2018-10-11T14:12:00+03:30
(۱۴:۱۲) ۱۳۹۷/۰۷/۱۹
ايران
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!
http://akhr.ir/4655316
ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
عباس عبدي| عربستان سعودي به کجا ميرود؟ هنگامي که رفتارهاي محمد بنسلمان را مرور ميکنيم به ياد رفتارهاي رئيس جمهورهاي مستبد عرب ميافتيم. قذافي و صدام حسين و حکومتهاي بعثي و سوسياليستهاي قلابي منادي قوميت عرب، همين رفتارها را از 70 سال گذشته داشتهاند. دعوت سعد حريري نخستوزير لبنان به رياض و به گروگان گرفتن او حتي مبتذلتر و بيپرواتر از اقدام قذافي در ربودن امام موسي صدر است. فراخوان شهروندان عربستان و اعضاي خانواده سلطنتي به کشور و سپس سر به نيست کردن آنان در نوع خود بيسابقه است. از اين نوع کارها، صدام حسين انجام ميداد. دستگيري و بازداشت دهها عضو خانواده آلسعود و سپس تلکه کردن آنان و فروختن آزادي آنها نيز از کارهاي عجيب ديگر او بود. کاري که براي رئيس جمهورهاي کودتاچي عرب معمول بود. حمله به يمن و رفتار با همسايه خود قطر خاطره حمله جمال عبدالناصر به يمن و نيز حمله صدام به کويت را در اذهان زنده کرد. با اين تفاوت که آن حملات کجا و اين جنايات کجا؟ آخرين نمونه آن ناپديد شدن يک روزنامهنگار سعودي هنگام مراجعه به کنسولگري عربستان در استانبول است. هرچند تاکنون موضوع به طور کامل روشن نشده است، ولي در اينکه اتفاق غير منتظرهاي رخ داده و فرد مراجعهکننده نتوانسته است از کنسولگري عربستان خارج شود، ترديدي نيست.
اين اتفاقات حکايت از يک تحول اساسي در حکومت سعوديها ميکند. در گذشته رژيمهاي پادشاهي عرب به نسبت مبادي آداب بودند. اگرچه هيچ وجهه دموکراتيکي نداشتند و فاقد نظامهاي انتخاباتي بودند، ولي مبتني بر سنت قبيلهاي جوامع خود رفتار ميکردند و در مقايسه با رژيمهاي جمهوري از ثبات سياسي و رفتاري بيشتري برخوردار بودند. رژيمهاي جمهوري که عموماً کودتايي بودند از ليبي و الجزاير در شمال آفريقا گرفته تا مصر و سودان و سپس عراق و سوريه و يمن، همگي با گرايشهاي دهه 60 و 70 قرن بيستم که تلفيق نوعي سوسياليسم دولتي و البته فاسد با يک حکومت مبتني بر دستگاههاي امنيتي و نظامي و سرکوب شکل گرفتند و تا دو دهه نيز بروبيايي داشتند. در مقابل رژيمهاي پادشاهي و سنتي عرب مثل مراکش، اردن، عربستان و کويت و ساير شيخنشينهاي خليج فارس در آن سالها در موضع ضعف قرار داشتند، ولي در برابر، از نوعي ثبات نسبي رفتاري و سياسي نيز برخوردار بودند.
با تضعيف رژيمهاي جمهوري ـ نظامي، ورق برگشت. الجزاير و ليبي به کلي از بازي جهان عرب خارج شدند. مصر، نقش رهبري در جهان عرب را از دست داد. يمن و سودان در حاشيه بودند، بيشتر به حاشيه رفتند، وضع سوريه و عراق که قدرتمند بودند، از همه بدتر شد. اين اتفاقات موجب بروز خلأ سياسي و رهبري در جهان عرب گرديد. تنها کشوري که ميتوانست اين خلأ قدرت را پر کند، عربستان سعودي بود. ولي شايد ساختار سياسي عربستان و رفتار سياسي آن که براساس نوعي تفاهم ميان خاندان آلسعود و مقررات نانوشته آن بود، اين امکان را فراهم نميکرد که عربستان چنين نقشي را به طور کامل ايفا کند.
از اينرو اولين تغييرات درون عربستان رخ داد و با اختلال در ساختار سياسي آن از نظام رهبري گذشته فاصله گرفتند و همه قدرت را در خانواده يکي از فرزندان آلسعود يعني شيخ سلمان متمرکز کردند و فرزند 30 سالهاش را نيز وليعهد کردند و فرآيند دگرديسي قدرت در داخل به ثمر رسيد و پادشاهي سنتي عربستان سعودي تبديل به پادشاهي نظامي و کودتايي شد. چيزي شبيه همان جمهوريهاي نظامي و کودتايي که چند دهه در کشورهاي عربي يکهتازي ميکردند. ولي نظام سعودي کنوني نقاط قوت جمهوريهاي کودتايي را ندارد. آنها پيرامون چند ايده عربيت و اتحاد عرب و نيز سوسياليسم و برابري و بالاخره مبارزه با اسرائيل، هويتسازي ميکردند و در مراحل اوليه نيز موفق بودند. البته آنها و بهطور مشخص الجزاير و ليبي و عراق بر پول نفت نيز متکي بودند. هيچکدام بر پايه مذهب نبودند و نسبت به آن موضع منفي نيز داشتند. ولي عربستان در حال حاضر به جز درآمدهاي نفتي و اتکاي به آن، هيچ ايده ايجابي ديگري براي هويتبخشي ندارد. در ميان اسلاميت و فرهنگ جديد نيز سرگردان است. به جاي مبارزه با اسرائيل و آزادسازي فلسطين، همپيمان اسرائيل شده است. مشغول کشتار کودکان يمني و عرب است. هيچ افق روشني از آينده ارائه نميکند، سهل است که ترامپ آنها را تحقير ميکند و به چشم گاو شيرده به آنها نگاه مينمايد. سنت سياسي گذشته عربستان را نابود کرده ولي هيچ چيزي جايگزين آن ندارد. از همه بدتر اينکه سياست توسعهطلبانه آن در منطقه وبال گردنش شده است، به طوري که با ترکيه نيز مشکلات جدي پيدا کرده است. حتي با کشورهاي همپيمان و نزديک خود مثل قطر دچار بحران شده است. اين بحرانها از طريق رسانه است که برجسته ميشود و روزنامهنگاران در خط مقدم اين جبهه خواهند بود. بنابراين آنان متوسل به ترور و ساکت کردن منتقدين ميشوند. تا آنجا که بتوانند پول ميريزند و آنان را ميخرند. شبکههاي تلويزيوني حتي براي کشورهاي منطقه راهاندازي ميکنند. ولي طبيعي است که همه را نميتوان با پول خريد، در نتيجه دست به خشونت و حذف فيزيکي ميزنند. رژيمي که در يمن زمينگير شود و فقط با تزريق پولهاي نفت جلوي بيآبرويي را بگيرد، فاقد ثبات و پايداري خواهد بود. يکي از اصليترين ريشههاي بحران موجود در منطقه، تغييرات در ساختارها و سياستهاي عربستان سعودي است. فاصله ميان عربستان ملک عبدالله با عربستان محمد بنسلمان آن قدر زياد هست که آنجا را به کانون بحران تبديل کند.
بازار