عملیات در پشت جبهه؛ نگاهی به ارتش های سری آمریکا و ناتو
سایز متن
الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/4361907
۳.۶K
۰
مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيستبراساس مستندات تاريخي، پيشينه تشکلهايي که به نام «ارتشهاي سري آمريکا و ناتو» شناخته شدهاند، به بيش از يک قرن قبل بازميگردد، تشکلهايي که دستيابي به هدف، استفاده از هر وسيلهاي را توجيه ميکند.
انتشار کتاب «دانيل گانسر»، پژوهشگر و مورخ سوئيسي در سال ۲۰۱۳ ميلادي درباره ارتش هاي سري پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو)، سر و صدا شديد و جنجال گسترده اي در محافل غربي به دنبال داشت. وي در اين کتاب دست داشتن ناتو در عمليات هاي سري تروريستي در چارچوب راهبرد «بحران سازي» و «تروريسم دروغين» را به اثبات رسانده بود.
اين پژوهشگر و مورخ سوئيسي در کتاب خود با اشاره به اين که ناتو طي جنگ سرد از شبکه اي از ارتش هاي سري بهره مي جست که در اروپا به «گلاديو» (GLADIO) معروف شده بود، مي افزايد: اين شبکه سري با هماهنگي با سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي کشورهاي غربي اروپا و همچنين وزارت دفاع آمريکا (پنتاگون) و به خدمت گرفتن جاسوس هايي در محافل راستگرا، دست به عمليات هاي تروريستي مي زدند و آنها را به جناح چپ افراط گرا منتسب مي کردند.
گانسر در ادامه مطلب به اينجا مي رسد که ناتو در حال حاضر نيز اين استراتژي را دنبال مي کند، با اين تفاوت که هدف جهان اسلام و کشورهاي مسلمان هستند. در اين استراتژي ناتو با بحران سازي و جنگ افروزي در کشورهاي اسلامي با متوسل شدن به دستاويزي به نام تروريسم و مبارزه با آن ضمن لشکرکشي به اين کشورها بر منابع انرژي اين کشورها سيطره يابند.
سال بعد، در سال ۲۰۱۴ ميلادي «سيمون هرش»، روزنامه نگار معروف آمريکايي پس از اشاره به راهبرد دولت وقت آمريکا در عراق و ديگر کشورهاي جهان به نام «راهبرد السالوادور»، پرده از ماهيت واقعي و حقيقي اين راهبرد بر مي دارد.
به گفته هرش، راهبرد آمريکايي السالوادور بر تشکيل گروه هاي ويژه اي استوار است که ماموريت آنها انجام عمليات هاي تروريستي و تجسسي در کشورهايي است که آمريکا آنها را دشمن و خصم خود مي داند.
اين روزنامه نگار آمريکايي با اشاره به اينکه اين گروه ها خارج از نظارت کنگره آمريکا فعاليت مي کنند، ياد آور مي شود: خط مشي که آمريکا تحت عنوان راهبرد السالوادور در صدد پياده سازي آن در عراق و ديگر کشورهاي جهان است، راهبرد جديدي نيست، بلکه ادامه و امتداد راهبردي است که کشورهاي غربي آن را در طول دوران جنگ سرد و در مقابل اتحاد جماهير شوروي سابق و بلوک شرق پياده مي کردند.
نحوه شکل گيري و ماموريت
شبکه گلاديو پس از جنگ جهاني دوم تشکيل شد، اما در ابتدا بر آن نام «Stay-behind» اطلاق مي شد که به معناي «مردان پشت جبهه» بود، چون کشورهاي غربي بر اين باور بودند که بايد شبکه مقاومت مسلحانهاي تشکيل دهند که با حملات احتمالي اتحاد شوروي سابق به اروپاي غربي مقابله کند.
پايه و اساس اين شبکه مقاومت مسلحانه را راستگرايان تندرو تشکيل مي دادند، اگرچه در ميان آنها اعضاي گروه «اس اس» آلمان نازي نيز مشاهده مي شدند. اين افراد به دليل داشتن تجربه و مهارت بسيار در کشتن انسانها و ماهيت واقعي اين شبکه ها خيلي زود جذب آنها مي شدند.
حضور اين شبکه هاي سري در ميدان و نقشي که بر روند و خط سير حوادث بعدها به صورت غير مستقيم موجب امضاي توافقنامه هاي «يالتا» و «پوتسدام» شدند، توسط سازمان «سيا» آمريکا و سرويس هاي اطلاعات مرکزي انگليس موسوم به «MI۶» اداره ميشدند تا اينکه در سراسر اروپاي غربي نفوذ کرده و به سرعت در ناتو ادغام شدند.
