سرمقاله ابتکار/ فراموشخانه منفعت طلبی
ابتکار/ « فراموشخانه منفعت طلبي » عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته محمدرضا ستاري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: روز گذشته سازمان نجات کودکان اعلام کرد که در طول نزديک به چهار سال جنگ در يمن، 85 هزار کودک زير پنج سال تنها به دليل گرسنگي جان خود را از دست دادهاند که اين ميزان البته سواي مرگ و ميرهاي ناشي از جنگ، بمباران و بيماريهاي واگيرداري است که از زمان حمله عربستان گريبان يمنيها را گرفته است. با اين حال جامعه جهاني نشان ميدهد که تلاش ديپلماتيک خود را براي صلح در يمن متوقف نکرده و از سوي مقابل کشورهاي غربي در ژستهايي متفاوت از لزوم يا عدم لزوم تحريمهاي تسليحاتي عربستان سخن ميگويند. شرايط حيرتانگيز يمن آدمي را ياد سير تحول و تکامل بشريت مياندازد. انسان از زماني که از روي درخت پاي به روي زمين گذاشت و با ابداع کشاورزي ديگر مجبور نبود مانند حيوانات از بام تا شام به دنبال غذا بگردد، تاکنون پيشرفت خيرهکنندهاي را در تمامي زمينهها تجربه کرده است. آدمي علاوه بر مهار بسياري از بيماريهاي مهلک نه تنها در طول يک قرن گذشته متوسط عمر خود را دو برابر کرد، بلکه توانست به اندازه تمام دوران تاريخ انساني و حتي بيشتر بر کشفيات علمي نائل آمده و حتي طبيعت را نيز مقهور اراده خود کند. همين پانصد سال قبل طاعوني که اکنون اثري از آن مشاهده نميکنيم، نزديک به 70 ميليون انسان را در اروپاي مرکزي از پا در آورد، اما امروزه مهلکترين بيماريها مانند ابولا يا سارس در نهايت اگر غيرقابل کنترل و مهار هم شوند، نهايتاً چند صد آدم را به کام مرگ ميکشانند. انسان همچنين در يکي از مهمترين دستاوردهاي خود با شکستن قانون جنگل که در آن جنگ حالتي طبيعي داشت، توانست حتي اين بلاي بشري را نيز مهار کند. در گذشته صلح به مفهوم غيبت جنگ تلقي ميشد، اما امروز اين جنگ است که حالتي غير طبيعي داشته و از اواسط قرن گذشته سايه شوم آن در کشورهاي غربي به گونهاي محو شده که با ارائه تعريفي جديد از صلح، ديگر واژه جنگ جايگاهي در مناسبات و برنامهريزيهاي سياستگذاران و تصميمگيران سياسي و اقتصادي کشورهاي غربي ندارد. در چنين شرايطي و با انفجار اطلاعات، دانش به عنوان يکي از سه رکن اصلي قدرت، پول و زور را به کناري نهاده و با تبديل شدن به يک منبع اقتصادي مهم، علاوه بر تنزل دادن سودآوري جنگ، آن را بيش از گذشته به مناطقي محدود عقب رانده است؛ مناطقي که اقتصاد آنها هنوز بر پايه اصول مادي قديمي قرار دارد، مانند خاورميانه و آفريقا. با همه اينها، انسان متمدني که توانسته اصول اومانيسم را 300 سال حاکم بر سياره زمين کند، اکنون با خيال راحت از مهار غول جنگ در غرب به نظاره آن در مناطق به قول خودش پيشامدرن نشسته است. هر چند خود با عبور به سوي اقتصاد بي وزن استراتژي دوران نوين را بر پايه بازي برد- برد تعريف کرده، اما به فکر چرخش کارخانجات اسلحهسازي خود دست و پا ميزند؛ به اميد سودآوري بيشتر و به بهانه موازنه قوا براي مناطقي که هنوز از منظر رئاليسم حاکم بر نظام جهاني حياتي محسوب ميشوند. تحقيقات نشان داده عاديترين واکنش انسان به موفقيت و سودآوري نه رضايت، بلکه ولع و حرص بيشتر است؛ پس شايد از اين رو است که کشورهاي غربي سرمست از مهار جنگ در مناطق خودشان با چسبيدن به صنايع دودکشي اسلحهسازي، همچنان در پي سيراب کردن عطش مزاج سرد سرمايهداري هستند. غافل از اينکه اين سرمستي از ياد آنها برده که تاريخ جاي خالي براي تحولات نميگذارد و هر چه انسان پيشرفتهتر و قويتر شود، بنا بر قانون و جبر حاکم بر طبيعت خود را تغيير ميدهد. درست مانند يک سقف شيشهاي که تمامي دستاوردهاي بشري را تغيير ماهيت داده و به سوي او باز ميگرداند. انسان پيشرفته گويا از ياد برده آنچه او را بر زمين حاکم کرده نه هوشياري و علم و ابزارسازي، بلکه همکاري متقابل است و نيز از ياد برده که به قول چخوف نويسنده شهير روسيه، سلاحي که در پرده اول نمايش داده ميشود، حتماً در پرده سوم شليک خواهد شد. حال علت جنگ در يمن و ساير نقاط هر چه ميخواهد باشد، از وضعيت اجتماعي، سياسي و اقتصادي گرفته تا هر عامل زيربنايي ديگر. اما برخورد متناقض با پديده جنگ و خارج کردن توازن منطقه با فروش سلاح به اميد بهرهبرداري بيشتر و نگاه بيتفاوت به کودکان به خاک افتاده يمن، مطمئناً روزي کل پيکره واحد بشريت را به لرزه در خواهد آورد. نبايد از ياد برده شود که تنها يک نمونه از اين برخورد منتاقض مانند بومرنگي از سيل مهاجران به سرزمينهاي غربي بازگشت تا علاوه بر برهم زدن بافتار اجتماعي، وحدت و همگرايي اروپايي را که هدف اصلي آن کنترل جنگ بود با مخاطره مواجه کند. اين موضوع زنگخطري است که بار ديگر ميتواند آتش آن دامن تمامي بشريت را بگيرد و شايد بهترين توصيف از نگاه سرد به وقايع دلخراش خاورميانه اين شعر از برتولت برشت باشد که ميگويد: گره بر ابرو نداشتن از بي احساسي خبر ميدهد و آنکه ميخندد هنوز خبر هولناک را نشنيده است.