اتحاد منحوس سلبریتیها و آقازادهها
آرمان امروز/ متن پيش رو در آرمان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست آقازادهها خود را در بين سلبريتيها جا زدهاند و بهعنوان سلبريتي در مناسبات اجتماعي نقش بازي ميکنند. اين پديده جديدي است که در جامعه ايران رخ داده و مناسبات اجتماعي را پيچيدهتر از گذشته کرده است. از سوي ديگر ازدواج فاميلي نيز در بين آقازادهها و سلبريتيها رواج پيدا کرده و بهنظر ميرسد فاصله سلبريتيها با خانوادههاي برخي مسئولان روزبهروز کمتر ميشود. بهنظر ميرسد نزديک شدن آقازادهها و سلبريتيها در يک معادله دوطرفه است که هر دو به شکلي متفاوت به ديگري سود ميرساند. آقازادهها موقعيت و ثروت خود را در اختيار سلبريتيها قرار ميدهند و در مقابل سلبريتيها نيز از شهرت خود براي حمايت از برخي مسئولان استفاده ميکنند. با اين وجود نکته مهم در اين زمينه اين است که گروههاي مرجع که در گذشته محملي براي گردش اطلاعات و توليد معنا در جامعه بودند امروز ضعيف شدهاند و جاي خود را به گروهايي مانند فوتباليستها و بازيگران سينما دادهاند که توانايي توليد معنا را ندارند و در مقابل در خلأ معنا به هويت سازي کاذب و نامتعارف دست ميزنند. به همين دليل و براي تحليل و بررسي اين موضوع «آرمان» با دکتر ابراهيم فياض استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران گفتوگو کرده که ميخوانيد. سلبريتيها در جامعه ايران در نتيجه فاصله گرفتن گروههاي مرجع از مردم به وجود آمد يا اينکه از خارج وارد کشور شد؟ پويايي و تحرک يکي از ضروريات فرهنگي يک جامعه است. پويايي فرهنگي نيز ازفرايند ارتباطي آغاز ميشود که توسط انسانها شکل ميگيرد. گروههاي مرجع در اين زمينه نقش کليدي دارند و رسانههاي گروهي براي ايجاد پويايي فرهنگي در جامعه تلاش ميکنند گروههاي مرجع را به مردم معرفي کنند. با اين وجود صداوسيما گاه با حذف شخصيتهاي مختلف و چهرههاي فکري و فرهنگي جامعه گروههاي مرجع را نابود کرده است. اين در حالي است براي حضور يک سلبريتي در برنامههاي تلويزيون گاه دههاميليون تومان پرداخت ميکند. اغلب اين اتفاقات نيز در دوران قبل در سازمان صداوسيما اتفاق ميافتاد. بهعنوان مثال براي حضور بنيامين بهادري در برنامه سال تحويل36ميليون پرداخت شد. در نتيجه به جاي اينکه گروههاي مرجع تقويت شود و امکانات لازم در اختيار آنها قرار بگيرد پولهاي کلاني به سلبريتيها تزريق شد و روشنفکران روزبهروز ضعيفتر شدند. به همين دليل نيز سلبريتيها روزبهروز پولدارتر شدند و حوزه نفوذ آنها در جامعه گسترش پيدا کرد. نکته ديگر اينکه نهادهاي مختلف نيز به حاشيهنشين کردن متفکران و منتقدان جامعه کمک کردهاند و در نتيجه فضا براي مانور دادن سلبريتيها در بين افکار عمومي جامعه به وجود آمد. آيا سلبريتيها محصول ناکارآمدي برخي نهادهاي تصميمگير بودند؟ بله، دقيقا اين اتفاق افتاده است. اين اتفاق هم بهصورت مستقيم و هم بهصورت غيرمستقيم رخ داده است. برخي از نهادها بهصورت مستقيم به سلبريتيها پول و امکانات دادهاند و به همين دليل در افزايش گستره نفوذ سلبريتيها نقش مستقيم داشتهاند. برخي از شبکههاي صداوسيما تنها از روي علاقه کاذبي که به برخي سلبريتيها داشتند آنها را به برنامههاي خود دعوت ميکردند و به آنها پولهاي هنگفت و بدون حساب و کتاب ميدادند. اگر روزي پولهايي که به سلبريتيها داده شده افشا شود همه مردم مات و مبهوت خواهند شد. اين در حالي است که اگر يک استاد دانشگاه يا يک روشنفکر يک کتاب تاثيرگذار و مهم بنويسند هيچکدام از نهادها از وي حمايت نميکنند. مسئولان کشور در سخنرانيهاي خود اساتيد دانشگاهها را دعوت ميکنند تا به سخنان آنها گوش کنند، در حالي که اين وضعيت بايد برعکس باشد؛ يعني مسئولان بايد به سخنان اساتيد دانشگاه گوش کنند و اساتيد دانشگاه بيپرده و بيواسطه چالشها و بحرانهاي جامعه را براي آنها تشريح کنند. اين در حالي است که برخي اساتيد دلسوز و متعهد را بايکوت کردهاند و به آنها فرصت نميدهند ديدگاههاي خود را مطرح کنند. بهنظر ميرسد برخي بهدنبال اين هستند که دانشگاه حالت سمبليک پيدا کند و از تاثيرگذاري گذشته برخوردار نباشد. آيا جريان روشنفکري ايران از بازتوليد خود ناتوان بوده که مردم به سمت سلبريتيها گرايش پيدا کردهاند يا چنين رويکردي در نتيجه ضعف مطالعه و آگاهي در جامعه ايران بوده است؟ فقدان جامعه مدني و فرماليسم فرهنگي رويکرد و گرايش مردم به کتاب را از بين برده است. کتاب ابزار روشنفکري بود و روشنفکران با واقعيتهاي جامعه سروکار داشتند. اين در حالي است که ابزار سلبريتيها فضاي مجازي جامعه است. نکته ديگر اينکه هنگامي که گروههاي مرجعي مانند روشنفکران و نويسندگان از بين رفتن گروههايي مانند فوتباليستها و بازيگران سينما در يک رويکرد کاذب جاي آنها را گرفتند. عدهاي به مرور زمان به اين نتيجه رسيدند که روشنفکران و دانشگاهيان نبايد در رأس مسائل جامعه باشند و در مسير حرکت جامعه تاثيرگذار باشند. به همين دليل شرايط را براي روشنفکران نامساعد کردند و در مقابل به گروههاي جديدي که قدرت توليد معنا نداشتند فرصت جولان دادند. براي اين عده سلبريتيها و فوتباليستها خطر کمتري داشته و منافع آنها را کمتر به خطر ميانداختند. اين در حالي است که روشنفکران بهدليل آگاهي بخشي و نقد قدرت خطر بيشتري براي گروههاي قدرت داشتند. پديده جديدي که در فضاي سلبريتيها رخ داده اين است که برخي از آقازادهها نيز خود را در ميان سلبريتيها جا زدهاند و نقش سلبريتيها را بازي ميکنند. چرا چنين اتفاقي رخ داده است؟ يک آقازاده چگونه ميتواند به يک سلبريتي تبديل شود؟ آقازادهها از ابتدا با سلبريتيها در ارتباط بوده و با هم مراوده داشتهاند. روابط آقازادهها با سلبريتيها در برخي مواقع غيراصولي نيز بوده است. بسياري از آقازادهها از رانتهاي گسترده برخوردار هستند و همين رانت خواريها سبب شده که با سلبريتيها در ارتباط باشند. در نتيجه ما با نوعي اشرافيت اجتماعي در بين سلبريتيها و آقازاده مواجه هستيم که شکاف طبقاتي در جامعه را افزايش داده است. آقازادهها و سلبريتيها بهدليل اينکه به هم نياز دارند داراي رابطه دو طرفه هستند و هر دو به شکلهاي مختلف يکديگر را تقويت ميکنند. در نتيجه دست سلبريتيها در پشت پرده در دست آقازادههاست. نکته قابل تأمل اينکه برخي از هياتهاي مذهبي تلاش ميکند براي شهرت خود سلبريتيها را در هيات خود جمع کنند. نتيجه اين هويتهاي پيچيده شکلگيري نوي اشرافيت به ظاهر چارچوبدار مذهبي است که براي جامعه خطرناک است؛ يعني کار به جايي رسيده که سلبريتيها در مناسبات مذهبي جامعه نيز نقش ايفا ميکنند. سلبريتيها چه نقشي در مناسبات مذهبي ايفا ميکنند؟ حضور سلبريتيها در هياتهاي مذهبي نوعي تقويت رويکرد اشرافيگري است. اين اشرافيت نيز خيلي زود به فاصله طبقاتي ديني در جامعه منجر خواهد شد. در نتيجه مردم بهدليل مشکلات معيشتي که دارند از اشرافيت مذهبي فاصله ميگيرند و رويکرد دين گريزي در جامعه تقويت ميشود. نکته ديگر اينکه بسياري از سلبريتيها داراي تکبر و بياخلاقي هستند و به همين دليل هنگامي که در هياتهاي مذهبي حضور پيدا ميکنند در مردم دافعه ايجاد ميکند. امروز برخي از سخنرانان در محلههاي بالاي شهر مانند زعفرانيه و نياوران ساکن هستند اما در محلههاي پايين شهر به منبر ميروند و سخنراني ميکنند. اين يک پارادوکس است که فردي در بهترين نقطه شهر زندگي ميکند اما در محلههاي پايين شهر سخنراني ميکند و خود را مدافع حقوق زحمتکشان و ضعفا نشان ميدهد. من معتقدم مسيري که جامعه ما در پيش گرفته تا چند سال آينده با چالشهاي جدي مواجه خواهد شد و مسائل نهان جامعه به يکباره سرباز خواهد کرد. اين رويکرد سبب دين گريزي خواهد شد. تجربه غرب نيز گواهي بر اين مدعاست. در غرب نيز زماني که قدرت در اختيار کاردينالها و اسقفها بود فساد شدت گرفت و بهدليل اينکه اين افراد با دربار پادشاه نيز در ارتباط بودند به يک باره جامعه از مذهب رويگردان شد و به سمت سکولاريسم و لائيسيسم حرکت کرد. در شرايط کنوني برخي از طلبههاي جوان که در حوزه علميه قم تحصيل ميکنند رويکرد متفاوتي دارند. در نتيجه بين نسل قديم و جديد طلبهها در حوزه علميه قم فاصله ايجاد شده است. از سوي ديگر اشرافيت مذهبي طبقه متوسط جامعه را تحريک ميکند و به همين دليل احتمال واکنش تند و خشن طبقه متوسط نسبت به آنها- سلبريتيها و آقازادهها - وجود دارد. طبقه متوسط در چه شرايطي عليه اشرافيت مذهبي و سلبريتيها واکنش نشان خواهد داد؟ پديده جديدي که امروز در جامعه ايران رخ داده اين است که علاوه بر آقازادهها، نوههاي مسئولان کشور با سلبريتيها ازدواج ميکنند و در نتيجه سلبريتيها با مسئولان کشور پيوند خانوادگي پيدا ميکنند. در نتيجه يک رابطه دو طرفه بين اين دو برقرار است. از يک طرف مسئولان پول و ثروت در اختيار سلبريتيها قرار ميدهند و از سوي ديگر سلبريتيها نيز با توجه به شهرت و نفوذي که در بين افکار عمومي دارند از مسئولان حمايت ميکنند و آنها را از خطر دور ميکنند. کار به جايي رسيده که برخي مسئولان در ساختارهاي سياسي و اقتصادي جامعه از بين سلبريتيها يارکشي ميکنند. برخي در نقشآفريني سلبريتيها در جامعه نقش موثري ايفا ميکنند. بهعنوان مثال برخي تتلو را روي کشتي بردند تا درباره ايران موسيقي اجرا کند. سپس وي را در همايشهاي سياسي دعوت کردند و در نهايت نيز با کانديداي رياستجمهوري ديدار و گفتوگو کرد. با اين وجود همين فرد پس از مدتي به مقدسات توهين ميکند و حالت مرتد به خود ميگيرد. از سوي ديگر امثال رحيمپور ازغدي به شکلي مطرح ميشود که گويا تنها وي نماينده روشنفکري ديني در کشور است. حتي احمدينژاد نيز بهدليل اينکه پايگاه اجتماعي خود را در بين مردم از دست رفته ميبيند تلاش ميکند خود را به شکل يک سلبريتي مطرح کند. نوع لباس پوشيدن و حتي نحوه اصلاح محاسن وي در کليپهاي جديدي که منتشر ميکند نشان ميدهد که وي قصد دارد خود را بهعنوان يک سلبريتي و متفاوت از گذشته مطرح کند. اين در حالي است که وي در زماني که تازه در فضاي سياسي کشور مطرح شده بود با يک کاپشن ساده در انظار عمومي ظاهر ميشد. کاپشني که بعدها به نام خود وي نيز معروف شد. در نتيجه جامعه در حال حرمت به سمت فرماليسم فرهنگي است و روزبهروز از محتوا خاليتر ميشود.