چرا پوتین، ایران را با ترامپ معامله نمیکند؟
خبرآنلاين/ متن پيش رو در خبرانلاين منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست بدون آنکه لازم باشد ايران امتيازي منحصربهفرد به روسيه بدهد و يا يک فرستاده ويژه را راهي مسکو کند، ميتوانيم مطمئن باشيم که ايران مورد معاملاتي روسيه و آمريکاي ترامپ نخواهد بود، حداقل نه به آن شکل هراسناک و خيانتآلودي که در ذهن ايرانيان نقش بسته است. برخي ايرانيان نگران معامله بزرگي ميان روسيه و ايالات متحده در ديدار رهبران دو کشور در هلسينکي هستند که طي آن ايران با توافق آن دو کشور به نحوي از سوريه بيرون رانده شده و در ازا، ايالات متحده نوعاً الحاق کريمه به روسيه را به رسميت بشناسد و يا تحريمهاي اقتصادي عليه روسيه را بکاهد. اين نگراني بدان جا رسيد که سفر اخير آقاي ولايتي به مسکو که حامل پيام رهبري و رئيس جمهور نيز بود، به عنوان تلاشي براي منصرف کردن روسيه از اين تصميم و معامله احتمالي تفسير شد. اما آيا واقعا ايران بايد نگران معامله روسيه و آمريکا باشد؟ بدون آنکه لازم باشد ايران امتيازي منحصر به فرد به روسيه بدهد و يا يک فرستاده ويژه را راهي مسکو کند، مي توانيم مطمئن باشيم که ايران مورد معاملاتي روسيه و آمريکاي ترامپ نخواهد بود؛ حداقل نه به آن شکل هراسناک و خيانت آلودي که در ذهن ايرانيان نقش بسته است. دلايل اين امتناع ساده است: ۱- حضور نظامي ايران در سوريه يک امتياز مذاکراتي براي روسيه در برابر اسرائيل نيز هست که از آن طريق مي تواند اسرائيل به انجام کارهاي مطلوب روسيه تشويق کرده و يا از انجام اقدامات نامطلوب در راه دخالت در سوريه بازدارد. بدون "مسئله ايران"، اين اهرم هاي مذاکراتي تقليل خواهند يافت. ۲- حضور نظامي ايران به روسيه اجازه مي دهد که فعاليت هاي ايران را در سوريه زير نظر بگيرد و کنترلي توافق شده بر آن داشته باشد. سرخوردگي ايران از روسيه مي تواند دامنه اين فعاليت ها را بدون ملاحظه منافع و خواست هاي مسکو در رابطه با اسرائيل گسترش دهد. ۳- روسيه بيم دارد که با خروج ايران، روسيه به عنوان يک کشور مسيحي در همترازي با ايالات متحده به عنوان جزئي از اردوي کشورهاي مسيحي در اشغال يک کشور مسلمان شناسايي شده و جهان اسلام را عليه خود تحريک کند. حضور ايران به منزله يک کشور اسلامي در کنار روسيه، مانع از شکل گرفتن چنين تصوير مخربي مي شود. ۴- تنها با مشارکت نظامي ايران در سوريه است که روسيه مي تواند مسئوليت برخي از رويدادهاي بالقوه خشونت بار از راه مشاورت دادن به نيروهاي دولتي دمشق را به ايران واگذار کرده و خود را از چنين اتهاماتي تبرئه کند. در صورت خروج ايران از سوريه، مسکو، چاره اي جز پذيرش مسئوليت رخدادهاي سياسي و نظامي را نخواهد داشت. ۵- ايران با برخورداري از تجربه بالايي در نبردهاي زميني با گروه هاي نيابتي، قادر است که بخش بزرگي از مسئوليت در جبهه هاي جنگ را براي حفظ دولت بشار اسد برعهده بگيرد. از آنجاييکه روسيه نيروي زميني قابل توجهي در سوريه ندارد، ادامه حضور نظامي ايران به منظور حفظ اين مسئوليت ها ضروري است. ۶- براي روسيه عاقلانه تر است که تا به سرانجام رسيدن مذاکرات سياسي آستانه و ژنو، ايران را در کنار خود داشته باشد؛ نه تنها به اين دليل که پروژه روسيه براي آينده سوريه را چندجانبه گرايانه نشان دهد بلکه به اين دليل که مانع از سنگ اندازي ايران بر سر راه توافقات سياسي و به عقب افتادن پيشرفت هاي مرتبط شود. ۷- از نظر مسکو، روابط نزديک ايران و دولت اسد، اين امکان را تدارک مي بيند که فشارهاي لازم بر دولت اسد و نيروهاي سوري را مضاعف کند. بلحاظ ديپلماتيک خطاب قرار دادن دولت سوريه به شکل دوجانبه با ايران به مراتب کارآمدتر از زماني است که به تنهايي سوريه را مخاطب قرار دهد. ۸- روسيه نگران است که پشت پا زدن به ايران يا هر اقدامي که تهران آن را به عنوان رفتاري خائنانه درنظر بگيرد، نهايتاً ايران را از طريق تقويت آنچه غرب گرايان ناميده مي شوند، به گفتگوهاي استراتژيک و سرانجام به مدار ايالات متحده بکشاند و ترتيبات امنيتي روسيه را در صفحات جنوبي خود و مارواي آن تضعيف کند. ۹- با اشاعه اين تلقي که روسيه به ايران پشت کرده است، شالوده اعتماد ساير کشورهايي که طرح هاي مشارکت استراتژيک با روسيه را به اجرا گذاشته اند، آسيب مي بيند و چه بسا ممکن است در کوتاه مدت با بدبين کردن ترکيه به مسکو، نقشه هاي روسيه براي ثبات در سوريه و در گامي فراتر، ايجاد متحدان و حوزه هاي نفوذ جديد را بر باد دهد. ۱۰- از منظر روسيه، همکاري با ايران، بخشي از استراتژي اورسياگرايي به منزله همگرايي روسيه و آسياي مرکزي است. الکساندر دوگين ناسيوناليست روسي در کتاب "ماموريت اوراسيايي" در همين رابطه مي نويسد: « مسئله اصلي در اين روند، ايجاد محور ايران- روسيه است. کامل شدن روندد همگرايي وابسته به استقرار موفقيت آميز مشارکت استراتژيک ميان مدت و بلند مدت با ايران است. اتحاد ايران با پتانسيل اقتصادي، نظامي و سياسي روسيه از همگرايي اين منطقه حمايت کرده و مي تواند توسعه برگشت ناپذير و مستقل به آن ببخشد». نفوذ طبيعي ايران در آسياي مرکزي و جوامع مسلمان آن، در صورت افزايش خصومت ميان تهران و مسکو، اين دو کشور را يکبار ديگر در رقابت با يکديگر به مصاف با هم مي برد و حداقل ايران مي تواند قدرتي دردسر ساز براي احياي چيرگي تاريخي روسيه بر اين مناطق باشد. به همه اين دلايل، ايران مورد معاملاتي روسيه و آمريکا نيست البته به اين معنا هم نيست که ولاديمير پوتين نمي تواند به ترامپ اطمينان دهد که رفتارهاي ايران را بيشتر از گذشته زير نظر خواهد گرفت و نيروهاي ايراني را از رفتارهايي که اسرائيل را تهديد مي کنند، بازخواهد داشت. در فرداي اين ديدار و بدون آنکه ايران وادار به خروج از سوريه شده باشد، روسيه مي تواند از ايران بخواهد که بيش از هر زمان ديگري اقدامات و عمليات هاي نظامي اش را با مسکو هماهنگ کند در غيراينصورت قادر نخواهد بود در برابر اصرار آمريکا به اخراج ايران از سوريه مقاومت کند. آيا اين همان هدفي نيست که دونالد ترامپ در جستجوي آن است؟