سرمقاله جهان صنعت/ رفتارها از برنامهها پشتیبانی نمیکند
جهان صنعت/ « رفتارها از برنامهها پشتيباني نميکند » عنوان سخن نخست روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کريميجوني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت، همانطور که مقام رهبري تاکيد فرمودهاند يک سند بالادستي و راهبردي براي جمهوري اسلامي ايران است که گمان ميرود نيمقرن آينده ايران را تحتالشعاع هدفگذاريهاي خود قرار دهد. در واقع اين الگو که شباهتهايي نيز به برنامه دارد و قرار است در دو سال آينده از جهت آسيبشناسي و امکانسنجي مورد بررسي و دقت نهادهاي دستاندرکار قرار گيرد، موقعيت ايران را در ميانه قرن 1500 هجري شمسي تعيين و ترسيم خواهد کرد. از اين دست هدفگذاريها و برنامهريزيها البته در جمهوري اسلامي ايران چند باري تهيه و تدوين شده و برخي از آن مانند سند چشمانداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران به مورد اجرا گذاشته شده است. برنامههاي پنج ساله کشور نيز سندي بالادستي است که البته در مقياس کوچکتر و در مدت زمان محدودتر بايد به اجرا گذاشته و نتايج آن ارزيابي شود. اما در يک ارزيابي منطقي، عمده برنامههايي که در جمهوري اسلامي ايران تهيه و ابلاغ شده سرانجام خوبي پيدا نکردهاند. به عنوان مثال در مورد برنامه نخست توسعه، يکي از افتخارات مرحوم هاشميرفسنجاني که بارها آن را در نمازهاي جمعه نيز بيان ميکرد، جلوتر بودن از ارقام برنامه بود و اين جلوتر بودن به عنوان يک امتياز ذکر ميشد در حالي که عليالقاعده اگر برنامه با هدف اجرا تدوين شده بود نبايد کسي از آن فراتر ميرفت و در صورت دقيق نبودن برنامه، بايد بيش از تجاوز، برنامه اصلاح ميشد. در دوره فعاليت دولت محمود احمدينژاد نيز برنامههاي پنج ساله توسعه مورد بيتوجهي عمدي قرار گرفت و اعتراضهاي مکرر مقامات گوناگون براي بازگشت دولت به برنامه و رعايت مفاد آن به جايي نرسيد. به علاوه دولتهاي تحت هدايت احمدينژاد بهگونهاي رفتار کردند که سند چشمانداز بيست ساله کشور از محور توجه خارج شد و بسياري از هدفگذاريهاي آن نيز کنار گذاشته شد تا جايي که مقامات گوناگون در دستگاههاي نظارتي بازگشت به سند چشمانداز و تحقق اهداف آن را ناممکن دانستند. به جز اين موارد، البته برنامهها و الگوهاي ديگري نيز وجود دارد که ميتوان به برخي از آنها اشاره کرد اما نکته مهم اين است که آيا در مورد عدم تحقق برنامهها و الگوهاي گذشته آسيبشناسي شده است؟ آيا برنامههاي کارشناسي شده موثر و جذاب قرار است منشا اثر شوند يا در بايگانيها خاک بخورند و دولتها با بهانهها و علل گوناگون آنها را زير پا گذارند؟ روشن است که تدوينکنندگان به اميد اجراي برنامه و تحقق اهداف چنين اسنادي را تهيه ميکنند اما از آنجا که رفتار ضابطهمند و داراي چارچوب هزينه و سختيهاي زيادي دارد مجريان ترجيح ميدهند در پوشش و به اسم برنامه، کارهايي که دلشان ميخواهد را انجام دهند. البته گاهي مقامات اجرايي ميگويند هدفگذاري در برنامههاي يادشده پيش از آنکه راهبردهاي اجرايي باشد، توصيههاي جذاب است که براساس ظرفيتهاي اسمي بيان شده است. مثلا اين هدف که ايران در 1404 به لحاظ اقتصادي در صدر کشورهاي غرب آسيا باشد و شاخصهاي اقتصادي آن از کشورهاي خاورميانه بالاتر و بهتر باشد، چقدر با واقعيتهاي موجود منطبق است؟ آيا هنگامي که اين هدف در سند چشمانداز بيست ساله کشور نگاشته ميشد، راهبران و راهبردنويسان کشور اين هدف جذاب را به عنوان توصيه نگاه ميکردند يا به عنوان يک هدفگذاري قابل حصول و در دسترس. اين نکته نيز مهم است که آيا شرايط راهبري و مراودات کشور از برنامهها و الگوهاي اعلامي پشتيباني ميکند؟ اگر قرار باشد جمهوري اسلامي ايران کشوري ثروتمند و مانند نروژ توسعهيافته باشد، دقيقا بايد رفتاري مانند نروژ داشت. نميتوان مانند ليبي رفتار کرد و انتظار داشت که ايران به نقطهاي که هماکنون نروژ، فنلاند و... در آن قرار دارند، دست يابد.