سرمقاله ایران/ 38 سال بعد
ايران/ « 38 سال بعد » عنوان ستون "اول دفتر" روزنامه ايران است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: حادثه تروريستي در اهواز را چگونه ميتوان تحليل کرد؟ طرح مسائلي چون کمبودها و مشکلات مردم منطقه نميتواند گوياي علت واقعي اين اقدام جنايتکارانه شود. به چند دليل مشخص؛ اول اينکه مردمي که دچار مشکلات و سختي هستند، هيچگاه حاضر نميشوند که مرتکب اقدامات کورکورانه عليه افراد و شهروندان بيگناه شوند. دوم اينکه اين گونه مشکلات کمابيش از گذشته وجود داشته و منحصر به يک منطقه خاص نيز نميشود، بنابراين علت اقدام اخير را بايد در ذيل وضعيت کلي منطقه و ايران جستوجو کرد. فشارهاي ايالات متحده و عصبانيتهاي عربستان سعودي از شکستهايش در يمن و سوريه و شکستهاي فاحش آنان در عراق جملگي سبب شده است که براي جبران اين ناکاميها و نيز تکميل نقشههاي ناتمام عليه تماميت ارضي ايران، دست به چنين اقدامي بزنند. اين اقدام برخلاف حمله تروريستي به مجلس، ارزش عملياتي چنداني نيز نداشت، زيرا دسترسي به چند اسلحه در استانهاي مرزي و انجام عمليات در فضاي باز و بدون هيچگونه برنامهريزي پيچيده عملياتي، نشاندهنده خالي بودن دست دشمنان اين مردم در انجام اقدامات مهم و اساسي است. تنها نکته مهم اين عمليات، مصادف بودن آن با سالروز جنگ تحميلي و حمله صدام است و اين نشانگر عمق کينه جاهليت عليه مردم منطقه است. ولي حملهکنندگان و حاميان آنها يک نکته اساسي را فراموش کردهاند. در سال 1359، مهمترين ارتش منطقه، در بغداد مستقر بود و کل جهان عرب، بجز سوريه و ليبي و نيز بسياري از قدرتهاي جهاني حامي صدام بودند. گروه خلق عرب نيز بازوي صدام براي تجزيه خوزستان بود و از آنها مهمتر اينکه هنوز زمان زيادي از انقلاب نگذشته بود و نيروهاي نظامي استقرار کافي نداشتند، ضمن آنکه تشتت و چنددستگي ميان نيروهاي سياسي فراوان بود و بحران سياسي در اقصي نقاط کشور وجود داشت، از اين رو صدام گمان ميکرد در چنين شرايطي که موازنه قوا يکسويه به نفع عراق بود، قادر است به سادگي خوزستان را اشغال و آن را ضميمه خاک خود نمايد. او چنان بر اين پيروزي خود اطمينان داشت و سرمست از آن بود که متوجه ابعاد ماجرا نشد و خود را غرق در يک جنگ هشت ساله کرد که با خفت از تمام ادعاهايش عقبنشيني کرد و براي جبران شکست خود به کويت حمله کرد، و آن نيز منشأ سقوط رژيمش شد و با خفت و خواري به دست نيروهاي بيگانه دستگير و سپس اعدام گرديد. اکنون که هيچکدام از آن شرايط وجود ندارد، نه توان و قدرت نظامي ايران قابل مقايسه با آن دوران است و نه حتي از آن حکومت بعثي نشاني برجاي مانده است و تنها نشان باقيمانده را بايد در گورستان تکريت سراغ گرفت و حتي دولت عراق به عنوان يکي از همپيمانان ايران در منطقه محسوب ميشود. بنابراين تنها نقطه اميد دشمنان تاريخي اين ملت، چنددستگي و شکاف دروني در کشور است. ولي مردم ايران نشان دادهاند که عليرغم هرگونه اختلاف سياسي که ميتوانند داشته باشند و امري غيرطبيعي نيز نيست، در هنگامي که عزم جزم دشمنان وحدت ملي و تماميت ارضي کشور را ببينند، با يکديگر متحد ميشوند و در برابر آن ايستادگي ميکنند. رمز بقاي اين ملت در چند هزار سال نيز همين اتحاد آنان در مواقع ضروري و حساس است. منطقه خاورميانه در آتش اختلافات فرقهاي و قومي و مذهبي در حال سوختن است. سياست مدبرانه آن است که به هيچ وجه تن به چنين اختلافاتي نداد. همه جوامع بايد بکوشند که انواع برابريها را به رسميت بشناسند و درون کشور خود آن را نهادينه کنند. اگرچه دشمنان ثبات منطقهاي در پي انجام اقدامات ايذايي هستند ولي فراموش نکنيم که اين اقدامات عموماً متکي بر اختلافات و نابرابريهاي داخلي استوار ميشود و به ميزاني که سياستهاي برابريطلبانه و مشارکتجويانه رواج پيدا کند زمينه براي سوءاستفادههاي بيگانگان نيز از ميان ميرود. قدرت تاريخي ايران در همين وحدت ملي و تنوع فرهنگي آن است. دشمنان اين کشور ميکوشند که اين نقطه قوت را به نقطه ضعف تبديل کنند، ولي وظيفه ما است که با تمام وجود همچنان اين نقطه قوت خود را حفظ کنيم، همچنان که در طول هشت سال جنگ تحميلي وحدت ملي ايرانيان نقطه ثقل و محوري آنان در دفاع در برابر متجاوز بود. يکي از مهمترين نکاتي که در حمله تروريستي اخير در اهواز بايد ملاک ارزيابي و داوري ما قرار گيرد، نحوه مواجهه جهان غرب و رسانههاي آن با اين رويداد است. رويدادي که به صورت کور و عليه مردم بيدفاع انجام شد و طبق هرگونه تعريفي يک اقدام تروريستي است و بايد با محکوميت بلاقيد و شرط مواجه شود و همه حاميان آن از جمله منافقين و ساير خشونتطلبان پناه گرفته در غرب را نيز مشمول اين محکوميت نمود. اميدواريم که تجربيات تروريستي سالهاي گذشته در غرب، کشورهاي اروپايي و امريکايي را به اين مرحله رسانده باشد که تروريسم خوب و تروريسم بد نداريم. تروريسم، تروريسم است، چه تروريستهاي دهه 60 و چه تروريستهاي دهه اخير.