واشنگتن پست: ترامپ باعث افول جایگاه آمریکا شده است
جماران/ متن پيش رو در جماران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست واشنگتن پست در گزارشي نوشت: ترامپ باز هم براي آخر هفته به استراحتگاهش در فلوريدا رفته است. درحالي که تقريبا نيمي از دوره رياست جمهوري دونالد ترامپ به پايان رسيده است، انزواي سياسي وي در واشنگتن افزايش مي يابد. برخي از افرادي که براي تصدي سمت رئيس کارکنان کاخ سفيد - سمتي که هرکس آن را برعهده گيرد، نفوذ زيادي خواهد داشت اما در دوره رياست جمهوري ترامپ به يک چاي مسموم تبديل شده است که کسي نمي خواهند آن را بنوشد - کانديد شدند، از قبول اين شغل خودداري کردند. از طرف ديگر جدل ها با دموکرات ها بر سر بودجه، ترامپ را بر آن داشت تا احتمال تعطيل شدن دولت را مطرح کند. و تحقيقات قانوني درباره عملکرد ستاد تبليغاتي رئيس جمهور و فعاليت هاي تجاري وي نيز درحال افزايش است. البته تنها عملکرد داخلي ترامپ نيست که زير ذره بين قرار گرفته است. هفته گذشته ترامپ بر سر حمايت دولتش از جنگ به رهبري عربستان سعودي در يمن و به ويژه پشتيباني از خاندان سلطنتي که قدرت را در رياض در اختيار دارند، با انتقاد شديد نمايندگان هر دو حزب در کنگره مواجه شد. نشست هاي آب و هوايي که با حضور مقامات رده بالاي کشورها در لهستان برگزار شد، نيز تنها نشان دهنده اين بود که تا چه حد کاخ سفيد خود را از جريان اصلي بين المللي در زمينه سياست هاي محيط زيست، دور نگاه داشته است و همچنين بار ديگر مشخص شد که چگونه همه جهان در خلاف مسير ترامپ و نه در کنار وي حرکت مي کنند. ترامپ با اين وعده که در صحنه جهاني اخلالگر خواهد بود، به قدرت رسيد. او گفت که نيت اش اصلاح نظم بين المللي پس از جنگ جهاني دوم است چرا که به گفته او، اين نظم ديگر براي آمريکايي ها مفيد نيست. اما تلاش هاي کاخ سفيد در عرصه خارجي - شامل کنار زدن توافق آب و هوايي پاريس، به راه انداختن جنگ هاي تجاري، بر هم زدن توافق هسته اي ايران، تحقير کردن هاي پياپي متحدان و پشتيباني ادامه دار از حاکمان مستبد - به همان اندازه که در واشنگتن سبب آشفتگي و هرج و مرج شده، شرکاي خارجي آمريکا را هم مشوش کرده است. قطعا صحبت ها درباره افول جايگاه آمريکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان، پيش از ترامپ وجود داشت. اما رياست جمهوري دو ساله جنجال برانگيز او، بر وحشت واشنگتن درباره آينده قدرت آمريکا و چگونگي تلاش براي رهبري اين کشور بر يک سياره دچار چند دستگي، بيشتر افزوده - يا حتي سبب طرح اين موضوع شده که آيا اصلا آمريکا بايد براي رهبري بر چنين سياره اي تلاشي بکند يا خير. «جيمز جونز» ژنرال بازنشسته و مشاور امنيت ملي باراک اوباما که رئيس کنوني «شوراي آتلانتيک» است، مي گويد: «حقيقت تاريخي اين است که کشورها و امپراطوري هاي بزرگ، آغاز و پاياني دارند.» او که روز جمعه در اين شورا سخنراني مي کرد، گفت: «يک باور ساده لوحانه در اين کشور وجود دارد مبني بر اينکه مقدر است که استيلاي آمريکا (بر جهان) به برخي دلايل ابدي باشد، اما من فکر نمي کنم که چنين موضوعي صحت داشته باشد». در همين راستا شوراي آتلانتيک که سازماني است که عميقا روي رهبري آمريکا سرمايه گذاري و تمرکز دارد، در حال برنامه ريزي براي طرح مجموعه جديدي از اصول به منظور حفظ «نظم مبتني بر قوانين» است - اين استعاره اغلب براي توضيح وضعيت موجودي که آمريکا طي بيش از نيم قرن گذشته آن را سازماندهي کرده، استفاده شده است. در اين جلسه، سخنرانان در نشست شوراي آتلانتيک، «درباره بي اعتنايي کاخ سفيد به سياست خارجي «مبتني بر ارزش ها» که در همراهي خودسرانه ترامپ با شخصيت هايي چون وليعهد عربستان سعوي و همچنين عوام فريبي ترامپ درباره مهاجران و پناهجويان به آمريکا ديده مي شود، هشدار دادند. آنها ابراز نگراني کردند که اعتبار واشنگتن در بين متحدانش در حال کمرنگ شدن است. «جيک سوليوان» عضو دولت اوباما و مشاور «هيلاري کلينتون» هم در يک مقاله اخير خود اين نگراني را تکرار کرد، نوشته اي که او درباره اينکه سياست خارجي ليبرال پس از ترامپ بايد چه شکلي باشد، توضيح داده است. سوليوان در اين مقاله نوشته بود: «يک سياست خارجي پر انرژي و الهام بخش و در نهايت موفق، بايد از انتخاب غلط و مغرضانه ترامپ از بين دو گزينه جهاني شدن و ملي گرايي عبور کند. اين سياست خارجي بايد ترکيبي از بهترين نوع وطن پرستي و بهترين نوع مداخله گرايي باشد و فاجعه بارترين نوع ملي گرايي و همچنين فاجعه بارترين نوع مداخله گرايي را کنار بزند. اما اين کار به مهارت بسيار نياز دارد. در سمت راست، ترامپ و نايبانش دقيقا از حضورشان در قدرت براي تاکيد بر اينکه اصول ليبرال حاکم بر مواضع دوره اوباما مانعي بر سر تحقق منافع ملي آمريکا بودند، استفاده کرده اند و خودشان را در صف اول غالب شدن موج ملي گرايي در سراسر جهان مي بينند. در ميان دموکرات ها، يک بحث پر شور درباره اينکه بايد چه نوعي از تقابل با «مداخله گرايي» بايد مورد پذيرش قرار گيرد، وجود دارد: حمله به «نخبگان داووس» آسان است اما در پيش گرفتن سياست هايي که قدرت و مزاياي شرکت هاي چند مليتي را هدف قرار دهد يا درباره اصول مرسوم تجارت آزاد يا سرمايه داري بازار آزاد ترديد ايجاد کند، يک موضع ديگري است. منطقي است که بر خويشتنداري آمريکا در خاورميانه و ديگر نقاط از منظر ژئوپليتيکي حساس تاکيد شود اما متقاعد کردن يک مقام رسمي واشنگتن براي اجتناب از گرفتاري هاي نظامي جديد، مساله اي سخت تر است. و اگر چه ترامپ و رقبايش شايد بر سر خيلي از چيزها توافق نظر نداشته باشند اما هر دوي آنها شايد در برابر وسوسه هاي قديمي جنگ سرد تسليم شوند. در شوراي آتلانتيک، موضوع چين در حال غالب شدن بر بحث ها است. درياسالار «مايکل راجرز» رئيس پيشين آژانس امنيت ملي آمريکا در اين باره که چين بتواند با توانمندي هايش در حوزه به راه انداختن جنگ سايبري، آمريکا را از دور خارج کند، ابراز نگراني کرد. «تام کاتن» سناتور آرکانزاس - شخصيتي که شديدا حامي ترامپ است - چين را «يک دشمن خاص در جهان» توصيف کرد. او فکر مي کند بسياري از قانونگذاران با رويکرد او در قبال پکن مخالف نيستند. از نظر تحليلگران، وضعيت کنوني در جهان شبيه به قرن 19 يعني زماني است که در آن اروپا صنعتي شد و قدرت هاي امپرياليستي وارد ائتلاف هايي شدند که در نهايت جهان را به ورطه درگيري کشاند. «ريچارد هاس» رئيس انديشکده شوراي روابط خارجي مي گويد: «آنچه که ما امروز مي بينيم به شکلي مهم با اواسط قرن 19 شباهت هايي دارد.» يک قرن پيش چنين بحراني فرا رسيد. او مي افزايد: «اکنون زمان آن فرا رسيده که هرگز فروپاشي روابط آمريکا - چين، درگيري با روسيه، درگيري بزرگ در خاورميانه يا اثرات انباشته شده ناشي از تغييرات اقليمي محقق نشود. خبر خوب آن است که اين موضوع که جهان در نهايت به سمت چنين فاجعهاي برود، موضوعي اجتناب ناپذير نيست اما خبر بد آن است که نمي توان به طور قطع گفت جهان به سمت چنين فاجعه اي حرکت نخواهد کرد.»