روزنامه جوان/ « علل و عوامل شکست تحريم امريکا » عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم علي سعيدي شاهرودي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
پس از شکست نظام استکباري امريکا در جنگ سخت و ورود در عرصه نبرد نرم و عدم دستيابي به اهداف براندازانه خود در راهبرد تعامل و برجام، دشمن راهبرد خود را روي تحريم و به طور خاص فشار اقتصادي و عمليات رواني به منظور کشاندن مردم به عرصه تقابل با نظام متمرکز کرد و با پيشبيني بهار ايراني و تابستان داغ، خيالاتي در ذهن خود پرورش ميداد، اما در عرصه ايران و جايگاه مواضع رهبري، دولت و مردم و در عرصه منطقهاي و بينالمللي با واقعياتي خلاف انتظار خود مواجه گرديد و باور نميکرد که نه قدرت ائتلافسازي دارد و نه توان تأثيرگذاري در بحرانهاي بينالمللي و نه ظرفيت مهار رقيب را در توان خود ميبيند و بايد بپذيرد قدرت هژموني امريکا رو به افول ميباشد. واقعيت فراروي ما اين است که امريکا در زمينه تحقق اهداف خود از مجموعه فشارها با شکست مواجه شده و راه چارهاي جز پذيرش تدريجي بخشي از واقعيتها را ندارد. با توجه به قاعده مشهور در فلسفه که «علت محدثه علت مبقيه هم هست» مروري بر علل و عواملي که برخي علت و برخي آثار و نتايج آنها ميباشد، ميتواند ما را به آيندهاي موفقتر رهنمون باشد:
تدابير هوشمندانه رهبري: بدون ترديد يکي از مهمترين دلايل شکست تحريم امريکا در سناريوي توصيف شده در سال ۹۷، تدابير هوشمندانه و مواضع صريح رهبري معظم (مدظله) بوده است. تعيين مسير حرکت برجام در راستاي منافع و مصالح نظام، حمايت از دولت و هدايت مردم سه مؤلفه مهم در تدابير ايشان بوده است.
معظمله بلافاصله پس از خروج امريکا از برجام فرمودند: «دعواي آنها با ما بنيادي است و امريکا با اصل جمهوري اسلامي مخالف است. دشمني مستمر، عميق و براندازانه امريکايي ها، دشمني با اينجانب و ديگر مسئولان کشور نيست، بلکه خصومت با مجموعه نظام اسلامي و ملتي است که اين نظام را انتخاب کرده و در راه آن حرکت
ميکند.»
مقاومت و ايستادگي مردم: درک درست مردم از روند انقلاب و دسيسههاي دشمن و شناخت پيامدهاي نقشههاي نظام سلطه و ايستادگي و مقاومت در برابر فشارها دومين عامل شکست نقشه دشمن به شمار ميآيد. عدم پاسخگويي و بياعتنايي مردم به پادوها و عناصر مزدور دشمن که درصدد تبديل برخي اعتراضات به حق به اغتشاشات بودند، نشان از انتخاب مسير درست توسط مردم و پاسخ محکم به القائات دشمن بود.
شکست امريکا در منطقه: شکست امريکا و ناکامي در دستيابي به اهداف خود در منطقه از ديگر عوامل عدم موفقيت در تکميل حلقههاي تحريم به شمار ميآيد. هزينههاي سنگين مالي و صرف ۷ تريليون دلار و تلفات قريب به ۴ هزار نفر در عراق و شکست همه نقشهها در سوريه زمينهساز تقويت جبهه مقاومت و جريان مقابل امريکا گرديد و جبهه استکبار نتوانست با جداسازي سوريه و عراق از ايران زمينه انزواي ايران را فراهم نمايد. امريکا طرحها و نقشههاي زيادي را براي جداسازي سوريه از مقاومت و تغيير در نقشه منظقه داشته و سرمايه زيادي را گذاشته بود که با شکست مواجه گرديد.
شکاف در ائتلاف اروپايي: امريکا در عرصه منطقه درصدد ائتلافسازي از کشورهاي حاشيه خليج فارس با محوريت رژيم عربستان بود که با همه تلاشها توفيقي در ايجاد ائتلاف ولو در حد محدود را نداشته است، علني شدن روابط و تعاملات رژيم آلسعود و رژيم صهيونيستي نه تنها منجر به ائتلاف نشده بلکه باعث تشديد شکاف بين کشورهاي عربي شده است. امريکا در ايجاد ائتلاف در جنگ آلسعود عليه يمن با شکست مواجه گرديد و کشورهاي عربي يکي پس از ديگري در صدد ارتباط با سوريه هستند. امروز ديگر اروپا هم متحد و هم پيمان امريکا نيست و روسيه و چين هم در برابر امريکا ايستادهاند؛ بنابراين امريکا بيشترين اميد را به اروپا داشت که اروپا هم نتواند پاسخ مناسبي به درخواستهاي امريکا بدهد.
باتلاق متحد اصلي امريکا: امريکا رژيم آلسعود را در راستاي اهداف خود با اتکا به راهبرد جنگ درون تمدني به استخدام درآورده و با ايجاد بحرانها فراروي عربستان و فروش سلاحهاي خود و به تاراج بردن بيتالمال مسلمين درصدد بود با فشار منطقهاي و ائتلاف عربي فشار بر ايران را مضاعف نمايد، اما رژيم سعودي در چند باتلاق فرورفته و براي نجات خود دست و پا ميزند؛ يکي باتلاق جنگ يمن که بيش از سه سال است هر چه در توان داشته براي تخريب زيرساختهاي يمن و کشتار مردم به ميدان آورده، ولي نتوانسته کاري از پيش ببرد. غائله دوم ماجراي قطر بود که آلسعود با متحد ديرين خود بههم زد و امروز با مشکل جدي مواجه شده است و باتلاق ديگر ماجراي قتل خبرنگار بود که تشت رسوايي آلسعود و وليعهد جنايتکار او از بام دنيا به زمين افتاده و پرده ظلم و جنايت و سفاکي اين رژيم را کنار زده که اگر وجدان بشري در ماجراي قتل عام يمنيها بيدار نشد در حادثه قتل خبرنگار شوکي به وجدان عمومي بشريت وارد شد.
شکلگيري تعاملات پولي: با توجه به يکجانبهگرايي امريکا و تلاش در جهت سلطه دلار در عرصه تعاملات، در جهت رهايي از اين سلطه، جهان شاهد شکلگيري معاهدات و تعاملات پولي دو يا چندجانبه خارج از حيطه دلار است و رشد و توسعه اين حرکت ميتواند امريکا را در اين عرصه با شکست جدي مواجه کند. نگراني از تضعيف و حذف تدريجي دلار يکي از عوامل انعطاف امريکا از راهبرد تحريم کامل به شمار ميآيد. آنچه امروز براي ايران اهميت دارد تقويت اين حرکت است که ميتواند به ارتقاي ارزش پول ملي کمک کند.
افزايش قيمت نفت: عامل ديگر شکست طرح تحريم امريکا افزايش قيمت نفت و به تبع آن افزايش قيمت سوخت در امريکا بوده است. روشن است که کشورهاي توليدکننده نفت به ويژه عربستان سعودي ظرفيت افزايش نفت را نداشتند و بلوف امريکا بدون پشتوانه ماند و قيمت نفت روبه افزايش گذاشت و پيشبيني محافل کارشناسي افزايش قيمت نفت به يکصد دلار بود که امريکا به ناچار عقبنشيني و چند کشور را از تحريم استثنا کرد؛ و اين روند همچنان ادامه خواهد داشت.
ديپلماسي فعال ايران: جهتگيري ايران به سمت تقويت تعامل بيشتر راهبردي با روسيه و چين و تعامل راهبردي آنها در اين زمينه زنگ هشداري براي امريکا و اروپا بود که تقويت اين تعامل دو يا چندجانبه باعث کاهش وابستگي ايران خواهد شد. گرچه برخي دولتمردان چندان تمايل و انگيزهاي براي تقويت اين سياست ندارند، اما مصالح نظام و منافع ملي، چنين امري را اقتضا ميکند. بههرحال فعال شدن اين ديپلماسي و در کنار آن صدور حکم از سوي ديوان بينالمللي لاهه به نفع ايران از ديگر عوامل عقبنشيني امريکا به شمار ميآيد.
توانمندي دفاعي ايران: قدرت دفاعي و به ويژه توان موشکي ايران و غرش آن در عمليات پاسخگويي به برخي شيطنتها در پايگاه تي۴ و اهواز هشداري به امريکا و نوچههاي آن بود. قدرت دفاعي از يک سو و اراده و اعمال اين قدرت در دفاع از امنيت ملي، صلابت و اقتدار ايران را به رخ دشمنان کشيد و باعث دلگرمي دوستان شد. با توجه به پايگاههاي امريکا در خليج فارس و ديگر مناطق، و توجه به قدرت دفاعي ايران، باعث شد استکبار از مواضع افراطي خود کوتاه آمده و عقبنشيني کند.
آنچه براي انقلابي همچون انقلاب اسلامي ايران اهميت دارد، تکيه بر رهنمودهاي رهبري و اعتماد به مردم و تقويت قدرت دفاعي و حضور فعال دولت در عرصههاي اقتصادي است که زمينهساز شکست کامل دشمن خواهد شد.
بازار