سرمقاله وطن امروز/ فساد سخن
وطن امروز/ « فساد سخن » عنوان نگاه امروز در روزنامه وطن امروز به قلم حسين قدياني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: حالا بهتر ميفهمم چرا اغلب روسياهان آخرت، چوب زبانشان را ميخورند! حقيقت آن است که «فساد سخن» بيداد ميکند! فساد سخن اما فقط دروغ و تهمت نيست؛ همين که حرف را نپخته و ناصحيح بزنيم هم مصداق فساد سخن است! در اينستاگرام، فيلمي يک دقيقهاي ميبينيم و بدون آنکه از صحت و سقم آن مطلع شويم، يا دچار شور حسيني ميشويم يا مبتلا به شور يزيدي! امثال من از زاويه دفاع از انقلاب و پاسداري از عدالت و آن قلم به مزد زنجيرهاي هم از پنجره خودش! هنوز عکس را نديده، حکممان صادر شده است! هنوز خبر را درست و حسابي ورانداز نکرده، کامنتمان بهراه است! و بگذار اعتراف کنم؛ اقلا اين يک قلم، دردي همگاني است که حزباللهي و غير آن ندارد! توهم زدهايم چون داعيهدار مقابله با فساد هستيم، ميتوانيم هر حرفي بزنيم و حتي خودسرانه، اسلحه هم بکشيم! الباقي هم مثل ما! بدتر از ما! بهتر از ما! چه فرقي ميکند، وقتي همه ساکن يک کشتي هستيم؟! روزي سلبريتي به اسم مردمگرايي ميآيد و دردي منتشر ميکند و کلي روح و روان ملت را بازي ميدهد؛ بعد انکشف که آن درد، هيچ وجود خارجي نداشته و اصلا ربطي به ايران نداشته! روز ديگر ولي همين بلا را روزنامهنگار زنجيرهاي سر خود سلبريتي ميآورد! و همينگونه است که اين همه فساد سخن زياد است! فيالمثل آن روحاني که واقف نيست الان با کدام حديث و کدامين روايت و چه لحني و چگونه لساني بايد از حج يا حجاب دفاع کند! گويي اول حرفمان را ميزنيم و بعد فکر ميکنيم! طرفه حکايت اينجاست؛ دين مبين ما «اسلام» تفکر را هم عبادت ميداند! واي بر مسلماني ما، وقتي اين همه نسنجيده سخن ميگوييم! بدبختي اينجاست که از بس کيلويي حرف زدهايم، کيلويي حرف زدن هيچ قبحي برايمان ندارد! خيلي راحت آبرو ميبريم و هيچ متوجه نيستيم به معناي کلمات! بدون هيچ پرسوجو و جستوجويي که آيا اصلا و اساسا اين خبر راست است، همينطور اظهار فضل است که ميکنيم! و بعضا با ناسزا و دريوري! القصه! سال ۸۸ در بلوار کشاورز «محسن» را ديدم که در صف فتنهگران داشت شعار عليه غزه و لبنان ميداد! آنقدري در دبيرستان شاهد فتح، سروکله هم پريده بوديم و زير توپ زده بوديم که صدايش کنم! مثل فرفره داشت ميچرخيد و ميناليد که چرا تقلب شده! به او گفتم: «گيرم تقلب شده! چه ربطي دارد به غزه و لبنان؟!» به او گفتم: «چرا موسوي هنوز انتخابات تمام نشده، اعلام ظفر کرد؟!» به او گفتم: «چرا حاضر نشد از مجاري قانوني اعتراض کند؟!» به او گفتم: «کو سندش؟! کو مدرکش؟! کو وجدانش؟! کو انصافش؟!» به او گفتم: «اگر اين نظام اهل دست بردن در رأي مردم بود، دوم خرداد دست ميبرد! و ۴ سال بعدش دست ميبرد!» به او گفتم: «قرار نيست رأي مردم را فقط به شرط برد در انتخابات قبول کنيم!» به او اما خندهکنان يک چيز ديگر هم گفتم: «يادت ميآيد تمام سال تحصيلي را تبليغ «بوف کور» ميکردي و اينکه عجب شاهکاري است و چه و چه، ليکن آخر سال در صندلي آخر سرويس مدرسه برداشتي اعتراف کردي که به عمرت اين اثر «صادق هدايت» را نخواندهاي؟! چقدر دعوا، چقدر بگومگو، چقدر بعضا يقهگيري براي دفاع از کتابي که حتي يک بار هم لايش را باز نکرده بودي!» و الان هم قصه همين است! صادق هم مثل محسن! زيباکلام را ميگويم که برجام را نخوانده، مدافع آن است! اعترافش هست! اين متن البته سياسي نيست! خود من هم جوگير ميشوم گاهي! يک چيزي ميبينم و بيهيچ کنکاشي، قلم دست ميگيرم براي بيان حرف حق ولي فيالواقع براي تخليه عصبانيت! تو هم مثل من! بله! خود توي خواننده را ميگويم! آيا آن روز که رفتي و زير آن پست، آن کامنت را گذاشتي، مطمئن بودي يا با عرض معذرت جوگير؟! واقعا چرا ما اينگونه شدهايم؟! چرا بدون در نظرگرفتن جوانب امر، سخن ميگوييم؟! چرا بعضا سخن حق خود را با بيان نادقيق، خراب ميکنيم؟! چرا فکر ميکنيم با لسان دهه ۵۰ ميشود با جوان اين عصر سخن گفت؟! گلابي چيست؟! سوفيا لورن کدام است؟! ضعيفه چه صيغهاي است؟! خوب است رهبري داريم که با اين همه تبحر در خطابت و چيرگي در بلاغت که قطعا براي سخن، بينياز از کاغذ و نوشته و يادداشت هستند، مدام نگاه ميکنند به برگه در دستشان! يعني چه اين کار؟! الا آنکه توجه مضاعف به چگونگي و کم و کيف بيان؟! با علم بر اعتراف دشمن به سخنوري حضرت آقا، گمانم اين همه مراجعه رهبر انقلاب به ورقه در دستشان هنگام سخنراني، استعاره از اعتراض ايشان باشد به اين همه فساد در سخن من و ما! کم جلوي مبلغ فلان پرونده، صفر است، چند تا هم خودمان اضافه ميکنيم! همينطور کيلويي! هيچ هم حواسمان نيست که تخلف، تخلف است و پرونده، اختلاس و معوقه، معوقه! سخن را همانطور بيان ميکنيم که دلمان ميخواهد، نه آنگونه که واقعا هست! دقت شود! من به اين دولت و اين مجلس، رأي ندادهام و عليالقاعده نبايد چنين متني بنويسم، وقتي که بسياري از اين پروندهها مثلا مربوط به قصور و تقصير بانک مرکزي است، ليکن مسأله اينجاست که فساد سخن وقتي زياد ميشود، حرف درست هم آن لابهلا گم و گور ميشود! مثل فتنه که خشک و تر را با هم ميسوزاند! حقا که گرم باد دم آن ايراني که وقتي نميداند، بگويد نميدانم! بازيکن تيمملي از باشگاه خود به باشگاه ديگري رفته و ما بدون هيچ اطلاعي از چند و چون ماجرا، همينطور فحش است که به مديرعامل آن تيم ميدهيم! که چرا نگه نداشت بازيکن محبوب ما را! خدايي خسته نشديم از اين همه فساد در سخن؟! مگر نه اين است که اول بايد فکر کنيم و بعد سخن بگوييم؟! آنچه دارم مينويسم، معالاسف جمهور و رئيسجمهور ندارد! اينکه پاسداران حريم امنيت کشور را گاهي با کلام خود ميرنجانيم، يعني همين کثرت سخن و قلت فکر! آيا در صورت پختن کلام مدنظر در ذهن، باز هم حاضر ميشويم به سخن شلوغ؟! و بيمدرک و سند؟! نه! اين نوشته ميل به محافظهکاري ندارد، بلکه بنا دارد بگويد قبل از ايراد سخن، ولو سخن حق و با نيت حق، همان به کمي بينديشيم بلکه شايد به کلامي زيباتر و بياني شيواتر رسيديم! باورم هست ژورناليسم، حکم نميکند که من اين متن را اينگونه تمام کنم، ليکن گور پدر ژورناليسم! بياييم عهد ببنديم با خدا ناظر بر دقت بيشتر در سخن! ايبسا حرف که ميتوان بهتر بيانش کرد! و درستتر! و کارشناسانهتر! اسلحه را بکشيم روي لسان خود، آيا به حقيقت نزديکتر نيست؟! آيا چون در محيطي مثل اينستاگرام، هم صاحبامتيازيم و هم مديرمسؤول و هم سردبير و هم ويراستار و هم نمونهخوان و هم مصحح و هم نويسنده، حق داريم تا چيزي به ذهنمان رسيد، منتشرش کنيم؟! پس خطيب جمعه هم بايد به شکل مضاعفي متوجه چينش کلمات در جملهاش باشد! و آن سخنران پيش از خطبه هم! و آن وزير هم! و آن وکيل هم! و همين من! و همين شما! پس عهد ببنديم با خدا که اين همه رها نباشد زبانمان به هر سخني! و هر مدلي! باور کنيم چند صباح ديگر، بابت همه اين حرفها و حرافيها، سوال ميکنند از زبانمان! پس سنجيدهتر سخن بگوييم! و اين همه هم زود قضاوت نکنيم! يا علي! همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar