سرمقاله ایران/ فرصت روحانی در نیویورک
ايران/ « فرصت روحاني در نيويورک » عنوان يادداشت روزنامه ايران به قلم حسن بهشتيپور است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: ديپلماسي رسمي و ديپلماسي عمومي دو بال دستگاه ديپلماسي به شمار ميآيند. ديپلماسي رسمي ارتباط شخصيتهاي سياسي يک کشور با مقامات رسمي کشور ديگر را در چارچوب يک ديپلماسي رسمي برقرار ميکند. اهميت ديپلماسي عمومي هم که ديپلماسي رسانهاي زيرمجموعه آن به شمار ميآيد اگر بيشتر از ديپلماسي رسمي نباشد، کمتر هم نيست و اين دو بال بايد با هم حرکت کنند تا بتوانند به اهداف طراحي شده کشور کمک کنند. سفر آقاي رئيس جمهوري به نيويورک با در نظر گرفتن دو نوع ديپلماسي ياد شده داراي چند وجه است؛ - سفر آقاي روحاني در چارچوب ديپلماسي رسمي فراهم کننده بهترين فرصت است تا مقامات عاليرتبه کشورها با کمترين هزينه بيشترين بهرهبرداري را از ملاقات حضوري با يکديگر انجام دهند. زيرا تنظيم ديدار و سفر رسمي رؤساي کشورها به طور طبيعي و برپايه رعايت پروتکلها امري زمانبر است اما اين ديدارها ميتواند در عاليترين سطح در حاشيه سازمان ملل براحتي و با هماهنگيهايي که از قبل انجام ميشود، در کمترين فرصت وهزينه ممکن انجام شود و چنانچه بخوبي برنامهريزي شود، بيشترين نتيجه هم حاصل ميشود. در چارچوب اين ديپلماسي، فرصت مغتنمي فراهم است تا مقامهاي جمهوري اسلامي از يک سو در ارتباط با برجام و خروج امريکا و زير پا گذاشتن قطعنامه 2231 و تهديد صلح و امنيت بينالملل مواضع خود را بخوبي تبيين کنند و از سوي ديگر با اين اتهام بي اساس که ايران، عامل بي ثباتسازي منطقهاي است، مقابله کنند. يعني مقامات ايران در حالي که کشورمان به روند مبارزه با تروريسم و داعش در عراق و سوريه کمک کرده، ميتوانند در صحنه ديپلماتيک سازمان ملل به افکار عمومي دنيا به طور دقيق آمار داده و نشان دهند که ايران همواره در حال مبارزه عليه تروريسم بوده است و بنابراين چنين اتهاماتي بي اساس است. رئيس جمهوري ايران در تبيين نقش ايران در مبارزه با تروريسم ميتواند تأکيد کند که کشورمان، خود بهاي سنگيني براي اين مبارزه داده است؛ چنانکه از يک سو قربانياني را در صحنه ميداني نبرد با داعش داده و از سوي ديگر خودش قرباني حملات تروريستي بوده است. نمونه اخير آن هم که در شهر اهواز اتفاق افتاد. بنابراين ايران در آن جنبهاي که به بي ثباتسازي در خاورميانه متهم ميشود، دست بالا را دارد و معتقدم رئيس جمهوري ميتواند اين موضوع را از نظر حقوقي توضيح دهد. - رئيس جمهوري در بعد ديپلماسي عمومي و همچنين ديپلماسي رسانهاي فرصت مغتنمي دارد تا در مجمع عمومي سازمان ملل حضور پيدا کند و با بهرهگيري از اين فرصت و طيف وسيع مخاطبان جهاني، ديدگاهها و مواضع صلحجويانه ايران را تشريح کند. علاوه بر اين، فرصت خوبي هم براي مصاحبههاي اختصاصي با شبکههاي معروف امريکايي که مخاطب عام دارند و همچنين برگزاري کنفرانسهاي مطبوعاتي و خبري فراهم است. - وجه سوم سفر آقاي روحاني، فرصت ديدار با ايرانيهاي مقيم امريکا و شخصيتهاي رسانهاي، مطبوعاتي و دانشگاهي و غيرايراني است که ميتوانند در جلسات گفتوگوي رو در رو با رئيس جمهوري شرکت کنند و از نقطه نظرات ايران بخوبي آگاه شوند. همه اين برنامهها ذيل ديپلماسي عمومي و همچنين ديپلماسي رسانهاي، ميتواند در انعکاس ديدگاههاي واقعي ايران تأثيرگذار باشد. حالا در اين سفر خاص علاوه بر اين مواردي که اشاره شد، يک فرصت ديگري هم پيش آمده و آن اينکه ترامپ اعلام کرده ميخواهد رأساً اداره جلسهاي از جلسات شوراي امنيت را با موضوع ايران برعهده گيرد که طبق آييننامههاي داخلي شوراي امنيت اگر موضوع مورد بررسي، يک کشور باشد، آن کشور مخاطب اين حق را دارد با حضور يکي از نمايندگانش از مواضع خود دفاع کند. در اين مورد خاص به نظرم حضور آقاي ظريف ميتواند خيلي تأثيرگذار باشد. به اين دليل که هم مستقيماً صحبتهاي ترامپ را در جا نقد کند و پاسخهاي دقيقي به اظهارات او دهد و هم از طرف ديگر بتواند ديدگاههاي ايران را تشريح کند. چون معمولاً اين جلسات پوشش خبري وسيعي دارد و منعکس ميشود. بنابراين ميتوان گفت مقامهاي بلندپايه ايران ميتوانند از فرصت چند روزه حضور در نيويورک براي پيگيري اهداف سياست خارجي کشور بخوبي بهره ببرند.