چرا آمریکا وارد جنگ با ایران نخواهد شد؟
مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. در حوزه نخبگاني تلقي رايج بر آن است که هيچ ارادهاي براي شروع منازعه با ايران در آمريکا وجود ندارد و ارتش آمريکا بنا به گزارشهاي راهبردي خود نهادهاي آمريکاييها در شرايط ضعف قرار دارد ناتواني آمريکا در اعمال و ابتکار اعمال جنگ عليه ايران، مسئلهاي است که بارها در سخنان رهبر انقلاب خود را جلوه داده است. در فرمايشات راهبردي رهبر انقلاب در تاريخ ۲۲ مرداد ماه ۱۳۹۷ در ديدار اقشار مختلف مردم که در سطح بسيار وسيع و عميقي نيز بازتاب رسانهاي داشته و به تعبير بسياري از رسانهها «به شرايط تعليق کشور پايان داد»، بخشي از بيانات رهبر انقلاب را به همين موضوع اختصاص دادند و فرمودند «جنگ نخواهد شد» در توضيح همين مسئله که چرا اين اتفاق نخواهد افتاد نيز ايشان فرمودند: «براي خاطر اينکه جنگ دو طرف دارد: يک طرف ما هستيم، يک طرف او است؛ ما که خب جنگ را شروع نميکنيم، ما هيچ جنگي را شروع نکردهايم. افتخار جمهوري اسلامي اين است که هيچ جنگي را ما شروع نکردهايم؛ جنگهايي داشتهايم، منتها شروعکننده طرف مقابل بوده. وقتيکه طرف مقابل شروع کند، ما البتّه با قدرت وارد ميدان ميشويم، امّا ما جنگ را شروع نميکنيم؛ اينکه طرف ما. طرف آمريکايي و آمريکاييها هم جنگ را شروع نميکنند، براي اينکه گمان ميکنم آمريکاييها هم ميدانند که اگر جنگي را اينجا شروع کنند، صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد. جمهوري اسلامي و ملّت ايران آن مجموعهاي هستند که هرکس به آنها تعرّض بکند ممکن است ضربه بزند، امّا ضربهٔ بزرگتر را خودش خواهد خورد؛ کمااينکه تا حالا اينجوري بوده. آمريکاييها يک بار هم اينجا حمله کردند به طبس -يادتان هست- خودشان را نجس کردند، برگشتند رفتند! درست است که خيلي چيزها را ممکن است نفهمند، امّا به نظرم ميآيد اينقدر هم چيز نيستند که اين را نفهمند! جنگ نخواهد شد، مطمئنّا» چند سؤال اساسي در خصوص جنگ مستقيم در اين گزاره چند نکته نهفته است که در اينجا تبيين برخي از اين نکتهها مورد توجه و تدقيق قرار خواهد گرفت، نخست اينکه آيا سياست فعلي دولت آمريکا گرايش به سمت منازعات بينالمللي دارد يا دولت فعلي آمريکا به سوي انزواگرايي تمايل دارد، دوم اينکه آيا دولت آمريکا توان اعمال ضربه اول بدون درک محاسباتي از دريافت ضربه دوم را خواهد داشت؟ سوم اينکه وضعيت افکار عمومي آمريکا نسبت به جنگ چگونه است و آيا امکان شروع جنگي ديگر توسط اين کشور وجود دارد؟ چهارم و از همه مهمتر اينکه ارتش آمريکا آيا در جايگاهي قرار دارد که بتواند جنگي جديد را شروع کند يا خير؟ ۱. آيا سياست فعلي دولت آمريکا بين الملل گرايي است يا انزواطلبي؟ سؤال فوق به اين دليل از اهميت برخوردار است که تاريخ سياست در آمريکا و خصوصاً سياست خارجي در آمريکا در منازعه بين همين دو تفکر بين المللگرايي و انزواطلبي بوده است. باراک اوباما، کلينتون، کارتر و به طور کلي شايد بتوان گفت که دموکراتها را ميتوان در گروه بين الملل گرايان و جمهوري خواهان و به طور خاص دونالد ترامپ را بايستي در طيف انزواطلبان قرار داد. دونالد ترامپ را به واسطه اينکه از همان ابتداي روي کار آمدن به عنوان رئيس جمهور آمريکا به دنبال اين بود تا اولويت را بر منافع ملي آمريکا در داخل سرزمينهاي اين کشور معطوف کند، مشخصاً انزواطلب معرفي کردهاند. توجه به مؤلفههاي سياست ورزي از جمله «اول آمريکا»، «سه هفته ساخت آمريکا در داخل کاخ سفيد»، «بي اعتنايي به تنش با ساير کشورها خصوصاً کشورهايي چون چين و روسيه و اتحاديه اروپا»، «به راه انداختن منازعات اقتصادي و تجاري»، «از بين بردن مقاوله نامههاي بين المللي با ساير کشورها و سازمان بين المللي»، «بي اعتنايي به نهادهاي حقوقي بين المللي»، «تلاش براي از بين بردن وجاهت نهادهاي حقوق بشري بين المللي» و ... سبب شده است که دونالد ترامپ را در جرگه انزواطلبان سياست مداري در آمريکا معرفي کنند. در تفکر دونالد ترامپ «کشورها به واسطه حمايتي که آمريکا از آنها ميکند بايستي به آمريکا هزينه اين حمايتها را بدهند»، به همين دليل است که رهبر انقلاب در جايي با بيان تمثال «گاو شيرده»، رابطه عربستان و آمريکا را شبيه به گاوشيردهي توصيف کردند که دائم به فکر دوشيدن شير اوست. ترامپ هم به لحاظ فردي و هم به لحاظ ساختاري به دنبال حضور نيروهاي آمريکايي در خارج از مرزهاي اين کشور نيست. يکي از مهمترين مناقشاتي که ترامپ با اتحاديه اروپا در جريان همين اجلاس اخير ناتو داشت اين بود که اروپاييها بايستي بودجه ناتو را تا ۲ درصد توليد ناخالص داخلي خود بالا ببرند، موضوعي که نهايتاً با موافقت کشورهاي اروپايي همراه شده است. يکي از اولين گفتههاي دونالد ترامپ در جريان انتخابات رياست جمهوري آمريکا اين بود که نيروهاي آمريکايي مستقر در افغانستان بايستي به خانه بازگردند که تا حد بسياري نيز موفق به بازگرداندن آنها شد. بنابراين و با توجه به اين سياست فردي و ساختاري دونالد ترامپ به نظر نميرسد که سياست بين المللي گرايي و توسعه طلبانهاي را پيش کشيده و جنگي منطقهاي يا بينالمللي را به صورت مستقيم هدايت کند. برخي کارشناسان بر آنند که ترامپ به دنبال اين است تا با استفاده از جنگ نيابتي و با استفاده از ظرفيتهايي همچون عربستان و صهيونيستها عليه ايران و به واسطه فرسايشي کردن توان ايران با حمايت از نيروهاي تکفيري و نيروهاي برانداز، توان داخلي ايران را مصروف اين مسائل کند. ۲. آيا دولت ترامپ توان اعمال ضربه اول بدون محاسبه دريافت ضربه دوم را دارد؟ دومين مسئلهاي که در خصوص رفتارهاي دونالد ترامپ و احتمالات نبرد مستقيم ميتوان مطرح کرد، اين است که آيا دولت ترامپ و به طور خاص شخص ترامپ توان اعمال ضربه اول به ايران را به گونهاي دارد که تصور دريافت ضربه دوم از ناحيه ايران در دستگاه محاسباتي او وجود نداشته باشد. اگر نه دونالد ترامپ، دست کم انديشکده ها، تيمهاي امنيتي مستقر در کاخ سفيد، سيا، پنتاگون، سنتکام و به طور کلي تمام بازوهاي نظامي و امنيتي آمريکا در منطقه و سطح بين المللي به خوبي از توان بازدارندگي مثلثي و مستقيم ايران با خبر هستند. آنها به خوبي ميدانند که نيروهاي نيابتي ايران، در صورت ورود ضربه اول به ايران، ضربه دوم را نه الزاماً از محيط ارضي ايران، بلکه در گسترهاي بسيار وسيعتر دريافت خواهند کرد. آمريکا خصوصاً در دو سه هفته گذشته به اين موضوع علم پيدا کرده است که چرايي توقف روند صادرات نفت سعودي از باب المندب چه بوده است، به خوبي از ظرفيتهاي بين المللي ايران با خبر است، بنابراين دستگاه ادراکي و برداشتي نظام انديشهاي و امنيتي غربي ميداند که ايران هم اراده و هم توان استفاده از ظرفيتهاي بازدارنده خود را دارد. دست بر قضا دونالد ترامپ نظام محاسباتي نسبتاً دقيقتري نسبت به ساير مقامات آمريکايي دارد و علي رغم تلقي عدهاي مبني بر اينکه او محاسبات امنيت بين الملل را نميفهمد، او به درستي توزيع قدرت در نظام بين الملل را متوجه است. به همين دليل در چند روز اخير اخباري مبني بر کاهش تحرکات نيروي دريايي آمريکا در خليج فارس گزارش شده است. ۳. وضعيت افکار عمومي بين المللي و داخلي آمريکا نسبت به جنگ چگونه است؟ يکي ديگر از مسائلي که بايستي به آن پاسخ داد اين است که آيا جنگ نزد آمريکاييها گزينهاي محبوب و مطلوب است يا خير. نگاهي به نتايج نظرسنجيهايي که توسط مؤسسات نظرسنجي منتشر شده است نشان ميدهد که مردم آمريکا به هيچ وجه رغبتي به شروع يک منازعه جديد توسط دولتشان را ندارند. تارنماي خبري «هافينگتون پست» نوشته است بنابرنظرسنجي مشترک اين وبسايت و موسسه افکارسنجي «يوگاو» اکثر آمريکاييها مخالف جنگ با ايران هستند. تارنماي خبري اين رسانه آمريکايي با انتشار نتيجه اين نظرسنجي افزود «درنظر سنجي صورت گرفته ۵۳ درصد پاسخگويان گفتهاند که مخالف جنگ با ايران بوده و ۳۷ درصد نيز گفتهاند که ‘به شدت’ مخالف اين موضوع هستند.» تنها ۲۳ درصد از آمريکاييها گفتهاند که در صورت تصميم دولت آمريکا مبني بر اعلام جنگ عليه ايران از آن حمايت ميکنند. ۹ درصد از پاسخگويان هم قوياً از اعلام جنگ عليه ايران توسط دولت آمريکا حمايت کردند. دراين نظرسنجي افرادي که درانتخابات رياست جمهوري ۲۰۱۶ به هيلاري کلينتون رأي داده بودند درميان افرادي قرار داشتند که به شدت مخالف اين موضوع (جنگ با ايران) هستند، يعني ۸۲ درصد از حاميان هيلاري کلينتون دراين نظرسنجي مخالف جنگ با ايران و تنها شش درصد موافق بودند. بنابراين گزارش، دراين نظر سنجي افرادي که در انتخابات رأي نداده بودند، ۴۸ درصد مخالف جنگ با ايران و ۲۰ درصد از آن حمايت کردند. رأي دهندگان به دونالد ترامپ نيزدراين نظرسنجي هرچند از جنگ عليه ايران حمايت کردند اما ميزان آن حائز اکثريت نبوده و تنها ۴۷ درصد از آن حمايت کرده و ۲۹ درصد نيز مخالف بودند. اين نظرسنجي پس از توئيت ترامپ که با حروف بزرگ به حسن روحاني رئيس جمهوري ايران هشدار داد که آمريکا را تهديد نکند به عمل آمده است. ۶۰ درصد افرادي که دراين نظرسنجي شرکت داشتند گفتند که اين توئيت را شنيدهاند و تنها ۱۲ درصد اعلام کردند که آنرا خود ديدهاند و مابقي نيز از طريق رسانهها از آن باخبر شدهاند. ۴۲ درصد از پرسش شوندگان دراين نظرسنجي مخالف نحوه برخورد ترامپ با ايران بوده و ۳۶ درصد نيز اين روش را قبول دارند. تنها هفت درصد از آمريکاييها ايران را دوست و متحد آمريکا دانسته و ۳۸ درصد نيز بر اين باورند که ايران دشمن آمريکا است. نظرسنجي مشترک هافينگتون پست و موسسه افکارسنجي يوگاو از يکهزار شهروند آمريکايي بالاي ۱۸ سال بين ۲۴ تا ۲۵ ما جولاي برابر با دوم تا سوم تيرماه با خطاي ۳٫۹ (سه و نه دهم) درصد به عمل آمده است. در حوزه نخبگاني و در سطح انديشکدهها نيز تلقي رايج بر آن است که هيچ ارادهاي براي شروع منازعه با ايران در آمريکا وجود ندارد. براي مثال فيصل ايتاني از شوراي آتلانتيک، واقعيات منطقه را بسيار دورتر از تصور حمله عربستان و آمريکا به ايران دانست. وي گفت اردن در حال عاديسازي تجارت با سوريه است و مصر در سالهاي اخير از ارتش سوريه با ارسال تجهيزات نظامي حمايت کرده است. حتي صدايي از بن سلمان ضبط شده است که ميگويد هلال شمالي خاورميانه دست ايرانيان افتاده است و ما بايد هرچه ميتوانيم انجام دهيم تا آنچه باقي مانده نيز دست آنها نيافتد. ايتاني اضافه ميکند حتي در واشينگتن نيز اراده حمله به ايران وجود ندارد، در حالي که برخي کشورهاي عربي منتظرند آمريکا و اسرائيل کاري کنند تا آنها کمکي بکنند. ۴. جايگاه ارتش آمريکا در راه انداختن نبردي جديد کجاست؟ يکي ديگر از مسائل مهمي که خصوصاً در دو دههٔ گذشته، مطرح شده است اين است که آيا تلقي و آمادگي شروع نبرد جديد در دستگاههاي نظامي آمريکا خصوصاً در ارتش اين کشور وجود دارد يا خير. بسياري از تئوريسينهاي نبردهاي استراتژيک نظامي خصوصاً رياليست هاي تهاجي معتقدند که وقتي آستانه انتظارات و برداشتهاي نخبگان نظامي به سطحي برسد که جنگ را به واسطه انبو اطلاعات و منابع اجتناب ناپذير کند، جنگ اتفاق مي افتد؛ اما آيا وضعيت ارتش و نيروهاي نظامي در آمريکا همين گونه است؟ در بالاترين سطح استراتژيک در امريکا افرادي شبيه به زبيگنيو برژينسکي قرار دارند که بر اين باورند که «جنگ با ايران» به لحاظ نظامي توجيهي ندارد و اين موضوع منافع آمريکا را برآورده نميکند. برژينسکي در مخالفتش با بروز جنگ عليه ايران ميگويد «مانعتراشي در مقابل توافق با ايران، بازي سياسي نيست، بلکه بازي با آتش است.» او در عکس العمل نسبت به کساني که توافق با ايران را زير سؤال بردند با نگاهي منفي نسبت به جنگ ميگويد «آيا وقوع جنگ ديگري ميتواند منافع آمريکا را تأمين کند.» در گزارشهاي اخيري که خصوصاً در سالهاي بعد از ۲۰۱۵ در خصوص توان و ظرفيت ارتش آمريکا به لحاظ آمادگي شروع يک نبرد جديد، منتشر شده است، به ضعف ارتش آمريکا اشاره شده است. براي مثال در يکي از اين گزارشها که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است نوشته شده است «ارتش آمريکا جهت انجام فعاليتهايي فراتر از اين [يک منازعهٔ منطقهاي] با مشکلاتي روبهرو خواهد شد و مطمئناً از تجهيزات کافي جهت پرداختن تقريباً همزمان به دو رويداد منطقهاي عمده برخوردار نيست، کاهش مداوم منابع مالي و متعاقباً تنزل نيروي نظامي، باعث شده است تا اين نيرو تحت فشارهاي چشمگيري قرار گيرد و واحدهاي کمتري (عمدتاً پلتفرمهاي نيروي دريايي و نيروهاي عمليات ويژه) در معرض فرايند استقرار عملياتي چرخشي و طولانيمدتتر قرار ميگيرند و مهلت استفاده از تجهيزات قديمي تمديد ميشود.» بنابراين ارتش آمريکا بنا به گزارشهاي راهبردي خود نهادهاي آمريکاييها در شرايط ضعف قرار دارد و امکان شروع نبردي جديد توسط آمريکا عليه ايران وجود ندارد.