ديدگاه آمريکا اين بود که وجود اين شبکه در اروپا در سايه بي توجهي و عدم آمادگي برخي از اين کشورها جهت مقابله با خطر کمونيسم امري ضروري است، همچنين از اين شبکه به عنوان نيروي پشتيبان ارتش هاي متعارف و سنتي کشورها ياد مي کرد که در صورت شکست و ناکامي در دفع خطرهاي نظامي که کشورهاي متبوع اشان را تهديد مي کرد، وارد ميدان روياروييها مي شدند و از اين حيث مشاهده ميکنيم که بسياري از نجبا و ملي گرايان غربي که شعار دفاع و حمايت از وطن را سر مي دادند، در گروه هاي وابسته به اين شبکه عضويت داشتند.
با گسترش دامنه نفوذ اين شبکه ماهيت کاردکردي آن نيز به سرعت تغيير کرد. به اين ترتيب، ماموريت هاي محوله بر اين شبکه از مقابله با نفوذ کمونسيم در دموکراسي هاي غربي به تقلب در انتخابات، ترورهاي سياسي و تعرض و تجاوز تغيير يافت.
سه عمليات مهم اين شبکه در کشور «ايتاليا» انجام شد که بازتاب خاصي در افکار عمومي آن دوره داشت.
اولين عمليات شبکه مذکور به هر روي، از اوايل دهه هفتاد سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي ايتاليا اين گروه هاي سري را با هدف ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم براي انجام عمليات هاي تروريستي به خدمت گرفتند و سپس کمونيست ها را به دست داشتن در پس اين عمليات ها متهم کردند. به ويژه آنکه حزب کمونيست ايتاليا در آن مقطع زماني از قدرت قانونگذاري بسيار و مهمي در پارلمان اين کشور برخوردار بودند.
رهاورد راهبرد بحران سازي دولت وقت ايتاليا ضربه زدن به اعتماد و باوري بود که مردم به کمونيست هاي ايتاليايي داشتند تا به اين طريق مانع قدرت گيري بيش از پيش آنها در پارلمان و تشکيل کابينه در اين کشور شوند.
دومين عمليات اين شبکه ترور «آلدو مورو»، نخست وزير وقت ايتاليا در ماه مه سال ۱۹۷۸ ميلادي و سومين آن حمله به ايستگاه «بولونيا» در ماه مه سال ۱۹۸۰ ميلادي بود که در هر دو مورد انگشت اتهام به سمت «ارتش سرخ» نشانه گرفته شده بود.
عمليات بولونيا بزرگترين عمليات تروريستي بود که طي قرن ۲۰ کشورهاي اروپايي شاهد آن بودند و طي آن ۸۰ شهروند ايتاليايي از جمله چندين زن و کودک کشته و ۲۰۰ نفر ديگر زخمي شدند.
همچنين در سال ۱۹۹۰ پارلمان سوئيس گزارشي منتشر کرد که در آن به وجود و فعاليت گروه هاي مسلح سري در اين کشور اذعان و تصريح شده بود که اين گروه ها اقدام به انبار و ذخيره مواد منفجره و انواع بمب ها در مناطق مختلف اين کشور کرده بودند که کشف و ضبط شدند.
پايه و اساس شبکه «گلاديو» را عملياتهاي تروريستي تشکيل مي دهد که بتوان نسبت به آنها اعتراض کرد و زمينه اعتراض هاي مردمي را هموار کر
به اين ترتيب، عمليات هاي تروريستي اين شبکه به کشور ايتاليا محدود نشد، بلکه توسعه يافته و ديگر کشورهاي عضو پيمان ناتو به استثناي آمريکا، کانادا و بالطبع انگليس را فرا مي گيرد و در اين بين فرانسه يکي از مهمترين عرصه هاي فعاليت اين شبکه شمرده مي شد.
يکي از مهمترين عمليات هاي اين شبکه در فرانسه تلاش براي ترور ژنرال «شارل دوگل»، رئيس جمهوري وقت فرانسه بود که طي دوران رياست جمهوري وي در دهه ۵۰ جريان کمونيسم در اين کشور قدرت گرفته بود.
با فروپاشي اتحاد شوروي سابق به ظاهر اين شبکه نيز منحل شد و سخني از ادامه فعاليتش، آن هم با نام جديد «شبکه گلاديو» به ميان نيامد تا اينکه در سال ۱۹۹۰ ميلادي «جوليو آندروتي» طي سخناني از ادامه فعاليت اين شبکه با نام جديدش پرده برداشت.
همانند شبکه مقاومت مسلحانه، شبکه گلاديو نيز به سرعت در کشورهاي ديگر اروپاي غربي نفوذ کرده و فعاليت خود را آغاز نمود. هرش با اشاره به اينکه گلاديو در زبان لاتين به معناي «شمشير» است، خاطر نشان مي کند، اين شبکه اولين بار در کشور ايتاليا اعلام موجوديت کرده و فعاليت خود را آغاز نمود.
بودجه شبکه گلاديو از سوي سرويس هاي اطلاعاتي و دستگاه هاي امنيتي غربي، به خصوص سازمان سيا و MI۶ تامين مي شد. اما ماموريت آن، انجام عمليات هاي تروريستي در ميان توده مردم و متهم کردن گروه هاي چپگراي اروپايي به دست داشتن در آنها بود و در اين راستا، صدها عمليات تروريستي به دست اين گروه ها در کشورهاي پرتقال، آلمان، ايتاليا، اسپانيا و ديگر کشورهاي اروپايي انجام شد.
اين راهبرد همچنين تامين بودجه و هزينه مالي تروريست هاي افراطي راستگرا و مخالف کمونيست ها و مجهز کردن آنها به انواع بمب ها و مواد انفجاري براي انجام عمليات هاي تروريستي را نيز در برمي گيرد.
پايه و اساس شبکه «گلاديو» را عمليات هاي تروريستي تشکيل مي دهد که بتوان نسبت به آنها اعتراض کرد و زمينه اعتراض هاي مردمي را هموار کرد. يکي از اعضاي اين گروه ها که در اين عمليات ها شرکت کرده بود، درباره آنها چنين مي گويد:
ماموريت داشتيم، به غير نظاميان و شهروندان بي دفاع و بي گناه به ويژه زنان و کودکان که نه سر رشته اي از سياست و نه ارتباطي با دنياي سياست داشتند، حمله کنيم. هدف اين حملات واداشتن مردمان اين مناطق به ريختن به خيابان ها و درخواست حمايت از دولت هاي متبوع خود جهت حمايت و دفاع از آنها در قبال تروريسمي است که ادعا شده بود، منبع آن جريان هاي چپگراست.
بعدها اگرچه برخي از کشورهاي اروپايي مانند بلژيک و ايتاليا سعي کردند، از يوغ اين شبکه خلاص شوند، اما گلاديو چنان در تار و پود کشورهاي اروپاي غربي نفوذ کرده بود که رهايي از آن به امري غير ممکن مبدل شده بود. اين درحالي است که بي توجهي برخي يگر از کشورهاي اروپايي غربي، گروه هاي وابسته به اين شبکه را به تدريج به گروه هاي سازمان يافته جنايي تبديل کرد.
** رسوايي زندان هاي سري آمريکا
به اين ترتيب، فعاليت شبکه گلاديو در اروپا ادامه مي يابد تا اينکه اواخر سال ۲۰۰۵ ميلادي رسوايي زندان هاي سري آمريکا در اروپا به بيرون درز پيدا مي کند. در حالي که به جز افرادي انگشت شمار از وجود اين زندان ها اطلاع نداشت و برملا شدن اين موضوع موجب بروز بحران هاي شديد سياسي بين آمريکا و شماري از کشورهاي اروپايي شد.
در ابتدا باور وجود چنين زندان هايي براي بسياري سخت و دور از واقعيت بود، اما اذعان سازمان سيا به وجود اين زندان ها و انتشار اسنادي از سوي اين سازمان پس از لغو محرمانه بودن آنها در سال ۲۰۰۹ ميلادي نشان داد که آنچه در اين زمينه افشا شده است، قطره اي کوچک از درياي حقايق افشا نشده است.اين اسناد همچنين از شيوه بازجويي و شکنجه و نگهداري متهمان در اين زندان ها پرده بر مي داشتند.
يکي از اين اسناد، گزارش تحقيقي بود که به فوت «گل الرحمن» طي ماه نوامبر سال ۲۰۰۱ ميلادي در زندان سري سازمان سيا در شمال کابل پرداخته بود. در گزارش علت مرگ گل الرحمن بستن وي با زنجيرهاي آهنين به زمين و کاهش دما به زير صفر بدون داشتن پوشش مناسب عنوان شده بود.
اين اسناد همچنين نامه هاي شماري از افسران مشغول به خدمت در اين زندان ها، معروف به «مناطق سياه» را افشا مي کردند که در آنها نسبت به شيوه هاي به کار گرفته شده در اين زندان ها جهت شکنجه زندانيان به شدت ابراز نگراني شده بود.
در ادامه اين افشاگري ها در سال ۲۰۱۴ ميلادي پيگيري دادخواست هاي ارائه شده به دادگاه حقوق بشر اروپا دست داشتن شماري از کشورهاي غربي مانند يونان، ايتاليا، لهستان و ليتواني در قضيه زندان هاي سري آمريکا و وجود چنين زندان هايي در کشورهاي فوق را به اثبات رساند.
زندان هاي سري آمريکا در سراسر جهان
اطلاعات موثق و مدارک مستند بسياري وجود دارد که تاکيد مي کند، سازمان سيا آمريکا در چهار گوشه دنيا داراي زندان هاي سري است که نه تنها از کسي از وجود آنها اطلاع ندارد، بلکه در اين زندان ها مخوف ترين و غير انساني ترين متدهاي شکنجه جهت گرفتن اعتراف و طي بازجويي از متهمان مورد استفاده قرار مي گيرد و زندانيان از کمترين حق و حقوق بشري برخوردار نيست.
در ادامه به مهمترين و بارزترين اين زندان ها اشاره شده است:
يک: زندان سري شيانگ ماي
اين زندان در شهر شيانگ ماي، در شمال کشور تايلند واقع شده و سازمان سيا در سال ۲۰۰۲ به شکلي گسترده از آن براي شکنجه بازداشت شدگان و افراد ربوده شده استفاده مي کرد.
دو: زندان سري شماره يک کابل
اين زندان در شهر کابل، پايتخت افغانستان واقع شده و طي سال هاي ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ ميلادي سازمان سيا از آن براي حبس و شکنجه افراد مظنون و متهم اين سازمان مورد بهره برداري قرار مي گرفت.
سه: زندان سري ستير کياجوکتي
اين زندان سري در سال ۲۰۰۲ ميلادي در کشور لهستان تشکيل و توسط سازمان سيا آمريکا اداره مي شد. دولت لهستان سرانجام پس از سال ها انکار سرانجام به وجود چنين زنداني در خاک کشورش اذعان کرد
چهار: زندان سري شماره دو کابل
اين زندان نيز در شهر کابل، پايتخت افغانستان واقع شده و در سال ۲۰۰۳ ميلادي توسط سازمان سيا احداث شد و مورد بهره برداري قرار گرفت.
پنج: زندان سري بخارست
زندان سري بخارست در شهر بخارست، پايتخت روماني قرار داشت. اين زندان در سال ۲۰۰۳ ميلادي احداث شده بود و به نوشته روزنامه انگليسي «اينديپندنت» تا سال ۲۰۰۹ ميلادي مورد بهره برداري سازمان سيا قرار داشت.
شش: زندان سري گوانتانامو
اين زندان در يک پايگاه نظامي دريايي آمريکا در کشور کوبا قرار دارد و سازمان سيا از سال ۲۰۰۲ ميلادي بهره برداري از آن را آغاز کرد که همچنان ادامه دارد و عمدتا افرادي را در خود جاي مي دهد که متهم به دست داشتن در فعاليت هاي تروريستي هستند. اغلب زندانيان گوانتانامو را اتباع کشورهاي منطقه خاورميانه، آسياي مرکزي و آسياي جنوب شرقي و جنوبي از جمله شهروندان افغانستاني تشکيل مي دهند.
هفت : زندان سري شماره سه کابل
زندان سري شماره سه کابل نيز در پايتخت افغانستان قرار دارد و سازمان سيا از سال ۲۰۰۴ ميلادي بهره برداري از آن را آغاز کرد.
هشت: زندان سري ويلنيوس
زندان سري ويلنيوس در شهر ويلنيوس، پايتخت کشور ليتواني قرار دارد و در سال ۲۰۰۴ ميلادي که عمليات هاي بازداشت و آدم ربايي سري سازمان سيا به اوج خود رسيده بود، در قلب اروپا مورد بهره برداري قرار گرفت.
نه: زندان سري شماره چهار کابل
زندان سري شماره چهار کابل، پايتخت افغانستان از سال ۲۰۰۶ ميلادي توسط سازمان سيا مورد بهره برداري قرار گرفت و اين نشان مي دهد، روند عمليات هاي بازداشت و آدم ربايي سري سازمان سيا به ويژه در کشور افغانستان همچنان ادامه دارد.
ده: زندان سري ديگو گارسيا
زندان سري ديگو گارسيا در اقيانوس هند قرار دارد که در واقع جزيره اي کوچک به همين نام است و مالکيت آن به کشور انگلستان باز مي گردد. اين زندان سري طي دهه ۷۰ قرن گذشته توسط آمريکايي ها در پايگاه نظامي که به نام «تندر کوف» در اين جزيره ساخته بودند، احداث شد و متهمان به دست داشتن در فعاليت هاي تروريستي از جمله حوادث ۱۱ سپتامبر جهت بازجويي به اين زندان منتقل مي شدند.
يازده: مرکز بازپرسي سري تامارا
مرکز بازپرسي سري تامارا، در کشور آفريقايي مغرب واقع شده است. اين زندان سري در سال ۲۰۰۶ ميلادي در قلب بيابان هاي سوزان کشور مغرب احداث شد. سازمان ديده بان حقوق بشر در گزارشي اين زندان را زنداني وحشتناک توصيف مي کند که در آن زندانيان از کمترين و کوچکترين حقوق انساني برخوردار نيستند و براي گرفتن اعتراف، زندانيان با شوک هاي برقي و داغ کردن و سوزاندن شکنجه مي شوند.
دوازده : زندان سري فرودگاه ميهايل کوگيالنيچونو
زندان سري فرودگاه بين المللي ميهايل کوگيالنيچونو، در يکي از پر ترددترين فرودگاه هاي کشور روماني واقع شده است. در واقع اين زندان چند ساختمان اين فرودگاه را شامل مي شود که تا سال ۲۰۰۸ ميلادي حتي کاخ سفيد از وجود آن بي اطلاع بود.
براساس اعلام دولت آمريکا اين زندان سري در سال ۲۰۰۸ ميلادي بيش از ۲۰ شهروند افغانستاني و عراقي به اتهام دست داشتن در فعاليت هاي تروريستي در اين زندان نگهداري مي شدند.
زندان سري فرودگاه ميهايل کوگيالنيچونو
سيزده: بازداشتگاه سبز در تايلند
بازداشتگاه سبز در واقع زنداني سري بود که سازمان سيا در حاشيه شهر بانکوک، پايتخت کشور تايلند آن را احداث کرده بود. روزنامه «گاردين» چاپ لندن در گزارشي که در سال ۲۰۰۹ ميلادي منتشر کرد، يادآور مي شود که سازمان سيا وحشيانه ترين شکنجه ها را در اين زندان عليه زندانيان انجام مي دهد.
بازداشتگاه سبز در تايلند
چهارده: زندان سري ليمونر جيبوتي
زندان سري ليمونر، در پايگاه نظامي ليمونر کشور جيبوتي قرار دارد که به دليل نزديکي به مناطق سکونت عناصر تروريستي براي آمريکا از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. معروف است که اين پايگاه به شکنجه و بازجويي از زندانيان اختصاص دارد و طي ۵ سال گذشته به آرامي درحال توسعه است.
پانزده: زندان سري آنتاولي در ليتواني
زندان سري آنتاولي در منطقه آنتاولي در کشور ليتواني و در ۱۰ کيلومتري پايتخت اين کشور قرار دارد. اين زندان در واقع باشگاه مخروبه آموزش اسب سواري است. شاهدان تاکيد مي کنند که افسران آمريکايي در اين زندان زير زميني دارند که در آنجا از متهمان بازجويي مي کنند.
شانزده : زندان سري النسر
زندان سري النسر، در اردوگاه آوارگان النسر در کشور بوسني قرار دارد. برخي از افراد بازداشت شده در اين زندان سري پس از آزادي اذعان کردند، توسط افرادي که پوشش نظامي نداشتند، شکجه شده بودند.
هفده: زندان سري دسولت بت
زندان سري دسولت بت در کشور أفغانستان در سال ۲۰۰۲ ميلادي از سوي سازمان سيا احداث شد و گفته مي شود، براي گرفتن اعتراف از زندانيان به شديدترين شکل شکنجه مي شوند.
در سال ۲۰۱۴ ميلادي خبرگزاري رسمي فرانسه، «فرانس پرس» نقشه اي تفصيلي از پراکندگي زندان هاي سري آمريکا در سراسر جهان ارائه داد که در آن به تعداد زندانياني که در اين زندان ها در بند بودند، نيز اشاره شده بود.
راهبرد گلاديو و راهبرد السالوادور
به اين ترتيب آشکار مي شود که بين «راهبرد گلاديو» در گذشته و «راهبرد السالوادور» در حال حاضر هيچ تفاوتي وجود ندارد و هر دو يک هدف را در نگرش غرب، آمريکا و اسرائيل دنبال مي کنند.
در اين خصوص، سيمون هرش معتقد است، بعيد نيست که ترور «رفيق الحريري»، نخست وزير اسبق لبنان از جمله عمليات هاي اين گروه ها باشد. آنچه اين ايده را تاييد مي کند، اهداف سياسي و امنيتي بود که آمريکا و اسرائيل در پس اين حملات در سوريه و لبنان به طور خاص و کشورهاي عربي به طور عام دنبال مي کردند.
چه بسا هم بتوان گفت که اين عمليات زنگ خطر آغاز مرحله اي جديد از اجراي توطئه هاي تدارک ديده شده براي جهان عرب بود، چراکه پس از آن شاهد تحولات امنيتي و سياسي مهمي در خاورميانه بوديم که در سال ۲۰۱۱ ميلادي به انقلاب هاي جهان عرب منتهي شد.
همان گونه که گفته شد، ناتو با به خدمت گرفتن اين گروه هاي شبه مسلح خيلي زود به کانون اين شبکه در اشاعه ترس و وحشت تبديل شد. اين پيمان در اين راستا، کميته محرمانه برنامهريزي (clandesting planning committee) و کميته محرمانه هم پيمان (ACC) را تشکيل داد که امروزه معروفيت جهاني دارند.
عمليات هاي گلاديو در نقاط ديگر جهان
اگرچه عمده فعاليت هاي شبکه گلاديو تا سال ۱۹۹۰ ميلادي و فروپاشي اتحاد شوروي سابق قاره اروپا بود، اما مستنداتي وجود دارد که فعاليت اين شبکه در مناطق ديگر جهان را به اثبات مي رساند، به عنوان مثال اين مستندات ثابت مي کنند، آمريکا مسئول رخ دادهاي سال ۱۹۵۳ ميلادي در ايران است که در صدد پياده سازي سناريو براندازي دولت «محمد مصدق» با متهم کردن جريان کمونيسم ايران به دست داشتن در اين سناريو بود. در حالي که آشکار شد، مزدوران سرويس هاي اطلاعاتي آمريکا و انگليس مجري اين سناريو بودند، سناريويي که مهمترين هدف آن سيطره بر نفت ايران بود.
همچنين مي توان به رخ دادهاي سال ۱۹۵۴ ميلادي در کشور مصر اشاره کرد که به عمليات «لاوان» معروف شد و طي آن گروهي از يهوديان مصري توسط سازمان جاسوسي اسرائيل (موساد) ماموريت داشتند، دفاتر مصري، آمريکايي و انگليسي را به گونه اي بمبگذاري کنند که انگشت اتهام دست داشتن در اين عمليات ها به سمت جماعت اخوان المسلمين، جريان کمونيست مصري و برخي افراد و شخصيت هاي مصري نشانه گرفته شود و با نا امن جلوه دادن اوضاع در مصر، حضور انگليس در اين کشور و سيطره آن بر کانال سوئز را توجيه کرده و امري ضروري جلوه دهند.
اما بعد افشا شد که موساد در اين عمليات دست داشته است و منجر به استعفاي نخست وزير وقت اسرائيل از سمت خود به سبب اين رسوايي شد. به اين ترتيب، آشکار مي شود که عامل «امنيت» مهمترين عاملي است که در عمليات اين گروه ها مورد هدف قرار مي گيرد.
طي جنگ هند و چين گروه هاي فرانسوي وابسته به اين شبکه ده ها عمليات ترور و کشتار غير نظاميان و شهروندان بي دفاع را به اجرا گذاشتند. همچنين در جنگ الجزاير اين گروه هاي فرانسوي علاوه بر عمليات هاي ترور و کشتار غير نظاميان بي دفاع، صدها غير نظامي الجزايري را ربوده و در مراکز خود مورد شکنجه و آزار و اذيت قرار داده و صدها کشاورز الجزايري را در گورهاي جمعي زنده به گور کرده و به دستور فرمانده هان ارشد ارتش فرانسوي چندين رهبر «جبهه آزاديبخش الجزاير» را ترور کردند.
قرباني کردن امنيت در قالب ايجاد رعب و وحشت و خلق جويي از نارضايتي در ميان توده مردم که از حقايق امور بي اطلاع هستند، اصلي ترين رکن راهبرد بحران سازي گروه هاي مسلح و تروريستي سري آمريکا محسوب مي شود که يکي از نمودهاي بسيار بارز و ملموس اين تاکتيک، حمله نظامي آمريکا و ناتو به عراق در سال ۲۰۰۳ ميلادي و براندازي رژيم بعث به رهبري «صدام حسين» در اين کشور است.
حمله نظامي آمريکا و ناتو به عراق، در چارچوب راهبرد جديد «جرج بوش»، رئيس جمهوري وقت آمريکا يعني مبارزه جهاني با تروريسم صورت مي گرفت و پايه و اساس آن را جنگ رواني و تبلغاتي و رسانه اي تشکيل مي داد که غرب تحت عنوان وجود سلاح هاي نامتعارف و کشتار جمعي در عراق و دسترسي رژيم حاکم به اين سلاح ها و خطر آن براي جامعه بين المللي آن را دستاويز اين تجاوز قرار داد. اگرچه پيش تر شاهد پياده سازي اين راهبرد در افغانستان تحت عنوان بيرون راندن نظاميان شوروي از اين کشور نيز بوديم که به فاجعه بشري تشکيل گروه هاي تروريستي تکفيري «القاعده» و «طالبان» منتهي شد.
يکي از بارزترين شاخص هاي اشغال نظامي افغانستان و عراق توسط آمريکا و ناتو، بازداشت ها، آدم ربايي ها، قتل ها و کشتارهاي سري بود، به نحوي که با وجود گذشت سال ها از اشغالگري و تجاوز در اين دو کشور و همچنين ادامه اين جنايات باز عامل يا عاملان آنها مجهول الهويه هستند.
نحوه اين قتل ها و شکنجه ها و ناشناس بودن عامل يا عاملان آنها به ويژه هدف گرفته غير نظاميان و شهروندان بي دفاع، يادآور عمليات هاي تروريستي شبکه گلاديو طي دهه هاي گذشته در کشورهايي مانند الجزاير است.
مهمترين اهداف پشت پرده
بدون ترديد نمي توان عامل «تامين انرژي» را به عنوان يکي از مهمترين عوامل و اسباب قرار گرفته در پس اين عمليات ها ناديده گرفت، به ويژه آنکه در کنار منطقه نفت خيز خاورميانه، منطقه نفتي و گازي ديگري به نام کشورهاي حوزه درياي خزر با ذخاير چشمگير و کلان انرژي قرار دارند.
همچنين چشم داشت هاي غرب جهت اجراي طرح هاي انتقال نفت به سمت اقيانوس هند نيز مي تواند، يکي از اسباب و دلايل باشد که براي رسيدن به اين اقيانوس خطوط انتقال ملزم هستند يا مسير جنوبي را انتخاب کنند که در اين صورت با مانعي به نام ايران مواجه خواهند شد که با عبور اين خطوط از مناطق جنوبي اش مخالفت خواهد کرد و يا اينکه مسير شمالي را در پيش گيرند که در آنجا نيز روسيه مانعي غير قابل عبور در مسير اجراي اين طرح خواهد بود.
بنابراين براي اجراي اين طرح تنها يک مسير شرقي باقي مي ماند که خط لوله انتقال نفت غرب براي کشيده شدن بايد از خاک دو کشور ترکمنستان و افغانستان عبور کند و براي تسهيل اين عبور و پذيرفتن شرايط غرب بايد از حاکميت دولت مرکزي قدرتمند در اين کشورها جلوگيري کرد و چه ابزاري بهتر از گروه هاي تروريستي و اشاعه تروريسم مي توان براي پياده سازي اين نقشه مي توان سراغ گرفت.
اين درحالي است که قدرت گيري تروريسم در کشورهاي اسلامي و عربي منطقه خاورميانه و آسياي مرکزي فرصتي طلايي براي آمريکا و غرب است تا ملل جهان اسلام و عرب را به حمايت از تروريسم و پرورش آن متهم کنند، يا نه، آنها را خود تروريسم و جنگ طلبي، افراط گرايي جلوه دهند و اينکه دموکراسي و حقوق بشر و آزادي غرب و آمريکا جان بر کف نهاده براي آزادي اين ملت ها از ظلمت و تاريکي به کشورهاي اشان لشکر کشي کرده است.
به اين ترتيب، آمريکايي ها و کشورهاي غربي بدون تلف کردن وقت و از دست دادن فرصت از فرداي حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ميلادي، طرح جهاني مبارزه با تروريسم را ارائه دادند و با توسل به آن راه لشکر کشي به افغانستان را براي خويش هموار کردند. در حالي که تاکنون مستندات بسياري از اين حملات تروريستي به دست آمده است که ثابت مي کند، حوادث ۱۱ سپتامبر برنامه اي از پيش طراحي شده بود.
هدف اين برنامه سيطره بر منابع انرژي و ثروت هاي ملي کشورهاي منطقه خاورميانه و جنوب آسيا بود و راهبرد اين طرح براي تحقق اين هدف «تروريست» جلوه دادن ملل مسلمان منطقه و در معرض خطر جدي قرار گرفتن امنيت ملي کشورهاي غربي و آمريکا و ضرورت مقابله با اين خطر و رونمايي از راهبرد «مبارزه با دشمن و تهديدات در خانه خودش» بود.
به موازات اين اتهامات، اجراي طرح فتنه انگيزي طايفه اي و بحران سازي ديني و مذهبي با هدف بر افروختن آتش جنگ ها و منازعات داخلي در کشورهاي عربي و اسلامي منطقه خاورميانه کليد خورد.
