مبنای معامله احتمالی لاریجانی - اصلاحطلبان
مثلث/ متن پيش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست آقاي لاريجاني البته ويژگيهاي عملگرايي خوبي دارد. اين علي لاريجاني کانديداي ليست اميد بوده در قم، اين علي لاريجاني در دو واقعه مهم ازجمله برجام و FATF، جمعکنندگي، برانگيزانندگي و همينطور درک مصلحت ملي و همينطور نگرش بينالمللي خودش را نشان داده و اين کاملا همسو با اهداف دولت بوده و البته اصلاحطلبان. آقاي لاريجاني در حال حاضر رياست مجلس را در اختيار دارد و از طرفي انتخابات مجلس جلوتر از انتخابات رياستجمهوري خواهد بود. از اين رو هنوز جمعبندي دقيق و جامعي نسبت به انتخابات رياستجمهوري صورت نگرفته است استراتژيک. به تازگي بهروز نعمتي دبيرکل حزب رفاه که نزديک به لاريجاني است، شده است. بزرگترين مشکل اصلاحات اين است که الان بعد از وقايع ديماه سال 96 به نظر ميآيد نگرانيها اين است که شايد به آن پايگاه اجتماعي تکيه کرديم و چند انتخابات را با تکيه بر آن پايگاه اجتماعي پيش برديم. هم به دليل شرايط بينالمللي و هم به دليل نوع رفتار آقاي روحاني و هم به دليل مواضعي که به هر حال نيروهاي شاخص در درون اصلاحات و احزاب وابسته به آن در نسبت به رويداد سال 96 داشتند، مواجه شد با يک ريزش اجتماعي شتابنده. رفتار نيروهاي متمايل به براندازي و شبکههاي خارجي هم در مشروعيتزدايي از قدرت و توان گروههاي اصلاحطلب بي تاثير نبود. نوع کارکرد دولت در کنار افزايش سطح مطالبات به تطبيق آن و سرمايهگذاري خارجي همه با هم در کنار آن ضعف تئوريک در بازبيني و دوبارهديدن جهانبيني جديد در ارتباط با وضعيت مطالبات اجتماعي و طبقات اجتماعي درگير با فرايند اصلاحي در ايران، دست به دست هم داد و به ما آسيب زد. از نظر تاکتيکي هم پروژه مورد توجه ما، مجلس است و بعد از مجلس است که ما ميتوانيم صفحه شطرنج سياست را مبتني بر خواست اصلاحطلبان تعبير کنيم، لذا هرگونه اظهارنظري در ارتباط با کانديداهاي رياستجمهوري به نظر من يک امر بعيد و محال به نظر ميرسد. آقاي لاريجاني بيش از اينکه با اصلاحطلبان دورنماي يک پيوند استراتژيک را رقم بزند، بيشتر به نظر ميآيد که با آقاي روحاني و تيم آقاي روحاني به يک پيوند منطقي دست پيدا کرده و چهبسا اطرافيان و نيروهاي نزديک در ارتباط با آقاي روحاني، لاريجاني را تداوم نگرش خودشان ميدانند. آقاي لاريجاني البته ويژگيهاي عملگرايي خوبي دارد. اين علي لاريجاني کانديداي ليست اميد بوده در قم، اين علي لاريجاني در دو واقعه مهم ازجمله برجام و FATF، قدرت رهبري، جمعکنندگي، برانگيزانندگي و همينطور درک مصلحت ملي و همينطور نگرش بينالمللي خودش را نشان داده و اين کاملا همسو با اهداف دولت بوده و البته اصلاحطلبان. اما اينکه خانواده لاريجاني به هر حال اين اسم لاريجاني با خاطرات منفي هم براي اصلاحطلبان عجين شده، ماجراي رياستشان بر صداوسيما، ضعف ارشاد و برنامه چراغ و برنامه هويت و کارناوال عاشورا مجموعه حاشيهها که توسط تيم آقاي احمدينژاد هم به شدت آسيب ديدند. من فکر ميکنم بدترين لطمات را به خانواده لاريجاني و آقاي دکتر لاريجاني تيم احمدينژاد وارد کردند و اين کار را هم تداوم خواهند بخشيد. اصلاحطلبان البته مشکلات خودشان را دارند. از يک طرف آقاي جهانگيري بهعنوان قويترين کانديداي اصلاحطلبان، در نتيجه تضعيف پايگاه و محبوبيت دولت و همينطور مسالهدارشدن قدرت مطلق اصلاحطلبان در چند سال گذشته او هم ضعيف شده است. آقاي دکتر عارف بيشتر منشأ نااميدي هستند بهعنوان رئيس فراکسيون اميد، بازتابي از نااميديهاي اجتماعي و سياسي در ايران امروز است و به هيچ وجه به نظر من امکان احياء و بازپروري ندارند، شخصيتهاي ديگري مثل محمد شريعتمداري که يک زماني واقعا ميتوانست بهعنوان سرمايه سياسي در انتخابات رياست جمهوري شرکت کند، آسيب ديد؛ تحريمها بيشترين صدمات را به وزارت صمت وارد کرد و دولت که ناچار بود براي مبارزه با بحران تصميمات خلقالساعه و آني بگيرد، در اعتبار و پرستيژ و قدرت مديريت شريعتمداري لطمه وارد کرد. نجابت شريعتمداري هم باعث شد که نتواند پشت پرده خيلي از مسائل را بيان کند. او هم بهعنوان يک آلترناتيو به نظر من فضاي حرکت را از دست داد و اصلاحطلبان آوانگارد، پيشرو و اثرگذار هم که اساسا با ساختار شوراي نگهبان امکان طرحشدن ندارند. وقتي اينها را کنار هم قرار ميدهيم، شايد بد نيست فکر کنند که اگر بخواهيم همچنان در فضاي سياسي ايران، در ساختار نظام جمهوري اسلامي عمل کنيم، چه بسا مدتي را به صورت تاکتيکي از چهرههاي ديگري استفاده کنيم و لباس اصلاحطلبي را بر تن آنها بپوشانيم. رگههايي از اين نگرش در بين اصلاحطلبان و مخصوصا کارگزاران وجود دارد که شايد بشود با آقاي لاريجاني شراکت کرد، نه رفاقت. شراکت به اين معني که در يک بازي کاملا تعريفشده با توجه به فقدان پايگاه اجتماعي و سياسي آقاي لاريجاني، ولي قدرت اثرگذاري و لابي در نظام سياسي، اصلاحطلبان مشروعيت اجتماعي و سياسي خودشان را بياورند، ولي ايندفعه يک گام به جلوتر بروند، يعني با آقاي لاريجاني بنشينند و بهطور مشخص در بستن کابينه يا بستن تيم با همديگر به يک وحدت اشتراکي برسند. از نظر تئوري و از نظر موضوعي اين متصور است، ولي فعلا دورنماي اين امر مثل دورنماي تصويري است که فضانوردان يا دانشمندان در ناسا براي زندگي در مريخ متصور ميشوند. از نظر تئوريک ممکن است. لذا به نظر من صحبت کردن از مساله ميتواند جالب باشد، اما در صحنه عمل و در روي زمين جريان اصلاحطلب اگر همينطوري در حسن روحاني تداوم پيدا کند و به علي لاريجاني برسد، ميشود تصور کرد در 10 سال آينده پس ابراهيم رئيسي هم ميتواند کانديداي اصلاحطلبان شود و اين هم ميتواند يک مساله باشد براي بسياري از اصلاحطلبان، مخصوصا بانوان، جوانان و نيروهاي پيشرو. رسيدن به علي لاريجاني کار بسيار سختي است، لذا ميشود متصور شد که اگر اصلاحطلبان نتوانند کانديداي ايدهآل يا مناسبي براي خود شکل دهند و در حاکميت هم نشانههايي از گشايش و انفتاح سياسي وجود نداشته باشد، چه بسا اصلاحطلبان مدتي به اتاق فکر بروند و سکوت سياسي را ابراز کنند. به نظر من ميآيد که در حال حاضر نميشود يک جمعبندي دقيق و شفافي در اينباره ارائه داد. نشانههاي بسيار زيادي وجود دارد که آقاي روحاني بيش از اينکه تمايل داشته باشد با اصلاحطلبان چاي بخورد، علاقهمند است با علي لاريجاني فالوده بخورد و من فکر ميکنم آقاي روحاني و اطرافيان ايشان چهبسا تمايل عقلانيشان اين باشد که با علي لاريجاني پيوندي استراتژيک ببندند. نوعي تقسيم کار که در آينده ايران آقاي روحاني براي خودش يک جايگاه و آقاي لاريجاني هم جايگاه ديگري متصور شود. اما ميدانيد که آقاي روحاني به صورت سياسي با اصلاحطلبان در حال حاضر متحد است، ولي به صورت معمول و از لحاظ DNA آقاي روحاني با DNA اصلاحطلبان در هماهنگي و انطباق کامل نيست.