فریدون عباسی مطرح کرد: هولوکاست هسته ای!
وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست بهزاد مهرکش| با اتمام هياهوي برجام و حتي اعتراف حاميان آن به ناکارآمدي توافق هستهاي، بهترين فرصت براي ارزيابي شرايط حاکم بر کشور پيش از شروع مذاکرات هستهاي در دولت روحاني و بعد از خروج آمريکا از توافق برجام، فراهم شده است. اهميت بررسي اين موضوع زماني بيشتر ميشود که محمدجواد ظريف يعني همان سرآشپز برجام هم اين روزها از بياعتمادي به غرب سخن ميگويد و در اظهارنظري عجيب منتقدان خودش را به غربباوري متهم ميکند! در همين رابطه «وطن امروز» در يک پرونده که در 3 شماره جداگانه منتشر ميشود، شرايط کشور در 2 بازه زماني مورد اشاره را در حوزههاي مربوط به توانمنديهاي هستهاي، وضعيت تحريمها و شرايط اقتصادي بررسي کرده است. در نخستين شماره از اين پرونده، در گفتوگو با دکتر فريدون عباسي، رئيس پيشين سازمان انرژي اتمي موضوع توانمنديهاي هستهاي کشور را قبل از شروع مذاکرات در دولت روحاني و بعد از خروج ترامپ از توافق هستهاي بررسي کردهايم. بيش از 8 ماه از خروج ترامپ از برجام و نزديک 2 ماه از اعمال مجدد تحريمهاي آمريکا عليه ايران ميگذرد. تصويري از توانمنديهاي هستهاي کشور پيش از شروع مذاکرات هستهاي برايمان ترسيم کنيد. در دولت پيشين با استناد به مدارک موجود از سال ۸۴ ما يک روند صعودي در نيروگاه بوشهر داشتيم و مديران وقت نيز اين را اظهار و تاييد ميکنند. اين موضوع فقط با پيگيري مالي انجام نشده است؛ هم بودجه در اختيار ما گذاشته شد و هم اينکه به صورت همهجانبه حمايت کردند. در سالهاي ۸۴ تا ۸۸ ما وقتي تغييرات نيروگاه بوشهر را ميبينيم متوجه افزايش کار ميشويم. خب! ما مديران پيشرفت، رشد و اقتصاد مقاومتي بوديم اما مديران دولت آقاي روحاني در سازمان انرژي اتمي، مديران واگذاري و تعطيلي هستند. الان به آقاي ظريف ميگويند قهرمان ديپلماسي و مجسمه او را ميسازند؛ واقعا کسي پاسخ دهد علت ساختن اين مجسمه چيست؟! اينها يک شبه جنگ درست کردند؛ خب! در دوره ما هم بحث حمله مطرح بود، البته آمريکاييها دروغ ميگفتند؛ هدف از اين تهديد کردنها اين بود که ما کار نکنيم اما ما برعکس بيشتر کار ميکرديم، چون ميدانستيم تهديد توخالي است. ميگفتند حمله موشکي ميکنيم ما هم در مقابل پدافند را تقويت ميکرديم. مديران ما موظف بودند حتي به ماموران پدافند هوايي که روي کوه و خارج از سايت ما بودند سر بزنند و ببينند آنها کسري نداشته باشند. اين يعني فرماندهي واحد؛ يعني هم بحث فني و تجهيزات را داشتيم و هم بحث امنيت و حفاظت. البته ما اعتقادي نداشتيم که آمريکاييها حمله خواهند کرد اما همانطور که اشاره کردم دوستان دولتي سايه جنگ را علم و در انتخابات 92 اين موضوع را مطرح کردند؛ خب! اين طبيعي است که در هيچ کشوري هيچ طيفي از جنگ خوشش نميآيد. نيروهاي نظامي ما هم جنگطلب نيستند، بلکه ميخواهند جنگي نباشد اما اين دوستان به گونهاي تصويرسازي کردند که سايه جنگ ديده شود. يعني همان چيزي را که دشمن ميخواست در داخل کشور نشان دادند. اين اشتباه آقايان در شروع کار بود و البته چون اعتقاد آنها اين بود که آمريکاييها و اروپاييها توانايي نظامي ويژهاي دارند و بلوف دشمن را باور کرده بودند، طبيعي است که خروجي اقداماتشان چيزي باشد که امروز آقاي ظريف انجام ميدهد. خب! آقاي ظريف چه کاري کرد؟ در ژنو 1، تمام دستاوردهاي نظام را يکجا گذاشت و اين ردخور ندارد که يکسري تئوريسين در دولت روحاني بودند که همان زمان گفتهاند دولت بايد يک اقدام بزرگ انجام دهد. يعني همين که يکباره همه چيز را بگذارند روي زمين و بيايند اين طرف. يعني اقداماتي را که طرف مقابل از سال 83-82 به بعد انجام داده بود و انواع خرابکاريها را در حوزههاي سايبري، صنعتي و نظامي کرده بود اما به نتيجه نرسيده بود آقايان در يک جلسه انجام دادند. شما اکشنپلن را بخوانيد؛ آنجا غنيسازي، سوخت رآکتور اراک و... تعطيل شده است. خب! ديگر چه چيزي براي چانهزني ميماند؟ اينجا بود که بنده عرض کردم همه چيز را گذاشتهاند و در مقابل يک شکلات گاززده گرفتهاند. اينها حتي براي گرفتن 2/4 ميليارد دلار هم برنامهاي نداشتند و کلاه سرشان رفته بود؛ آن وقت ميگويند قهرمان ديپلماسي. علت اينکه موضوع را از بوشهر شروع کرديد چه بود؟ اهميت آن؟ ببينيد! علت اينکه من از رآکتور بوشهر سخنان خودم را شروع کردم اين بود که رآکتور بوشهر براي ما يک شاخص بود، چرا که توانمندي کشور در مديريت هستهاي را بالا ميبرد. بوشهر يک جايگاه مهم و اساسي دارد، چون هم غنيسازي ما و هم توليد سوخت ما و هم ايمني ما به بوشهر بستگي دارد. اين رآکتور بوشهر است که سوخت غني شده نياز دارد. رآکتور بوشهر يک مساله اساسي است، چرا که غنيسازي، توليد سوخت و ايمني ما و در حقيقت همه چيز به بوشهر بستگي دارد. ما در آستانه دولت يازدهم يعني آخرين روزهاي دولت دهم، روسها را به اين نتيجه رسانديم که روي 10 هزار مگاوات با ما کارکنند و ما از يک موضعي با رئيس انرژي اتمي روسيه و حتي خود رئيسجمهور اين کشور مذاکره کرديم که ميخواهيم يک رابطه استراتژيک با روسيه داشته باشيم. اين به قبل از مشارکت ما و روسها در بحث سوريه مربوط ميشود. بازه زماني مذاکره با روسها چه سالهايي بود؟ ما 2 سال از سال 90 تا 92 با افراد مختلفي در روسيه کار کرديم؛ حتي با آنهايي که عليه ما قلم ميزدند. خب! وقتي ديديم وزارت امور خارجه در اين زمينه ضعيف عمل ميکند لذا خودمان اقدام کرديم. وزارت امور خارجه دولت احمدينژاد در آن سالهاي آخر با وزارت امور خارجه روحاني فرقي نداشت، چون افراد آن يکي بودند، البته درباره آقاي متکي مساله فرق ميکرد. خب! آنها در وزارت امور خارجه اصلا نميدانستند ديپلماسي اقتصادي و صنعتي چه چيزي هست تا براي آن برنامه داشته باشند. لذا ما خودمان در انرژي اتمي به صورت جداگانه يک موسسهاي درست کرديم که مثلا براي برخي خريدهاي مورد نياز سازمان بتوانيم تحريمها را دور بزنيم و در اين زمينه خودمان اقدام ميکرديم. سازمان انرژي اتمي چون در جايگاه معاونت رئيسجمهور است، اختيارات ويژهاي دارد و بايد از اين اختيارات استفاده کرد. خب! الان تمام کانالهاي خريد ماهم لو رفته است و مشخص نيست چگونه ميخواهند براي خريد اقدام کنند! يکي ديگر از دستاوردهاي ما که بايد به آن اشاره کنم به نيروگاه دارخوين مربوط ميشود که البته اين را هم کنار گذاشتند. بعد از انتخاب آقاي روحاني تا مدت زماني شما همچنان رئيس سازمان انرژي اتمي بوديد، براي تداوم مذاکرات با روسها با آقاي روحاني صحبت نکرديد؟ ما روسها را پاي کار آورديم و من اين را همان اول کار به آقاي روحاني منتقل کردم و به صورت مکتوب به او دادم. البته آقاي روحاني وقتي به عنوان رئيسجمهور انتخاب شد خيلي نميخواست با انرژي اتمي صحبتي کند و بيشتر يکسري عناصر اصلاحطلب که البته کاري هم از آنها در صنعت هستهاي بر نميآمد طرف صحبت و مذاکرات آقاي روحاني بودند. خب! يک تذکر امنيتي به آقاي يونسي داده شد و او واسطه شد که آقاي روحاني اجازه بدهد که ما به او در حوزه هستهاي در اين زمينه گزارش بدهيم. البته وقتي هم پيش آقاي روحاني رفتيم متوجه شديم اساسا مساله آنها اين چيزها نيست و بيشتر به صورت يک حالت فرماليته و تشريفاتي است. در همان ديدار يکي از همراهان آقاي روحاني درباره قيمت سوخت نيروگاه با من مباحثه ميکرد و ميگفت برق هر کيلووات ساعت چقدر در ميآيد؟ دقت داريد؟ اصلا اقتدار کشور را نميبينند و بحث قيمت را مطرح ميکنند يعني دقيقا همان حرفي که غربيها ميزنند که ميگفتند ما هستهاي را تعطيل کنيد چون گاز داريد. خب! همان موقع به آقاي روحاني گفتم که روسها پاي کار هستند که بين 8 تا 10 هزار مگاوات با ما کار کنند. ما همه چيز را محاسبه کرده بوديم حتي اينکه چطور پول را در شرايط تحريم به آنها بدهيم. حتي اراده سياسي پوتين هم تامين شده بود، چون روسها ميگفتند بايد پوتين به ما دستور بدهد. خب! در نهايت چه شد؟ روسها آمده بودند پاي کار و به ما ميگفتند آماده کار هستند اما حالا در ايران جناح اهل مماشات حاکم شده بود. ما ميگفتيم برويم مذاکره را شروع کنيم برخي در دولت روحاني ميگفتند الان ماه رمضان است و ما نميتوانيم برويم! بعد جالب بود که روسها گفتند درک ميکنيم و ما به ايران ميآييم، چون پوتين به آنها دستور داده بود. در نهايت آقاي روحاني در شروع دولت جملهاي که به من گفت اين بود که به صورت کج دار و مريز رفتار کن! خب! اين يعني چي؟ مگر ميشود درباره رآکتور کج و مريز مذاکره کرد؟ بالاخره يا يک چيزي را ميخواهيم يا نه. اينها نشان ميداد آقاي روحاني اساسا هيچ برنامهاي براي پيش بردن توان نيروگاهي کشور نداشت. نشانه آن هم اينکه تا 4 سال کلنگ زدن نيروگاه دوم و سوم بوشهر را متوقف کردند و بعد هم حمايت لازم را نکردند. در صورتي که اين توان وجود داشت که ما 3 نيروگاه ديگر در بوشهر غير از نيروگاه موجود داشته باشيم. ما به گونهاي برنامهريزي کرده بوديم که توان داخلي نيز در اين زمينه ايجاد و تقويت شود. خب! الان کجا هستيم؟ 2 تا نيروگاه که ميخواهند تحويل با کليد باشد که داخليسازي آن بسيار کم است. وقتي از موضع ضعف جلو برويد طبيعي است که روسها اجازه نميدهند چيزي از اين کار با توان داخلي انجام شود. با اين حساب توان ساخت نيروگاه هم عملا از بين رفت. بله! دولت يازدهم يک شرکت داخلي که همه اقدامات مربوط به حوزههاي فني، پژوهشي و نيروي انساني را براي شروع کار با روسها انجام داده بود تعطيل کرد و تغيير مسؤوليت دادند. اينها توان نيروگاهسازي ما را هم مخدوش کردند که اگر اين موضوع متوقف نشده بود ما در اين حوزه تا الان پيشرفت قابل توجهي کرده بوديم. حتي همان شروع سال 92 مشارکت بين شرکتهاي دولتي، خصوصي و سازمان انرژي اتمي را هم تعطيل کردند. درباره وضعيت توليد سوخت هم بگوييد. يکي از توانمنديهاي هستهاي ما پيش از شروع دولت يازدهم در حوزه سوخت بود. ما تا پيش از مرداد 92، سوخت نيروگاه تهران را به ميزان کافي ساخته بوديم؛ اورانيوم 20 درصد را تبديل به بستهها يا مجتمعهاي سوخت کرده بوديم و رآکتور تهران را با سوخت ايراني راهاندازي کرده بوديم. سوخت رآکتور اراک را هم به ميزان 10 عدد از 150 عدد توليد کرده بوديم و حدود 36 مجتمع سوخت نيروگاه اراک را به صورت کوتاه شده يعني بين 2 متر تا 2 متر و 20 سانتيمتر توليد کرده بوديم. ما در کارخانه عين سوخت اراک را منتها کوتاه شده توليد و در يک رآکتور آب سنگين صفر قدرت که در اصفهان است کار گذاشته بوديم و رآکتور را راهاندازي کرديم. اين خيلي تجربه بزرگي بود. اينها به کدام بازه زماني مربوط ميشود؟ اينها همه به سالهاي 90 تا 92 مربوط ميشود، يعني کلا 2 سال. ما در اين سالها شروع به تست سوخت اراک در رآکتور صفر قدرت اصفهان کرديم. هم محاسبات سلولي و قلب در رآکتور را تجربه کرديم و هم همان محاسبه را اجرا کرديم و هم شروع به تست سوخت کرديم. در حقيقت ما يک سال برنامه را جلو انداختيم. ما 150 سوخت مجازي براي اراک ساخته بوديم، مانند بوشهر که سوخت مجازي داشت، يعني به جاري قرصهاي اورانيوم قرصهاي سرب بود. رآکتور اراک در اسفند 92 آماده بود و ما قرار داشتيم که رآکتور اراک را با سوخت مجازي راهاندازي کنيم. يعني فقط تستهاي گرمايي و فشار و تستهاي کنترل و... را با آب معمولي انجام دهيم و در انتهاي سال 93 سوخت ما آماده شود. با روي کار آمدن دولت آقاي روحاني همه اين مسائل متوقف شده است. همان 10 عدد سوختي هم که اشاره کردم نميدانم الان برايش چه اتفاقي افتاده است. الان کارخانه سوخت ما که در حال توليد سوخت اراک بود هم تعطيل شده است. پس قاعدتا توليد قرصهاي سوخت هم متوقف شده است. پس يکبار ديگر مرور کنيم؛ سوخت تهران را که سوخت صفحهاي و با يک تکنولوژي خاصي است، ما توليد کرده بوديم. اين تکنولوژي را همه کشورها ندارند. ما نمونههاي اول سوخت رآکتور اراک را توليد کرديم و کارخانه آن را راهاندازي کرديم، سوخت مشابه سوخت بوشهر با غناي 5/3 درصد در مقياس کوچک را هم توليد کرده بوديم و اين را در رآکتور تهران تست کرديم. تاج اصلي سوخت نيروگاه بوشهر را هم توليد کرده بوديم؛ يعني تکنولوژي آن را به دست آورده بوديم و نمونه اوليه آن را هم ساخته بوديم. در حقيقت در حوزه سوخت ما فقط يک نقص داشتيم. چه نقصي؟ ببينيد! ما از سنگ معدن به بستههاي سوختي رسيده بوديم و فقط تست سوخت بايد ميکرديم. البته تست سوخت را 2 جا با امکانات داخلي در آنجايي که قابل انجام بود انجام داديم؛ يکي در رآکتور تهران که سوخت بوشهر و سوخت اراک را در مقياس و اندازه سوخت تهران تست کرديم و ديگري هم رآکتور صفر قدرت اصفهان که سوخت اراک را با اندازه يک متر کوتاهتر تست کرديم. حتما جواب ما در رآکتور اراک در ميآمد يعني اگر ما سوخت اصلي را در رآکتور اراک ميگذاشتيم و شروع به کار ميکرديم آن وقت ميتوان گفت ما به صورت کامل در چرخه سوخت خودکفا ميشديم. اين دستاوردي بود که ما قبل از شروع مذاکرت به دست آورده بوديم و حتي تست سوخت را هم به ما امکانات داخلي و تا حد ممکن انجام داده بوديم؛ موضوعي که اصلا کسي تصور آن را هم نميکردند. يعني رآکتور تهران براي تست سوخت هم احيا شد؟ بله! شايد هيچکس تصور نميکرد که ما يکي از ماموريتهاي فراموش شده رآکتور تهران را زنده کنيم که به آن «متريال تستينگ رآکتور» ميگويند. دليل اينکه آمريکاييها سوخت را به ما نميدادند فقط براي مبارزه با راديودارو نبود، چون اين فقط يک راه آن بود. آمريکاييها ميخواستند افکار عمومي را در حوزه درمان عليه نظام تحريک کنند. راديودارو فقط يکي از ماموريتهاي رآکتور تهران است و ماموريت اصلي اين رآکتور تست سوخت و تست مواد است. تست مواد هم براي ماهواره کاربرد دارد. درباره تست مواد بيشتر توضيح دهيد. شما ميتوانيد قطعات ماهواره را در رآکتور تهران تست کنيد و ما در حال انجام اين کار بوديم و اين شرايط را ايجاد کرديم. ما اين امکان رآکتور تهران را عملي کرديم و نگذاشتيم برنامه آمريکاييها عملي شود. مثلا خيلي جالب است که بدانيد ما سوخت رآکتور تهران را هم در خود آن تست کرديم که البته ريسک هم داشت اما ريسکي که حادثهآفرين نيست. اگر رآکتور اراک راه ميافتاد خيلي اتفاقات مثبتي به وجود ميآمد. اينها گفتند ما روغن ريخته را نذر امامزاده کرديم و گفتند حالا که کار نميکند، خب! ما هم تعطيل کنيم. اگر اينطور بود پس چرا روي شتابدهنده پروتون آنقدر مانور ميدهند و سنگ به سينه ميزنند؟ و اسم از بيمارستان هستهاي به ميان ميآورند؟ ما در حوزه توليد سوخت به توان 98 درصدي رسيده بوديم. برخي آن موقع ميگفتند رآکتور تهران آلوده به پلوتونيوم ميشود و سوخت شما نشت ميکند. خب! نشت کند ما آن را پاک ميکنيم. ما اينقدر توانمندي داشتيم که حتي اگر سوخت نشت هم ميکرد آن را پاک ميکرديم. نشت کردن مساله خيلي عجيبي است؟ اتفاقا جالب است بدانيد همين موضوع نشت، قبلا با سوخت آمريکايي اتفاق افتاده بود اما برخي آنقدر وابسته هستند که اين را نميبينند، يعني اينکه ايرادي ندارد که با سوخت آمريکايي دچار نشتي و آلودگي شويم ولي با سوخت ايراني اشکال دارد! ما توان پاک کردن و جلوگيري از آلودگي را داشتيم. البته سوخت ايراني در جريان کار نشت کرد اما دوربين کار گذاشته بوديم و به محض اينکه چند حباب از آن خارج شد بلافاصله آن را برداشتيم و گذاشتيم در يک لوپ بسته. اشکال کار را فهميديم و آن را اصلاح کرديم. خب! الان مذاکرات دولت آقاي روحاني اين تجارب را هم از کشور گرفت. در حقيقت جلوي تجارب بعدي و توانمنديهاي بعدي را هم گرفتند. از همه مهمتر اينکه نيروي انساني از انجام کار داخلي مايوس شد. الان متخصصان کشور اعتماد خود را به سيستم اجرايي از دست دادهاند. اينها ميگويند ما جانمان را کف دست گرفتهايم تا کاري انجام دهيم، خب! در نهايت جانمان را داديم شهيد ميشويم اما به اين سيستم موجود نميتوان اعتماد کرد، چون ناگهان وسط کار، موضوع را متوقف ميکنند. اين بياعتمادي خيلي بد است. يعني يک متخصص ميآيد عمرش روي کاري ميگذارد که بعدا بيرون براي آن کاري وجود ندارد. اين عدم رغبت در بين دانشجويان و علاقهمندان تحصيل هم ايجاد شده است؟ بله! اين اتفاق افتاده است و به همين دليل ورود افراد نخبه به اين رشته کم شده است. مثلا در رشته کارشناسي ارشد با رتبه 3 يا 4 هزار هم قبول ميشوند اما قبلا با رتبه 400 تا 500 در نهايت قبول ميشدند. وضعيت غنيسازي به چه صورت بود؟ يک نکته مهمي که در حوزه غنيسازي بايد بگويم اين است که با حملاتي مواجه بوديم؛ يکي از حملات زماني بود که بعد از سال 88 تفکر وابسته داخلي فردو را تحقيقاتي کرده بود و جلوي توليد سانتريفيوژهاي نسل اول را هم گرفته بود و در حد 5000 سانتريفيوژ کار ميکردند اما با راندمان خوبي نبود. خب! استدلالي که براي مسؤولان ارشد کشور داشتند اين بود که قرار است نسل جديد سانتريفيوژ به کشور بيايد. سوالي که مطرح بود اين بود که آيا اين نسل جديد با مديريت صحيح به کشور ميآيد؟ يعني انسجام مديريت بود يا انرژي اتمي ملوکالطوايفي بود. مديريت آن موقع که البته الان هم هست اقتدار و انسجامي را که زمان آقاي آقازاده وجود داشت از بين برده بود. خب! اين چه تفکري است که فردو را تحقيقاتي ميکند و نميداند که ارزش فردو چقدر است. آيا تحقيقات درباره سانتريفيوژ را در تهران نميتوان انجام داد؟ در دانشگاه اصفهان نميشود انجام داد؟ و ديگر دانشگاههاي کشور؟ ما فردو را از اين انحراف نجات داديم و به ماموريت اصلي خود بازگردانديم و در عرض يک سال سکوها را زديم و همه لولهکشيها را انجام داديم. تمام سانتريفيوژهاي نسل اول را که از رده خارج کرده بودند آنجا نصب کرديم و اين در مذاکرات خيلي به ما کمک ميکرد. خب! آمريکاييها همان موقع ديدند که مديريت مطلوب آنها کنار رفته است و غنيسازي در ايران به سرعت رو به رشد است. ما 6 هزار سانتريفيوژ داشتيم و زماني که دولت را تحويل دولت يازدهم داديم چيزي حدود 19 هزار سانتريفيوژ داشتيم که از اين ميزان حدود 1000 عدد آن سانتريفيوژ نسل دوم بود. اگر دوستان تصميمگير تصميمشان اين بود که ما سانتريفيوژهاي نسل دوم را راه بيندازيم حتما اين کار را ميکرديم. همه چيز آماده انجام بود اما بعد از دولت يازدهم همه را جمع کردند. خب! آن 1000 سانتريفيوژ نسل دوم را که جمع کردند و علاوه بر آن در مذاکرات پذيرفتند که از سانتريفيوژهاي نسل اول ديگر استفاده نکنند. در صورتي که برتري ما سانتريفيوژهاي نسل اول بود. چون همه چيز آن داخلي بود و ميتوانستيم راندمان آن را نيز بالاتر ببريم و عجلهاي هم نداشتيم، چون نيروهاي ما ورزيده شده بودند. اين دستاوردهاي ما در حوزه غنيسازي بود که همه آنها گرفته شد و فقط تا حدي پيش رفت که چند سانتريفيوژ در فردو بچرخد. غنيسازي 20 درصد را کاملا از بين بردند و الان در فردو مواد اورانيومدار نبايد وارد شود؛ خيلي جالب است! سانتريفيوژ براي چه بايد بچرخد؟! و بعد هم ميگويند ميخواهيم آنجا تحقيقات فيزيک هستهاي انجام دهيم. قبل از شروع مذاکرات در دولت يازدهم، امکان غنيسازي تا چه حدي بود؟ ما محدوديتي از نظر توانمندي نداشتيم و تا هر سطحي که ميخواستيم ميتوانستيم غنيسازي کنيم. منتها نميخواستيم اين کار را انجام دهيم. ما 20 درصد ميخواستيم آن هم به قدر نيازمان. آن هم اگر آمريکاييها خلف وعده نميکردند شايد نميساختيم منتها بازي در آوردند، لذا خودمان تصميم گرفتيم، ساختيم. از زماني که تصميم گرفتيد به غنيسازي 20 درصدي تا زماني که نتيجه دهد چقدر زمان برد؟ حدودا 18 ماه طول کشيد. خودمان پيشبيني 2 ساله داشتيم اما 6 ماه زودتر به نتيجه رسيديم. درباره اهميت IR1 بيشتر توضيح ميدهيد؟ چون اين نوع از سانتريفيوژ خيلي تخطئه ميشود. ببينيد! طرف مقابل ديده بود که ما در IR1 يعني نسل اول سانتريفيوژ به نتيجه رسيدهايم، يعني ما از روي سانتريفيوژ نسل اول رابطه ولتاژ، جريان، دور، جريان گاز، فشار گاز UF6 و ... را فهميديم. خب! اين مسائل کامل در دست ما بود و ما حتي ميتوانستيم از «استاکس نت» جلوگيري کنيم. ما خرابکاريهاي صنعتي را هم از طريق تسلط بر همين نسل از سانتريفيوژ فهميديم. نکته مهمي که در رابطه با IR1 وجود دارد اين است که در پوسته آن آلومينيوم استفاده ميشود و ما کشيدن و نازک کردن آلومينيوم را ياد گرفته بوديم. صنايع ما چه در بخش خصوصي، چه دولتي و چه نظامي اين موضوع را ياد گرفته بودند. نکته مهمتر اينکه تمام بخشهاي سانتريفيوژهاي نسل اول را در داخل کشور توليد کرده بوديم و با آن قطعه زديم و ماشين را هم مونتاژ کرديم. خب! دشمن اين اخبار را دريافت کرده بود، به همين دليل کاري کردند که بعد از برجام کلا سانتريفيوژ نسل اول نباشد. پس اين نسل سانتريفيوژ ابزار قدرت ما بود، چون همه چيز آن را در داخل ميتوانستيم بسازيم. موضوع ديگري که لازم است اشاره کنم اين است که در بحث صنايع چيزي هست به نام TRL که به سطح آمادگي فناوري اشاره دارد. اين شاخص مشخص ميکند که آيا شما مثلا توان ساخت کارخانه هم داريد يا نه؟ پايلوت ميتوانيد بسازيد، صنعتي هستيد يا نيمه صنعتي؟ و موضوعات ديگر. اين ضريبي است بين يک تا 9 که در1IR ميزان TRL ما به عدد 9 رسيده بود. وقتي عدد 9 را کسب کنيد يعني حتي امکان صدور تکنولوژي هم داريد. آنها گفتند ما اجازه ميدهيم شما روتور سانتريفيوژ نسل بالاتر مثلا IR8 بسازيد در صورتي که اين يک تقلب است، چون چيزي که شما اجزه نداريد راجع به آن تحقيقات کنيد فايدهاي ندارد. تحقيق هم ميکنند که ميزان «سو»ي اين نوع سانتريفيوژ نسل جديد بالاتر است، مثلا عدد 20 و آن را مقابل «سو»ي سانتريفيوز نسل اول که 2/1 است ميگذارند. در جواب بايد گفت همان 2/1 خوب بود، چرا؟ چون TRL آن عدد 9 يعني بالاترين حد بود. ما اگر 8-7 سال کار کنيم شايد بتوانيم TRL را به آن ميزان برسانيم. TRLمربوط به سانتريفيوژهاي نسل جديد مثلا IR6 يا IR8 چقدر است؟ شايد در حد يک يا 2؛ يعني صنعتي که هيچ در حد پايلوت هم نيستند. درباره IR2 اوضاع چطور است؟ ما 1000 عدد از سانتريفيوژ نسل دوم را ساختيم که در برجام آن را کلا حذف کردند. من واقعا نميدانم چه عبارتي به کار ببرم جز اينکه گويي چيزي شبيه مرض باعث پذيرش اين موضوع شده باشد. هم IR1 را حذف کردند و هم IR2؛ خب! سوي نسل اول پايين بود؛ نسل دوم را چرا حذف کرديد؟ ما در 164 تايي نسل دوم، سوي 3/5 را هم داشتيم. درباره IR1 گفتند قيمتش اندازه يک پرايد است خب! ببخشيد الان نسل جديد چقدر در ميآيد؟ اينگونه با اقتدار و تکنولوژي کشور بازي کردند. واقعا اين سوال مهمي است که بايد به آن پاسخ دهند که چرا IR1 و IR2M را تعطيل کرديد؟ حالا بعد از اين همه سال وعده سانتريفيوژ نسل 8 ميدهيد؟ جالب است که همان سوي 24 هم به زمان ما مربوط ميشود چون سانتريفيوژ کامپوزيت با سوي 16 را به دور رسانده بوديم و در آستانه گازدهي در نطنز بود، يعني بايد تست گازدهي را انجام ميداد. بده بستان در مذاکرات بايد متوازن و با حساب باشد. دستاوردهاي هستهاي قدرت چانهزني را بالا ميبرد. ما ميگفتيم اگر يک زنجيره 20 درصد را خاموش کنيم يعني 164 عدد، بايد تحريم بانک مرکزي برداشته شود. تازه اين زنجيره را هم نياز نداشتيم. خب! قبول ميکردند؟ بايد قبول ميکردند؛ ما کوتاه نميآمديم. من درباره 20 درصد هم گفتم و پيام دادم که اين ميزان را اليالابد که نميخواهيم. 6 زنجيره داشتيم که 4 زنجيره آن در فردو بود و مساله آنها هم فردو بود. خب! بايد فردو را در ازاي همه تحريمها نگه ميداشتيم و براي آن حد رايزني ميکرديم و درباره موضوعات ديگر مثل غنيسازي 5/3 تا 5 درصد هم صحبتي نميشد. خب! اين ميشود مذاکره از موضع اقتدار. پس يکي از داشتههاي ما اين بود که به دانش طراحي سانتريفيوژ با سوهاي مختلف رسيده بوديم. مشکل متريال را در بحث فلزي حل کرده بوديم، مشکل مگنت را حل کرده بوديم و داخليسازي کرده بوديم و اين خيلي مهم بود. اينها محصول انسجام عجيبي بود که آن موقع در سطح حاکميت ايجاد شده بود. نکته ديگري هم که لازم است بگويم اينکه «تيل» يا پسماند سانتريفيوژهاي ما بالاتر از استاندارد جهاني بود. اين عدد بايد زير سه دهم باشد ولي براي ما بالاتر بود. درباره TRL و عدد 9 که گفتم منظور اين نيست که دقيق دقيق عدد 9 بود؛ اگر ضريب تيل را که اشاره شد لحاظ کنيم آنگاه TRL ما بين 7 تا 8 ميشود، يعني بايد اورانيوم 256 را در UF6 را به زير سه دهم درصد رساند ولي براي ما بالاي سه دهم بود. خب! براي حل اين مشکل اقدامي کرديد؟ بله! در يکي، دو مرحله اين را به IR2M تزريق کرديم و به زير 05/0 رسانديم، يعني حتي کمتر از 1/0؛ حالا من نميدانم چرا همه چيز را بردند قزوين؟! با استفاده از انرژي اتمي به افراد ديابتي قزوين کمک کردند، خب! چرا به ديابتيها استان خوزستان کمک نکرديد؟ يا ديگر استانها. شتابدهندهاي که در سال 92 ساخته و افتتاح شد که البته قبل از ما شروع شد و ما آن را تکميل و نهايي کرديم را از يزد دوباره بردند قزوين و آن را افتتاح کردند! خب! کجا اين اتفاقها ميافتد؟! ما جو امنيتي بيخود موجود را برداشتيم و به نيروهاي انرژي اتمي آزادي عمل داديم و اينها شکوفا شدند. خب! ترورها در دوره آن دوستان انجام شد و ادامه آن در دوره بنده بود. البته در دورهاي که من مسؤوليت داشتم سطح ترور را تغيير دادند، چون ما از افراد ارشد حمايت ميکرديم، دشمن هم تاکتيک خود را عوض کرد و سطح ترور را روي ردههاي مياني متمرکز کرد. در صورتي که همين ردههاي مياني را هم اگر دقت ميکردند مانند شهيد احمديروشن، حفظ شده بودند. منتها اصلا قبول نداشتند که بايد از اين افراد محافظت کنند. درباره وضعيت نطنز هم توضيحاتي ارائه دهيد. در نطنز هم همان سانتريفيوژهاي IR1 بود. حدودا 13 هزار سانتريفيوژ نصب شده بود که حدود 9 هزار عدد آنها کار ميکرد. حالا اگر اينها را بخواهيم برگردانيم قطعا دچار آسيبهايي خواهند شد. برگرداندن اينها به حالت قبل چقدر زمان ميبرد؟ بستگي دارد که چه کساني و چه مديريتي اين کار را انجام دهد. آقاي کمالوندي قبلا در مصاحبه با ما گفته بود اگر بخواهيم به طور کل به وضعيت قبل از توافق بازگرديم حدود 2 سال زمان نياز داريم. خب! البته ايشان توان خود را ميگويد؛ من با راه رفتن اينها نميتوانم زمان دقيقي را بگويم. در زمان مديريت قبلي زماني که گفته ميشد واقعا سر همان زمان يا زودتر انجام ميشد. ما يک هدفگذاري براي سازمان انرژي اتمي داشتيم که 5 تاپيک داشت. راهاندازي بوشهر، توليد سوخت در اصفهان، غنيسازي در نظنز و راهاندازي اراک و کار کردن و تعامل با آژانس براي اينها يک سال زمان تعريف کرديم. درست بعد از يک سال ما به تمام اهدافمان رسيده بوديم. البته ما اهداف اصلي هم داشتيم. ما اهل مصاحبه قبل از انجام کار نبوديم و البته رئيسجمهور وقت هم روش من را ميپسنديد که من و رئيسجمهور به توافق رسيده بوديم شلوغبازي نکنيم؛ کار ميکرديم، هر موقع به نتيجه ميرسيديم با نظر شوراي عالي امنيت ملي بررسي ميکرديم که کدام خبر را بايد بدهيم که در مذاکرات هم کاربردي باشد. البته طرفهاي مقابل هم به دليل نظارت آژانس از پيشرفتها مطلع بودند و خود آنها هم رسانهاي نميکردند که قدرت جمهوري اسلامي را نشان ندهند. درباره توانمنديهاي هستهاي در حوزه پزشکي و شرايط امروز در اين زمينه هم برايمان بگوييد. ببينيد! ما آن موقع يک معاونت کاربرد پرتوها ايجاد کرديم که تا سال 90 در سازمان انرژي اتمي نبود و اين رشته ابتکار آقاي دکتر شهرياري بود. تعدادي شرکتهاي دولتي راکد در انرژي اتمي وجود داشت که ما 2 تاي آنها را تغيير عنوان و ماموريت داديم و در هيات دولت هم اين موضوع را تصويب کرديم. معاونت کاربرد قرار بود کاربردهاي هستهاي را در زندگي مردم توسعه دهد. البته اين به مفهوم اين نبود که قبلا در انرژي اتمي کار نميشد؛ نه! ميشد اما انسجام نداشت و در عين حال وزن نيروگاه و وزن سوخت را با خود نداشت. خب! ما به اندازه دو حوزه نيروگاه و سوخت، به اين موضوع هم وزن داديم و به همان ميزان اهميت پيدا کرد. ماموريت آن هم کارهاي مختلفي بود مثل ساخت رآکتورهاي کوچک در حد رآکتور استخري تهران. اين طراحي شد، نقشههاي آن آماده شد، زمين آن هم انتخاب شد اما تا امروز اين اتفاق نيفتاده است. سال 92 در آستانه کلنگزني در شيراز بود که خب! بعد از دولت آقاي روحاني اين موضوع متوقف شد. دلايل متعددي هم براي انتخاب مکان آن در شيراز داشتيم؛ مانند امکان پرواز منظم به خارج از کشور به صورت روزانه. با توليد راديودارو امکان صادرات آن براحتي براي ما فراهم ميشد. برنامه اين بود که شيراز به لحاظ تحقيقاتي پشتوانه بوشهر شود و کازرون هم به عنوان مرکز پدافند غير عامل باشد و استان فارس هم معين بوشهر شود. نيروهاي تحقيقاتي هم از دانشگاههاي شيراز استفاده ميشدند. خب! اين اتفاقات در دولت جديد نيفتاد. در سال 92 و قبل از شروع دولت يازدهم، پژوهشکده کشاورزي هستهاي که سالها کار پژوهشي ميکرد و دلشان صرفا به دادن مقاله خوش بود به صورت ميداني و عملياتي شد اما همه اينها متوقف شد. در حالي که در صورت تداوم روند پيشين، امکان انجام اقدامات مهمي در حوزه کشاورزي و با همکاري وزارت کشاورزي ميسر ميشد. خب! سوالي که اکنون بايد از آقاي روحاني پرسيد اين است که شما با غنيسازي مخالف بودي قبول، مشکل شما با کاربرد پرتوها چه بود؟ اين کاربردي بود. درباره بيمارستان هستهاي چطور؟ اقدامي شد؟ اتفاقا توجه به شعارهاي آقايان دولتي هم جالب است. مثلا به يکباره گفتند بيمارستان هستهاي! چرا اين حرف را زدند؟ خب! ميخواستند بگويند ما غنيسازي را تعطيل کرديم چون به درد مردم نميخورد و ميخواهيم بيمارستان هستهاي بسازيم، در حالي که اساسا چيزي به نام بيمارستان هستهاي وجود ندارد! اصلا بيمارستان هستهاي يعني چه؟ شما بررسي کنيد ببينيد جايي بيمارستان هستهاي وجود دارد؟ اين يک دروغي بود که به مردم القا شود که ما در حال استفاده از توان هستهاي هستيم منتها درست در راستاي نياز مردم است. در صورتي که موضوع چيز ديگري است. ما در حوزه کاربرد پرتوها يک خيزي برداشتيم که توجه رئيسجمهور وقت هم جلب شده بود. اول از من سوال کرد و من هم اين معاونت را برايش توضيح دادم که البته او هم قانع شد و گفت هر چه در اين حوزه ميتواني کار کن. خب! از آقاي صالحي اکنون بايد سوال شود چرا شرکت شتابدهنده که در زمان ما ايجاد شد را تعطيل کردي؟ شما که ميخواستيد با اتريشيها شتابدهنده پرتون کار کنيد، چرا نگذاشتيد دانشجويان و متخصصان ايراني اينجا کار کنند و کارهايي را که در اين زمينه انجام داده بودند به نتيجه برسانند، تجربه پيدا کنند و اينها در قالب تيم تخصصي بعدا بروند با اتريشيها مذاکره کنند؟ يعني ما نميدانستيم در حال انجام چه کاري هستيم؟ خب! چرا تعطيل کرديد و بعدا داماد آقاي ربيعي را گذاشتيد آنجا؟ ظاهرا اين کار هم براي اين بود که بعدا وي جاي ديگري بتواند برود. ما با ارتش، سپاه و ناجا کار ميکرديم و قرارداد ميبستيم. بسيار هم خوب کار ميکنند و هر کدام از اينها در يک حوزهاي تخصص دارند و بسيار هم خوب کار ميکنند اما الان همه اينها تعطيل شده است. خب! اينجا انرژي اتمي يک نقش محوري ايجاد کرده بود و در کشور يک انسجام علمي و تحقيقاتي ايجاد شده بود اما در سال 92 در دولت يازدهم تعطيل شد. من معتقدم انسجام مديريت و استفاده از توان داخلي از موضوعاتي مثل سوخت مهمتر است، چرا که اين همافزايي باعث يک جهش ميشود. سوال ديگري که دارم اين است که وقتي انسجام مديريت بين قطب مواد در سالهاي 90 تا 92 ايجاد شده بود و ما آن را در اصفهان متمرکز کرده بوديم که دلايل متعددي هم داشت؛ براي هواپيماسازي، لوازم پزشکي و بسياري از کاربردهاي ديگر لازم است، با شروع دولت يازدهم اين موضوع را هم تعطيل کردند، حالا بگويند بيلان کاريشان در قطب مواد چقدر است؟ الان ميگويند ايزتوپ پايدار در فردو! خب! جاي ايزوتوپ پايدار در فردو است؟ ما در اين حوزه کار کرده بوديم منتها نه در فردو. اين تمسخر کردن کار است! ما اين کار را در اراک انجام داديم. در بحث فوتونيک هم نکتهاي وجود دارد؛ آقايان در دولت روحاني پاسخ دهند که مرکز علوم و فنون ليزر وابسته به انرژي اتمي که پيشتاز انسجام در حوزه فوتونيک در کشور شده بود الان در چه شرايطي است؟ موسسه پژوهشي بامداد را هم که در حوزه ديپلماتيک و حقوق بينالملل و موضوعات مرتبط کار ميکرد نيز تعطيل کردند؛ موسسهاي که ميتوانست در کشورهاي ديگر تصميمسازي کند. وضعيت رآکتور اراک را چطور ارزيابي ميکنيد؟ خب! شما ميدانيد دولت آقاي روحاني رآکتور اراک را هم تعطيل کرد. من اعتقادم اين است که آمريکاييها به اينها دستور دادند که رآکتور اراک بايد تعطيل شود. قبل از 2012 آمريکاييها يک پروژهاي تعريف کردند که اگر اشتباه نکنم به نروژيها محول شده بود که آنها براي تغيير ماموريت اراک يک برنامه ارائه دهند. خيلي جالب است واقعا؛ خب! آنها هم يک طراحي براي رآکتور اراک انجام دادهاند که آن را عوض کنند به صورتي که از آب سنگين خارج شود. تيم مذکور بعدا در سال 2012 يک مقاله منتشر کردند و نوشتند ايرانيها به گونهاي هستند که بايد يک طراحي به آنها داد تا براي حفظ آبرو بگويند که خودمان انجام داديم. مورد ديگري هم هست که خود آمريکاييها در يکي از دانشگاههايشان سفارش دادند که آنها هم روي تغيير اراک کار کردند. خيلي جالب است حرفهايي که مقامات رسمي ما در صدا و سيماي جمهوري اسلامي زدند، دقيقا تکرار همان مقالههاست. درباره اراک گفتند همه کشورها آمدند به ما کمک کنند. خب! هم چينيها زيرش زدند، هم آمريکاييها همان اول موضع خود را مشخص کردند. حالا رفتند انگليس را آوردهاند در صورتي که انگليس اصلا اين کاره نيست. الان آمدند سراغ شرکت داخلي؛ خب! ما که ميگفتيم شرکت داخلي قبلا در اراک در حال کار کردن بود. شرکت راهکار داشت کار را تمام ميکرد خب! چرا آن را کنار زديد؟ اين کارها فقط براي تبليغات داخلي است که براي برجام انجام ميشود. رآکتور اراک حالا حالاها براي ما رآکتور نخواهد شد. چقدر طول ميکشد؟ با سرعت اين آقايان شايد بينهايت! چون اينها برنامهاي ندارند. اصلا ديگر عمرشان هم قد نميدهد بخواهند اين رآکتور را تمام کنند؛ ديگر در حال بازنشستگي و رفتن هستند. حالا تمام هم کنند اين رآکتور به درد اين مملکت نميخورد؛ آن رآکتور اراک بود که به درد کشور ميخورد. رآکتور اراک بود که بازدارندگي داشت و حاصل 20 سال تحقيقات و خروجي توان مهندسي کشور بود. رآکتور اراک ميتوانست ما را براي ساخت رآکتورهاي قدرت آماده کند. رآکتور اراک همواره ميتوانست شاخ باشد، چون قدرت توليد مواد داشت و ميتوانست پلوتونيوم توليد کند. خب! اين توانمندي و اينکه بتوان از پلوتونيوم براي کشور انرژي توليد کرد گرفته شد. تحقيقات پلوتونيوم را براي ما در اين دولت بستند در صورتي که سوخت رآکتورهاي آتي پلوتونيومي است. اينها پروژه توريوم را که در دولت پيشين راهاندازي شده بود هم تعطيل کردند. دولت فعلي به محض آمدن بودجه اين کار را حذف کرد و پروژه متوقف شد. البته به اعتقاد من بدترين اتفاقي که در حوزه هستهاي ما در دولت روحاني افتاد، مايوس کردن نيروي انساني است. اين خيلي موضوع مهمي است. ما الان با يک يأس عجيبي در بين متخصصان اين حوزه مواجه هستيم و شاهد برخي پيشنهادهايي هستيم که به متخصصان ما از خارج از کشور داده ميشود؛ متخصصي که در ازاي همان کار در داخل کشور شايد ماهي 2 ميليون تومان هم به او ندهند.