اين مستندات از نشست هاي مستمر رهبران ناتو خبر مي دادند که موضوع ثابت تمام آنها بررسي راهبردها و تاکتيکهاي مناسب و کارآمد براي برافروختن شعله جنگهاي داخلي در کشورهاي منطقه شبيه آنچه در افغانستان و عراق جريان داشت.
گروه هاي نظامي سري: هيئتي جديد با هويتي قديم
نگاهي گذرا به قربانيان جنايات اين گروه ها، خط مشي عملياتي وتعامل با محيط پيرامون، همه و همه نشان مي داد که اين گروه هاي شبه نظامي نسخه به روز شده و ورژن جديد همان گروه هاي پيشين بودند که با حفظ هويت، همان ماموريت ها و اهداف را دنبال مي کردند.
شرکت امنيتي خصوصي «بلک واتر» نمونه بارز چنين گروه هاي شبه نظامي سري بودند که با نام و چارچوبي جديد، همان اهداف قديم را در کشتار توده مردم بي دفاع و فتنه انگيزي هاي داخلي دنبال مي کردند.
تا پيش از سال ۲۰۱۱ ميلادي و آغاز انقلاب هاي جهان عرب موسوم به «بهار عربي» مهمترين عرضه فعاليت اين گروه ها دو کشور افغانستان و عراق بود، اما از سال ۲۰۱۱ ميلادي تمام کشورهاي منطقه به کانون فعاليت و اهداف ماموريت هاي اين گروه ها تبديل شده است.
تاکنون هيچ اطلاعات دقيق و مستندي از تعداد اعضاي اين گروه ها، حوزه و ميدان فعاليت آنان، ماموريت هاي محوله و نقش خاصي که بايد ايفاگر آن باشند و همچنين تعداد دقيق آنها به دليل پراکندگي افقي گسترده آنها در دست نيست. با اين حال کارشناسان مسائل نظامي و امنيتي تعداد اين گروه ها در سراسر جهان را ۶۰ تا ۷۰ هزار گروه با توانمندي ها و حوزه هاي عملياتي مختلف تخمين مي زنند.
بر اساس اين تخمين ها بايد گفت که تعداد اعضاي اين شبکه هاي سري نظامي از بسياري از ارتش ها و نيروهاي مسلح کشورهاي جهان بيشتر است. اين گروه ها تابع هيچ نظام حکومتي يا سازمان و نهاد منطقه اي و بين المللي نيستند.
همچنين عدم وابستگي و استقلال اين گروه ها موجب شده، عمليات هاي آنها متنوع و متعدد و در عين حال حوزه ها و ميدان هاي مختلف را در برگيرد که از جمله اين حوزه ها مي توان به حوزه امنيت اشاره کرد.
قدرت و توانايي برخي از اين شبکهها و گروههاي سري نظامي از ارتش يک کشور هم مي تواند، بيشتر باشد تا در پي آن ميزان بهره مندي و در اختيار داشتن امکانات و تجهيزات و مراکز و پايگاه هايي براي استقرار نيز بيشتر باشد.
چنين گروه هايي حتي داراي زندان ها و بازداشتگاه هاي خاص خود هستند، به همين دليل از سال ۲۰۱۱ ميلادي شاهد بروز پديده اي به نام پايگاه هاي نظامي و زندان هاي سري، به ويژه در دو کشور عراق و افغانستان باشيم که وحشت بسياري را در ميان مردم عادي ايجاد کرده اند. به عنوان مثال يکي از مهمترين و بزرگترين چالش هاي «حامد کرزي» طي دوران رياست جمهوريش زندان هاي سري ناتو و آمريکا در دو ايالت قندرها و هلمند، واقع در جنوب افغانستان بود که عمدتا شهروندان افغان در آنها در بازداشت بودند و در آنها وحشيانه ترين و غير انساني ترين رفتارها و شکنجه هاي انجام مي شود.
خلاصه سخن
در پايان بايد گفت که موضوع ارتش ها و شبکه هاي سري ناتو و آمريکا اگرچه ممکن است، براي برخي تازگي داشته باشد، اما واقعيت امر اين است که اين قضيه اي ريشه دار در تاريخ نظامي کشورهاي غربي و آمريکاست و بار ديگر پرده از چهره واقعي اين کشورها در عرصه بين الملل و اهداف و چشم داشت هاي آنها برمي دارد و آشکار مي سازد، رسيدن به هدف استفاده از هرگونه وسيله و ابزاري را براي آنها توجيه مي کند.
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در آي گپ
https://igap.net/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar