سرمقاله کیهان/ با حسین(ع) همیشه و همه جا
کيهان/ « با حسين(ع) هميشه و همه جا » عنوان يادداشت ميهمانروزنامه کيهان به قلم محمدهادي صحرايي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: از محرم 61 تا محرم 1440 هجري را اگر پابه پاي زمان بيايي، فاصله زياد است و وقايع در دوردست. ولي اگر با چشم درسگير که بنگري، فاصله کم است و عبرت بسيار. مثل همه تاريخ. تاريخ است و تکرارهايش. تکرار آدمها و آرمانها و اتفاقاتي که با افکار و رفتارها رقم خورده است. گويي دستي توانا اتفاقات را در زمان تکثير کرده، يا متني را بارها و بارها تکرار کرده است. مکانها اگرچه مهماند ولي مهمتر از آن اصل حوادث است که پندآموزند. شيوه قصه گويي و روايت گذشتگان در قرآن نيز بر همين معنا و با اين استدلال است. قصههاي قرآن، برخلاف قصههاي ديگران براي به خواب بردن نيست، براي بيدار کردن فکرها و فطرت هاست و مخاطبش مردم دانا و فهيم و عاقل و سليم است، که اهل عبرت آموزي و درک حقيقتاند. که فرمود: «لَقَدْ کانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْباب»1. در قرآن تأکيدي نيست که جزئيات آمار و زمان و مکان گفته شود. مهم عبرت است و به کار بستن آنها و فهميدن نکتهاي که اميرالمؤمنين علي عليهالسلام فرمود: ما أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِعْتبَارَ2. قرآنکه کتاب خدا و نسخه زندگي سعادتمندانه بشري است در کنار حکايات آموزنده، قوانين خلقت و حقايق هستي را نيز رخ نمايانده است تا ما مخاطبانش، بتوانيم با ملاحظه آنان، راه حق را از بيراه ناحق بازشناسيم. خدا که حقيقت محض است، حق را واقعي ميداند و غيرحق را بيريشه. سخن و اراده خود را برترين و اراده منکران را پايينترين ميداند.3 يکي از آن قوانين هستي، مخاصمه هميشگي بديها با خوبي هاست که از آغاز خلقت بوده و هر کدام در روزگاري نمادي داشته است. از ابتدا شيطان بود که با اراده خدا درافتاد و تا ابد نماد شرارت ماند. بعدها قابيل با هابيل ناسازگاري کرد و با ستم، او را کشت. فرعون با موسي، نمرود با ابراهيم و... تا نوبت به يزيد رسيد که در مقابل امامت حسين بن علي بايستد، که اين در تاريخ ماند و تا ابد ملاک و معيار شد. يزيديان و حسينيان. حقيقت کربلاي 61 هجري، تقابل تمام بديها در مقابل تمام خوبي هاست. مقابلهاي که بدترين افراد روزگار، بدترين کارها را به بدترين نوع ممکن و براي پستترين اهداف، انجام دادند و درمقابل آنها بهترين انسانهاي دوران، با بهترين ويژگيها، بهترين اقدامات را براي بهترين هدفها انجام دادند. و غصه 1379 ساله جوانمردان براي عاشوراي حسين و يارانش از اينجا آغاز شد. حرارتي که از شهادت حسين در دلهاي مؤمنين است براي اين است که در آن روز نحس، تمام ارزشهاي آدمي، سربريده شد و عدل را سر جدا و عدالت را مثله کردند. ممکن است تاريخي که تکرار مکررات است، قتل عام و فجايع و اسارت و جسارتهاي بسيار به خود ديده باشد ولي هيچ روزي به عاشورا نميشود. عزاداري براي حسين در اصل تکريم فضايل است و تقبيح رذايل و نمادي است از همان جنگ هميشگي بديها با خوبيها. اينکه فرمودند حسين، کشتي وسيع و سريعِ نجات است، به خاطر اين است که هرکس او را شناخت و خود را به او رساند و در ميان ياران او درآمد و خود را به او سپرد، از توفان بديها و حوادث روزگار، خود را رهانيده و حتماً مقصدش ساحل امن و آرام نجات و حيات طيبه است. اينکه در مورد حسين فرمودند او چراغ هدايت است به اين دليل است که در ظلمات گمراهي و غبارآلود فتنهها، تنها چراغي که پر نور و هميشگي و جداکننده حق از باطل است، حسين است. اينکه پيغمبر اکرم فرمود حسين از من و من از اويم به اين دليل است که اسلامِ بيمحبت حسين و بينام او، پسته بيمغز است و ميان تهي. ياد حسين بايد زنده بماند که اماممان گفت حيات اسلام از محرم و صفر است. اين چند سال که آتش به اختيارهايي مثل مرحوم ابوترابي توانستند دعاي عرفه را ملي کنند يا ديگراني، صداي مظلوميت علي اصغر را با همايش جهاني شيرخوارگان به تمام دنيا برسانند و وقتي عزاداران مخلص حسيني، پيادهروي اربعين را با 25 ميليون زائر، به بزرگترين همايش مذهبي جهان تبديل کردند و وقتي توانستهاند مداحي انقلابي و مطالبهگر، رويشهاي بيشمارِ عالمانِ مجاهد و جوان و از همه مهمتر صداي رساي سيدالشهداء را به قلوب خسته جهانيان برسانند، همه اينها براي شياطين ريز و درشت، صفير عذاب است و باعث خوف و خطر. اينکه گاهي بهانه ميگيرند و گاهي مقابله ميکنند و گاهي موازي ميسازند و گاهي شايعه مياندازند، همه از واهمهاي است که از آماده شدن سپاه حسين در دل آنها افتاده است. وقتي که قاسمِ سپاه حسينيان که گويي نگين سليماني دارد، شيطان بزرگ را تشر ميزند، دشمن در انديشه اکبر و عباس ميافتد. توليد تروريست داعش و النصره و بوکوحرام و بودا و...، کشتن حجاج ايراني، تفرقه انداختن بين فارس و عرب و شيعه و سني و جنگ تمام عيار اقتصادي و... و توليد روزانه و گسترده شايعه از همين سنخ است. ردِّ خون به ناحق ريخته حسين که تا انتهاي تاريخ کشيده شده، چون خون خداست، صراط مستقيم است و همچون قرآن جداکننده حق از باطل و چراغي است که خدا افروخته، گرچه کافران نخواهند و بخواهند آنرا خاموش کنند.4 آنها که انسانها را بنده و در بند اميال خود ميخواهند، نميخواهند صداي رهايي بخش حسين به جانها برسد. صداي حسين، فرياد فطرت پاک انسانهاست، که با جادوي رسانهاي شياطين سرکوب شده است. «هَل مِن ناصرٍ يَنصُرُني» او فقط صداي کمک خواهي مجاهدي نيست که راه خود را با علم و آگاهي کامل برگزيده است. دعوت ابدي انسانها به راه و رسم آزادي و آزادگي و دعوت به کمک به راه جوانمردي است که مخاطبش تنها مسلمان و شيعه نيست، که خودش فرمود اگر دين نداريد، در دنياتان آزاده باشيد. و اين آزادي و آزادگي را يزيديان تاريخ بر نميتابند. پيام حسين پيام اصيل پيام آور اسلام است که گفت: آمديم تا بندگان خدا را از عبادت بندگان به عبادت خدا برسانيم و از تنگناي زندگي دنيا به وسعت آن و از ستم اديان ساختگي به اصل و عدل اسلام برسانيم و درود بر کسي که از رهنمود تبعيت کرد.5 حسين از حقايق عالَم است و هرکه ادعاي محبتش را دارد بايد مثل او باشد وگرنه با او بيگانه است. يزيد هم متأسفانه از همان واقعيتي است که هميشه در جبهه مقابل صف ميکشد و لشکريانش خصوصياتي دارند که قابل تميزند. قاعده حسينيان است که کسي چون حسين با کسي چون يزيد بيعت نميکند و ذلت از آنها به دور است. ديندارند و با طهارت و دست و دامن پاک. اهل حلال و حرامند و اهل کار و تلاش. جوانمردند و در گرفتاريها، پناه مسلمانان و دستگير افتادگان و مستضعفان. و در مقابل؛ هرکس که دست و دامنِ آلوده و حق الناس بر عهدهدارد و اهل احتکار و تقلب و ريا و رياست طلب است و اهل دروغ و شايعه و فتنهگري و اهل کم کاري و غش و حيلهگري و... نسبتي با حسين و خداي حسين ندارد و بايد، با خداي حسين خلوت کند، شايد که بتواند بازگردد. إن شاءالله. گروهي هم به ظاهر اين وسطند که نميدانند چه ميگويند. در ايام حج يا محرم به محرم و پيش از پرواز به آنتاليا و تايلند يا قبل از عمل مکرر زيباييشان، فرمايش ميکنند که بهتر نبود سفرهها و نذريهاي ايام محرم هزينه فقرا ميشد!؟ اين غفلت زدهها نميدانند که مردم و فقرا هستند که هزينه اين سفرهها را ميدهند و غذاي خود را با هم، همکاسه ميشوند. راه حسين راه خداست و هرکس مقابل اوست، بيشک دشمن خداست. وقتيکه اطاعت از اولوالامر و امام و رسول، مثل اطاعت از خدا واجب است، پس هرکس که در مقابله با آنها برخيزد، عليه خدا برخاسته است. اين سخن پوچ دشمنان داناست که به غفلت برخي دوستان منتشر شده که ميگويد «حسين را شيعيان کشتند و حالا برايش عزاداري ميکنند» و يا اينکه «حسين را منتظرانش کشتند». کساني ميخواهند دهان ناپاک يزيد را تطهير و شيعه را گنهکار کنند. ميخواهند جاي جلاد و شهيد را عوض کنند. حسين عليهالسلام در مواجهه با لشکر يزيديان کافر، آنها را «شيعيان آل ابي سفيان» خطاب ميکند6 و آنها نيز با اعتراف به ريشه کافر خود، دليل جنگ با امام را کينه از اميرالمؤمنين علي وکشتار پدرانشان در بدر و حنين7 بيان ميکنند، اينها کِي شيعه بودهاند که خود هم نميدانند؟ آنها که براي امام نامه نوشتند و پيمان شکستند نيز، يا متقدِم از امام بودند و مارق8 و يا متأخر بودند و زاهق9. يا از قماش منتظران پست و مقام و رياست طلباني که هوس مال و مقام در حکومت حسين کرده بودند. منتظر امام، لاحق به اوست و مرتد و باطل نيست. منتظر کجا به اين معناست؟ دشمن از جان منتظران مهدي چه ميخواهد؟ منتظران مهدي ميدانند که «مُسلِم» پيشقراول حسين است و وظيفهاش زمينهسازي و آمادهسازي مردم براي انقلاب و حضور امام است. و زمينهسازي براي قيام، با سکون و سکوت در برابر ظلم و ستم نيست. با اصلاح است و مبارزه و ميدان داري. منتظر مهدي ميداند که تا حضور حسين، «مُسلِم» ولي امر است و امرش مثل امر امام مطاع و بهانه جويي ممنوع. منتظر مهدي ميداند که در واقعه کربلا، يزيد لشکرياني از ساکتين و سجاده نشيناني داشت که در هنگامه قيام، براي خود فقه بافيدند و هنگامي که حسين در گودال قتلگاه پا به زمين ميکشيد، چله خودسازي گرفته بودند. نفرين بر ساکتين و قاسطين و مارقين و ناکثين که همه از يک نوعند. و تواي حسين جان؛ حديث زلف تو امشب شنيدني است. بيهمگان به سر شود و بيتو به سر نميشود، امير بيسرِ ما. چه زيبا گفت برايت آن سخن شيرين، «پيچيده شميمت همه جا اي تن بيسر/ چون شيشه عطري که درش گم شده باشد». اين حقمان است که اماممان باشي ولي حقت نبود که در امتت تنها بماني. تو زندهاي و ياد تو در زندگي ما جاري است و هنوز متحير توايم مثل آنانکه در آستانه بهشت ميايستند و در تو حيرانند و عشق را سيران ميکنند و متوجه بهشت و حوري نيستند و تو را مينگرند تا آنکه ملائکه گروه گروه، آنها را به بهشت سوق ميدهند و ميبرند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سوره يوسف آيه 111 2- عبرتها چه فراوان است و عبرت گيرنده کم. نهجالبلاغه حکمت 297 3- وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذينَ کَفَرُوا السُّفْلى وَ کَلِمَهًْ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا. سوره توبه آيه40 4- مىخواهند نور خدا را با سخنان خود خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نيايد. سوره توبه آيه 32 و سوره صف آيه 8 5- فرستاده اسلام به سوي رستم فرخزاد (فرمانده لشکر ايران) پيام اسلام را چنين بيان کرد. 6- امام حسين عليهالسلام: وَيْحَکُمْ يا شِيعَهًْ آلِ اَبى سُفْيانَ، اِنْ لَمْ يَکُنْ لَکُمْ دِيْنٌ وَکُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْـراراً فِى دُنْيـاکُمْ. بحارالانوار، ج 45، ص 51 7- لشگريان يزيد گفتنند ما «نُقاتِلکَ بُغضاً مِنا لِأَبيکَ وَ ما فعل بِأَشياخِنا يوم بدر و حنين» 8- مرتد و از دين برگشته 9- باطل و بيهوده