سرمقاله اطلاعات/ کمک به دولت ملى و مردمى
اطلاعات/ « نامه علامه دهخدا به دکتر محمد مصدق؛ کمک به دولت ملى و مردمى » عنوان يادداشت روزنامه اطلاعات به قلم محمدترکمان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: با تحريم فروش نفت ايران توسط انگلستان در دوران نخست وزيرى زنده ياد دکتر مصدق ؛ ايرانيان ميهن دوست و استقلال طلب و جانبدار نهضت ملى ايران با ايمانى که به حقانيت نهضت و تدبير رهبرى آن داشتند، مىکوشيدند هر يک در حد توان خود و به طرق متفاوت به خزانه دولت که همان خزانه ملت بود ، کمک و يارى رسانند . گروهى با تلاش و توليد بيشتر و مصرف کمتر ، گروهى از کارمندان با عدم دريافت حق اضافه کارى خود و تقليل مخارج جارى کشور ، جماعتى با خريد اوراق قرضه ملى و شخصيت ها و افرادى با تقديم وجوه نقد و ديگر امکانات در اختيار خود. مرحوم علامه على اکبر دهخدا از فرزانگان و دانشمندان ايران دوست ،طبق اسناد موجود ؛ يک بار در آذر ماه ۱۳۳۰ يک فقره چک به مبلغ يکصد هزار ريال براى کمک به خزانه دولت براى رهبر نهضت و رئيس دولت ارسال مي دارد . دکتر مصدق با ارسال نامه اى به علامه دهخدا ؛ ضمن سپاس و قدردانى از آن دانشمند ميهن دوست ، مى نويسد: ” ضمنآ از مراتب قدرت و رادمردى جنابعالى متشکرم که در عين بحران منافع و فقدان منابع مالى ؛ با ارسال چک يکصد هزار ريال ، در کمک به آمال ملى پيشوا شده ايد . اما؛ بمناسبت نزديکى ايام انتشار اوراق بهادار قرضه ملى ، اجازه مى خواهم که آن را مسترد کنم تا در موقع خود ، معادل آن ، از اوراق خريدارى فرمائيد . قطع دارم که آثار اين ايثار در پيشرفت منويات ملى بسيار خواهد بود.” * بر اساس سند در اختيار ؛ يک بار ديگر در بهمن ۱۳۳۰ ؛ علامه دهخدا ؛ ضمن ارسال نامه اى به دکتر مصدق ، درخواست مى کند وجوه حاصل از فروش چهار صد دوره کتاب ” امثال و حکم” که سالها پيش در اختيار کميسيون معارف قرار داده بوده است تا براى انتشار کتابهاى مفيد هزينه شود،از آنجا که کتابى به چاپ نرسانده اند ، وجوه مزبور که ” ظاهرآ در اختيار حسابدارى مجلس است ” به ” خزانه دولت” واريز شود. رونوشت نامه بر روى کاغذ نخست وزيرى بشرح زير است: رونوشت نامه جناب آقاى دهخدا قربانت شوم شايد در خاطر مبارک باشد که در سى سال قبل يا کمتر کميسيونى بنام کميسيون معارف ، مرحوم سليمان ميرزا **ساخت و در خانه مرحوم مشيرالدوله*** تشکيل ميشد . بنده در آن وقت چهار صد دوره کتاب امثال و حکم را ( هر دوره چهار جلد ) به آن کميسيون بخشيدم با شرط اينکه هر دوره را چهارده تومان بفروشند و کتابهائى که با پول آن چاپ خواهند کرد با مشورت من باشد و آنها کتابها را گرفتند و از چهارده تومان تا هشتاد تومان فروختند و بآن شرطها هم عمل نشد و حالا بيش از پانزده سال است که کتابى هم چاپ نکرده اند. اکنون مجموع قيمت أن را که بتوسط حسابدارى مجلس بفروش رفته است و در آنجا صورت جزء آن هست ، تقديم خزانه دولت کردم که به هر کارى که صلاح باشد ، صرف شود. اين وجه ظاهرآ در حسابدارى مجلس است . از طول اين ذريعه متأثرم . جواب مرقوم نفرمائيد. قربانت على اکبر دهخدا**** علامه دهخدا، نامه اى هم در همين باره به کميسيون معارف مجلس شوراى ملى به شرح زير ارسال مى دارد: کميسيون معارف – چندين سال قبل اين جانب چهارصد دوره کتاب امثال و حکم تأليف خود را به آن کميسيون دادم با شرط اينکه هر دوره را چهارده تومان بفروشند و از محل فروش آن ، کتاب چاپ کنند و کتابهائى هم که از اين محل چاپ مى کنند با شور با اين جانب باشد . حالا بيش از پانزده سال است که کميسيون ، کتابى چاپ نکرده و امثال و حکم را هم بر خلاف شرط بنده ، از چهارده تومان تا هشتاد تومان فروخته اند و نيز در کتابهائى که چاپ شده ، با اين جانب مشورت نشده است. حالا خواهشمندم تمام مبلغى را که از فروش آن کتابها جمع شده است ، بجزء صورت بدهند و مجموع آن را به خزانه دولت بپردازند. ۱۵بهمن ۱۲۲۰ على اکبر دهخدا دکتر مصدق در نامه اى به رئيس وقت مجلس شوراى ملى ؛ رضا حکمت ( سردار فاخر حکمت ) ، با ارسال رونوشت دو نامه فوق از رئيس مجلس مى خواهد ” دستور فرمايد سوابق موضوع را ارسال دارند تا روشن شود چه اقدامى ميتوان نمود.” رئيس مجلس در هامش نامه نخست وزير مى خواهد ” از حسابدارى مجلس توضيح خواسته شود”. ايضآ در هامش همين نامه ؛ نوشته شده است: احترامآ عرض ميشود. اين کار راجع به کميسيون معارف – ميباشد-، که رياست آن با جناب آقاى حکيم الملک است . مربوط به حسابدارى مجلس نيست . کميسيون معارف هم ؛ کميسيونى است در خارج ؛ ربطى به کميسيون معارف مجلس ندارد. -مجددآ-: در صورت احتياج ؛ مطلب را به جناب آقاى حکيم الملک مراجعه خواهند فرمود . امضاء نامه اى ديگر با مضمون “نامه علامه دهخدا به زنده ياد دکتر مصدق” از مرحوم آيت الله حاج ميرزا خليل کمره اى به تاريخ سال ۱۳۳۰ موجود است که طى آن نامبرده با اشاره به اين که چون وجه نقد براى کمک به دولت در اختيار ندارد ، مى نويسد تعدادى از کتب تاليفى خود را تقديم مي دارد تا ازفروش آن ، وجه به دست آمده به خزانه دولت واريز شود.***** *_نامه هاى دکتر مصدق ر محمد ترکمان ر ج اول ر چ دوم ر ص ۲۰۲٫ **_ سليمان ميرزا اسکندرى . ***_ ميرزا حسن خان مشيرالدوله ( پيرنيا). ****_اين سند و اسناد پيوست از اسناد مجلس شوراى ملى ر سال ۱۳۳۰ش؛ عکسبردارى شده است . *****_اين نامه را در نوشته اى با عنوان ” غنچه هاى اميد را نگهبان باشيم “؛ در روزنامه اطلاعات ۲۲ تير ۱۳۷۷ به چاپ رساندم. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar