تفاوت استاد شجریان با دیگر هنرمندان
آرمان امروز/ متن پيش رو در آرمان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست اول پاييز صدايي به جهان اضافه شد که بسياري از شنيدن زيبايي آن بهره مند شدهاند. به همين بهانه، کيوان ساکت از دلايل ماندگاري استاد محمدرضا شجريان ميگويد.کيوان ساکت در گفتوگو با «ايرنا» از تاثير استادان و همراهان بر شجريان ميگويد تا نحوه انتخاب اشعار. ساکت دليل ماندگاري استاد شجريان را اينگونه مطرح ميکند: دليل اينکه کارهاي قوي و قبلي استاد شجريان نسبت به گذشته بيشتر و درخشانتر در حافظه عاطفي مردم جا ميافتد، اين است که علاوه بر مهارت استاد و تسلطشان به آواز ايراني، با هنرمندان بزرگي نظير خانواده استاد يوسف زماني(حسن و حسين يوسف زماني) و استاد پرويز مشکاتيان و خيلي افراد ديگر کار کردهاند. آثار تکرارنشدني ساکت با بيان اينکه آثاري که استاد شجريان در برنامه گلها با هنرمنداني مثل جليل شهناز، فرهنگ شريف، پرويز ياحقي و استادان ديگر اجرا کرده، آثاري است درخور و قابلتامل، اضافه کرد: اين آثار در زمينههاي مختلف است چون ارکستر به سبک گلها، ارکستر به سبک ارکستر موسيقي ايران، تکنوازي ساز و آواز و دونوازي و سه نوازي و همچنين کارهايي که با استاد مشکاتيان و ناصر فرهنگفر ارائه دادند. اينها آثاري هستند که فکر نميکنم به اين زودي در اين ژانر تکرار شوند. به همين خاطر اين آثار که با فکر و انديشه و تمرين و ممارست مفاهيم کليدي ايراني ساخته و اجرا شده بود، آثاري است که هر چقدر بگذرد، بر ارزش و اعتبار و لطفشان افزوده ميشود، بهجاي اينکه کمرنگ شود. مراقبت از استعداد اين نوازنده تار دليل ديگر ماندگاري استاد شجريان را شخصيت بينظير وي ميداند و ادامه ميدهد: مفاهيم موسيقيايي که در آن زمان مد نظر اين بزرگان بود و آرامش و عشق و علاقهاي که به هيچ چيز جز فرهنگ ايران نگاه نميکرد، باعث شده از استاد شجريان يک شخصيت فرهنگي بسيار کمنظير و ويژه بسازد. فراموش نکنيم که استاد زير نظر و با مراقبت ديگر هنرمندان به اين جايگاه رسيدهاند. خوانندهها به مراقبت احتياج زيادي دارند تا استعدادهايشان هرز نرود و در زمينههاي غيرهنري استفاده نشوند. چه بسيار در تاريخ داشتهايم هنرمنداني با استعداد خيلي زياد که متاسفانه به هرز رفتهاند. به هر روي استاد جزو اين افراد نيست، بهويژه در آواز در زمان خودش با کمک هنرمندان بزرگي مثل مشکاتيان، جليل شهناز، فرهنگ شريف، ياحقي و ديگران به تجربياتي دست پيدا کرد که شايد در کمتر هنرمند عصر ايشان ببينيد. تسلط و آگاهي استاد ساکت در ادامه تاکيد ميکند که هيچکدام از هنرمندان همعصر استاد شجريان در زمينه آواز موسيقي ملي ايران به اين درجه تسلط و آگاهي و آشنايي با مکاتب مختلف آوازي و ظرايف آواز ايراني نرسيده بودند و ادامه ميدهد: اين ويژگيهايي که عرض کردم از استاد شجريان هنرمندي ساخته که نام و آثارش در حافظه عاطفي مردم ماندگار شده است. البته طبيعتا يک سري آثار ممکن است در لابهلاي آثار هنرمند باشد که اين ويژگيها را نداشته