خانوادگی شدن دیپلماسی در دولت ترامپ
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عبدالرحمن فتح الهي| مجلس سناي آمريکا پنج شنبه هفته گذشته دو قطعنامه را عليه عربستان سعودي به تصويب رساند؛ قطعنامه اول که با ۵۶ رأي موافق و ۴۱ رأي مخالف به تصويب رسيد خواستار اتمام حمايت آمريکا از ائتلاف متجاوز به يمن است. دومين قطعنامه که به تصويب رسيد را سناتور باب کورکر، رئيس کميته روابط خارجي مجلس سناي آمريکا معرفي کرده بود. اين قطعنامه محمد بن سلمان، وليعهد عربستان سعودي را مسئول قتل جمال خاشقچي، روزنامهنگار منتقد سعودي معرفي ميکند. ديپلماسي ايراني براي بررسي علت و يا علل صدور اين دو قطعنامه و تاثير آن بر مناسبات و روابط دونالد ترامپ و محمد بن سلمان، گفت وگويي را با دکتر مهدي ذاکريان، کارشناس و پژوهشگر حقوق بين الملل داشته است که در کارنامه خود تدريس و تحقيق در بنياد دانشگاهي اروپا - بروکسل، موسسه مطالعات اسلام معاصر دانشگاه لايدن، دانشکده حقوق و مرکز مطالعات خاورميانه دانشگاه پنسيلوانيا، موسسه دانشگاهي اتحاديه اروپا و همچنين استاد مدعو دانشکده حقوق دانشگاه پنسيلوانيا، عضو هيات تحريريه فصلنامه Relacions Internationales دانشگاه کورتابيا و بوينس آيرس را دارد. مجلس سناي آمريکا پنج شنبه هفته گذشته دو قطعنامه را عليه عربستان سعودي به تصويب رساند؛ قطعنامه اول که با ۵۶ رأي موافق و ۴۱ رأي مخالف به تصويب رسيد خواستار اتمام حمايت آمريکا از ائتلاف متجاوز به يمن است. دومين قطعنامه نيز محمد بن سلمان، وليعهد عربستان سعودي را مسئول قتل جمال خاشقچي، روزنامهنگار منتقد سعودي معرفي ميکند. اما سوال مهم اينجا است که مجلس سناي آمريکا با قاطبه جمهوري خواهان چرا دو قطعنامه را عليه سياست هاي رئيس جمهوري حزب متبوع خود به تصويب رسانده است؟ نکته مهمي که در پاسخ به سوال شما وجود دارد اين است که اساسا در سيستم ايالات متحده آمريکا منافع احزاب و ساختار کلان سياسي بر منافع فردي ارجحيت دارد، حتي اگر آن فرد رئيس جمهوري آمريکا باشد. از طرف ديگر من در مصاحبه هاي پيشين با ديپلماسي ايراني نيز عنوان داشتم که در جامعه آمريکا خلاءهاي جدي وجود دارد که هنوز احزاب نتوانسته اند آن خلاءها را پر کنند؛ خلاءهايي که از بيمه گرفته تا مشکلات معيشتي، اقتصادي، مساله ناامني گسترده در سايه وفور سلاح هاي گرم در اين کشور که هر روز يک حادثه تيراندازي را با چندين کشته رقم مي زند و ديگر مسائل. در اين راستا دونالد ترامپ، رئيس جمهوري امريکا با همان نگاه شخصي سعي کرد براي حل مشکلات داخلي ايالات متحده در حوزه اقتصادي روابط و مناسبات خود را با برخي از کشورهاي ثروتمند عربي خاورميانه مثل عربستان سعودي، امارات متحده عربي و قطر افزايش دهد تا بتواند از طريق قراردادهاي کلان، سود سرشاري را براي حل مشکلات داخلي متوجه آمريکا کند. اما در اين ميان کاخ سفيد همواره به دليل حمايت از اين کشورهاي اقتدارگراي عربي و نيز حمايت از جنايت هاي اسرائيل زير سوال بوده است. اکنون با پررنگ تر شدن اين حمايت هاي کاخ سفيد و حتي جنبه شخصي پيدا کردن روابط محمد بن سلمان با ترامپ، ايالات متحده آمريکا اکنون به سيبل حملات افکار عمومي جهاني بدل شده است. به خصوص با صدور دستور قتل فجيع جمال خاشقجي و نيز تبعات منفي تجاوز عربستان به يمن شدت حملات افکار عمومي جهاني به آمريکا بيشتر هم شده است. لذا ساختار حاکمه ايالات متحده که يکي از شاخه هاي آن مجلس سنا است، حتي با اکثريت جمهوري خواه، ميان منافع کلان آمريکا و منافع فردي در سايه روابط ترامپ و بن سلمان، قطعا به منافع کلان کشور مي انديشد و در اين راستا دو قطعنامه را عليه سياست ها و برنامه هاي رئيس جمهوري از حزب متبوع خود صادر کرد تا از منافع کلان ايالات متحده آمريکا دفاع کند. البته اين مساله به معناي ناديده گرفتن ارزش هاي جمهوري خواهي در سنا نيست. براي روشن تر شدن اين نکته، مساله اين گونه باز مي کنم. دونالد ترامپ که از آغاز سال 2017 سکان داري سياست هاي آمريکا را در دست گرفته نظريات شخصي خود را که اساسا هيچ آشنايي هم با علم سياست و ديپلماسي ندارد بر ساختار حاکمه ايالات متحده تحميل کرده است. به عبارت ديگر در مدت دو سالي که ترامپ روي کار آمده منافع شخصي وي بر منافع آمريکا ارجحيت پيدا کرده است، لذا ساختار حاکمه در مقابل اين تضاد منافع يقين واکنش خود را خواهد داشت. يعني مجلس سنا و حزب جمهوري خواه از تفکرات جمهوري خواهان و انديشه هاي نئومحافظه کاران حمايت مي کند، اما با برنامه هاي شخصي کاملا مخالف است، چرا که سياست در آمريکا توسط سيستم طراحي و اجراء مي شود، نه فرد. چون سياست داري در آمريکا بر اساس يک سري اصول و هنجارهاي ناشي از ارزش هاي آمريکايي شکل گرفته است، نه هنجارهاي شخصي مانند ترامپ. با اين وصف مجلس سنا دو قطعنامه را عليه عربستان سعودي و شخص بن سلمان تصويب کرد تا، هم منافع حزبي آمريکا و جمهوري خواهان تامين و حفظ شود و هم منافع کلان آمريکا. چرا که اکنون هزينه حمايت از بن سلمان بيشتر از سود و فايده آن براي هيات حاکمه آمريکا است. اگر اين قطعنامه ها در مجلس نمايندگان تاييد شود نهايتا براي اجرايي شدن به کاخ سفيد و امضاي ترامپ نياز دارد، در اين صورت آيا رئيس جمهوري آمريکا در مقابل نظر کنگره مقاومت مي کند؟ مساله مهم اينجااست که ترامپ چه مخالفت بکند چه نکند، بايد در سياست ها، روابط و مناسبات خود با عربستان سعودي و شخص محمد بن سلمان تجديد نظر جدي داشته باشد. چرا که اکنون بدنامي بزرگي براي آمريکا در سايه روابط رئيس جمهوري ايالات متحده و وليعهد سعودي به وجود آمده است. اگر دقت هم کرده باشيد بعد از افزايش حملات افکار عمومي جهاني بعد از قتل خاشقجي، از شدت روابط ترامپ و بن سلمان تا اندازه اي کاسته شد. يعني ترامپ سعي کرد براي تعديل اين فشارها تا اندازه اي از وليعهد سعودي فاصله بگيرد، اگر چه بارها صراحتا از وي، هم در پرونده قتل خاشقجي و هم در تجاوز به يمن حمايت کرده است. در اين ميان دامنه اختلافات به خود کابينه ترامپ به دليل مناسبات شخصي رئيس جمهوري آمريکا و وليعهد عربستان سعودي نيز کشيده شده است. در اين خصوص مواضع متضاد خانم جينا هسپل، رئيس سي.آي.اي و خانم نيکي هيلي نيز در پرونده قتل خاشقجي سبب شده تا زمزمه هاي جدي در خصوص جدايي بخشي از کابينه ترامپ شنيده شود. آيا ترامپ از کابينه خود هم براي حفظ مناسبتش با بن سلمان خواهد گذشت؟ يکي از مشکلات جدي در دولت دونالد ترامپ، خانوادگي شدن امر سياست گذاري و ديپلماسي است. شايد اين متد خانوادگي در حوزه تجارت و کسب و کار جواب دهد و فوائدي داشته باشد، اما يقينا نمي توان در ميدان ديپلماسي و سياست نگاه خانوادگي را مطرح کرد. چرا که سياست گذاري نوعي تعيين مسير از دالان ارزش ها و هنجارهاي موجود در ساختار و بافت يک کشور است که بايد بتواند خود را در ساختار کلان جامعه بين الملل تعريف و تبيين کند. اما درباره دونالد ترامپ، مي توان گفت تنها رئيس جمهوري آمريکا است که به اين شدت و عياني، خانواده خود را در امر سياست و ديپلماسي دخيل کرده است. حضور جارد کوشنر در نزديکي ترامپ به بن سلمان و نيز تداوم حمايت هاي پررنگ رئيس جمهوري آمريکا از اسرائيل به شدت موثر بوده است. حال خود کوشنر هم مانند ترامپ اساسا آشنايي به سياست و سياست گذاري ندارد. در سايه اين نکته اکنون ترامپ ميان نوعي سياسي خانوادگي و نگاه کابينه خود قرار گرفته است. از يک سو از خانم هسپل تا نيکي هيلي و حتي مايک پمپئو خواستار تعديل و کاهش سطح مناسبات واشنگتن – رياض بعد از قتل خاشقجي هستند، اما نگاه کوشنر و دخالت هاي خانوادگي مانع از پياده شدن يک سياست گذاري منطقي مي شود. اين را بايد توجه داشت که سياست گذاري امري بسيار پيچيده و به شدت سخت و زمان بر است که نياز به دانش و هوش بسيار بالايي دارد که نه کوشنر و نه ترامپ از اساس توان و ذکاوت تحقق امر سياست گذاري را نداشته و ندارند. مضافا اين که دونالد ترامپ دچار خود شيفتگي به شدت پررنگي است و خود را عاقل تر از همه اعضاي کابينه و حتي هيات حاکمه آمريکا مي داند. مجموعه اين شرايط سبب شده تا زماني که خود ترامپ به اين باور نرسد که بايد در مناسبات خود با عربستان سعودي تجديد نظر کند، نمي توان تغييري در سياست هاي او ايجاد کرد، مگر شدت فشارها به قدري باشد که او وادار به تغيير مواضع شود. با افزايش اختلافات کنگره و دونالد ترامپ تا چه اندازه احتمال استيضاح او را جدي مي دانيد؟ فعلا فضاي سياسي و اجتماعي آمريکا در حال و هواي استيضاح قرار ندارد. در آمريکا زماني فضاي استيضاح شکل مي گيرد که ميزان و شدت نارضايتي افکار عمومي داخلي از سياست ها و برنامه هاي رئيس جمهوري شدت پيدا کند. در حالي که صدرو دو قطعنامه مجلس سنا و برخي اختلافات ساختار سياسي ايالات متحده با ترامپ در پرونده دستور محمد بن سلمان براي قتل خاشقجي و تجاوز عربستان به يمن، اساسا ناشي از فشار افکار عمومي جهاني است، نه افکار عمومي آمريکا.