وطن امروز/ « بهانههاي خودتان را رفع کنيد آقاي ظريف! » عنوان يادداشت امروز در روزنامه وطن امروز به قلم حسن رضايي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
ميگويند تجربه پدر علم است. دوستان دولتي و طرفدار دولت احتمالا به اين حرف دقيق و عميق اشکالي نداشته باشند. خب! سوال: علم اصلي مورد اتکاي دولت يازدهم و دوازدهم چيست و چه بود؟! علم جوانان ايراني؟ ابدا! اکبر ترکان، مشاور ارشد رئيسجمهور صراحتا علم بومي ما را در حد پخت و صادرات آبگوشت بزباش و قرمهسبزي ميديد، محمدجواد ظريف هم معتقد بود آمريکا با يک بمب- نه حتي 2 تا!- تمام سيستم دفاعي ما را نابود ميکند. طبعا نه دولت که هيچ آدم عاقلي بر چنين ستون سستي که نهايت قدرتش پخت آبگوشت بزباش است و با يک بمب دود هوا ميشود، تکيه نخواهد کرد! خب! پس علم اصلي مورد اتکاي دولت يازدهم و دوازدهم چه بود؟! حدستان درست است: علم ديپلماسي! سلمنا! طبعا تجربه پدر همين علم هم هست! حالا تجربه 5 سال اتکا و استفاده مکرر تمام کشور از علم آقاي ظريف و دوستانش در وزارت خارجه به ما چه ميگويد؟!
جز اينکه اقتصاد را- حداقل- احتمالا نميتوان با علم حرفي يا همان علم ديپلماسي درست کرد؟ حرف ابدا در درست يا غلط قهرمان بودن آقاي ظريف در عرصه ديپلماسي نيست. فرضا که ايشان مبرزترين ديپلمات زنده حال حاضر جهان هم باشند. اينکه مايه افتخار ماست و ما هم ميگوييم چه خوب که اگر در تمام حوزههاي ديگر، فقط آبگوشت بزباش داريم و قرمه سبزي، اينجا ظرفيتي مثل ظريف را داريم حداقل! خب الحمدلله! تجربه استفاده مکرر از علم سرشار آقاي ظريف در اين 5 سال اما حتما از خود علم ايشان مهمتر است. اين تجربه به ما ميگويد اقتصاد را نميتوان با تکيه بر حرف سامان داد. وانگهي! در تاريخ معاصر و باستان هم هيچ کشوري را نميشناسيم که تنها با تغيير روابط خارجي خود، توانسته باشد اقتصادش را متحول کند. کساني که رشد کشورهايي مثل ژاپن، کرهجنوبي، چين، غيره و غيره را هم به ارتباط با آمريکا نسبت ميدهند، تفکري بسيار خامدستانه دارند و به هيچوجه به مختصات اساسي رشد اين کشورها اشاره نميکنند.
رشد امثال ژاپن پس از جنگ دوم جهاني، اتفاقا به دنبال اتکا بر ظرفيتهاي داخلي و فرهنگ ويژه سختکوشي ژاپني رخ داده است. درباره آلمان و ديگر قدرتهاي اقتصادي دنيا هم همين مسأله صدق ميکند. آنها که ارتباط را کليد توسعه مينامند، به اين واقعيت روشن اشاره نميکنند که آمريکا هرگز مايل به تهديد پيشتازي اقتصادي و سياسي خود توسط هيچ کشوري در سطح دنيا نيست و نبوده است. و اگر بهراستي ارتباط کليد توسعه بود، چرا مصر با وجود داشتن بهترين روابط با جهان غرب و رژيم صهيونيستي در حداقل 4 دهه گذشته، اکنون چنين در فقر دست و پا ميزند؟ بايد توجه کرد که در منطق ليبراليسم، انتقال تکنولوژي آمريکايي به رژيمي چون اسرائيل هم محدوديتهاي خاص خود را دارد و در همين زمينه، تاکنون چندين پرونده جاسوسي علمي اسرائيل از آمريکا رسانهاي شده است!
تعارضهاي آشکار آمريکا و اروپا در مسائل اقتصادي طي دهههاي اخير نيز نمود روشن همين واقعيت است. چنين کشوري-آمريکا- چگونه ميتواند فرضا به رشد دشمني چون ژاپن کمک کرده باشد تا ما فکر کنيم ميتوان به کدخدايياش اميد بست و تنها از همين راه، به توسعه اقتصادي هم رسيد؟! اگر اين تجربيات جهاني را به تجربه 5 سال ديپلماسي آقاي ظريف که حالا نتيجهاش افسارپارهکردن دلار، رکوردزني بياعتباري پاسپورت ايراني در تاريخ معاصر، رشد اقتصادي منفي 8/3 درصد در سال 2017 و پيشبيني تداوم رشد منفي اقتصاد ايران در 2018 است، اضافه کنيم، به اين نتيجه ميرسيم که ما براي اصلاح اقتصاد، اولا بايد به جاي حرف زدن، کار کنيم! و ثانيا الگوي سختکوشي متناسب با خود را داشته باشيم. اکنون حجم متراکمي از کارهاي نکرده در سطح کشور بر زمين مانده است. طبق گفته مراکز جهاني، اقتصاد ايران از نظر ظرفيتهاي استفادهنشده در رتبه نخست دنيا قرار دارد.
به عبارتي ما روي گنج هستيم و تنها بايد اقدام به استخراج آن کنيم. چند مثال کوتاه: در حال حاضر، 41 درصد اراضي قابل کشت کشور بلااستفاده است. بيشتر از نيمي از ظرفيت معدني کشور خالي است. اين در حالي است که فقط 25 درصد از مساحت کشور مورد اکتشاف تخصصي قرار گرفته است. ايران پنجمين دارنده جاذبه گردشگري در دنياست ولي در رتبه 94 جذب گردشگر قرار دارد. از اين مثالها ميتوان صدها مورد برشمرد. واقعياتي که نشان ميدهد کليد حل مشکلات کشور بيش از آنکه دست آقاي ظريف و خارج از مرزها باشد، در داخل همين خاک است. ما بيش از آنکه محتاج شعبدهبازيهاي انحرافي چون برجام، FATF و شوخيهاي تلخي مثل رفع بهانههاي آمريکا باشيم، نيازمند کار متراکم، ضربتي، پردامنه، جهادي و بيمنت در روي خاک همين ملک هستيم. رهبر انقلاب چند سال قبل فرمودند کليد حل مشکلات کشور در لوزان، ژنو و نيويورک نيست.
کساني که حال کار کردن ندارند اما مدام به افکار عمومي آدرس اشتباه ميدهند. مدير نجوميبگير حتما مرد اين ميدان نيست، دولت اما نجوميبگير معروف را وقتي با فشار افکار عمومي از صندوق توسعه ملي برميدارد، دوباره در صندوق محيطزيست منصوب ميکند. سيف و معاونانش را هم با وجود صدور حکم انفصال از خدمت در 6 ماه پيش از اين، نهتنها از بانک مرکزي برنميدارد که پس از برداشتن هم مشاور پولي و بانکي رئيسجمهور ميکند! در اين شرايط بايد به آقاي ظريف گفت: لطفا بهانههاي آمريکا را رها کنيد و به رفع بهانههاي خودتان بپردازيد. اينکه دولت چگونه ميتواند معضلات موجود را به صورت ضربتي از پيشروي مردم بردارد و الگوي مناسب براي اين کار چيست، در اين مقال نميگنجد و فرصت ديگري ميخواهد!
بازار