باشد. همه هنرمندان بزرگ مانند حافظ مولانا تا هنرمندان امروزي همه آثارشان ميتواند جاودان و ماندگار نباشد، ولي شخصي که بتواند بهعنوان يک هنرمند در حافظه تاريخي مردم بماند، نشان ميدهد که بيشتر آثارش اين ويژگي را داشته است. سابقه همکاري ساکت با ابراز تاسف از اينکه بيماري مانع از اين شد که آلبوم «شادي آزادي» را با استاد شجريان توليد کند، گفت: قرار بود قطعه «شادي آزادي» آلبوم شود که متاسفانه بيماري ايشان اين مجال را از مردم ما گرفت. وقتي با استاد شجريان کار ميکنيد، احساس ميکنيد موسيقي فوران و جوشش دارد. اين است که لذت کار کردن را با ايشان دوچندان ميکند. اما وقتي با خوانندههاي ديگري کار ميکنيم، گاه احساس ميکنيم با يک عدم اعتمادبهنفس صرفا انجام وظيفه ميکنند. محمود دولتآبادي در سالگرد تولد محمدرضا شجريان، درباره اين هنرمند موسيقي ايران نوشت. به گزارش ايسنا، اين نويسنده در يادداشتي به مناسبت تولد هفتادوهشتسالگي محمدرضا شجريان(متولد اول مهرماه ۱۳۱۹) نوشته است: «کودک بودم که يکي دوبار از زبان مادرم شنيدم «هنر، بخش است» منظورش بخشش بود از جانب پروردگار و اشاره داشت به صداي خوشآواز مردي در همسايگي ما بهنام «عظيم» که هر از گاهي شب - نيمهشب آوازش را رها ميکرد در کوچههاي خاموشِ ده. آن وقتها دريغ من آن بود که چرا کسي پيدا نميشود عظيم را ببرد در راديو بخواند تا همگان آواز او را بشنوند؟ البته ديري نپاييد تا متوجه بشوم مسير تا رسيدن عظيم به راديو، آسان نيست. بعد از آن صدا - آوازهاي بسيار متنوعي شنيدم به يُمن همين راديو در شهرهايي که بودم و بيشتر در محل کار. اما آن صدايي که همواره مرا به ياد سخن مادرم مياندازد، صداي محمدرضا شجريان است که «هنر، بخش است» در عين حال آنچه در هنر شجريان يافتم پيگيري وي بود در آموزش و يادگيري مداوم از پيشينيان. يک وقت شجريان را ميشنيدم و بياختيار ياد خوشنويسي افتادم در حرف نون، تعجب کردم و پرسيدم. گفته شد او خط هم مينويسد. دورادور ميشنيدم که سفر ميکند به اصفهان، يقين داشتم براي يادگيري ميرود. همچنين دقيق شدهام در غزلهايي که ميخواند و اينکه غزل را عميقا فهم کرده است مگر در يک مورد که اکنون در خاطر دارم و بيت اين است «خيال حوصله بحر ميپزد هيهات - چههاست در سر اين قطره محالانديش!» که او – احتمالا به توصيهاي خوانده است «خيال حوصله بحر ميبرد هيهات» و ديگر آدابداني شجريان در هنگام خواندنِ آواز آموختني است که شما حتي دندانهايش را نميتوانيد ببينيد، نشستن و گوش سپردنش به ساز - نوازنده، نوازندگان و ربطي که با چنان توجهي برقرار ميکند ميان جمع نوازنده؛ اين همه آدابي است که او داشته و خوب آموخته است هم. پس اجازه ميخواهم نکتهاي به سخن مادر بيفزايم و آن درکِ بخشش پروردگار است و آموختن و پرورش مداوم آن بخشش و آنچه بدان مربوط است؛ يادگيري بيوقفه در همه احوال، کار و رفتاري که شجريان با هنر خود داشت و ميداشت اگر خانهنشين نشده بود و بسته نشده بود آن زنگِ ممتازي که در صداي شجريان بود. ديگر چه توان گفت؟ محمود دولتآبادي