برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

نوذر شفیعی: دولت پاکستان توان اعمال اقتدار در مرزهای خود با ایران را ندارد

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
نوذر شفیعی: دولت پاکستان توان اعمال اقتدار در مرزهای خود با ایران را ندارد
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عبدالرحمن فتح الهي|  بامداد روز سه‌شنبه (۲۴ مهر) در منطقه صفر مرزي "لولکدان" 14 نفر از نيروهاي نظامي و امنيتي کشور در استان سيستان و بلوچستان توسط افراد مسلحي از جيش العدل ربوده شدند. اين در حالي است که چندي قبل عمران خان، نخست وزير جديد پاکستان با شعار ايران دوستي و احياي روابط تهران – اسلام آباد در اين کشور روي کاري آمد. اما برخي هم بر اين باروند که عليرغم اين شرايط و تحول مثبت سياسي داخلي پاکستان بايد در پشت وقوع اين دست از اتفاقات نقش ارتش را نبايد ناديده گرفت. ديپلماسي ايراني براي بررسي اين حادثه و نقش دولت و ارتش پاکستان در حمايت و پيگيري اين دست از اتفاقات گفت وگويي را با نوذر شفيعي، کارشناس مسائل غرب آسيا و پژوهشگر شبه قاره پي گرفته است که در ادامه مي خوانيد: حادثه ربوده شدن 14 مرزبان ايران در مرز ميرجاوه پس از فاصله کوتاهي از روي کار آمدن عمران خان به عنوان نخست وزير جديد پاکستان، آن هم با شعار ايران دوستي و احياي روابط اسلام آباد - تهران را چگونه ارزيابي مي‌کنيد. آيا مي توان شرايط جديد دولت اسلام آباد را در وقوع اين دست حوادث بي تاثير دانست؟ دلايل متعددي در مسئله ربوده شدن مرزبانان و نيروهاي نظامي و امنيتي کشور مي‌توانند نقش آفرين باشند که يکي از اين دلايل به اعمال اقتدار دولت مرکزي اسلام آباد بر مي گردد. چرا که مي‌توان عنوان کرد دولت اسلام‌آباد تقريباً يک دولت ورشکسته است. منظور من از دولت ورشکسته دولتي است که توانايي برقراري اقتدار و امنيت خود را بر قلمروي ارضي خود را نداشته باشد. البته اين يک نگاه خوشبينانه است و به موازات آن نگاه بدبينانه ناظر بر اين واقعيت است که اسلام آباد اساساً ميل و رغبتي به اعمال اقتدار خود بر سرزمين خود را ندارد و در سايه آن از اين مسئله به عنوان يک متغير ميانجي در تسهيل ناامني در مرزهايش به خصوص مرزهاي مشترک با ايران سوء استفاده مي کند. به عبارت ديگر پاکستان سرزمين خود را به محل و بستري البته ناآگاهانه و غير عمد براي جولان عوامل عربستان سعودي قرار داده است تا عليه منافع و اهداف جمهوري اسلامي ايران مورد استفاده قرار گيرد. اگر نگاه بدبينانه شما را نزديک به واقعيت بدانيم، راهکار تهران در مقابل اين سياست اعمالي اسلام آباد چيست. آيا جمهوري اسلامي بايد همين سياست مماشات سياسي و نرمش ديپلماتيک را براي دستيابي به امنيت در مرزهاي شرقي خود بگيرد يا مي توان براي تحقق اين همه دست به اقدام ديگري زد؟ در اين رابطه به نظر من حداقل ايران از پاکستان اين انتظار را ندارد که چنين نقش منفي را در روابط دو کشور، آن هم به صورت عمد ايفا کند. چون اگر چنين نگاه بدبينانه اي و واقعيت داشته باشد، عملا کشوري که بيشترين ضرر و زيان را خواهد داشت خود پاکستان خواهد بود. به عبارت ديگر هر نوع کوتاهي و نقصان در روابط تهران - اسلام‌آباد بيشتر به زيان پاکستان خواهد بود. از سوي ديگر بايد اذعان داشت که اين زمينه هاي تعميق و بسط روابط سياسي و اقتصادي دو کشور اسلامي ايران و پاکستان آن قدر زياد است که به هيچ عنوان جايز نيست هيچ کدام از طرفين دست به اقدامي تنش آفرين بزنند. از اين رو يقيناً چنين حوادثي بر روابط دو کشور سايه خواهد افکند. لذا پاکستان بايد بداند پاکستان که کمترين ناامني در مرزهاي خود با ايران و به موجبش کمترين عدم خويشتن داري از جانب جمهوري اسلامي مي تواند مسائل و مشکلات جدي را براي کشوري مانند پاکستان ايجاد کند. فراموش نکنيم که ايران براي کشور پاکستان در حکم تنها پنجره‌ به دنياي بيرون است. صرف نظر از قلمرو دريايي اين کشور در حوزه مرزهاي خاکي تنها مسير تنفس اسلام آباد از طريق مرزهاي ايران است، چرا که مرزهاي محدودش با چين بستر ارتباط به جهان بيرون را به پاکستان نمي دهد و به موازاتش مرزهاي گسترده شرقي اين کشور با هند و مرزهاي شماليش با افغانستان، عملاً به محاصره پاکستان کمک کرده است. پس پاکستان تنها از طريق ايران مي‌تواند به مرزهاي خشکي دنياي بيرون راه داشته باشد. از سوي ديگر به لحاظ سابقه تاريخي ايران همواره در تنش سنتي هندوستان و پاکستان جانب اسلام‌آباد را گرفته است. حالا اگر پاکستان بخواهد در پرتو اين مسائل به يک سلسله اقدامات تاکتيکي اين چنيني دست بزند، مطمئنا اسلام آباد يک حامي قدرتمند خود را در منطقه غرب آسيا از دست خواهد داد که در نهايت يکي از بزرگترين خطاهاي استراتژيک اين کشور خواهد بود. لذا من معتقدم که در شرايط کنوني دولت پاکستان توان اعمال اقتدار خود را در مرزهاي خود با ايران ندارد، نه اين که ميل و اراده اي از جانب دولت براي اعمال اين اقتدار وجود نداشته باشد. از سوي ديگر اين را هم بايد گفت که چون مرزهاي مشترک هند و افغانستان با پاکستان دچار تنش است، لذا ارتش و نيروهاي امنيتي پاکستان بيشترين تمرکز خود را بر روي اين مرزها گذاشته است و عملا مرزهاي غربي با ايران را به حال خود رها کرده است. پس بايد اين واقعيت را در نظر داشت که قصد و عمدي در حمايت دولت پاکستان براي انجام اقداماتي در جهت ناامني مرزهاي مشترکش با ايران وجود ندارد. اما نقش ديگر عوامل به خصوص عوامل داخلي را در به وقوع پيوستن اين دست از اتفاقات چگونه ارزيابي مي کنيد؟ به نکته مهمي اشاره کرديد. در اين رابطه بايد قبل از هر چيزي ايران سهم خود را در به وجود آمدن اين گونه حوادث بپذيرد. دغدغه و نگراني جدي امروز استان سيستان و بلوچستان به شرايط اين استان باز مي گردد که هر روز هم نگران کننده تر از قبل مي شود. عدم توسعه نيافتگي نواحي شرقي کشور بستر را براي برخي سوء استفاده ها فراهم مي کند. پس بايد بپذيريم که در توسعه استان سيستان و بلوچستان قصور فراواني داشته ايم که يکي از نتايج سوء آن به وقوع حوادثي از اين دست مي انجامد. در ادامه بايد اذعان داشت که چنين شرايطي زمينه را براي سوءاستفاده‌هاي برخي قدرت هاي منطقه اي و فرامنطقه اي مانند عربستان سعودي، آمريکا و اسرائيل ايجاد خواهد کرد. پس يقين بدانيد عربستان سعودي از قِبَل عدم توسعه نيافتگي استان سيستان و بلوچستان و متعاقبش نارضايتي مردم اين استان کمال استفاده خود را خواهد برد. پس در درجه اول پيش از آن که ديگران را مقصر به وجود آمدن اين دست از حوادث بدانيم بايد سهم خود را بپذيريم. اگر ما بتوانيم توسعه را در استان‌هاي مهمي مانند سيستان و بلوچستان به درستي پي بگيريم يقيناً زمينه را براي عدم تعميم اين نوع نگاه هاي منفي و نارضايتي ها را به بستر اجتماعي جامعه فراهم کرده‌ايم. لذا در صورتي که ما توانستيم مسئله توسعه استان سيستان و بلوچستان را به طور کامل عملياتي کنيم و بعد از آن شاهد چنين ناآرامي هاي بوديم، آن زمان جايز است که جمهوري اسلامي ايران، هم با عوامل داخلي ناآرامي به شدت برخورد کند و هم با عوامل و حاميان منطقه اي و فرامنطقه اي آن. پس بايد اول بستر داخلي و بعد سواستفاده گر خارجي را به نام عربستان سعودي در به وجود آمدن اين شرايط موثر دانست. از اين جهت مه معتقدم که پاکستان در اين مسئله کمتر دخيل است و بيشتر نقش آن به همان دولت ورشکسته اي باز مي گردد که توان اعمال اقتدار خود را بر کليه اراضيش ندارد. البته اين واقعيت نافي وظايف دولت اسلام آباد در قبال حفظ امنيت مرزهاي مشترک خود با ديگر کشورها به خصوص ايران نيست. لذا بايد پاکستان هم در قبال وظايف خود به درستي عمل کند. اگر شرايط بر همين منوال پيش رود تهران چه راهکاري را براي حفظ امنيت در مرزهايش مي تواند در دستور کار داشته باشد؟ چناني که پيشتر اشاره شد ما بايد قصور خود و سوء استفاده کشوري مانند عربستان را از اين کم کاريمان قبول کنيم. اما پاکستان نيز بايد در قبال وظايف خود در حفظ امنيت مرزهاي مشترکش به درستي عمل کند. ما بايد بپذيريم که اين دست از حوادث از داخل خاک پاکستان طراحي و عملياتي مي‌شود. پس ايران اين حق را براي خود قائل است که که تحت عنوان دفاع مشروع از خود، حملات پيش دستانه يا تحت هر عنوان ديگري اقدامات متقابلي را براي حفظ امنيت مرزهايش در داخل خاک پاکستان داشته باشد، بدون اين که پاکستان اين حق را داشته باشد که ممانعتي در انجام اين عمليات ها داشته باشد. اگر اين دست از رفتارهاي اسلام آباد مي تواند به انشقاق جدي يکي از مهم‌ترين همسايگانش يعني تهران بيانجامد، آن هم بعد از انتقادات شديد کاخ سفيد و شخص ترامپ به نقش مخرب پاکستان در ايجاد ناامني در افغانستان و از دست دادن حمايت غرب، چرا اين کشور به اين ناامني ها پايان نمي دهد؟ ببينيد پاکستان به اندازه کافي با مشکلات داخلي گوناگوني مواجه است. از سوي ديگر اسلام آباد چالش هاي متعددي در حوزه منطقه و فرامنطقه اي به‌خصوص از ناحيه افغانستان و هندوستان در پيش رو دارد. چناني که شما اشاره داشتيد اخيراً هم روابط واشنگتن - اسلام آباد دچار تيرگي شده است. پس بايد پاکستاني‌ها از اين خواب غفلت بيدار شوند. چرا که براي همه مسجل شده که آمريکا بين پاکستان و هندوستان، دهلي نو را برگزيده است و از اين مرحله به بعد کاخ سفيد به اسلام آباد يک نگاه ابزاري دارد، نه يک نگاه استراتژيک. نگاه راهبردي آتي آمريکا معطوف به هندوستان است. پس اگر پاکستان به دنبال حفظ نفوذ و ثبات خود در منطقه است بايد با جمهوري اسلامي ايران روابط نزديکي را داشته باشد، همان طور که بناي ايجاد روابط جدي با مسکو و پکن را دارد. به نظر شما بستر هاي اين نزديکي در روابط اسلام آباد با تهران چيست؟ ايران و پاکستان جداي از اين که دو کشور مسلمان و همسايه همديگر محسوب مي شوند، نوعي متحدان طبيعي نيز به شمار مي آيند. چرا که در شرايط منطقه اي تهران واسلام آباد به طور طبيعي در يک جبهه قرار گرفته اند. لذا پاکستان بايد به اين نکته توجه داشته باشد که تحت تاثير برخي اقدامات کشورهاي عربي منطقه خليج فارس قرار نگيرد. تماميت ارضي و حفظ ثبات در کل خاک اين کشور مسئله اي نيست که بتوان آن را بازيچه برخي از برنامه هاي کوته نظرانه برخي از کشورها قرار داد. دلارهاي نفتي کويت، عربستان و امارات متحده عربي بعد از مدتي قطع خواهد شد، اما آن چيزي که تغيير نخواهد کرد همسايگي ايران و پاکستان است. لذا اين روابط نبايد از طرف ايران از طرف اسلام آباد دچار خدشه شود. در اين صورت دو کشور در معرض يک آسيب راهبردي قرار خواهند گرفت. با توجه به اين که در سفر اخير عمران خان، نخست وزير پاکستان به عربستان سعودي و امارات متحده عربي، اسلام آباد درخواست رياض و ابوظبي براي حضور در جنگ يمن رد کرد. در سايه اين نکته آيا دولت جديد پاکستان به دنبال ايجاد يک فاصله معنادار با عربستان و امارات متحده عربي و تحولي در روابط تهران و اسلام آباد است؟ عمران خان اين نيت مثبت را براي بازسازي و گسترش روابط خود با ايران را دارد. بر اساس سياست‌هاي اسلام آباد و نيز حسن نيتي که عمران‌خان در قبال تهران دارد به نظر مي آيد که نخست وزير جديد پاکستان تمايلي به ايجاد تنش و حتي شکل گيري کدورت در روابط دو کشور ندارد. اما مسئله مهم به اين باز مي گردد که تنها تصميم‌گيرنده سياست هاي اسلام‌آباد شخص نخست وزير نيست. در اين کشور حرف اول را ارتش پاکستان و بعد از آن هم نيروهاي مذهبي موثر هستند. شخصيت ها و احزاب سياسي فرصت بروز و ظهور کمتري را در پاکستان دارند. بنابراين توجهات بايد از روي عمران خان در جايگاه نخست وزير پاکستان برداشته شود. البته يقينا نقش و کارکرد او در تعميم و گسترش روابط تهران - اسلام آباد بنا به دلايل متعدد موثر و کارساز است. مضافا اين که در ساختار ارتش پاکستان هم نگاه مثبتي به جمهوري اسلامي وجود دارد. ولي در اين ميان ممکن است که بخشي از اين ساختار و بدنه ارتش تا حدودي ممکن است تحت تاثير جريان‌هاي افراطي و راديکال ديني نگاهي منفي را به روابط تهران و اسلام آباد داشته باشند. البته اين نوع نگاه بدون شک نگاه اشتباهي است. چرا که اين نگاه مثبت در گسترش روابط ايران و پاکستان نبايد تحت الشعاع اين عوامل مقطعي قرار گيرد. در اين رابطه من يقين دارم که مقام معظم رهبري نگاه ويژه اي به توسعه روابط با پاکستان دارند. چرا که در زمان به شهادت رسيدن ديپلمات‌هاي ما در مزارشريف در زمان به شهادت رسيدن ديپلمات‌هاي ما در مزارشريف که مي توانست روابط ايران و پاکستان را به طور کلي قطع کند، شخص رهبري براي روابط دو کشور آن قدر اهميت قائل بود که که اجازه ندادند که اين حادثه کمترين اثر سويي را بر روابط ايران و پاکستان بگذارد. هرچند که اين مسئله به صورت يک گلايه قديمي از جانب ايران وجود دارد. پس بايد در اين نگاه تهران و اسلام آباد چنين نقاط عطفي در تاريخ دو کشور برجسته شود. در اين راستا پاکستان بايد به ياد بياورد زماني که جامعه جهاني به دليل آزمايش هاي هسته اي تنش هاي سياسي و ديپلماتيک با اين کشور داشت، شخص آقاي کمال خرازي در سمت وزير امور خارجه به پاکستان سفر کرد و اين آزمايش ها را به اسلام آباد تبريک گفت. مضافا اين که ايران اولين کشوري بود که پاکستان را به رسميت شناخت و پاکستان نيز اولين کشوري بود که جمهوري اسلامي ايران را به رسميت شناخت. پس همه علائم، علائم مثبت و دلگرم کننده اي براي تعميق هرچه بيشتر روابط دو کشور است. لذا هر دو کشور و خصوصاً پاکستاني ها در اين شرايط نبايد اجازه دهند که منافع کلانشان قرباني برخي سياست هاي مقطعي بازيگران فرامنطقه‌اي شود. البته اين نگاه بايد در تهران هم حاکم باشد. به عبارت ديگر تهران هم در مناسبات خود بايد به گونه اي رفتار کند که اسلام آباد برداشت سوئي را از نزديکي تهران و دهلي نو نداشته باشد. ما بايد در عين اين که روابط خود را با کشور مهم و استراتژيکي مانند هندوستان حفظ و تقويت کنيم، نبايد اين روابط طوري پي بگيريم که اثرات سويي را بر کشور ثالثي داشته باشد. سياست خارجي و ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بايد يک سياست خارجي فعال، هوشمندانه، منعطف و همه جانبه باشد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد