سرمقاله دنیای اقتصاد/ گذر از آرمانخواهی به واقعبینی
دنياي اقتصاد/ « گذر از آرمانخواهي به واقعبيني » عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر روحالله اسلامي(استاديار علوم سياسي دانشگاه فردوسي مشهد) است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: هر سخني که زياد تکرار شود اغلب کليشهاي است که در آن يا اشتباه وجود دارد يا اينکه بخشهايي از واقعيت ناديده گرفته شده است. کليشه اينکه دانشجويان فعلي بيانگيزه، غيرسياسي، بيتفاوت و داراي سرمايه اجتماعي کمي هستند در کشور به مناسبت ۱۶ آذر در تحليلها تکرار ميشود. فعالان سياسي قديم و دانشجويان سابق از قهرمانگراييها و دستاوردهاي خود ميگويند و نسل جديد را نقد ميکنند. ميگويند: شما نميدانيد جنبش، حزب، سياست و کتاب چيست و ما چه کارهاي بزرگي کردهايم. اين جملات کليشهاي و ناشي از حس نوستالژيک اشتباهي است که ريشه در تفکرات آرمانگراي ايدئولوژيک دارد. هوش، فهم، شعور و توانايي انسانها نسل به نسل به تبع پيشرفت تکنولوژي و توسعه افزايش پيدا ميکند و در ايران نيز دانشجويان هر دهه متساهلتر، متکثرتر و فهميدهتر در حال فعاليتهاي فرهنگي و سياسي هستند و فهم اين نسل نسبت به دهههاي ۵۰ و ۶۰ تغيير کرده است. زماني به علت ناکارآمدي فضاي سياسي، توسعه ناموزون، ناکارآمدي احزاب، فضاي بسته جامعه، کمبود شغل، نبود فرهنگ شهروندي و... همه کارويژههاي حزب، صنف، حکومت و حتي خانواده روي دانشگاه تلنبار ميشد. احزاب در دانشگاهها عضوگيري ميکردند و دفتر داشتند، اصناف مطالبات خود را از دانشجويان طلب ميکردند و حتي کارويژه ازدواج، شغليابي و فرهنگ شهروندي نيز بر دوش دانشگاه بود. کارويژه اصلي دانشگاه انديشهورزي، دانشهاي پايه، آموزش و پژوهش است و هرگونه سرريز سياسي، اقتصادي و فرهنگي دولت و جامعه بر دانشگاه تبعات منفي بهدنبال دارد. روزگاري به علت ضعف احزاب سياسي، ناتواني حکومت در سياستگذاري و فضاي بسته و اقتدارگرا دانشجويان تحت نفوذ افکار مارکسيستي و آرمانگرايانه، شعارهاي راديکال ميدادند و بدون اينکه درکي از سياست داشته باشند کشور، ملت و دولت را به رنج و خود و خانواده خود را در عذاب نگه ميداشتند. به علت پيدايش طبقه متوسط، فعال شدن احزاب سياسي، بالاتر رفتن آستانه تحمل دولتها و بهخصوص پيدايش تکنولوژيهاي جديد اکنون دانشجويان با دهههاي قبل متفاوت شدهاند و اين تفاوت براي علم و دانشگاه فايده فراواني دارد. اکنون دانشجويان متساهلتر شدهاند و بهراحتي در کانونها، انجمنها و تشکلهاي فرهنگي در کنار هم فعاليت ميکنند و برنامههاي يکديگر را تخريب نميکنند و قصد نابودي هم را ندارند. رواداري و زندگي مسالمتآميز به علت رشد تکنولوژي اطلاعات و گسترش شبکههاي اجتماعي، فرهنگ دانشجويي را به سمت فلسفه معطوف به زندگي سوق داده است. اکنون دانشجويان فردگراتر شدهاند و منافع فردي و کارآمدي را مهم ميدانند. دانشجويان براي مخالف خود و عقايد متکثر، طلب مرگ و اقدامات خشونتآميز نميکنند، بلکه زيستي آرام، با ادب و متواضع را شکل دادهاند. اين فضا براي آنانکه هميشه شعار دادهاند و در فکر خلق آرمان شهرهاي جهاني بودهاند خوش نميآيد همانطور که زندگي و شادي را فهم نميکردند. فهم دانشجويان امروز از سياست عميق تر، کاربرديتر، عينيتر و در يک کلام روزمرهتر شده است. دانشجويان نسلهاي قبل گمان ميکردند راه اصلاح جامعه در سياست است و اگر انتقاد مداوم به دولت را بر اين اساس که چرا سياستگذاري اشتباه دارد برعهده گيرند، رسالت خويش را انجام دادهاند. به باور آنها دولت انحصار قدرت را در اختيار دارد و روشنفکر و اصلاحگر اجتماعي سياسي کسي است که مدام در قامت نافي راديکال فرياد ميزند و جان خود را نيز در اين راه ميدهد. اکنون دانشجويان قدرت را مکانيکي و متبلور در دولت نميدانند، بلکه قدرت را در زندگي روزمره جستوجو ميکنند. عقلانيت و سبک زندگي دانشجويان در عصر اطلاعات باعث شده است به سمت فعاليتهاي کوچک، دمدست و روزمره حرکت کنند و اثرگذاري بهتر و از پايين به بالا را تجربه کنند. اکنون دانشجويان در کانونها، محافل و تشکلهاي متکثري فعال هستند. هويتها به سمت سياست روزمره سوق پيدا کرده است و فضاي پسامدرن عصر اطلاعات بر فعاليتهاي سياسي فرهنگي دانشجويان اثرگذاشته است. در همين فضا گرايشهاي فرهنگي ملي و ايراندوستانه، فعاليتهاي حوزه زنان، کارآفريني و استارتآپها و گرايشهاي محيطزيستي و هنري رونق گرفته است. از منظر انديشههاي مارکسيستي و آرمانگرايانه جهاني، هيچگاه وطن دوستي، محيطزيست، هنر، ادبيات و کارآفريني، سياست محسوب نشده است؛ چرا که آنها هنر، ادبيات، علم و فن را براي مقاصد توهمي طلب ميکردند و تلاش براي ساختن و آباداني کشور را انديشهاي کاذب ميدانستند. توهم و انديشههاي مخرب نسلهاي قبل دانشجويي، استقلال و فرآيند علم را در دانشگاه به سمت کژکارکردي سوق داد و اکنون نيز تحليلهاي يادشده، بدون درک شرايط جديد با همان پيشفرضها صورت ميگيرد. بنابراين در نسل جديد فضاي دانشجويي تغييرات مثبت و کاربردي بهتري يافته و به سمت سياست روزمره تحول پيدا کرده است. در اين فضا هنر، ادبيات، موسيقي، محيط زيست، اقدامات خيريه و کارآفريني جايگاه ويژهاي دارد. نسل جديد دانشجويان تنوع و تکثر آگاهي را احترام مينهند و فلسفه معطوف به شادي و زندگي دارند. فردگرايي و کنشهاي خلاق رواج پيدا کرده است و اين فضا سياستگذاريهاي فرهنگي داوطلبانه و غيرکليشهاي را طلب ميکند. جنبشهاي تندروانه نشانه بحران، آسيب و صورتهاي غيرعادي زندگي سياسي و اجتماعي است نبايد آنها را به عنوان وضعيت مطلوب قلمداد کرد و در ترويج شاخصهاي آن کوشيد. اکنون دانشجويان از جنبشهاي تندروانه و فعاليتهاي بيپايه، انتقادي و مخرب فاصله گرفتهاند و به سمت اقدامات ملي، روزمره و کاربردي حرکت کردهاند. اين نسل، آينده بهتري براي کشور رقم خواهد زد.