سرمقاله سیاست روز/ نقدی بر سخنان سعید حجاریان
سياست روز/ « نقدي بر سخنان سعيد حجاريان » عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم سياوش کاوياني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: برخي از اصلاح طلبان با مواضعي که ميگيرند، خود را از دايره جمهوري اسلامي بيرون بردهاند. اصلاح طلبان از زماني که نمود يافتند و خود را به عرصه قدرت سياسي در کشور رساندند، تنها خاطراتي که از آنها باقي مانده است اقداماتي است که براي کشور هزينههاي سنگيني را به بار آورده است. فتنه ۷۸ و فتنه ۸۸ تنها بخشي از سوء رفتارهايي است که باعث شد دشمنان خارجي نيز طمع کنند و تصور داشته باشند که با چنين فتنههايي، کار جمهوري اسلامي تمام است. حتي اصلاح طلباني که ماجراي فتنههاي ۷۸ و ۸۸ را تدارک ديدند و به آن دامن زدند، چنين تصور و خيالي داشتند، اشتباهات محاسباتي آقايان باعث شد تا واکنش مردم را در پي داشته باشد. درک اين موضوع که اصلاح طلبان در کارکرد خود اشتباهات بزرگي داشتند، براي آنها دشوار نيست بلکه باور پذير نيست، زماني که يک جريان سياسي و حزبي پي به اشتباهات خود در عملکردها نبرد، نميتوان از او انتظار داشت که به اصلاح رفتاري خود بپردازد. اصرار بر اشتباهات گذشته و تأکيد بر تصميمات و سياستهايي که پيش از اين اتخاذ و اعمال کردهاند، پروسهاي است که اصلاح طلبان بر آن پافشاري دارند. سعيد حجاريان که تئوريسين جريان سياسي اصلاح طلب شناخته ميشود، به تازگي در مصاحبهاي «بحران مشروعيت» و «بحران کارآمدي» را مسأله مسألهها دانسته است. حجاريان در اين مصاحبه سعي دارد از شرايط کنوني کشور يک تصوير تيره و تاره ترسيم کند که آينده آن نيز بسيار ترسآلود و وحشتناک جلوه داده شده است. چرايي اين موضوع روشن است، چنين تفکراتي که از کشور يک تصوير بد حال ميکشد و به جامعه عرضه ميکند، هدفي جز به قدرت رسيدن ندارد. اصلاحطلبان معروف و مشهور به قدرتطلبان تماميتخواه هستند، آنها زماني که خود را در قدرت ببينند سعي دارند همه جوانب قدرت را در دست بگيرند. مخالفت آنها با جايگاه ولايت فقيه که در قانون اساسي نيز به آن تأکيد شده و اختياراتي که ولي فقيه بر اساس قانون اساسي و شرع در اختيار دارد همواره مورد مناقشه و مخالفت آنها بوده است. چرا که در صورت قبول وجود جايگاه ولايت فقيه در جمهوري اسلامي ايران از سوي اصلاح طلبان، آنها خواهان نشاندن فردي از طيف و تفکر خود در اين مقام مهم و حساس هستند. شک نکنيد اگر رهبري نظام از زمان وجود اصلاح طلبان يک فرد اصلاح طلب بود، آنها تا اين اندازه در راه انقلاب سنگ اندازي نميکردند. حجاريان در مصاحبه خود مشروعيت نظام را زير سوال ميبرد و چارچوبهاي موجود را براي مشروعيت جمهوري اسلامي کافي نميداند بلکه حتي غير قابل قبول هم معرفي ميکند. او بدون توجه به اين که جمهوري اسلامي ايران بر اساس يک انقلاب اسلامي و در چارچوبهاي آموزههاي تشيع شکل گرفته است، سعي دارد تا جمهوري اسلامي را علاوه با نداشتن مشروعيت، ناکارآمد هم جلوه دهد. او بدون توجه به ناکارآمدي ايدهها و تئوري و عمليهاي خود و جريان اصلاحات که هزينه زا و هزينه افزا براي کشور بوده است، سعي دارد ناکارآمدي را به گردن انقلاب بيندازد در حالي که بسياري از اين ناکارآمديها و مشکلاتي که وجود دارد به خاطر تفکرات جناح چپ سابق و اصلاحات کنوني است. سعيد حجاريان سپس خودکامگي را مشکل اساسي ديگري براي جمهوري اسلامي ايران معرفي ميکند و گرچه مشخصاً و مستقيم به نوع و جايگاه اين خودکامگي اشاره ندارد اما با سابقه مخالفتي که جريان اصلاحات با جايگاه رهبري و ولايت فقيه داشته و دارد، ميتوان گفت که اشاره او با مثالهايي که دارد رهبري را هدف قرار داده است. دغدغه و نگراني اشخاصي همچون آقاي سعيد حجاريان، اکنون و آينده ايران اسلامي نيست، که اگر بود، به جاي مخالفتهايي که رسم دشمني در آن ديده ميشود، شکل همکاري و همدلي براي بهبود اوضاع بايد ديده ميشد. با وجود اين که اصلاحطلبان، مجلس شوراي اسلامي را در دوره ششم با اکثريت قاطع در اختيار داشتند و رسماً دو دور دولت اصلاحات را در ايران مستقر کردند، اما کارنامه آنها در اين مدت يک کارنامه ناکارآمد بود. اکنون نيز قصد بر اين است تا ناکارآمدي موجود در دولت که اصلاحطلبان از حاميان اصلي دولت بوده و هستند و حتي يکي از عوامل پيروزي آقاي روحاني در انتخابات رياست جمهوري بودند، چون خود در اين ماجرا نقش داشتند، مسئوليت وضعيت موجود را به گردن نظام اسلامي و رهبري بيندازند. تئوريسين اصلاحات حتي راهکارهايي را براي نافرمانيهاي مدني معرفي ميکند و در واقع ترغيب ميکند که به خاطر شرايط موجود مردم دست به اين کار بزنند. اصلاح طلبان تجربه برپا کردن دو فتنه و اغتشاش را دارند، اکنون با وجود اين که به خاطر عملکرد ساختار شکنانه و ضد مردمي آنها، جايگاه و پايگاه خود را از دست رفته ميبينند، شرايط به وجود آورده شده را فرصت مغتنمي براي خود ميپندارند تا شايد بتوانند بازگشت پيروزمندانهاي به قدرت داشته باشند، آن هم با حمايت دشمنان خارجي که تشنه به خون ايران اسلامي و مردم آن هستند. آيا قدرت تا اين اندازه ارزش دارد که به خاطر آن نظريههايي را براي عملياتي شدن عرضه کنند تا بتوانند به آمال وآرزوهاي خود برسند؟! در واقع با چنين روش و منشي که اشخاصي همچون سعيد حجاريان در پيش گرفتهاند، آنها هستند که مشروعيت خود را از دست دادهاند و ناکارآمدي خود را اثبات کردهاند. يک جريان فکري سياسي زماني که مشروعيت خود را از دست ميدهد ناکارآمد ميشود و به همين خاطر سعي ميکند جامعه را متهم به نداشتن مشروعيت و ناکارآمدي کند.