بلکه روحانياند و گفتم اين چه مدل دفاع از رهبري است؟! چرا فکر ميکنيم چهارتا طلبه اگر مخالف ولايت فقيه بودند، خطرناک است؟! اصلا خود آقا بارها گفتهاند حتي اگر نظام را قبول نداريد، پاي صندوقهاي راي بياييد. براي مثال بنده به غلط بودن سيستم نظارتي کشور که بخش مهمي از آن برعهده قوه قضاييه است نقدهاي جدي دارم و اتفاقا در اين زمينه از دولت حمايت کردهام؛ فرقي نميکند کدام دولت، بلکه ميگويم وقتي يک مدير برجسته دولت که سازمان عريض و طويلي را ميگرداند و در سطح کلان موفقيتهاي زيادي دارد، اگر چهارتا اشکال هم پيش آمد نبايد با عينک محدود خود برويم روي همانها تمرکز کنيم و دست بگذاريم، حتي اگر تخلف شده باشد. زيرا در اين صورت کل کار ارزشمند يک مدير برجسته را زير سوال ميبريم. شرايط به گونهاي شده است که مديران برجسته جرات ريسک ندارند و حتما قوه قضاييه بخشي از تقصير را برعهده دارد؛ به همين دليل با بخشي از حرفهاي آقاي روحاني در اين موضوعات موافق هستم. چرا هيچوقت به نيروهاي مسلح و مساله ورود بخشي از آنها به سياست انتقاد نميکنيد؟ يا حتي شوراي نگهبان؟ آخرين نقد من به شوراي نگهبان به ماجراي سپنتا نيکنام برميگردد بهطوري که بعضي از دوستان ما در اين شورا از من گلهمند شدند ولي همچنان معتقد هستم درباره سپنتا يکي از دقيقترين استدلالها را مطرح کردم، چون اصلا وارد دعواهاي سياسي نشدم، آخرش هم به شوخي گفتم مگر مسلمانها چه تخم دو زردهاي کردهاند که زرتشتيها نميکنند؟! درباره نيروهاي مسلح هم در جلسات خصوصي نقدهايم را مطرح ميکنم. بالاخره درباره نيروهاي مسلح حساسيتهايي هست و بهتر است بحثها را رسانهاي نکنيم. ميخواهم بگويم فقط دولت مورد انتقاد قرار نميگيرد بلکه جريانات اصولگرا را هم که خيليها تصور ميکنند متعلق به آنها هستم، بارها نقد کردهام. چرا اصرار داريد که بگوييد اصولگرا نيستيد در صورتي که در ميان ياران جمنا بوديد؟ وقتي جمنا تشکيل شد گروهي از دوستان اعلام کردند ما جمعي از نيروهاي انقلابي هستيم که ربطي به اين جناح و آن جناح نداريم. حتي در بعضي مصاحبهها، اعضاي شوراي مرکزي جمنا اعلام کردند حتي يک اصلاحطلب هم ميتواند عضو جمنا باشد. در انتخابات ٩٦، جبهه انقلاب بدون جايگاه اصولگرايي يا اصلاحطلبي بارها پيش من آمدند و دعوت کردند که در انتخابات شرکت کنم، احساس تکليف کردم و بيانيهاي کوتاه دادم که با دعوت «جبهه انقلاب» وارد اين عرصه شدم. در سخنرانيام در ١٧ فروردين هم اصولگرايان را نقد کردم و شايد يکي از دلايل راي نياوردنم در جمنا هم همين مساله بود. بعدها هم اين انتقاد را مطرح کردم که چرا جمنا بعد از انتخابات بهطور کلي ساکت شد و در موضوعات مختلف موضعگيري نداشت. مگر يک تشکيلات سياسي نبايد هميشه فعال باشد؟ بازهم ميگويم من عضو جمنا نبودم، ولي گفتم اگر کانديداي انقلابي به ميدان بيايد حمايت ميکنم. اما الان معتقد هستم، جمنا در طول ماههاي بعد از انتخابات نتوانست سياست ورزي کند و براي جريان انقلابي خوراک فراهم آورد. بنابراين به جمنا انتقادهايي وارد است؛ نه فقط از جانب من، بلکه دوستان عضو اين تشکيلات هم انتقاد دارند. گفته ميشود در جلسات شوراي مرکزي جمنا با وجود اينکه از شما دعوت ميشود، حاضر به شرکت کردن نيستيد. بعد از انتخابات چندباري بنده را دعوت کردند ولي به دليل اينکه از ابتدا در هيچ يک از جلساتشان شرکت نميکردم، به هيچ جلسهاي نرفتم. اگر جمنا در انتخابات بعدي برقرار بماند، بازهم به جمع آنها ميپيونديد؟ من ديگر مساله کشور را اين موضوعات نميبينم. وظيفهاي که ضرغامي امروز براي خودش تعيين کرده اين است که نگاه انقلابي و بازگشت به ارزشهاي سال ٥٧ را احيا کند. من نگران اليگارشي در کشور هستم که از همه جريانها يارگيري کرده است. به همين دليل بنده بارها گفتم مخالف نظام پارلماني هستم و شايد تنها فرد غيراصلاحطلبي بودم که چنين نظري داشتم. نظام پارلماني جايي جواب ميدهد که جريانات سياسي و احزاب رسمي حضور دارند و چارچوب کارشان روشن است، اما در کشور ما که بلافاصله باند حاکم ميشود، چنين نظامي جواب نميدهد. وقتي اينگونه صحبت ميکنم، مطمئن باشيد از اين باندها مطلعم که همه نوع تيپ آدم از اصولگرا گرفته تا اصلاحطلب و معتدل در آن حضور دارند. بايد بپذيريم که اين اليگارشيها شکل گرفته است زيرا منافع مشترک دارند که بخشي از آن اقتصادي است و بخشي از آن منافع قدرت. در واقع با نظام پارلماني، جمهوريت نظام و راي مردم از بين ميرود. اين باندها الان در کدام بخشها حضور و نمود بيشتري دارند؟ اگر روزي لازم باشد اسم آدمهايي که در آن هستند را هم ميگويم ولي الان چنين قصدي ندارم چون نميخواهم حرفهاي حساب مان در حاشيه قرار گيرد. اينها در واقع سازمانهاي غيررسمي را اداره ميکنند که البته بخشي از ساختار رسمي هم در دست شان است. گاهي با خودم ميگويم اگر شهيد مطهري الان بود، آيا ميتوانست با همان شجاعت و صراحت حرفهايش را به زبان بياورد؟ شهيد مطهري با شهادتش اولا حقانيتش را تثبيت کرد و ثانيا با شجاعت حرفهايش را زد. امروز اگر کسي بخواهد با شجاعت حرفهايش را بزند، بلافاصله به او برچسب ميزنند تا جايي که طرف باخود ميگويد بهتر است صحبت نکنم. بنابراين، با خود قرار گذاشتهام از برچسبها و پيشداوريها نترسم و حرف متفاوتي که ضرورت جامعه است را مطرح کنم. البته لازمه چنين تصميمي، دانش، تجربه و اعتقاد عميق به حاکميت و نظامي است که برپايه ولايت فقيه است. ممکن است حضور در انتخابات را هم به عنوان بخشي از اين حرف و حرکت متفاوت تفسير کنيد؟ وظيفهام را فراتر از انتخابات ميدانم. همانطور که گفتيد از ارزشهاي اوايل انقلاب فاصله زيادي گرفتهايم و حتي ممکن است گروههايي در قالب جريانهاي انقلابي بخواهند، فاصلهها را بيشتر کنند. فکر ميکنيد مسير اين گروهها ميتواند براندازي معکوس را در مقابل براندازي قانوني در پي داشته باشد؟ حتما همينطور است. هر امر پسنديدهاي، قلابي هم دارد. دشمن اگر بخواهد اهداف مورد نظرش براي براندازي نظام در کشور ما را دنبال کند، حتما از طرق مختلف اقدام ميکند؛ حتي يکي از معاني نفوذ هم همين است؛ اينکه با ماسک انقلابي و چهرهاي موجه و دلسوز نظام وارد حاکميت شود و اهداف دشمن را در فاصلهسازيها به پيش برد. بنابراين بايد با زيرکي و کارشناسي فراتر از نگاههاي سياسي و حزبي به مساله نفوذ ورود و موثر عمل کنيم. دشمن ممکن است با هرنقابي ظاهر شود و در برخي حوزهها قطعا با نقاب خودي بهتر ميتواند کار کند. هيچوقت در صدا و سيما نفوذ صورت گرفته؟ اينکه عدهاي يافت شوند که سمپاتهاي توده يا مجاهدين خلق بوده باشند؟ نحلههاي سياسي و فکري مختلف هميشه در صدا و سيما وجود دارند، همانطور که در نيروهاي مسلح و قوه قضاييه همچنين ترکيبي وجود دارد. البته آن جملهاي که حضرت امام(ره) فرمودند که نيروهاي سياسي نبايد وارد احزاب شوند به معناي نداشتن فکر سياسي نيست بلکه يعني فعاليت سياسي به معناي جناحي و حزبي انجام ندهند. درباره صدا و سيما نيز به دليل اينکه حراست اين سازمان به وزارت اطلاعات مرتبط است اگر کوچکترين وابستگي گروهکي از کسي ببينيد، فورا گزارش ميدهند و اقدام ميشود. اين موضوع البته در هر دولتي وجود دارد. البته در خيلي از اوقات، با کوچکترين شائبه، پدرآدمها را درميآورند. وقتي در صدا و سيما بوديد هم همين نظر را درباره نيروهاي اطلاعاتي داشتيد؟ اتفاقا يکي از کارهاي من چه در دوره آقاي خاتمي، چه آقاي احمدينژاد و چه آقاي روحاني اين بود که وقتي سختگيريهاي بيش از حد حراست را ميديدم با نظر آن مخالفت و بر فعاليت فلان شخص اصرار ميکردم. ممکن بود آن شخص فيلمنامه خيلي خوبي نوشته باشد، حتما ارزشمند است و بايد از آن استفاده کرد. آن شخص اطلاعاتي ممکن است متوجه اين موضوع نباشد و بخواهد آن فرد را بهطور کلي ممنوع کند. در واقع، هنوز بلد نيستيم توانمنديهاي افراد را در راستاي منافع ملي به کار بگيريم بهطوري که ضررهاي آن فرد ربطي به حکومت نداشته باشد. دنيا اين کار را به خوبي بلد است ولي ما فورا طرف را کنار ميگذاريم، اصلاحطلب و اصولگراها هم فرقي ندارد. تجربه همه اينها را در دوره فعاليتم در وزارت ارشاد دارم. فرق آقاي خاتمي با آقاي روحاني اين است که آقاي خاتمي وقت ميگذارد و به حرف افراد گوش ميدهد و اگر بتواند هم عمل ميکند ولي آقاي روحاني هيچ کدام از اين ويژگيها را ندارد. البته آقاي روحاني خوبيهاي ديگري دارد، ولي اين ويژگي را اصلا ندارد. اين هم فقط حرف من نيست بلکه نزديکترين افراد به او هم همين نظر را دارند. براي مثال، بنده اگر ببينم يک آدم تودهاي، فيلمنامه بسيار قوي نوشته و کارشناسان هم تاييد ميکنند که فيلمنامهاش ربطي به موضوعات جناحي ندارد، حتما آن را تاييد ميکنم. در صداوسيما مشابه اين موضوعات را داشتهام و افرادي بودند که من به آنها اعتماد کردم و آنها هم بيشترين خدمت را به من کردند، درصورتي که خيليها حرفهاي زيادي پشت سر آنها به زبان ميآوردند. به همين دليل سياست را به مرد و نامرد تقسيم ميکنم. بالاخره سابقه نفوذ در صدا و سيما وجود دارد يا نه؟ اينکه الان بخواهم از پرونده يا موردي خاص اسم ببرم، خاطرم نيست ولي بلافاصله بعد از اينکه کسي در معرض چنين موضوعي قرار ميگرفت، حذف ميشد. آنقدر جدي بود که گاهي من اجازه به حذف افراد نميدادم. البته نفي خدمات نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي را نميکنم چون آنها هم کار خودشان را انجام ميدهند. بازهم تکرار ميکنم بلاي جان کشور ما دعواهاي جناحي است که در انتخابات تشديد ميشود. اخيرا بعضي از دوستان بحث گفتوگوي ملي را مطرح ميکنند. مگر کسي مخالف گفتوگوست؟! آيا جريان مدعي گفتوگو و مدعي آشتي ملي که با اين ابزار به دنبال تخريب جريان سياسي مقابل است، خودش به گفتوگو اعتقاد دارد؟ گفتوگو اعلامي نيست، گفتوگو اعمالي است. قطعا اعتقاد دارد که آن را مطرح ميکند. براي گفتوگو کردن هيچ مشکلي در کشور وجود ندارد. اگر همين امروز يک چهره شاخص اصلاحطلب و يک چهره سرشناس اصولگرا بخواهند با هم گفتوگو کنند، آيا مانعي وجود دارد؟ قطعا نيست. ولي خودتان هم خوب ميدانيد که منظور از گفتوگوي ملي صرفا ميان دو جريان سياسي نيست. چهرهها و نهادهاي ديگري هم در اين بين مطرح هستند. منظور بعضيها اين است که يک آدم خاص در قصهاي خاص با رهبري ديدار و گفتوگو کند. اينها موارد خاص است که اتفاقا نسخه خاص هم دارد و ربطي به ما ندارد. جريانات در گفتوگو کردن مشکلي با يکديگر ندارند. بعضي از اين دوستان اصلاحطلب که از رفقاي قديمي من بودند و از دانشگاه اميرکبير با هم مبارزه دانشجويي را آغاز کرديم، بعد از دوم خرداد، نحوه جواب سلام دادنشان به من تغيير کرد، ميترسيدند مبادا وقتي لبخندي به من ميزنند کسي از آنها عکسي بگيرد و بعد سيستم اصلاحطلبان آن را حذف کند. چطور ميگوييد در لايههاي پاييني نظام و حتي ميان جريانهاي سياسي رقيب گفتوگو کردن آسان است و بعضيها به دنبال استفاده ابزاري از اين موضوع هستند درحالي که براي مثال، اصولگرايان و پايداريها سالهاست نميتوانند ديالوگهاي ابتدايي با يکديگر داشته باشند و حتي بزرگان اين جناح هريک جزيرهاي جداگانه براي خود شکل داده است؟ آفرين. البته اين مشکل در بين اصلاحطلبان هم وجود دارد. مثلا همين الان اگر بگوييم آقاي بهزاد نبوي بياييد با آقاي حدادعادل گفتوگو کنيد، قبول ميکند؟ ولي موضوع کمي فراتر است. اتفاقا رييس خط، چهرههايي شبيه اين دوستان هستند. الان شما ببينيد شهرداري تهران بعد از رفتن آقاي نجفي هفتهها بلاتکليف بود، آن هم به خاطر دعواي ميان کارگزاران و اصلاحطلبان که اولي ميگفتند محسن هاشمي شهردار بشود، دومي ميگفتند نشود. اينجا ديگر دعوا، دعواي اصلاحطلبي بود و اصولگرايان نقش نداشتند. اما اصل ماجرا و رفتن نجفي زير سر اصولگريان بود. بنده آن موضوع را هم نفي نميکنم. آقاي نجفي مشکلي داشت که خودش هم صادقانه گفت و کنار رفت؛ يعني اصلا از ابتدا نبايد ميآمد. به هر دليلي ممکن است يک نفر از سوي دستگاه اطلاعاتي تاييد نشود يا مثل ايشان مشکل سلامتي جسمي هم داشته باشد. ولي در ماجراي آقاي نجفي، نه وزارت اطلاعات که گفته ميشد اطلاعات سپاه نقش اصلي را ايفا کرد. به هر حال دستگاههاي اطلاعاتي مشابه هم کار ميکنند! اين را هم بگويم از جمله کارتهاي قرمزي که در دوران رياست سازمان دريافت کردم اين بود که از بعضي افرادي که استفاده از آنها در فرآيندهاي احراز صلاحيت ممنوع بودند، استفاده ميکردم. براي پستهاي مديريتي سازمان يا سطوح پايينتر؟ مديراني هم بودند که صلاحيتشان تاييد نميشد اما بنده يقين داشتم که نيروهاي اطلاعاتي اشتباه کردهاند و به همين خاطر از آن افراد استفاده ميکردم و مسووليتش را برعهده ميگرفتم. درباره بازيگرها هم اين اتفاق زياد ميافتاد. اخيرا هم درباره خانم اسکويي اعلام کردم تا زماني که نتيجه استعلامها بيايد، حاضر هستم نوشته بدهم و امضا کنم که مسووليت آغاز دوباره فعاليت ايشان با من باشد. يعني تشخيص مراجع ذيصلاح را دور ميزديد؟ اگر لازم شود روزي درباره اين موضوع مصاحبه جداگانهاي خواهم کرد. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar